مبانی کابالیستی شوالیه های معبد
با بررسی اندیشههای کابالیستی شوالیه های معبد میتوان به شناخت دقیقتری از مدرنیته دست یافت. چرا که این فرقه در شکلگیری لژهای فراماسونری نقش بسزایی داشت. لژهایی که در سالهای منتهی به رنسانس به کانون روشنفکران مدرنیست تبدیل شده بودند. در این نوشتار به دنبال بررسی اجمالی تاریخچۀ شوالیه های معبد و ریشههای فکری این جریان هستیم.
شوالیه کیست
شوالیه به سوارکارانی گفته میشد که تحت تعلیمات نظامی و اخلاقی قرار میگرفتند. در زمان حال نیز شوالیه به عنوان نشانی افتخاری به افرادی در انگلستان اطلاق میشود. اندکی بعد از شکلگیری نظام شوالیهها در انگلستان، فرانسه و برخی کشورهای اروپایی، به تربیت نیروی نظامی برای عرصههای نبرد فئودالی پرداختند.
این روش با وجود اینکه ریشه در قرنهای نهم و دهم دارد، اما در قرنهای دوازدهم و سیزدهم و قبل از زوال قرون وسطی به رشد رسید. فئودالیسم یکی از عوامل توسعۀ همین روش در این دوره است.
شوالیهها در ازای املاکی که از اربابان فئودال دریافت میکردند برای آنها در عرصههای نبرد فئودالی شمشیر میزدند. با گذشت چندین سال از این وقایع شوالیهها نظامنامههای جدیدی متأثر از مسیحیت تدوین کردند.
این نظامنامهها، تذهیب رفتار و آداب را در بر میگرفت. در نتیجه شوالیه آرمانی کسی بود که برای مسیحیت و شکوه و افتخار میجنگید. البته بیشتر این شوالیهها به دنبال منافع مادی خود بودند.[1] در ابتدا شوالیه باید متعهد میشد که از حقوق کلیسا دفاع کند، به حمایت از ضعفا برخیزد و در منطقه خود صلح برقرار کند.[2] البته شمار شوالیه های معبدی که به این اصول عمل کنند انگشتشمار بودند.
جنگهای صلیبی در شوالیهگری تأثیر بسزایی داشت. شوالیه های معبد با صلیبیها هم قَسَم شدند تا ارض مقدس را از دست مسلمانان خارج کنند.[3] البته بخش زیادی از شوالیهها به دلیل احساسات مذهبی به صلیبیها پیوستند.
تاریخ تأسیس فرقه شوالیه های معبد
بر سر تاریخ دقیق تأسیس نظام شوالیه های معبد، اختلافاتی وجود دارد. برخی معتقدند هوگس دی پاینز به همراه هشت صلیبی یهودیالاصل از جمله آندره دو مونت بارد، جفروا بیسول و جفروا دو سنت اومر به طور رسمی نظام شوالیه های معبد را در سال 1118 م. تأسیس کردند. با وجود این اطلاعات موثقی موجود است که تأیید میکند این نظام چهار سال پیشتر ایجاد شده بود.
نماد شوالیه های معبد جمجمه و دو استخوان و نیز اسبی با دو سوار است که نماد فقر و برادری است. شوالیه های معبد به این دلیل که در معبد سلیمان مشغول خدمترسانی به زوار بیتالمقدس بودند به «شوالیه های معبد»[4] مشهور شدند.
هیچ نشانهای مبنی بر حمایت مؤسسان لژ معبد از زائران وجود ندارد؛ اما طولی نکشید که مدارک قاطعی در ارتباط با اجرای حفاریهای وسیع در زیر خرابههای معبد هرود یافتند. ده فرمانی که خداوند به موسی(ع) وحی کرده بود در لوحهایی در این معبد نگهداری میشد. سؤال این است که آیا شوالیه های معبد تحت لوای مسیحیت بنای استفاده از این اسناد و الواح را داشتهاند یا نه؟ که تاریخ گواه محکمی بر آن است.
شوالیه های معبد پیرو آیین میترا بودند و تلاش میکردند در اروپا قدرت را در دست گیرند.[5] اما سؤال این است که چرا شوالیه های معبد با اینکه مسیحی بودند با عقاید و جهانبینی کاملاً متفاوتی در پی اجرای جادوی سیاه در اورشلیم بودند؟
مطابق دیدگاه مشترک بسیاری از محققان ریشۀ تمامی این مسألهها کابالیسم میباشد. به عنوان مثال الیفاس لوی، نویسندۀ فرانسوی کتاب تاریخ جادوگری، شواهدی تفصیلی در این کتاب ارائه میدهد و اثبات میکند که شوالیه های معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالیسم برداشتند؛ به عبارت دیگر، آنها این تعالیم را به صورت مخفیانه آموختند.[6]
تقرب به اهریمن، از طریق سحر و جادو و تعالیم غریبۀ کابالایی، همان گنج با ارزش و پنهانی است که شوالیه های معبد در زیر ویرانههای معبد سلیمان به دست آورده بودند. اعضای این فرقه در پشت دیوارهایی که ساخته بودند به علومی باطنی و غریبه که رنگ کفر داشت اشتغال داشتند.
گفته میشد که در مراسم استقبال از عضو جدید، آنها به اعمالی کفرآمیز و زشت میپرداختند. از جشنهای عیاشی و انجام اعمال غیرطبیعی ناشایست آنها، در محافل سخن بر زبانها بود.[7]
شوالیه های معبد پس از تخریب دوبارهٔ معبد سلیمان توسط رومیها، به بخشهای سالم معبد رفتند. به گفتۀ نویسندۀ کتاب معماران نیرنگ به مدت 10 سال به کسی اجازهٔ ورود به معبد را ندادند و در این مدت به فعالیتهای مخفی پرداختند.
به گفتۀ دلافورج، وظیفه نُه شوالیه، انجام تحقیقاتی جهت به دست آوردن آثار باستانی و نسخههایی خطی بود که حاوی ماهیت رسوم پنهانی یهودیت و مصر باستان بودند. با دستیابی به اسرار سامریان و ساحران یهودی، به آداب و علومی برای تقرب به شیطان برای تسلط بیشتر بر جوامع دست یافتند. شوالیه های معبد به پرستش اهریمن بافومت روی آوردند.
در سال ۱۳۱۲، پاپ، پس از انجام تحقیقات گسترده دربارۀ این فرقه، آن را منحل کرد. فیلیپ، تعدادی از سرکردگان این گروهک، از جمله ژاک دمولای، آخرین استاد اعظم آن که به یک خاندان اشرافی تعلق داشت، را در ملإ عام اعدام نمود.[8] بازماندگان شوالیه های معبد نیز متواری شده و به بخشهای مختلف اروپا، از جمله اسکاتلند مهاجرت کردند.
دربارۀ علت اختلافات میان کلیسای کاتولیک و شوالیه های معبد، فابری بالابرا در کتاب خود میگوید: نظریۀ سری شوالیه های معبد، بیشک مخالف با آموزههای کلیسای رم بود؛ به طوری که میتوان گفت که فعالیت دستگاه پاپ در تعقیب و سرکوب شوالیهها، بدین سبب بوده است.
فابری بالابرا میگوید: در سال 1307 م. شوالیه های معبد کتابها و اسناد سری خود را از چشم مأموران حکام در مخفیگاههای امنی پوشیده داشتند که تا این عصر، محفوظ مانده است.(اوایل قرن نوزدهم) امروزه یقین حاصل کردهایم که شوالیه های معبد، آزمایشهایی دینی و اخلاقی را دربارۀ اعضا، پیش از آنکه به مراتب گوناگون، به عضویت فرقه دربیایند، مجاز میدانند.
برای مثال به مبتدیها امر میکردند که صلیب را لگدمال کنند یا بت بپرستند و در صورت نپذیرفتن، اعدام میشدند. البته اگر شخص مبتدی از خود ترسی بروز میداد، دیگر شایستگی ارتقا به مراتب عالی را نمییافت.
شکی نیست که این فرقه در خفا، در زمینۀ پایمال کردن و نابودی تمامی اعتقادات دینی فعالیت میکرد و این امر به زعم تفاوتی مذهبی و رنگی دینی که در ابتدای امر به خود گرفت، انجام میشد. در همان حال که اسماعیلیان در شرق، برای ریشهکنی تعلیمات دینی و اخلاقی اسلام، فعالیت میکردند، در غرب، شوالیه های معبد در پی نابودی تعلیمات نصرانیت و محو آداب و سنن و رسوم آن بودند.[9]
ثمرۀ ارتباط شوالیه های معبد و یهود آن شد که کابالیسم یهودی علاوه بر انتقال معارف و اندیشههای التقاطی خود، بخشی از علوم غریبه و خفیه را نیز در اختیار شوالیه های معبد قرار داد./207
منابع و پیوستها:
[1] ر.ک: سورگل، فیلیپ ام، «دانشنامه انکارتا ترجمه رضا کیانی موحد»
[2] ر.ک: دورانت، ویل، «تاریخ تمدن»، ج4(عصر ایمان)، صص 742-745
[3] صلیبیها گروههایی نظامی بودند که به همراه شوالیه های مسیحی هم قسم شده بودند تا کنترل ارض مقدس را در دست بگیرند
[4] Poor Fellow-Soldiers of Christ and of the Temple of Solomon
[5] ر.ک: لینا، جوری، «معماران نیرنگ، تاریخ پنهان فراماسونری»، فصل اول، ترجمه فاطمه شفیعی سروستانی
[6] ر.ک: لوی، الیفاس، جادوگری سیاه.
[7] ر.ک: رانسیمان، استیون، «تاریخ جنگهای صلیبی»، ترجمه منوچهر کاشف، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، 1360، ج 3، ص 517
[8] ر.ک: اندیشکده مطالعات یهود
[9] ر.ک: عنان، محمدعبدالله، «تاریخ جمعیتهای سری و جنبشهای تخریبی»، صص 76-77
بیشتر بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید