نقد انیمیشن اوریون و تاریکی (Orion and the Dark 2024)
انیمیشن اوریون و تاریکی محصول سال ۲۰۲۴ است که از شبکهی نتفلیکس پخش شده است. نمرات بالای هفتِ اثر نشاندهندهی قوت نسبی این انیمیشن است. اوریون و تاریکی با ریتم بالا و داستانی ساده و در نگاه اول آموزنده، سعی دارد ترس از تاریکی را در مخاطبانش که کودکان هفت سال به بالا هستند از بین ببرد اما وقتی دقیقتر به اثر نگاه کنیم، میبینیم که اوریون و تاریکی در ظاهر روانشناختی آن، دارای ابعاد فلسفی و دینی مهمی است که میتواند هویت مخاطب کودک خود را به کلی دچار تحول کند.
۱. ترس و اختلالهای اوریون
اوریون کودکی یازده ساله است که حتی از سیفون توالت هم میترسد! در واقع اوریون مبتلا به اختلالهای شدید روانی است و همین مسأله باعث شده است در کنار ترس از حضور در جمع دوستان، ارتباط گرفتن با بیگانگان و دفاع از حق خودش از تاریکی هم بترسد.
در واقع اوریون و تاریکی با ترسیم بدترین شکل ممکن از ترسهای انسانی، نشان میدهد که میشود با مواجهۀ صحیح با ترسها، تمام آنها را تبدیل به فرصت کرد. ترس در آدمی امری ضروری است، اما نباید از پیشرفت انسان جلوگیری کند.
در پایان اثر نیز اوریون بر ترسهایش غلبه کرده با دختری که دوست دارد به اردوی علمی میرود. این جنبه از فیلم در تحلیلهای مختلف سینمایی گفته شده و با این استدلال که «محتوای اثر در راستای برطرف کردن ترس کودکان از تاریکی است» کانالها و سایتهای مختلف اوریون و تاریکی را به عنوان اثری مفید برای کودکان به مخاطبان خود معرفی کردهاند. در حالی که این انیمیشن از همان ابتدا، با دیالوگ هایی آتئیستی شروع میشود.
۲. آتئیسم از بدو ماجرا!
انیمیشن اوریون و تاریکی از همان اول با جملاتی با مضمون ضد دین شروع میشود. اوریون زنده شدن مردهها پس از مرگشان را توهمی دانسته و در واقع فیلمساز از زبان کودکی یازده ساله مواضع ایدئولوژیک خود را به کودکان سراسر جهان تحمیل میکند.
۳. تاریکی و نور
در اوریون، همذاتپنداری مخاطب با تاریکی و دوستانش است و هدف اصلی اثر همراه کردن مخاطبان، خصوصا کودکان با تاریکی و در نتیجه نترسیدن از او است. به نظر میرسد گسترش این گفتمان خطرناک باشد، تاریکی در اذهان مردم جهان مفهومی منفی داشته و وقتی گفته میشود «نیروی تاریکی» همان معنای نیروی شرّ به ذهن تبادر میشود. در اوریون و تاریکی، روشنایی شخصیتی خودمحور و بیتوجه به دیگران دارد، بر خلاف تاریکی که از ترساندن کودکان ناراحت است و از اینکه بعضی میگویند تاریکی را دوست ندارند، ناراحت میشود.
این بازنمایی از تاریکی در بلند مدت خطرناک است؛ چرا که معنای نور که در ادبیات ادیان الهی در مورد نیروهای خیر استفاده میشود به معنای نامطلوبی در ذهن مخاطب مبدل شده و برعکس تاریکی که نمادی از جبهۀ شر است، به نیکان تعلق میگیرد.
در گروهی که تاریکی با آنها همراه است، موجودی را میبینیم که وظیفهاش اذیت کردن مردم با صداهای نابهنجار است. این شخصیت هیچ فایدهای برای انسانها ندارد ولی مثل خواب و تاریکی و… مشغول انجام وظیفه است؛ در یکی از دیالوگهای اثر، به تکامل اشاره میشود که در کنار این ترسیم از قوای عالَم معنادار میشود.
در فرضیۀ فرگشت یا همان تکامل، چیزی به نام حکمت وجود ندارد و سیر تحول موجودات وابسته به شانس، اتفاق و روندی کور و بیهدف است. چنانکه در اوریون میبینیم که موجوداتی بیفایده و حتی مضر در جهان وجود دارد که به ضمیمۀ دیالوگ دفاع از تکامل، نشاندهندۀ تأکید این اثر بر جهانبینی آتئیستی فیلم است.
مهمترین نقد تکامل، اسطورهای بودن این فرضیه است. چرا که هیچ دانشمندی تا به حال نتوانسته است تکامل موجودات را نه از تکسلولی تا انسان، حتی از شامپانزه تا انسان نیز با روش علمی و تجربی اثبات کند.
علاوه بر این، فرگشت مدعی است که میلیونها سال جهان به شکلی خاص رو به تکامل بوده است در حالی که ما از چند هزار سال پیش زمین هم اطلاع دقیقی مبتنی بر روششناسی تجربی نداریم، چه رسد به چند میلیون سال پیش! شاهد خوب آن نیز حلقههای گم شدۀ بین انسان و شامپانزه است؛ خود دانشمندان فرگشتی میگویند نمیتوان انسان را حلقۀ تکاملی بعد از شامپانزه دانست و مطمئناً موجودات واسطهای بین این دو گونه وجود داشتهاند، اما الآن نابود شدهاند و ما نمیدانیم چه بودهاند!
تکامل خرافهای از اساطیر علم جدید است که به دلیل رنگ و لعاب ضدّ دینی آن مورد توجه ژورنالیسم علم در غرب قرار گرفته و حتی بعضی از مخالفان این فرضیه در امریکا از دانشگاه اخراج شدهاند. (رجوع کنید به مستند اخراجشدگان Expelled)
اثر در راستای همراه کردن ما با تاریکی، اطرافیان وی مثل خواب را نیز شخصیت میبخشد؛ اما کارهای عجیب، خشن و غیرعقلانی از آنها سر میزند. یعنی جهان توسط موجوداتی اداره میشود که در انجام وظیفهی خود، از اخلاقیات انسانی پیروی نمیکنند و در واقع خشونت خواب و بوسیدن دیگران توسط وی توجیه میشود. در اوریون و تاریکی، ساز و کار ادارۀ جهان با روشهای اخلاقی تطابق ندارد و این گونه هنجارشکنی را در ذهن مخاطبان مشروعیت میبخشد.
۴. رؤیا و مسألهی ناخودآگاه
در اوریون و تاریکی مثل انیمیشن درون-بیرون، شاهد تقلیل خواب و رؤیا به برگردان ناخودآگاه شخص در هنگام خواب هستیم. در واقع در این انیمیشن، خواب را چیزی جز مرور تجربیات روزمرهی ما نمیداند. در حالی که خوابهای پیشگویانه(رؤیاهای صادقه) نشان میدهد بسیاری از حقایقی که هنوز به وقوع نپیوسته است میتواند در خواب به چنگ ما دربیاید.
بارها شده است که در خواب ترس یا لذت جدیدی را تجربه کردهایم و این مسأله نشان میدهد همۀ خوابها حاصل توهمات ما نیستند. بله بخشی از خوابها که اصطلاحا در مِثال متّصل یا جهان ساختۀ نفس ما رخ میدهد، تا حدّی وابسته به ذهن ماست اما بسیاری از خوابهای دیگر کاملا زندگی جدیدی با کالبدی فرامادی است. ما در خواب ادراکاتی داریم و طبیعتا هر آنچه که ادراک شود وجود دارد. پس خواب هم مثل همین جهان وجود داشته و برخلاف نگاه تقلیلگرای این انیمیشن، یکی از دریچههای مهم به جهان موازی است.
۴. خدایانگرایی و اسطوره های یونان
در اوریون و تاریکی، علاوه بر اسم اوریون(خدای شکار در یونان باستان) شاهد تدبیر جهان توسط خدایان هستیم. در یونان باستان، نظام جهان به صورت مشرکانه ترسیم میشد و تدبیر هستی به عهدۀ موجوداتی شبیه به انسانها اما بسیار قدرتمند، گاهی غولپیکر و احیانا «جاودانه» بود.
در اوریون و تاریکی، دقیقا همین جهان مشرکانه ترسیم شده است؛ تاریکی خدای خود را دارد، خواب خدایی دیگر، روشنایی روز را خدای دیگری بر عهده دارد و… . دقت شود که خدای اساطیری دقیقا به همین شکلی است که در انیمیشن تصویر شده و با خداوند متعال در ادیان الهی و توحیدی که بینهایت است و در جسم محدود نمیشود متفاوت است.
در یونان باستان خدای خواب هایپنوس(Hypnos) نام داشت و پسرانش بر ذهن مردم خواب را وارد میکردند.(1) همچنین خدای مذکر شب اِرِبوس (erebus) نام داشت که به عنوان تاریکیِ تشخص یافته و دارای عینیت و شخصیت شناخته میشد.(2)
آپولو نیز خدای روز در یونان باستان است.در اوریون و تاریکی میبینیم که تاریکی، دقیقا تجسّد یافتهی تاریکی است و با اینکه خود تاریکی است، اما در قالب انسانگونه با اوریون مرتبط میشود. روز و رؤیا هم توسط خدایان مخصوص به خود تدبیر میشوند.
البته در یکی از دیالوگها گفته میشود که اگر اینان وظیفۀ خود را انجام ندهند، توسط «همان کسی که میشناسی» عقوبت میشوند که چیزی شبیه به خدای توحیدی است؛ اما در ادامه میبینیم که از قدرت ماورایی این خدایان خبری نیست.
حتی وقتی تاریکی نابود شده(به معنای استعاری آن دقت شود) و نور باقی میماند، وقتی جهان به هرج و مرج کشیده شده و همه چیز در شُرُف نابودی است، رؤیا و دوستانش به کمک نور رفته و از وظیفۀ خود شانه خالی کردهاند، هیچ قدرت ماورایی وجود ندارد که نظم و ثبات را به جهان بازگرداند و باید تاریکی دوباره زنده شود تا جهان به آرامش برسد. در اوریون و تاریکی، جهان توسط خدایان مختلفی اداره شده که در صورت امتناع هر کدام از انجام وظایفشان، جهان به هرج و مرج و فساد کشیده میشود.
در قرآن کریم میخوانیم: لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ «اگر در آسمان و زمین معبودانی جز خدا بود بی تردید آن دو تباه می شد؛ پس منزّه است خدای صاحب عرش از آنچه [او را به ناحق به آن] وصف میکنند.»
در اوریون و تاریکی، دقیقا جهان مشرکانهای که با نبود خدایانش، به فساد و تباهی کشیده میشود، برای کودکان به زیبایی ترسیم شده و نظام جهانبینی اسطورهای و مشرکانه تبلیغ میشود.
یعنی سینما میتواند بشر امروز را از واقعیت و حقیقت توحیدی جهان دور سازد و با ترسیم جهانی وهمی که خدایان در آن حکمرانی میکنند، بذر شرک و خدایانگرایی را در ذهن مخاطبین خود، بکارد.
نتیجهگیری
اوریون و تاریکی در بسترهای ایرانی هم منتشر شده و حتی در فیلیمو، همان دیالوگهای آتئیستی بدون کم و کاست به کودکان ما خورانده میشود. بماند که وقتی جهانِ یک اثر بر پایهی خرافات بنا شده، با سانسور چند دیالوگ نمیتوان تاثیرگذاری فرمیک و تصویری اثر را خنثی کرد.
در اوریون و تاریکی، چون معاد انگار میشود، طبیعتا هدف زندگی نیز زیر سؤال رفته و به همین دلیل فیلمساز در اثر پوچی را ترویج و تبلیغ میکند. انیمیشن، مخاطبِ کودک دارد و عجیب است که غرب در آثاری مثل روح و اوریون سعی میکنند با محوریت دادن به زندگی مادی و نفی اهداف اخروی، انسان مدرن را بیش از پیش در منجلاب مادهگرایی فرو ببرند.
انسان آفریده شده است تا به بینهایت متصل شود و بهترین لذتهای دنیا را تا ابدیت، تجربه کند. انسانها برای ابدیت ساخته شدهاند و مرگ دریچهای است به سوی جهانهایی بسیار وسیعتر و جذابتر از این عالَم محدود و مادی.
اما اوریون و تاریکی با نفی معاد و توحید، میخواهد مخاطبانش را کوتوله نگه دارد تا انسانی که میتواند از ملائکه جلوتر بایستد، در باتلاق جهان ماده، روز به روز پایینتر رفته و در آخر هم مثل تاریکی با یکی از بزرگترین و دردناکترین گناهان، یعنی خودکشی خود را از این دنیای محدود خلاص کند و در عذابی بس رنجآورتر مبتلا شود.
شاید نسل جدید کتاب نخواند، اما در مدیومهایی بسیار جذابتر مثل سینما و بازی های کامپیوتری، همان نگاههای ضد دینی و آتئیستی در حال پخش است و متأسفانه کمتر کسی متوجه خطرات این موضوع است. خودمان بایستی سعی کنیم گفتمان نقد محتوایی تا حد امکان گسترش داده و اگر کسی چنین آثاری را میبیند، حداقل با نقد آن نیز آشنا شود.
پینوشتها:
1.https://www.britannica.com/topic/Nyx
2. https://www.britannica.com/topic/Erebus#:~:text=Erebus%2C%20in%20Greek%20religion%2C%20the,Nyx%2C%20the%20personification%20of%20night.
/201
دیدگاهتان را بنویسید