مقایسه استراتژیهای مارول و دیسی در ساختار فیلمهای ابرقهرمانی
مقایسه استراتژیهای مارول و دیسی در ساختار فیلمهای ابرقهرمانی
در دهۀ ۲۰۱۰ شاهد افزایش چشمگیر محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی بودیم. در این میان «دنیای سینمایی مارول» (Marvel Cinematic Universe – MCU) که مجموعهای از فیلمها و سریالهای داستانیِ به هم پیوسته است، به شهرت و فروش قابل توجهی دست یافت.
دوران اول این مجموعه که با نام «حماسهی بینهایت» (Infinity Saga) شناخته میشود، بسیار مورد توجه قرار گرفت. این دوره شامل ۲۲ فیلم بود و داستان اصلی آن بر محور «سنگهای بینهایت» میچرخید و با فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers:Endgame) در سال ۲۰۱۹ به پایان رسید.
پس از قسمت «پایان بازی» دوران جدیدی در مجموعه فیلمهای مارول آغاز شد که شامل سریالهای تلویزیونی و فیلمهای جدید بود.
با این حال، برخی تحلیلگران معتقدند که آثار جدید با چالشهایی روبرو شدهاند. از دیدگاه این گروه، مشکل لزوماً «خستگی ابرقهرمانی» (Superhero Fatigue) – به معنی خسته شدن مخاطبان از ژانر ابرقهرمانی – نیست، بلکه به کیفیت و ساختار خود آثار بازمیگردد.
در ادامه به دو انتقاد اصلی که به آثار جدید مارول وارد میشود، اشاره میکنیم؛
۱. وابستگی بیش از حد داستانها در فازهای اولیه، اگرچه فیلمها به هم مرتبط بودند، اما هر کدام داستان مستقلی داشتند. اما اکنون، برخی معتقدند که وابستگی آثار به یکدیگر بیش از حد شده است.
برای مثال، گفته میشود که برای درک کامل فیلم «مارولها» (The Marvels) مخاطب باید فیلمهای قبلی مانند «کاپیتان مارول» را دیده باشد و از وقایع چندین سریال تلویزیونی مانند «وانداویژن» (Wandavision)، «خانم مارول» (Ms. Marvel) و «تهاجم مخفی» (Secret Invasion) نیز آگاه باشد.
از آنجایی که این سریالها عمدتاً در سرویس اشتراکی «دیزنی پلاس» (Disney Plus) یک پلتفرم پولی وابسته به شرکت دیزنی منتشر میشوند، دنبال کردن خطوط داستانی اصلی برای مخاطبانی که به این سرویس دسترسی ندارند یا تمام آثار را ندیدهاند، دشوار شده است.
۲. یکنواختی در لحن و ساختار انتقاد دوم این است که بسیاری از آثار جدید مارول، مانند «ثور: عشق و تندر» (Thor: Love and Thunder) یا «مرد مورچهای و زنبورک: کوانتومانیا» (Ant-Man and The Wasp: Quantumania)، از نظر لحن و ساختار بسیار شبیه به هم شدهاند و از یک «فرمول» (Formula) تکراری پیروی میکنند.
آنچه از دیرباز در رصد فیلمهای مارول و دیزنی متوجه شدهایم این است که فرمولهای فیلمنامهنویسی کلیشه و تکرارشوندهای با خلاقیت کم دائم در حال تکرار است.
این در حالی است که شرکت رقیب، «دیسی» (DC) – صاحب شخصیتهایی چون بتمن و سوپرمن – در حال تولید آثاری با تنوع لحن است.
به عنوان نمونه، فضای تاریک و جدی فیلم «بتمن» (The Batman) در تضاد کامل با فضای کمدی و ساختارشکن «جوخهی انتحار» (The Suicide Squad) قرار دارد، همچنین در قسمت جدید فیلم سوپرمن در سال 2025 شاهد فیلمی با ژانر کمدی هستیم، این موضوع در سریال صلح طلب(Peace maker) هم که جدیدا فصل دوم آن منتشر شده مصداق دارد. برخی این تنوع را ناشی از مدیریت جدید این شرکت توسط «جیمز گان» (James Gunn) میدانند.
در نهایت، این دیدگاه وجود دارد که موفقیت بزرگ آثاری خارج از MCU، مانند انیمیشنهای «دنیای عنکبوتی» (Spider-Verse) از شرکت سونی، یا سریالهای «پسران» (The Boys) و «شکستناپذیر» (Invincible) از آمازون، نشان میدهد که ژانر ابرقهرمانی همچنان ظرفیت بالایی برای جذب مخاطب دارد.
آشنایی با جیمز گان
جیمز گان(James Gunn) کارگردان، نویسنده و تهیهکننده آمریکایی است که کار خود را در اواخر دهه ۱۹۹۰ با شرکت فیلمسازی مستقل «تروما» (Troma Entertainment) آغاز کرد.
او سپس به عنوان فیلمنامهنویس در پروژههای بزرگتری مانند «اسکوبی-دو» (Scooby-Doo) (۲۰۰۲) و بازسازی «طلوع مردگان» (Dawn of the Dead) (۲۰۰۴) فعالیت کرد.
گان با کارگردانی فیلمهای کالت(cult films) مانند «اسلیتر» (Slither) (۲۰۰۶) و «سوپر» (Super) (۲۰۱۰) سبک خاص خود را نشان داد، اما نقطه عطف بزرگ کارنامهاش در سال ۲۰۱۴ با نویسندگی و کارگردانی فیلم «نگهبانان کهکشان» (Guardians of the Galaxy) برای استودیوی مارول رقم خورد.
این فیلم که ریسک بزرگی برای شرکت محسوب میشد، به یک موفقیت عظیم تجاری تبدیل شد و گان را به عنوان فیلمسازی که میتواند شخصیتهای گمنام را به چهرههای محبوب جهانی تبدیل کند، مطرح ساخت.
اهمیت جیمز گان امروزه در صنعت سینما بسیار زیاد است، زیرا او به عنوان یک کارگردان موفق در مارول (Marvel) (با سهگانه «نگهبانان کهکشان» – Guardians of the Galaxy trilogy) و دیسی (DC) (با «جوخه انتحار» – The Suicide Squad و سریال «پیسمیکر» – Peacemaker) شناخته میشود و در جایگاه مدیریتی نیز قرار گرفته است.
در سال ۲۰۲۲، او به همراه پیتر سفرن(Peter Safran) به عنوان مدیرعامل مشترک(Co-CEO) «استودیو دیسی» (DC Studios) منصوب شد تا «دنیای سینمایی دیسی» (DCU یا DC Universe) را از نو بازسازی و مدیریت کند.
این جایگاه، او را به یکی از قدرتمندترین و تأثیرگذارترین افراد در شکلدهی به آینده ژانر ابرقهرمانی (superhero genre) در هالیوود تبدیل کرده است و اولین فیلم این دوران جدید، «سوپرمن» (Superman) (۲۰۲۵) به نویسندگی و کارگردانی خود او بود.
دیدگاهتان را بنویسید