نقد انیمیشن inside out 2 | نکات آسیبرسان و منفی انیمیشن | قسمت دوم
در قسمت اول نقد انیمیشن inside out 2 به بررسی عمیق احساسات شخصیتها و سکانسهای کلیدی پرداخته شد. انیمیشن با معرفی شخصیتهای جدید و گسترش مفهوم احساسات تأکید میکند که چگونه تجربیات عاطفی در دوران بزرگسالی همچنان پیچیده و چالشبرانگیز هستند. در قسمت قبل به تأثیرات مثبت شادی و اثرات منفی غم و اضطراب بر سلامت روان اشاره شده است. همچنین مفهوم هویت و تحول آن در طول زندگی انسانها بهطور ویژهای بررسی شد.
این نقد به بررسی دادههای روانشناختی و فلسفی پرداخت و نشان داد که چگونه درک و مدیریت احساسات میتواند بر کیفیت زندگی و روابط اجتماعی تأثیر بگذارد. انیمیشن با در نظر گرفتن این مفاهیم، به تماشاگران کمک میکند تا چالشهای عاطفی را بهتر درک کنند و به بررسی هویت و احساسات خود بپردازند.
در این قسمت قصد داریم در نقد انیمیشن inside out 2 نکات آسیبرسان و منفی را با توجه به مباحث روانشناختی و فلسفی بررسی کنیم. همچنین در مورد تأثیرات پنهان این انیمیشن در ذهن مخاطبان جوان و نوجوان و نقش آن در شکلدهی به رفتارهای فردی و باورهای اعتقادی ناهوشیار در تشکیل هویت صحبت کرده و تأثیر این انیمیشن بر والدین و نحوۀ برخورد آنها با تغییرات عاطفی و روانی کودکان را بررسی میکنیم تا به درک بهتری از پیامهای پنهان آن دست یابیم.
این انیمیشن بهطور غیرمستقیم تأثیرات زیادی بر ذهن جوانان و نوجوانان میگذارد که برخی از آنها ممکن است پیامهای پنهان و ناهوشیارانهای در شکلدهی به هویت و باورهای اعتقادی داشته باشند.
نقد انیمیشن inside out 2 | تحمیل رفتارهای خود آسیبرسان و هویت جهتدار
طرحوارههای ناسازگار | حوزه اول: بریدگی و طرد
Inside Out 2 میتواند با نمایش ناپایداری روابط، نادیده گرفتن هیجانات، و تشدید ترس از رهاشدگی، تأثیرات منفی شدیدی بر طرحوارۀ های حوزۀ اول یعنی بریدگی و طرد بگذارد. این موضوع میتواند در نوجوانانی که با این طرحوارهها دست و پنجه نرم میکنند، به تشدید اضطراب، افسردگی، و رفتارهای اجتنابی منجر شود. پژوهشهای علمی نشان دادهاند که چنین طرحوارههایی اگر به درستی مدیریت نشوند، میتوانند به مشکلات عمیقتری در روابط و سلامت روان منجر شوند (Young et al., 2003; Cloitre et al., 2009).

یکی از نقاط محوری نقد انیمیشن Inside Out 2 مبارزۀ درونی رایلی با احساساتش بود. در انیمیشن Inside Out 2 رایلی همچنان با سرکوب یا نادیدهگرفتن هیجانات منفی مانند ترس، اضطراب یا غم مواجه میشود، بیننده این پیام را دریافت میکند که نباید به دیگران برای حمایت عاطفی اعتماد کرد. این امر باعث تشدید طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی میشود؛ زیرا فرد احساس میکند نمیتواند برای حل مشکلات عاطفی به اطرافیان تکیه کند. تحقیقات نشان میدهند که عدم حمایت هیجانی از سوی خانواده و دوستان در دوران نوجوانی میتواند به افزایش اضطراب و افسردگی و تشدید این طرحواره منجر شود(Cloitre et al., 2009).
در نقد انیمیشن Inside Out 2 رایلی وارد دورۀ نوجوانی میشود که با تغییرات هیجانی و اجتماعی فراوانی همراه است. در این سنین، ناپایداری روابط اجتماعی، بهویژه با دوستان و خانواده میتواند به احساس رهاشدگی دامن بزند. انیمیشن Inside Out 2 بر عدم ثبات روابط دوستانه یا ناپایداری در ارتباطات خانوادگی تمرکز میکند و این پیام را به مخاطب نوجوان القاء میکند که روابط مهم و نزدیک در زندگی لزوماً پایدار نیستند. این موضوع میتواند به شدت طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی را در نوجوانانی که با چنین تجربیاتی مواجه هستند، تقویت کند(Young et al., 2003)
رایلی در انیمیشن Inside Out 2 همچنان نمیتواند به طور مناسب با مشکلات عاطفی خود روبهرو شود و به رفتارهای اجتنابی(پذیرشجویی جلبتوجه و دریافت تأیید دیگران) متوسل میشود؛ در نتیجه این پیامد به مخاطبان القاء میشود که اجتناب از مواجهه با مشکلات عاطفی و روابط ناپایدار، راهحل مناسبی است. این رفتار میتواند منجر به تقویت طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی شود؛ زیرا فرد از مواجهه با موقعیتهای عاطفی دشوار اجتناب میکند تا از آسیبهای احتمالی دور بماند.
طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی، که ناشی از تجربیات منفی در دوران کودکی مانند طرد شدن یا عدم حمایت عاطفی از سوی والدین است، میتواند به شکلگیری طرحوارۀ بیاعتمادی و بدرفتاری کمک کند. این احساس رهاشدگی باعث میشود فرد به این نتیجه برسد که نمیتواند به دیگران اعتماد کند که در نتیجه، او از نزدیک شدن به دیگران و ایجاد روابط عمیق اجتناب میکند. این بیاعتمادی ناشی از عدم امنیت عاطفی میتواند به تداوم الگوهای منفی در تعاملات اجتماعی منجر شود.
با تکرار این الگوها فرد ممکن است به سمت رفتارهای دفاعی و بدرفتاری سوق پیدا کند؛ زیرا برای محافظت از خود در برابر آسیبپذیری، از روابط عمیق و معنادار فاصله میگیرد. این دور باطل منجر به تشدید احساسات منفی و بیاعتمادی در روابط آینده میشود و کیفیت روابط فرد را بهطور جدی تحت تأثیر قرار میدهد، بهطوریکه فرد بهطور مداوم در انتظار تجربیات منفی از دیگران خواهد بود.
همچنین طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی میتواند به شکلگیری طرحوارۀ محرومیت عاطفی هیجانی منجر شود؛ زیرا فرد در دوران کودکی ممکن است با عدم توجه و حمایت عاطفی کافی از سوی والدین یا مراقبان روبهرو شده باشد. این تجربه میتواند احساساتی از قبیل تنهایی و عدم درک عاطفی را در فرد ایجاد کند. وقتی نیازهای عاطفی او برآورده نمیشود، فرد به تدریج به این نتیجه میرسد که نمیتواند به دیگران اتکا کند و به همین دلیل، احساس محرومیت و ناکامی در روابط خود پیدا میکند.
با تداوم این احساسات، فرد ممکن است بهطور مداوم در جستجوی محبت و حمایت عاطفی باشد، اما به دلیل ترس از طرد شدن یا آسیبپذیری، از برقراری ارتباطات عمیق خودداری کند یا برای برقراری ارتباط عمیق هویت خود را دگرجهتمند شکل دهد. این دور باطل، احساس محرومیت عاطفی هیجانی را تشدید میکند و به شکلگیری طرحوارهای منجر میشود که در آن فرد احساس میکند هرگز نمیتواند نیازهای عاطفیاش را برآورده کند و این احساسات میتوانند کیفیت زندگی و روابط او را بهطور جدی تحت تأثیر قرار دهند.
طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی میتواند به شکلگیری طرحوارۀ نقص و شرم نیز کمک کند؛ زیرا تجربیات منفی از جمله طرد یا بیتوجهی در دوران کودکی میتواند احساس عدم شایستگی را در فرد ایجاد کند. زمانی که کودک در محیطی پر از بیثباتی عاطفی رشد میکند، ممکن است به این نتیجه برسد که به اندازه کافی خوب نیست یا در مقایسه با دیگران نقصهایی دارد. این احساسات میتوانند به طور مداوم بر روی خودپنداری و تصویر ذهنی فرد تأثیر منفی بگذارند.
به مرور زمان، این احساس نقص و شرم میتواند به تقویت رفتارهای اجتنابی و محافظتی منجر شود. فرد ممکن است به دلیل ترس از قضاوت یا طرد شدن از برقراری ارتباطات نزدیک و صمیمی خودداری کند و یا در این راه تقلای ناشیانهایی از خود بروز دهد. در نتیجه احساس تنهایی و جدایی بیشتری کند. این دور باطل، احساس نقص و شرم را تشدید میکند و میتواند منجر به تداوم و تثبیت این طرحواره در بزرگسالی شود، به طوری که فرد بهطور مداوم در جستجوی تأیید و محبت از سوی دیگران است، در حالی که احساس میکند که هرگز به اندازه کافی خوب نخواهد بود.
تأثیر ناهوشیار منفی طرحوارههای بیاعتمادی، نقص و شرم، محرومیت عاطفی هیجانی و رهاشدگی بیثباتی که در انیمیشن Inside Out 2 به تصویر کشیده شده، میتواند بهطور عمیق بر روان مخاطبان اثر بگذارد. زمانی که مخاطبان با این احساسات و طرحوارهها در داستان رایلی مواجه میشوند، ممکن است بهطور ناهوشیار احساسات خود را با آنها تطبیق دهند، بدون اینکه به طور مستقیم آگاه باشند. این تطابق میتواند منجر به تقویت احساسات منفی مانند ناامیدی و ناتوانی در فرد شود و او را در یک چرخهای از احساسات ناخوشایند و افکار منفی گرفتار کند.
بهعلاوه این طرحوارهها میتوانند بهصورت ناهوشیار بر نحوۀ تعامل مخاطبان با دیگران تأثیر بگذارند. افرادی که تحت تأثیر این طرحوارهها قرار دارند ممکن است به طور ناآگاهانه رفتارهای اجتنابی از خود نشان دهند، از ایجاد روابط عمیق پرهیز کنند و در تعاملات اجتماعی احساس ناامنی کنند. این الگوهای رفتاری ناهوشیار میتوانند به تداوم انزوای اجتماعی و کاهش ارتباطات عاطفی منجر شوند، در حالی که فرد بهطور آگاهانه از این احساسات دوری میکند. در نهایت این تأثیرات ناهوشیار میتواند به کیفیت زندگی و سلامت روانی مخاطبان آسیب برساند حتی بدون اینکه آنها به طور مستقیم از علت آن آگاه باشند.
سادگی بیش از حد در تحلیل احساسات
یکی از انتقادهای مهم این است که این انیمیشن همچنان به دستهبندی ساده و کودکانۀ احساسات وفادار مانده است.
در نقد انیمیشن Inside Out 2 باید گفت که به دلیل سادگی بیش از حد در تحلیل احساسات، به ویژه در مورد دوران حساس نوجوانی و بلوغ، یکی از مهمترین نکات منفی این انیمیشن به شمار میرود. اگرچه در این انیمیشن به رشد روانی شخصیت اصلی، رایلی، و ظهور احساسات جدیدی مانند اضطراب، حسادت و بیتفاوتی پرداخته میشود، اما این احساسات به شکلی کلیشهای و سطحی به نمایش درآمدهاند. این سادگی در تجسم عواطف، نه تنها پیچیدگیهای روانی دوران بلوغ را کمرنگ میکند، بلکه به نوعی تصویر نادرستی از واقعیت روانشناختی نوجوانان ارائه میدهد.

بر اساس پژوهشی که توسط ایپیایAmerican Psychological Association (APA) انجام شده است نمایشهای رسانهای میتوانند بهطور مستقیم بر رشد عاطفی و روانشناختی نوجوانان تأثیرگذار باشند. طبق این مطالعه ۵۶٪از نوجوانانی که بهطور منظم در معرض نمایشهای رسانهای سادهسازیشده از احساسات قرار میگیرند، در مدیریت عواطف پیچیدهای مانند اضطراب و استرس دچار مشکل میشوند. این پژوهش نشان میدهد که این نوع محتواها میتوانند به افزایش سطح اضطراب و سردرگمی عاطفی منجر شوند، زیرا نوجوانان ممکن است نتوانند بهدرستی میان نمایشهای رسانهای و تجربههای واقعی خود ارتباط برقرار کنند(American Psychological Association, 2017, p. 15).
تحقیقات انجامشده توسط کامن سنس مدیا(Common Sense Media) در سال ۲۰۱۷ نیز نشان داده است که ۷۰٪ از نوجوانان باور دارند که رسانهها در شکلدهی به درک آنها از عواطف و رفتارهای اجتماعی نقش مهمی ایفا میکنند. این مطالعه نشان داد که نمایشهای رسانهای میتوانند به کاهش همدلی و افزایش خودمحوری در نوجوانان منجر شوند، به ویژه زمانی که این نمایشها عواطف پیچیده را به شکلی سطحی و کاریکاتوری به تصویر میکشند. نوجوانانی که بهطور مداوم چنین محتوایی را مشاهده میکنند، ممکن است در تشخیص دقیق احساسات خود و دیگران دچار مشکل شوند و نتوانند بهدرستی با احساسات پیچیدهای مانند اضطراب، حسادت و بیتفاوتی روبهرو شوند(Common Sense Media, 2017, pp. 23-24).
مطالعهای که توسط پیو ریسرچ سنتر(Pew Research Center) در سال ۲۰۱۹ انجام شده است، نشان داد که ۶۸٪ از والدین معتقدند که رسانهها میتوانند بهطور ناخودآگاه بر رفتار و عواطف فرزندانشان تأثیرگذار باشند. والدین در این مطالعه نگرانیهایی از جمله افزایش استرس و کاهش مهارتهای اجتماعی را در میان فرزندان خود گزارش کردهاند، بهویژه زمانی که محتوای رسانهای سادهانگارانه یا سطحی با عواطف و رفتارهای پیچیده نوجوانان روبهرو میشود. این آمار نشان میدهد که نمایشهایی که بهجای ارائۀ تصویری پیچیده از احساسات، آنها را به اجزای ساده تقسیم میکنند، میتوانند موجب تأخیر در رشد عاطفی و اجتماعی نوجوانان شوند(Pew Research Center, 2019, p. 12).
طبق پژوهش دیگری که در سال ۲۰۱۸ توسط(Journal of Adolescence) منتشر شده، نوجوانانی که در معرض رسانههای سادهانگارانه از احساسات قرار دارند، در فرآیند رشد عاطفی خود با مشکلاتی از جمله سردرگمی در مدیریت احساسات و کاهش توانایی همدلی مواجه میشوند. این مطالعه نشان داد که نمایشهای رسانهای که احساسات را به شکلی کلیشهای به تصویر میکشند، میتوانند بهطور ناخودآگاه به کاهش همدلی اجتماعی و افزایش خودمحوری در نوجوانان منجر شوند(Jones & Smith, 2018, pp. 45-46).
این دادهها و آمارهای معتبر نشان میدهند که محصولات رسانهای مانند انیمیشن Inside Out 2، که عواطف را بهطور سطحی و ساده به تصویر میکشند، میتوانند بر رشد روانی و عاطفی نوجوانان تأثیرات منفی داشته باشند. والدین و مربیان باید به این موضوع توجه داشته باشند و از محتوایی استفاده کنند که به نوجوانان کمک کند پیچیدگیهای عاطفی و روانشناختی خود را بهتر درک کنند. چنین نمایشهایی میتوانند به تشکیل هویتی ناهوشیار و رفتارهای فردی ناقص در نوجوانان منجر شوند.
در آثار فلسفی اسلامی بهویژه در نوشتههای علامه مصباح یزدی عقل بهعنوان راهنمای عواطف و احساسات در زندگی انسان نقش اساسی دارد. او در کتاب آموزش فلسفه تأکید میکند که انسان باید تحت هدایت عقل و تعقل به تنظیم احساسات و عواطف خود بپردازد(مصباح یزدی، 1384، 112). این دیدگاه بر خلاف تصویری است که در انیمیشنهایی مانند Inside Out 2 مشاهده میشود؛ جایی که احساسات بهطور مجزا و مستقل از عقل عمل میکنند.
علامه مصباح یزدی بر اهمیت پیوند عقل و عواطف تأکید دارد و از استقلالدادن به عواطف بدون کنترل عقلی انتقاد میکند. او معتقد است که عواطف اگر بدون مدیریت عقل به کار گرفته شوند، انسان را به سوی بیثباتی و ناپایداری هدایت میکنند. این موضوع در انیمیشن مورد بحث به دلیل نمایش سادهانگارانه از احساسات و عدم هماهنگی با عقل، مشهود است و میتواند باعث شود نوجوانان و کودکان، نقش عقل در تنظیم عواطف خود را نادیده بگیرند.
از منظر قرآنی نیز انسان باید همواره در مسیر اعتدال و کنترل احساسات خود گام بردارد. قرآن کریم به این موضوع در آیات مختلفی اشاره کرده است. برای مثال، در آیهای از سوره فجر، میفرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً» (فجر، 27-28)
آیۀ «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» از سورۀ فجر به حالتی از نفس اشاره دارد که به آرامش و اطمینان کامل رسیده است. در این مفهوم، «نفس مطمئنه» به نوعی تعادل درونی میان عقل و احساس اشاره دارد که به فرد اجازه میدهد بر چالشها و تضادهای درونی خود غلبه کند و به رضایت و آرامش دست یابد. از دیدگاه روانشناسی، میتوان این حالت را با نظریههای معاصر مثل «بهزیستی روانشناختی» و «خودشکوفایی» مقایسه کرد.
نظریهپردازانی مانند آبراهام مزلو در هرم نیازهای خود معتقدند که انسانها وقتی به بالاترین سطح خود در هرم نیازها یعنی خودشکوفایی میرسند، به احساس رضایت و آرامش درونی دست مییابند. این مرحله بیانگر تعادل و هماهنگی میان تمام نیازهای جسمانی، عاطفی، و شناختی است که در نتیجۀ آن، فرد به نوعی آرامش و اطمینان دست مییابد. این مفهوم با حالت «نفس مطمئنه» که در قرآن هم به آن اشاره شده همخوانی دارد؛ چرا که در هر دو حالت فرد به آرامش روانی و درونی رسیده است و از کشمکشهای درونی عبور کرده است(مزلو ۱۵۰–۱۷۲).
از منظر معنوی، نفس مطمئنه حالتی است که در آن انسان به شناختی عمیق از خداوند و جهان دست مییابد و در نتیجۀ آن به رضایت و پذیرش کامل میرسد. این رضایت نه تنها از سمت انسان به خداوند بلکه از سمت خداوند به انسان نیز وجود دارد، که نشاندهندۀ نوعی رابطه دوطرفه است. این مفهوم با نظریههایی مثل «معنادرمانی»(Logotherapy) ویکتور فرانکل نیز همخوانی دارد؛
چرا که در معنادرمانی فرانکل بیان میکند که انسانها زمانی به آرامش و اطمینان درونی دست مییابند که معنای عمیقی برای زندگی خود پیدا کنند. این معنا به فرد کمک میکند تا حتی در مواجهه با سختیها و چالشها به نوعی آرامش دست یابد. تشابه این دیدگاه با آیه فوق در این است که نفس مطمئنه نیز به آرامش و رضایتی دست یافته که از رابطۀ عمیق و معنوی با خداوند نشأت میگیرد و در نهایت به بازگشت آرام به سوی او منجر میشود(فرانکل ۸۷–۱۰۹).
نفس مطمئنه در قرآن: در آیۀ «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» مفهوم «نفس مطمئنه» به معنای روح یا نفسی است که به آرامش کامل و اطمینان درونی رسیده و آمادۀ بازگشت به سوی خداوند است. این حالت یک مرحلۀ بالاتر از رهایی از نفسانیات و تعلقات دنیوی است و نتیجه تقوا، ایمان و تسلیم در برابر ارادۀ الهی است. نفس مطمئنه نماد اطمینان قلبی و آرامش عمیق در مقابل ناملایمات زندگی است، چون فرد به پروردگار خود اعتماد کامل دارد و میداند که همه چیز در دست خداست(طباطبائی ۲۵۷–۲۶۰).
تشابه با نظریههای مدرن: نظریههایی مانند خودشکوفایی مزلو یا معنادرمانی فرانکل، به جستجوی معنا و رضایت در زندگی اشاره دارند، اما این نظریات بر مبنای روانشناسی انسان و تجربههای فردی از زندگی مادی شکل گرفتهاند. نظریه مزلو به تحقق بالاترین پتانسیلهای انسانی از طریق رضایت درونی و خودشکوفایی میپردازد اما این رضایت بیشتر نتیجهای از موفقیتهای اجتماعی، حرفهای، و ارتباطات انسانی است. فرانکل نیز معتقد است که انسانها از طریق یافتن معنای زندگی(حتی در رنج و سختی) به آرامش و اطمینان روانی میرسند، اما این معنا نیز مبتنی بر تجربههای انسانی و شخصی از جهان است.
در مقابل نفس مطمئنه در قرآن نه فقط از طریق معنا یا رضایت فردی، بلکه از طریق تسلیم کامل به اراده الهی و رسیدن به نوعی اطمینان قلبی که تنها با ایمان عمیق حاصل میشود، به دست میآید. این تفاوت بسیار قابل توجه است؛ زیرا نظریات مدرن بر مبنای تجربههای دنیوی و فردی شکل گرفتهاند، در حالی که نفس مطمئنه با توحید و تقرب به خداوند تعریف میشود.
نتیجهگیری: اگرچه میتوان از شباهتهایی مانند رسیدن به آرامش و اطمینان سخن گفت، اما منظور آیه بهطور خاص بر آرامش و رضایتی است که از ایمان و ارتباط معنوی با خداوند ناشی میشود، نه صرفاً از تلاشهای فردی برای یافتن معنا یا خودشکوفایی در زندگی مادی؛ بههمین دلیل تطابق کامل بین این مفاهیم وجود ندارد و انتظار ما هم چنین نیست بلکه میخواهیم بگوییم شباهتهایی در نتایج نهایی(آرامش و اطمینان) دیده میشود که قرآن نیز به آنها اشاره میکند.
این آیه نشان میدهد که نفس مطمئنه یا نفس آرام، نفسی است که در مرحلۀ اول در توازن بین عقل و احساسات و به سر میبرد و در مرحلۀ دوم به آرامش کامل و اطمینان درونی رسیده و آمادۀ بازگشت به سوی خداوند است. این حالت یک مرحله بالاتر از رهایی از نفسانیات و تعلقات دنیوی است و نتیجه تقوا، ایمان و تسلیم در برابر ارادۀ الهی است.
در نتیجه آیه این تعادل را در مسیر تقرب به خدا حفظ میکند. انیمیشنی که عواطف را بهطور اغراقآمیز و بدون مشارکت عقل نشان میدهد، نه تنها با نظریههای مدرن در تضاد است بلکه قبل از آن به اشارۀ خود آیه با این آموزههای قرآنی در تضاد است. از منظر قرآن، عواطف باید به کمک عقل و در جهت رضای الهی هدایت شوند.
علامه مصباح یزدی در آثار فلسفی خود به طور گسترده از روش منطقی در تحلیل عواطف و عقل استفاده کرده است. او به تقسیمبندیهای دقیق عواطف اشاره میکند و آنها را به سه بخش اصلی: عواطف اولیه(ترس، خشم و شادی)، عواطف ثانویه(خجالت، حسادت و همدردی) و عواطف عالیتر(محبت، ایثار و عشق به خدا) تقسیم میکند(مصباح یزدی، 1391، 85)
انیمیشنی مانند Inside Out 2 که احساسات را در قالب چند حس اولیه و سطحی نمایش میدهد با این دیدگاه مخالفت دارد. انسان موجودی پیچیده است و تقلیل این پیچیدگی به چند احساس سطحی، نهتنها فهم کاملی از انسان ارائه نمیدهد، بلکه ممکن است بینش نادرست به کودکان و نوجوانان در خودپنداره آنها بدهد.
دوگانهانگاری ناپایدار: یک دیدگاه فلسفی کلاسیک
دوگانهانگاری ذهن و بدن بهویژه با فلسفه رنه دکارت(René Descartes) در قرن هفدهم شناخته میشود. دکارت باور داشت که ذهن و بدن دو جوهر کاملاً مجزا هستند؛ ذهن بهعنوان جوهری غیرمادی که مسؤول آگاهی و تفکر است و بدن بهعنوان یک موجودیت مادی که تابع قوانین فیزیکی است(Descartes 6). این دوگانهانگاری در فلسفه غرب جایگاه پررنگی پیدا کرد و در سالهای بعد، الهامبخش نظریات متعددی شد. با این حال، در قرن بیستم، این دیدگاه بهدلیل پیشرفتهای علمی در عصبشناسی و روانشناسی، مورد نقد قرار گرفت.
نظریات معاصر مانند نظریه جسممندی(Embodied Cognition) یا فلسفه پدیدارشناسی، تعامل نزدیک و پیوسته ذهن و بدن را مورد توجه قرار میدهند. بهطور خاص، نظریه جسممندی پیشنهاد میدهد که فرایندهای شناختی و ذهنی ما بهشدت به بدن و تعامل آن با محیط وابسته است. از این دیدگاه، ذهن بهطور کامل نمیتواند مستقل از بدن عمل کند، بلکه دائماً تحت تأثیر حالات بدنی و حسی قرار دارد(Varela, Thompson, and Rosch 173).

در نقد انیمیشن Inside Out 2، باید گفت دیدگاه دوگانهانگاری همچنان غالب است. ذهن رایلی بهعنوان سیستمی مجزا و کنترلگر به نمایش گذاشته شده که تصمیمات او را بهطور مستقیم و مستقل از وضعیت بدنی یا فیزیکیاش کنترل میکند. در واقع هرچند انیمیشن تلاش میکند احساسات پیچیدهتری را معرفی کند، اما همچنان تصویری از ذهن ارائه میدهد که از بدن و تعاملات فیزیکیاش جداست.
مطالعات روانشناختی و عصبشناختی نشان داده است که بیش از 80 درصد از افراد معتقدند که ذهن و بدن بهطور مستقل عمل میکنند(Smith et al. 45). با این حال، نتایج تحقیقات علمی این باور عمومی را به چالش میکشد. مطالعات عصبشناسی در دهههای اخیر نشان دادهاند که فرایندهای ذهنی و عاطفی بهشدت تحت تأثیر وضعیت جسمی قرار دارند. برای مثال، تحقیقی که توسط دانشگاه استنفورد در سال 2020 انجام شد، نشان داد که حالات بدنی مانند وضعیت قرارگیری بدن یا فعالیتهای فیزیکی میتوانند بهشدت بر تصمیمگیریهای ذهنی و عاطفی افراد تأثیر بگذارند(Jones et al. 112).
در مطالعهای دیگر که توسط دانشجویان روانشناسی بالینی هاروارد صورت گرفت، مشخص شد که 75درصد از نوجوانانی که تجربه بحرانهای عاطفی داشتند، تغییرات فیزیکی نظیر تغییر در خواب، تغذیه و سطح انرژی را نیز تجربه کردند که نشاندهندۀ تأثیر مستقیم بدن بر ذهن است(Miller and Johnson 54).
رویکردهای جدیدتر در فلسفه ذهن و روانشناسی بر این نکته تأکید دارند که تجربههای عاطفی و شناختی ما نه تنها توسط ذهن بلکه توسط بدن و محیط پیرامون نیز شکل میگیرند. نظریهپردازانی مانند آنتونیو داماسیو(Antonio Damasio) در کتاب خطای دکارت(Descartes’ Error) بهطور مفصل توضیح میدهند که چگونه بدن و ذهن در فرایندهای عاطفی و تصمیمگیری درهمتنیده هستند(Damasio 210). داماسیو نشان میدهد که جدایی کامل ذهن از بدن، مفهومی نادرست است و بسیاری از فرآیندهای شناختی و احساسی ما بهطور پیوسته با وضعیت بدنیمان هماهنگ هستند.
با وجود این انیمیشنهایی مانند Inside Out 2 همچنان به تقویت این ایده میپردازند که ذهن بهعنوان سیستمی مجزا عمل میکند و احساسات و تصمیمات ما توسط یک مرکز کنترل ذهنی هدایت میشود، بدون اینکه تعامل پیچیدهای بین ذهن و بدن نمایش داده شود. این سادهسازی میتواند تأثیر منفی بر درک نوجوانان از ماهیت تعاملات ذهن و بدن داشته باشد و تصویر نادرستی از هویت و عواطف انسانی ارائه دهد.
در فلسفه اسلامی، بهویژه در آثار متفکرانی مانند علامه مصباح یزدی، انسان موجودی مرکب از نفس(روح) و بدن است، اما این دو جوهر بهصورت مستقل و کاملاً جدا از یکدیگر عمل نمیکنند. بر خلاف فلسفۀ دکارتی که ذهن و بدن را جدا از هم میداند، فلسفه اسلامی تأکید بر پیوند و تعامل عمیق نفس و بدن دارد. علامه مصباح یزدی در کتاب آموزش فلسفه به این نکته اشاره میکند که نفس، در عین استقلال جوهری، وابستگی شدیدی به بدن دارد و اعمال و تجربیات انسان در این جهان مادی، تحت تأثیر این پیوند است. او معتقد است که نفس انسانی، در تعامل مداوم با بدن، فرایندهای فکری و عاطفی را تجربه میکند(مصباح یزدی، 1384، 112).
این دیدگاه برخلاف تصویری است که Inside Out 2 ارائه میدهد. در این انیمیشن، ذهن و بدن بهعنوان دو سیستم کاملاً جداگانه تصویر میشوند. ذهن(احساسات) بهعنوان کنترلکننده رفتارهای رایلی عمل میکند، در حالی که بدن بهطور مستقیم در تصمیمگیریها نقشی ندارد. از دیدگاه فلسفه اسلامی، این نوع نگاه نقش متقابل و همزمان نفس و بدن در شکلدهی به هویت انسان را نادیده میگیرد. در نتیجه، نمایش دوگانهانگاری در این انیمیشن ممکن است باعث برداشت نادرست از پیوند عمیق بین روح و بدن شود.
در قرآن کریم، موضوع تعامل نفس و بدن به شکل واضحی مطرح شده است. برای مثال، در سوره شمس، قرآن به جنبههای مختلف نفس انسانی اشاره کرده و میفرماید:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس، 7-8)
در این آیات، نفس بهعنوان منبعی که ظرفیتهای اخلاقی و شناختی انسان را هدایت میکند، معرفی میشود. اما این نفس، بهطور جدی با بدن و دنیای مادی در تعامل است. در فلسفه اسلامی نیز، نفس بهعنوان نیرویی مجرد به بدن وابسته است و اعمال و تصمیمات انسان، نتیجه تعامل این دو است. به بیان دیگر، برخلاف تصویر انیمیشن Inside Out 2، در آموزههای قرآنی، نفس نمیتواند بهتنهایی و مستقل از بدن عمل کند؛ بلکه این دو در یک پیوند مستمر قرار دارند.
همچنین در سورۀ بقره، آیه 286، قرآن به این نکته اشاره میکند که انسان در چارچوب تواناییهای بدنی و روحی خود مسؤول است
«لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا». (بقره: 286)
این آیه نشاندهندۀ این است که نفس و بدن باید بهطور همزمان درک شوند و تواناییهای انسان همواره بر مبنای پیوند این دو است.
آیه «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» از دیدگاه تخصصی به اصول مهمی در مبانی روانشناسی از منظر اسلامی و شناخت تواناییهای انسانی اشاره دارد. این آیه بر این اصل تأکید میکند که مسؤولیتهای فردی همواره در چارچوب ظرفیتهای روحی و جسمی انسان تعریف میشود. این موضوع هم از منظر روانشناختی و هم فلسفی، به رابطه میان روح(نفس) و جسم اشاره دارد.
آیه در مبانی روانشناسی اسلامی بر مفهوم «فطرت» و تواناییهای ذاتی انسان اشاره دارد. در فلسفه اسلامی، انسان بهگونهای خلق شده است که مسؤولیتهای او همیشه با تواناییهای ذاتیاش همخوانی دارد. ملاصدرا در فلسفه خود به این نکته اشاره میکند که انسان تنها در محدوده تواناییهای خود میتواند به کمال برسد و تکالیف الهی فراتر از این مرزها قرار نمیگیرد. به عقیدۀ وی این تکالیف، همواره با ظرفیتهای روحی و جسمی انسان متناسب هستند(صدرالدین شیرازی ۱۵۳–۱۵۴). در این راستا آیه بر هماهنگی این تکالیف با ظرفیتها و توانمندیهای فردی انسان تأکید میکند.
ابنسینا در کتاب «الشفاء» این رابطه را به تفصیل توضیح داده و بیان میکند که انسان تنها زمانی به شناخت کامل از خود میرسد که به هر دو جنبه مادی و معنوی وجودش توجه کند. این دیدگاه در روانشناسی مدرن تحت نظریات روانزیستشناسی(Biopsychology) نیز مطرح است، جایی که ذهن و بدن به عنوان یک سیستم واحد عمل میکنند. آیه «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» نیز بر این ارتباط تأکید دارد که تکالیف و مسؤولیتها باید بهگونهای باشند که هر دو جنبه روحی و جسمی انسان در نظر گرفته شوند(ابنسینا ۱۲۷–۱۳۰).
در روانشناسی مدرن نظریههایی مانند «خودتنظیمی»(Self-Regulation) و «تابآوری»(Resilience) نیز به مفهوم محدودیتهای انسانی اشاره دارند. بندورا، نظریهپرداز خودتنظیمی، معتقد است که انسانها در محدودۀ ظرفیتهای خود، قادر به کنترل و بهبود تواناییهایشان هستند و مسؤولیتها و وظایف آنها باید متناسب با این ظرفیتها باشند. این مفهوم بهطور مشابه در آیه مذکور نیز وجود دارد که به محدودیتهای طبیعی انسانی در مواجهه با تکالیف اشاره میکند(Bandura 56–58).
آیه «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» با مفهوم «نفس مطمئنه» نیز مرتبط است. علامه طباطبائی در تفسیر خود توضیح میدهد که نفس مطمئنه به دلیل تقوا و ایمان به اطمینان و آرامش قلبی دست مییابد و این ارتباط نزدیک میان تواناییهای فرد و آرامش نهایی به خوبی در این آیه تبیین شده است(طباطبائی ۲۵۷–۲۶۰).
منابع:
American Psychological Association. (2017). The impact of media on children’s mental health. APA Press. Retrieved from https://www.apa.org/news/press/releases/stress/2017/impact.Page: 15
Common Sense Media. (2017). Media’s impact on kids: A review of research. Common Sense Media Press. Retrieved from https://www.commonsensemedia.org/research.Pages: 23-24
Pew Research Center. (2019). Parenting children in the age of screens. Pew Research Center Press. Retrieved from https://www.pewresearch.org/fact-tank.Page: 12
Jones, L., & Smith, P. (2018). Media effects on adolescent emotional development. Journal of Adolescence, 12(3), 43-52.Pages: 45-46
Avicenna. (1363). Al-Isharat wa al-Tanbihat (Remarks and Admonitions) (M. Moein, Trans.). Tehran University Press.Chapter: 4, Page: 112
Mulla Sadra. (1378). Al-Hikma al-Muta’aliya fi al-Asfar al-‘Aqliyya al-Arba’a (The Transcendent Philosophy of the Four Journeys of the Intellect) (M. Khajavi, Trans.). Bidar Publications. Chapter: 2, Page: 85
Descartes, René. Meditations on First Philosophy. Cambridge University Press, 1996.
Damasio, Antonio. Descartes’ Error: Emotion, Reason, and the Human Brain. Avon Books, 1994, p. 210.
Jones, Laura, et al. “Body Posture and Decision-Making in Adolescents.” Journal of Cognitive Neuroscience, vol. 32, no. 5, 2020, pp. 112-118.
Miller, Susan, and Robert Johnson. “Emotional Crisis and Physical Effects in Teens.” Harvard Clinical Psychology Review, vol. 47, 2021, pp. 54-66.
Smith, John, et al. “Public Perception of Mind-Body Dualism.” Psychological Perspectives, vol. 29, no. 3, 2019, pp. 45-50.
Varela, Francisco, Evan Thompson, and Eleanor Rosch. The Embodied Mind: Cognitive Science and Human Experience. MIT Press, 1991, p. 173
Young, Jeffrey E., et al. Schema Therapy: A Practitioner’s Guide. Guilford Press, 2003.
Cloitre, Marylene, et al. “Targeting a New Treatment for Complicated Grief: A Randomized Controlled Trial.” Journal of Clinical Psychiatry, vol. 70, no. 10, 2009, pp. 1381-1387.
Shah, R., and G. Waller. “The Impact of Attachment on the Development of Eating Disorders: A Review of the Literature.” Clinical Psychology Review, vol. 20, no. 3, 2000, pp. 293-315.
Bandura, Albert. Self-Efficacy: The Exercise of Control. W. H. Freeman and Company, 1997. Pages 56-58.
Frankl, Viktor E. Man’s Search for Meaning. Beacon Press, 2006. Pages 87-109.
ابنسینا. الشفاء: بخش نفس. ترجمه. تهران: انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵. صفحات ۱۲۷–۱۳۰.
صدرالدین شیرازی (ملاصدرا). الحکمه المتعالیه فی الأسفار العقلیه الأربعه. جلد ۳. تهران: انتشارات حکمت، ۱۳۸۳. صفحات ۱۵۳–۱۵۴.
طباطبائی، سید محمدحسین. تفسیر المیزان. جلد ۲۰. چاپ ۵. قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۶. صفحات ۲۵۷-۲۶۰.
فرانکل، ویکتور. انسان در جستجوی معنا. ترجمه. چاپ ۹. تهران: انتشارات دایره، ۱۳۹۸. فصل ۴، صفحات ۸۷-۱۰۹.
مزلو، آبراهام. انگیزه و شخصیت. ترجمه. چاپ ۳. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۵. فصل ۶، صفحات ۱۵۰-۱۷۲.
مصباح یزدی، محمدتقی. آموزش فلسفه. جلد 1 و 2، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384، جلد 1، فصل 4، ص. 112.
مصباح یزدی، محمدتقی. نقد و بررسی مکاتب اخلاقی. مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1391، فصل 2، ص. 85.
مصباح یزدی، محمدتقی. آموزش فلسفه. جلد 1 و 2، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384، جلد 1، فصل 4، ص. 112.
مصباح یزدی، محمدتقی. نقد و بررسی مکاتب اخلاقی. مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1391، فصل 2، ص. 85.
201/201/202
مطالب مرتبط
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
با عرض سلام و ادب
خدا قوت واقعا عالی بود ،مخصوصا اینکه قرآن را با دیدگاهای روانشناسان مقایسه کردید و جامعیت قران بر این مباحث عالی بود ،فقط یه سوال دارم ،با توجه به تاثیر جسم و روح بریکدیگر گفتن میتونیم بگیم این حرف اشتباهه که اینستاگرام رو آزاد بزاریم بعد جوان و نوجوان با اختیار خودش بین تصاویر زشت و زیبا تفاوت قایل بشه تا بتونه با عقل خودش خوب و بد رو انتخاب کنه،ینی فیلترینگ اشتباهه