از هیاهوی باروت تا آرامش اخلاص؛ ۸ شهریور و فلسفه نبردِ خدمت با ترور
 
				نویسنده: دکتر محمد کرمینیا
8 شهریور تنها یک تاریخ نیست؛ یک «موقعیت فلسفی» است که در آن دو منطق در برابر هم میایستند: منطق سلطه که در زبان باروت سخن میگوید و منطق خدمت که با آرامش اخلاص شنیده میشود. هرچه در فضای سیاست روزمره فرّار و مصرفپذیر است، در این روز کنار میرود تا پرسشی ماندگار رخ بنماید: چرا ترور، درست جایی سر برمیآورد که سیاست میکوشد اخلاق را به متن قدرت بازگرداند؟ شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، به همان اندازه که رخدادی امنیتی بود، «رویدادی معنایی» هم بود؛ رویدادی که بافت مفهومی ما از تروریسم، مقاومت، دولت مردمی و نسبت اخلاق با سیاست را بازآرایی کرد.
ترور، در نخستین سطح، حذف فیزیکی است؛ اما در سطحی عمیقتر، تلاشی است برای انهدام معنا: بستن افقِ «امکانِ دیگری از سیاست». آن دیگری، در تجربه ایران پس از انقلاب، سیاستی بود که میخواست دولت را از منطق تملک به منطق امانت بازگرداند؛ دولت نه بهمثابه ابزار انباشت قدرت، که بهمنزله تعهدی اخلاقی در برابر محرومان. در چنین افقی، حضور رجایی و باهنر مزاحم بود؛ نه چون قدرتی برتر داشتند، بلکه چون قدرت را به اخلاق مقید میکردند. تروریسم با اخلاقِ مقیدکننده دشمن است، زیرا اخلاق، «مرز» میگذارد و ترور از مرز بیزار است.
ترور: تکنیک یا تئوری قدرت؟
ادبیات سیاسی مدرن، تروریسم را غالباً در مقام «تکنیک» تعریف میکند: بهکارگیری خشونتِ غیرقانونی برای نیل به اهداف سیاسی. اما اگر کمی عقبتر بایستیم، درمییابیم که ترور پیش از آنکه تکنیک باشد، تئوری نانوشتهای از قدرت است: ایدهای که میگوید «حقیقت، فرعِ منفعت است» و «دیگری، مادامیکه مزاحم است، زائد است». این تئوری، بهظاهر بینام و بیصاحب، در بطن بسیاری از سازوکارهای مدرن قدرت رسوب کرده است. وقتی خشونتِ بیچهره در قالب «ضرورت» ظاهر میشود، تروریسم به زبانِ عقلِ ابزاری ترجمه شده است.
هانا آرنت به ما آموخت که توتالیتاریسم از دلِ عقلانیتی زهدانوار بیرون میآید که همه چیز را به «وسیله» فرو میکاهد. میشل فوکو نشان داد چگونه شبکههای قدرت، بدنها و جانها را «قابلاستفاده» میسازند و کجا «حذف» را بهمنزله گزینهای بهظاهر طبیعی پیش مینهند. فرانتس فانون هشدار داد که استعمار، خشونت را به ساختاری از ادراک بدل میکند: جهان را در دوگانه ارباب/فرودست میچیند و حذف را بدیهی میسازد. در این افق، ترور فقط بمب و ماشه نیست؛ ساختار ادراکیای است که دیگری را نشنیدنی و نادیدنی میکند.
ایرانِ پس از انقلاب: سیاستِ امانت و دشمنیِ ترور
انقلاب اسلامی، فارغ از همه اختلاف قرائتها، پروژهای بود برای بازگرداندن اخلاق و عدالت اجتماعی به محور سیاست. رجایی و باهنر – با سلوک ساده، پرهیز از تشریفات، و اصرار بر «دولتِ کار» – فلسفهای عملی از حکومتداری عرضه کردند: اخلاص بهمثابه روش. این «اخلاصِ روششناختی» صرفاً فضیلت اخلاقی فردی نبود؛ منطق اداره بود: سادهسازی ساختارها، نزدیکشدن دولت به متن زندگی مردم، و مقاومسازی تصمیمات در برابر لابیهای قدرت. چنین منظری، هم در داخل مخالفانی دارد که از سیاست بهمثابه رانت بهره میبرند و هم در بیرون، با نظمِ سلطه جهانی اصطکاک پیدا میکند.
در این بستر، ترور 8 شهریور کوشید گرمترین نقطه این منظومه اخلاقی – سیاسی را سرد کند. اگر سیاستِ اخلاص پیروز شود، منطق «خدمت» بهتدریج «سلطه» را از میدان معنا بیرون میراند. ترور میخواست این جابهجایی معنا را متوقف کند؛ اما – به زبان پدیدارشناسی – «پیکره معنایی» حادثه، خلاف نیّت عاملانش عمل کرد: خونِ شهادت، معنا را تثبیت کرد.
تفاوتِ وجودشناختیِ شهادت و ترور
برای فهم نسبت شهادت و ترور، باید از سطح جامعهشناختی به سطح وجودشناختی برویم. ترور، دیگری را به «چیز» تقلیل میدهد؛ شهادت، «خود» را به «تعهد» ارتقا میدهد. ترور، زاییده نفیِ ارزشِ ذاتیِ حیاتِ انسانی است؛ شهادت، اقرارِ وجودی به برتریِ حقیقت بر بقای زیستی است. از منظر فلسفه اسلامی، «قتلِ نفسِ محترمه» مطلقاً محکوم است؛ و از سوی دیگر، «ایثارِ نفس» در راه حقیقت و عدالت، نه از سنخ خشونت، که از سنخ «محبتِ فعال» است. به همین دلیل، ترور حتی وقتی موفق میشود شکست میخورد؛ زیرا در افق معنا، حذفشونده را به شهادت ارتقا میدهد و حذفکننده را در ساحت اخلاق ساقط میکند.
در سنت ما، شهادت رخدادی صرفاً عاطفی نیست؛ معرفتشناسیِ کنش است. شهید، به تعبیر حکمت عملی، پیوند عقل و عشق را تحقق میبخشد: عقل، حقیقت را میشناسد؛ عشق، حقیقت را زیست میکند. تروریست اما در «نسیانِ حقیقت» زندگی میکند؛ به قول اهل معرفت، «غفلت از وجهالله» ملاک همه سقوطهاست.
تروریسم دولتی و نیابتی: صورتهای پیچیده خشونت مدرن
نباید ترور را در سطح گروههای منزوی محصور کرد. مدرنیته متأخر نشان داده است که خشونت میتواند صورتهای بوروکراتیک و نیابتی به خود بگیرد: از کودتاها و شبکههای خرابکار تا ماشینهای تبلیغاتی که قربانی را متهم و متهم را قربانی نشان میدهند. ترور، گاهی با چهرهای اتوکشیده، پشت میزهای شیک و در گزارشهای سیاست خارجی صورتبندی میشود؛ گاهی هم با «پیمانکاری» به گروههایی واگذار میگردد که خوراکشان ایدئولوژی نفرت و ابزارشان بمبگذاری کور است. در هر دو حالت، صورتبندی معرفتی ترور ثابت است: تقلیل انسان به مانع؛ تقلیل سیاست به مدیریتِ حذف.
ایران پس از انقلاب، هر دو چهره را آزموده است: تحریم اقتصادی که «خشونت سرد» است و ترور که «خشونت داغ». یکی خونِ زندگی اجتماعی را میخشکاند، دیگری خونِ انسانها را. از قضا هر دو در یک مدار معرفتی میچرخند: فشار برای وادادگی. اخلاص اما واداده نمیشود؛ چون از مبدأیی میآید که سرمایهاش «رضای الهی» است نه محاسبه صرفِ سود.
شهیدان رجایی و باهنر: سیاست به مثابه اخلاقِ نهادینه
درس بزرگ شهیدان رجایی و باهنر این بود که اخلاق، تزئین سیاست نیست؛ زیرساختِ سیاستِ خوب است. عدالت اجتماعی، شفافیت، مبارزه با اسراف و اشرافیتِ اداری، و پیوند مستمر با متن مردم، اجزای یک دستگاه فکری بودند: دستگاهی که دولت را مسئول رهایی مستضعفان میداند و قدرت را به «حق» مقید میکند. آنان نشان دادند که «زیستجهانِ مسئول» چگونه ممکن است: زندگیِ شخصی ساده، زبانِ بیتعارف با رانتخوار، و ارادهای که در معاملههای سیاسی اصول را گرو نمیگذارد.
اخلاص در اینجا صرفاً صفتی اخلاقی نیست؛ روششناسی تصمیمگیری عمومی است: کمینهسازی هزینههای نمادین قدرت، نزدیک شدن به افق عدالت توزیعی، و بازگرداندن حیثیت به کرامت انسانی. ترور وقتی به چنین پیکرهای از معنا حمله میکند، در واقع میکوشد روشِ حکومتداریِ اخلاقی را از حافظه جمعی بزداید. اما حافظه، وقتی بر خون مهر میشود، پاکنشدنی است.
«مقاومت»؛ صورت مشروعِ کنش در برابر خشونت
در نزاع مفاهیم، باید میان «خشونت تروریستی» و «مقاومت مشروع» تفکیک قاطع گذاشت. مقاومت، دفاع از حیاتِ جمعی و کرامت انسانی در برابر تجاوزِ ساختاری است؛ ترور، تجاوز به حیاتِ بیگناهان برای تحمیل اراده. مقاومت، قانونمند و اخلاقمحور است؛ ترور، قانونستیز و اخلاقگریز. در سنت فقه سیاسی ما، دفاع، حق و تکلیف است؛ و در سنت فلسفه سیاسی، دفاع، حراست از امکانِ زیستنِ مشترک است. از همین منظر، مبارزه با ترور تنها امنیتی نیست؛ پروژهای تمدنی است: احیای عقلانیت، تربیتِ اخلاقِ عمومی، مقاومسازی اقتصاد و سیاست در برابر نفوذ فساد و نفرت.
رسانه، روایت و نبرد بر سر معنا
تروریسم تنها با مواد منفجره کار نمیکند؛ با انفجارهای معنایی هم کار میکند: جعل روایت، وارونهنمایی قربانی و عامل، و تولید «ابهام اخلاقی». راهبرد مقابله با این جنگِ روایتها، نه صرفاً افشاگری موردی، که روایتِ صادقانه و پیوسته از الگوهای خدمت است. شهیدان رجایی و باهنر هرچه دارند از همین روایتِ صادقانه دارند: زیستشان در انظار عمومی روشن بود؛ فاصله گفتار و کردارشان اندک. روایتِ راستین، ترور را در تنگنای معنا میبرد؛ زیرا ترور در هوای دروغ تنفس میکند.
عدالتِ ساختاری و امنیتِ پایدار
جامعهای که میخواهد در برابر ترور پایدار بایستد، باید عدالت ساختاری را جدی بگیرد. بیعدالتی، حاشیهها را به کانون نفرت بدل میکند و مستعدِ نفوذ شبکههای خشونت میسازد. عدالت توزیعی، شفافیت، پاسخگویی و مشارکت واقعی شهروندان در فرآیند تصمیمگیری، نه تنها فضیلتهای اخلاقیاند، بلکه پادزهرهای امنیتی نیز هستند. شهیدان رجایی و باهنر با زبان عمل گفتند: «امنیت، میوه درخت عدالت است.» وقتی شهروند کرامت میبیند، نفرتِ سازمانیافته به سختی مشتری مییابد.
بُعد تربیتی مبارزه با ترور
مبارزه با ترور، بُعدی تربیتی دارد که کمتر به آن پرداخته میشود: تربیتِ قوه تمییز اخلاقی. جامعهای که خوبی و بدی را در سطوح ظریف تشخیص میدهد، فریب دوگانهسازیهای ساختگی را کمتر میخورد. آموزش عمومیِ تفکر انتقادی، سواد رسانهای، اخلاق گفتوگو و آشنایی با مبانی عدالت، بخشی از «ایمنسازی نرم» جامعهاند. دانشگاه، حوزه و مدرسه، سنگرهای این ایمنسازیاند. دانشگاهی که به جای «عبارات قصار»، «صورتبندی مفهومی» بیاموزد، و حوزهای که فقه را به عدالت اجتماعی پیوند بزند، زیرساخت معرفتیِ ضدترور میسازند.
ایران و جهان: از تجربه محلی تا زبان جهانی
اگرچه 8 شهریور رخدادی محلی است، اما زبانش جهانی است. در جهانی که ترور، گاه با ماسک حقوق بشر و گاه با پرچم آزادی، به میدان میآید، روایتِ اخلاقِ خدمت میتواند به زبان مشترک ملتها بدل شود.
تجربه ایران در پیوند دادن معنویت با سیاستِ عمومی – با همه فراز و فرودهایش – ظرفیتی برای گفتوگوی جهانی است: گفتوگویی که در آن، امنیت به معنای حذف دیگری نیست، بلکه هنرِ زیستن با دیگری است؛ نه با تساهلِ بیستون، که با عدالتِ محکم و رحمتِ فعال.
درسهای راهبردی 8 شهریور
اخلاص، راهبرد است: سادهزیستی و پاکدستی، فقط فضیلتهای شخصی نیستند؛ سرمایه اجتماعی تولید میکنند و شبکههای ترور را در حاشیه معنا میرانند.
عدالت، سپر است: هرجا سیاست عمومی به عدالت توزیعی نزدیکتر است، جذب نیروی انسانی برای خشونت سختتر میشود.
روایت، میدان نبرد است: باید الگوهای خدمت را مستمر مستندسازی و ترویج کرد تا دروغِ «بیبدیلبودن خشونت» ابطال شود.
حاکمیتِ قانون، شرطِ مقاومت است: قانونِ عادلانه که بر همه جاری است، رخنههای نفوذی خشونت را میبندد.
همبستگیِ اجتماعی، زرهِ نرم است: جامعهی سرشار از شبکههای داوطلبانه، خیریهها، تشکلهای صنفی و انجمنهای علمی، بستر سختتری برای ترور میسازد؛ زیرا «سرمایه اعتماد» را بالا میبرد.
رجایی و باهنر؛ سیمای معاصر «سیاستِ فضیلت»
اگر بخواهیم جایگاه این دو شهید را در تاریخ اندیشه سیاسی بومی خود صورتبندی کنیم، باید از مفهوم «سیاستِ فضیلت» استفاده کنیم: بازگشت از سیاستِ مهارتِ صرف به سیاستِ فضیلت، از فنونِ مهار به فنونِ خدمت. آنان نشان دادند که میتوان «کارآمدی» را بدون «اخلاقزدایی» طلب کرد؛ میتوان با نظم، برنامه و پیگیریِ سختکوشانه، سیاستِ عمومی را همزمان مؤثر و شریف نگاه داشت. فقدانشان، با همه سنگینی، تصویری ایضاحشده از حضورشان ساخت: آنجا که نیستند، بهتر میبینیم که چه بودند.
نتیجه: فلسفهای برای امروز
8 شهریور، ما را به بازخوانی یک پیام دعوت میکند: قدرت اگر اخلاقی نشود، دیر یا زود خشونت میزاید؛ و اخلاق اگر در ساختار ننشیند، دیر یا زود به خطابهای بیاثر تقلیل مییابد. مبارزه با ترور یعنی پیوند این دو: اخلاقِ ساختاری. این پیوند، از سطح شعار فراتر میرود وقتی که در بودجه، در عزل و نصب، در قراردادها، در آموزش، در رسانه و در سبک زندگی مدیران دیده شود. هر جا این پیوند برقرار شد، ترور به حاشیه رانده شد؛ هر جا گسست رخ داد، ترور مجال عرضاندام یافت.
در پایان، باید به همان جمله آغاز بازگردیم: 8 شهریور یک «موقعیت فلسفی» است؛ لحظهای که در آن، پرسش از چیستی سیاست و نسبت آن با حقیقت، بیپرده طرح میشود. پاسخ ما، اگر وفادار به میراث رجایی و باهنر باشد، چنین است: سیاست، هنر خدمت به کرامت انسان است؛ و هرآنچه کرامت را میخراشد – چه با باروت، چه با دروغ – در قلمرو ترور میگنجد. ما تا وقتی این پاسخ را در عمل زنده نگه داریم، از هیاهوی باروت عبور کردهایم و به آرامش اخلاص رسیدهایم؛ همانجا که فلسفه نور، ترور را در تاریکی جاودانه میکند.
8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور 8 شهریور
مطالب مرتبط
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
 
                
                
                                 
								 
                      
                      
                      
															
بسیار عمیق و پرمحتوا نگاشته شده بود. دستمریزاد