جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
ورود
[suncode_otp_login_form]

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)

عضویت
[suncode_otp_registration_form]

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)
سایت استاد فرج نژاد
شروع کنید
0
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
شروع کنید

وبلاگ

موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد > مطالب سایت > دسته‌بندی ساختاری > یادداشت > صورت اردکی | آسیب شناسی پدیدۀ Duck face

صورت اردکی | آسیب شناسی پدیدۀ Duck face

۱۴۰۴-۰۲-۱۹
دسته‌بندی ساختاری، رسانه و روانشناسی، سرویس‌های سایت، مطالب سایت، یادداشت
صورت اردکی

صورت اردکی و آدم‌هایی که بلد نیستند خود باشند! | مقدمه

کیست که نخواهد در مرکز توجه قرار گیرد؟ برای همهٔ ما، لحظه‌ای که در کانون نگاه‌ها باشیم، لذت‌بخش است؛ اما آیا همیشه این لذت که میل به دیده شدن را در ما ارضا می‌کند، بدون آسیب و زیان است؟ طبیعتاً هیچ اشکالی ندارد که انسان‌ها برای نمایاندن استعدادها و مهارت‌های خود تلاش کنند اما وقتی که اشخاص تمام ذهن و انرژی‌شان صرف جلب توجه و پذیرش از دیگران می‌شود، دیگر آن میل طبیعی به شکوفایی درونی نیست که در پس این تلاش‌ها قرار دارد. در این حالت، افراد دیگر در مسیر کشف و ساخت هویت واقعی خود گام برنمی‌دارند، به دام هویتی برون‌وابسته گرفتار می‌شود؛ هویتی که تمام ارزشش به تأیید و توجه دیگران بستگی دارد.

هویت برون‌وابسته، همان‌طور که از اسمش پیداست، مسأله‌ای است که از درون افراد نمی‌جوشد؛ احساس ارزشمندی و توانمندی در این نوع از هویت با نگاه‌ها، تأییدها و نظرات دیگران شکل می‌گیرد. هویت‌ برون‌وابسته از تأثیرات محیطی و اجتماعی ساخته شده و حاملان آن در تلاش هستند تا مطابق با انتظارات و معیارهای دیگران رفتار کنند. برای آن‌ها مفهوم «من» بیشتر در نگاه دیگری تعریف می‌شود تا در تجربۀ درونی خود.

وقتی هویت برون‌وابسته شکل می‌گیرد فرد برای تأسیس مفهوم خود، به‌جای جستجوی درونی و پذیرش فردیت و استعدادها در مسیر زندگی خودش، به دنبال بازخورد و تأیید دیگران می‌رود؛ یعنی من از مسیر اصلی زندگی خودم دور شده‌ام!

مثلاً در شبکه‌های اجتماعی، این افراد با پست کردن تصاویر یا جملات خاص، به دنبال واکنش‌های دیگران هستند تا احساس کنند که مهم و باارزش‌اند. اما این نوع هویت به دلیل وابستگی بیش از حد به دیگران همیشه شکننده است؛ چرا که در هر لحظه ممکن است نظرات و تأییدهای دیگران تغییر کند و فرد احساس کند که دیگر جایی ندارد.

چرا اصلاً برخی افراد احساس ارزشمندی خود را از این طریق تأمین می‌کنند؟ دیگر جهت‌مندی و رسانه |برای مطالعۀ بیشتر اینجا کلیک کنید

حال اگر فردی که هویت برون‌وابسته دارد بخواهد از دگرجهت‌مندی دوری کند، چه چیزی برایش باقی می‌ماند؟ او تمام زندگی‌اش را در قالب ویترینی ساخته که برای دیگران نمایش داده می‌شود. اگر این ویترین از او گرفته شود، دیگر چیزی از هویت واقعی‌اش باقی نمی‌ماند. چرا که او تصویر خود را بر اساس نگاه‌ها و تأییدهای بیرونی تعریف کرده است. بدون آن تأییدها، او در خلأ هویتی به سر می‌برد، گویی که هیچ تعریف واقعی از خود ندارد و هیچ‌گاه هم نخواسته آن‌را بیابد!

پذیرش در دیده‌شدن و جلب توجه با استعداد و مهارت خودمان، بخشی از تمایل طبیعی انسان به ارتباط و تأیید است. هیچ اشکالی ندارد کسی بخواهد خودش را نشان دهد یا مورد توجه قرار بگیرد؛ مشکل از جایی شروع می‌شود که این میل، از مسیر ارادۀ معطوف به معنا، اهداف و رسالت زندگی اشخاص جدا می‌شود و به هدفی مستقل تبدیل می‌گردد.

وقتی یک فرد از هویت درون‌وابسته جدا می‌شود و به ساحت‌های هیجانی شناختی دگرجهت‌مندی برای احساس نکردن رنج زندگی پناه می‌برد، زندگی‌اش به یک ویترین تبدیل می‌شود. تصمیم‌هایش دیگر بر اساس ارزش‌ها و علایق شخصی‌اش نیست، بلکه تابع تصویری است که باید نزد دیگران بسازد و حفظ کند. او طوری خودش را نمایش دهد که نیست! در واقع خودش را زندگی نمی‌کند! نقش خودش را بازی می‌کند.

در این شرایط، درخشش، دیگر نشانۀ حضور زندۀ فردیت یک فرد نیست، نقابی است برای پوشاندنِ خلأ درونی. اما درخشش واقعی آن است که از ارادۀ معطوف به اهداف و رسالت اشخاص بجوشد نه از اضطراب مقایسه و ترس از نادیده‌ ماندن. خودنمایی اگر از درون هویتی مستقل بجوشد تبدیل به اعتماد و اثرگذاری می‌شود؛ اما اگر از بیرون دیکته شود فقط ما را از خودمان دور می‌کند؛ مگر دنبال درخشش نیستید؟ درخشش هرگز در دور شدن از خود نیست!

میل به مرکز توجه قرار گرفتن یک تلۀ طلایی‌ است؛ ظاهری فریبنده دارد، اما زیرِ آن خلأ عمیقی پنهان است. وقتی افرد به‌جای رشد واقعی، با جلب توجه و نمایش بیرونی می‌درخشند، نوعی پاداش تقلبی دریافت می‌کنند.

مغز انسان طوری طراحی شده که با دریافت تأیید(مثل لایک، تحسین یا توجه) دوپامین ترشح می‌کند؛ یعنی همان مادۀ شیمیایی که حس رضایت و پاداش را ایجاد می‌کند. اما وقتی این پاداش از مسیری خودآسیب‌رسان و هم‌راستای دگرجهت‌مندی به‌دست آید، دیگر مغز نیازی به تلاش و پیشرفت واقعی که ما را مرکز توجه قرار می‌دهد، احساس نمی‌کند. در واقع انرژی روانی‌ که باید صرف رشد یا خودشناسی شود، صرف تکرار ویترین‌سازی می‌شود.

استدلال روان‌شناختی ماجرا این است که این افراد در چرخه‌ای از پاداش فوری گرفتار می‌شوند. آن‌ها به‌جای تجربۀ احساس ارزشمندی پایدار بر پایۀ توانایی‌های درونی، به احساس دیده‌شدن و کانون توجه قرار گرفتن صرف معتاد می‌شوند. در نتیجه انگیزه برای ساختن یک خودِ واقعی و ریشه‌دار در آن‌ها کاهش می‌یابد. چرا تلاش کنم خودم را از درون تقویت کنم، وقتی می‌توانم با یک ژست یا فیلتر این حس را جعل کنم و همان توجه را بگیرم؟

اما فاجعه جایی اتفاق می‌افتد که این درخشش فیک، در لحظه‌های بحرانی دیگر جواب نمی‌دهد. مثلاً در روابط عاطفی، در کار یا در مواجهه با ناکامی. آن‌وقت چون درون از معنایابی تهی مانده است فرد احساس شکست، پوچی و گاهی افسردگی می‌کند. چون دیگر ماسک و نقاب بیرونی نمی‌تواند او را نجات دهد. و اینجا است که می‌فهمیم درخشش واقعی تنها وقتی معنا دارد که از هسته‌ای اصیل هویت درون‌وابسته و معطوف به معنا برخیزد.

جالب است بدانید در سال‌های اخیر افزایش پدیدۀ سلفی شیوۀ ثبت لحظات زندگی ما را تغییر داده است. این روند با صورت اردکی آغاز شد و حالا به بلفی(سلفی از باسن) رسیده‌ایم، با بسیاری از مدهای عجیب‌وغریب دیگر در این مسیر. ۹۸٪ از جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله حداقل یک بار در زندگی خود سلفی گرفته‌اند(کتز و کراکر، ۲۰۱۵) و ۵۵٪ از نسل هزاره(میلی‌نیال‌ها) اذعان داشته‌اند که یک سلفی را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته‌اند(بنت، ۲۰۱۴).

اگرچه بسیاری از مردم در گرفتن سلفی شرکت می‌کنند، اما برداشت عمومی نسبت به سلفی‌گیران منفی است. نظراتی دربارۀ خودشیفتگی و خودشیفتگی افراطی به‌طور رایج در بررسی‌های مربوط به سلفی‌گیران مطرح می‌شود. شاید این برداشت نادرست باشد و سلفی‌گیرها در تمام این مدت اشتباه درک شده‌اند. اما مطالعه‌ای از دانشگاه بریگم یانگ (۲۰۱۷) نشان داد که دسته‌بندی سلفی‌گیرها به این صورت نادرست است و سه نوع مختلف از سلفی‌گیرها وجود دارد:

ارتباط‌ برقرار کنندگان(Communicators)

این افراد کسانی هستند که از سلفی برای ارتباط با دوستان و خانواده خود استفاده می‌کنند. نمونه‌ای عالی از این نوع استفاده، زمانی است که کاربران شبکه‌های اجتماعی برای حمایت از هدف یا موقعیت خاص، سلفی‌هایی را پست می‌کنند، مانند زنانی که سلفی بدون آرایش منتشر می‌کنند تا از تصویر مثبت از خود حمایت کنند. این می‌تواند شکلی قدرتمند از استفاده از سلفی برای کمک به ایجاد تفاوت یا افزایش آگاهی دربارۀ یک موضوع باشد.

زندگی‌نامه‌نویسان(Autobiographers)

این پست‌کنندگان از شبکه‌های اجتماعی خود برای ثبت رویدادهای کلیدی و حفظ خاطرات مهم استفاده می‌کنند(ژورنال معلمان علوم، ۲۰۱۷).

خودتبلیغ‌کنندگان(Self-Publicists)

این افراد کسانی هستند که دوست دارند تمام زندگی‌شان را ثبت کنند و با ثبت و به اشتراک‌گذاری زندگی‌شان، امیدوارند خود و داستان‌شان را به شکلی مثبت ارائه دهند(ژورنال معلمان علوم، ۲۰۱۷). افرادی که بیشترین تطابق را با این گروه دارند، سلبریتی‌هایی هستند که به رسانه‌های اجتماعی وابسته‌اند و به‌طور دائم از آن استفاده می‌کنند تا با طرفداران خود در تماس باشند. البته کسانی هم هستند که از پست گذاشتن روزانه یا چندباره در روز لذت می‌برند. من این را آزاردهنده می‌دانم اما این شبکه اجتماعی آن‌هاست و انتخاب خودشان.

این دسته‌بندی، نگاهی روشن‌تر به کارکردهای متفاوت سلفی می‌دهد و باعث می‌شود از دیدگاه گسترده و کلیشه‌ای خودشیفتگی نسبت به سلفی‌گیرها فاصله بگیریم. سلفی‌گیرها برای به اشتراک گذاشتن سلفی‌هایشان انگیزه دارند اما درمورد انگیزۀ آن‌ها در ابتدای این مطلب در  قالب هویت برون‌وابسه و طرحواره‌های ناسازگار صحبت کردیم(برای مطالعۀ بیشتر-پاوندرز و همکاران، ۲۰۱۶)

به‌جای این‌که فکر کنیم سلفی‌گیرها این تصاویر را برای تبلیغ خودشان پست می‌کنند، شاید آن‌ها این کار را انجام می‌دهند چون می‌خواهند نشان دهند در لحظه‌ای خاص چه احساسی داشتند یا چگونه در یک موقعیت خاص احساس مثبتی نسبت به خود داشتند. مقاله‌ای از کرامر و همکاران(۲۰۱۷) نشان داد افرادی که در سلفی‌ها حضور دارند، به‌طور کلی برون‌گراتر از کسانی هستند که در عکس‌هایی که دیگران از آن‌ها گرفته‌اند دیده می‌شوند.

اما افراد در عکس‌هایی که دیگران گرفته‌اند، با پوشش بازتری از سلفی‌گیرها ارزیابی شدند. این به دلیل خودانگیختگی بیشتر عکس‌های گرفته‌شده توسط دیگران نسبت به محیط کنترل‌شدۀ سلفی بود. این موضوع منجر به این شد که افرادی که عکس‌هایشان توسط دیگران گرفته شده، نسبت به سلفی‌گیران، پوشش برهنه‌تری را انتخاب کنند زیرا آن‌ها کنترل کمتری بر آنچه پست می‌شود دارند.

پدیدۀ تصاویر برهنه که توسط افرادی غیر از سلفی‌گیرندگان گرفته شده بود کم کم به دلیل جذابیت جنسی‌اش و مکانیک فضای مجازی در رابطه با لایک و کامنت به خود سلفی‌گیرندگان منتقل شد؛ یعنی از این پس، محیط سلفی گیرنده(برهنگی) به گونه‌ای کنترل می‌شود که لایک و کامنت بیشتریخورده و توجه را بیشتر به سمت خودش معطوف کند.

یافتۀ دیگری از کرامر و همکاران(۲۰۱۷) نشان داد که سلفی‌گیرها در مقایسه با کسانی که عکس‌های برهنۀشان را دیگران گرفته‌اند، هیچ تفاوتی در ارزش‌های خودشیفته‌ای و دگرجهتمندانه گزارش‌شده نشان ندادند. این یافته نیز ما را وادار می‌کند که دیدگاهمان را نسبت به سلفی‌گیرها بازنگری کنیم و بررسی کنیم که اگر این کار لزوماً برای تبلیغ خودشان نیست چرا آن‌ها این تصاویر را پست می‌کنند؟ نوشتۀ ما تلاش می‌کند به این موضوع پاسخ دهد و توضیح می‌دهد که:

ماهیت توجه‌برانگیز سلفی‌ها ممکن است به این دلیل باشد که استفاده از ویژگی‌های بازخورد(مانند لایک و کامنت) در سلفی‌ها الزاماً به ادراک فردی ربط ندارد و بنابراین ممکن است به‌عنوان یک استراتژی اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد، نه صرفاً ابزاری برای بیان ارزیابی‌های صادقانه از خود. پس در نتیجه اگر زنان و مردانی را مشاهده کردید که ادعا می‌کنند تنها آرایش و سلفی‌هایشان برای حال خوب زندگی خودشان است این نوشته و رفرنس‌ها را به آن‌ها نشان دهید.

برای مطالعۀ بیشتر مقالۀ صورت اردکی/صورت سنگی: کلیشه‌های سلفی و سواد سلفی در رویه‌های رسانه‌ای جنسیتی در سوئد(Selfie stereotypes and selfie literacy in gendered media practices in Sweden) را مطالعه کنید(برای دریافت اطلاعات بیشتر راجب مقاله اینجا کلیک کنید).

این مقاله به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه نوجوانان سوئدی از سلفی برای بازنمایی جنسیتی خود در ارتباطات هم‌سال‌محور آنلاین استفاده می‌کنند. هدف مقاله این است که به شکل انتقادی سنت گستردۀ مطالعات دربارۀ کلیشه‌های جنسیتی بازنمایی‌شده در رسانه‌های جمعی را به چالش بکشد و آن را گسترش دهد، با تمرکز بر این‌که کلیشه‌های جنسیتی مرتبط با سلفی چگونه در رسانه‌های اجتماعی و از طریق تعامل و مشارکت دانش‌آموزان مدرسه‌ای تولید و اجرا می‌شوند.

این مقاله با ترکیب دیدگاه‌های ساخت‌گرایانه درباره بازنمایی و جنسیت، و همچنین نشانه‌شناسی اجتماعی، به تحلیل موضوع می‌پردازد. داده‌های تجربی مقاله از طریق مصاحبه‌های گروهی متمرکز با دانش‌آموزان پایه هفتم از چهار مدرسه در استکهلم گردآوری شده‌اند.

یافته‌های مقاله نشان می‌دهند که نحوه‌ای که ژانر سلفی در میان نوجوانان اجرا و بازتعریف می‌شود، به‌شدت تحت تأثیر کلیشه‌های جنسیتی است. این کلیشه‌ها هم برای تأیید جدایی دوگانه میان جنسیت‌ها، فرودستی زنان و نظم ناهمجنس‌گرایانه در حوزه تمایلات جنسی به کار می‌روند، و هم برای «احیای کلیشه‌ها»؛ به‌طوری که در آن، هنجارهای موجود جنسیتی بازنگری، به چالش کشیده و حتی به تمسخر گرفته می‌شوند.

اکنون که پرده از چهرۀ پنهان و خودآسیب‌رسان در دل الگوهای تکرارشوندۀ دگرجهت‌مندی برداشتیم و از سازوکارهای روانشناختی آن سخن گفتیم، وقت آن رسیده که با توجه به همین پیشینه، به سراغ تبارشناسی تکاملی و آسیب‌شناسی پدیدۀ صورت اردکی(Duck face) برویم که معضل امروز جامعۀ غرب و ایران خودمان است و در لایه‌های هویت و ناخودآگاه جمعی مردم نفوذ کرده است.

صورت اردکی چیست؟

پدیدۀ عجیب سلفی‌های Duck Face، چشم های تنگ‌شده، لب‌های ورم کرده و نیمه‌باز با یک نگاه عمیقاً جنسی! چرا غالباً عکس‌های پروفایل و پست‌های دختران و پسران این روزه اغواگرانه شده است؟ خصوصاً برای دختران زیر ۳۰ سال که Duck Face تبدیل به استانداردی بدیهی و معمولی برای عکاسی شده؛ این شکل، حالتی است که در فرهنگ عامۀ آمریکایی با نام Duck Face یا صورت اردکی شناخته می‌شود، اما سوال این است که چرا تا این اندازه وایرال شده است؟

بسیاری از تحلیلگران این فرم چهره را (Pre orgasmic) یا حالت پیش از ارضاء توصیف می‌کنند؛ حالتی جنسی، اغواگرانه که برای جلب توجه به کار گرفته می‌شود. پرسش این‌ است که چرا گروه بزرگی از دختران، آگاهانه تصویر خود را در لحظاتی شبیه به ارگاسم ثبت می‌کنند؟

در گذشته‌ای نه‌چندان دور، عکس‌های پروفایل‌ها اغلب با لبخند همراه بود؛ لبخند زدن احساس اجتماعی بودن و صمیمیت را القاء می‌کرد. اما در سال‌های اخیر، صمیمیت جای خود را به جنسی بودن داده؛ گویی جای گرمای ارتباط داشتن باهم با جذابیت جنسی تعویض شده است. امروز، کمتر کسی از دیدن تصویری با حالت Duck Face متعجب می‌شود؛ با آن‌که در منطق زیست‌شناسی ما می‌دانیم که افراد در وضعیت طبیعی و نرمال روبروی دوربین عکاسی درگیر ارگاسم و ارضا شدن نیستند. این طبیعی‌شدنِ چهره به صورت غیرطبیعی، خود پدیده‌ای است قابل بررسی. بیایید سه‌عامل اصلی را در شکل‌گیری این پدیده مرور کنیم؛

۱. سرمایه جنسی و اقتصاد توجه:

در سال ۲۰۰۱، مایکل گلدهابر و کامس دیون‌پورت مفهوم اقتصاد توجه را مطرح کردند. آن‌ها نشان دادند که در عصر دیجیتال ارزش محصولات در تولیدات و پول بوده و در قدرت جلب توجه نهفته است. یعنی با رشد اقتصاد درجامعۀ مصرف گرای غرب که همه چیز را فدای پول‌پرستی می‌کند اقتضاء این است که تمرکز اقتصاد از کسب پول به سمت جلب توجه می‌رود. و اما در اقتصاد توجه هم یکی از اصلی‌ترین سرمایه‌ها برای نفوذ، سرمایۀ جنسی(Sexual Capital) است. از منظر روان‌شناسی تکاملی، حالت صورت اردکی نشانه‌هایی از آمادگی جنسی، در دسترس‌بودن و باروری را القا می‌کند. بنابراین یک سلفی با حالت صورت اردکی برای الگوریتم‌های پلتفرم‌ها، ارزشی به‌مراتب بالاتر از چهرۀ مهربان و دوستانه دارد.

۲. تقلید و همسان‌سازی با سلبریتی‌ها:

پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی به تولید توجه پاداش می‌دهند و سلبریتی‌ها استاد این بازی‌اند. سلبریتی‌های زن با چهره‌های اغواگرانه‌ و سلفی‌های سکسی، الگویی برای بسیاری از کاربران عادی شده‌اند. الگویی که بدون آگاهی فعالانه و کامل، توسط مردمی که سلبریتی‌ها را دوست دارند و  با آن‌ها همانندسازی می‌کنند، تقلید می‌شود. افراد حتی اگر ندانند که چرا سلبریتی‌ها در تصاویرشان این‌طوری هستند؛ درمی‌یابند که بازتولید این فرم ظاهری، احتمال دیده‌شدن، لایک‌شدن و محبوب‌شدن را افزایش می‌دهد پس ناخودآگاه خودشان را به شکل سلبریتی‌ها در می‌آورند. این همسان‌سازی تدریجی با فرم‌های بصری غالب، نقش مهمی در گسترش پدیدۀ صورت اردکی دارد.

۳. جابه‌جایی معنای ارتباط در عصر دیجیتال:

در فرهنگی که دیده‌شدن جایگزین ارتباط‌داشتن شده و هات بودن جای مهربان و همدل بودن را گرفته، چهره نیز خود را با منطق جدید هماهنگ می‌کند. اکنون صورت انسان کمتر حامل پیام‌های انسانی است و بیشتر، تابلو تبلیغاتی برای جلب نگاه می‌باشد(تفصیل این مطلب در اوایل نوشته تحت عنوان مقدمه بیان شد).

بی‌تعارف ما ایرانی‌ها بارها در جمع‌های دوستانه یا فضای مجازی، به شباهت چهره‌های مردمان شرق آسیا از مردمانی با ملیت افغان‌ تا ژاپنی‌ها و کره‌ای‌ها با نگاهی آمیخته به شوخی و تعجب نگریسته‌ایم. این روایت آشنا را تقریباً همه تجربه کرده‌ایم: جملاتی مثل همه‌شون مثل همن! یا سخته از هم تشخیصشون بدی! اغلب با خنده یا تعجب همراه بوده است.

از نظر آناتومیک، در بسیاری از جمعیت‌های آسیای شرقی و مرکزی ویژگی‌هایی مانند پُر بودن بالای پلک(که باعث می‌شود چین پلکی کمتر نمایان باشد)، چشمان بادامی با کشیدگی ملایم، مژه‌های کوتاه و ساختار صورت با نسبت‌های نزدیک به مربع یا مستطیل دیده می‌شود. این اشتراکات مورفولوژیک، در بافت ژنتیکی و تکاملی آن اقوام ریشه دارد و فهم آن نیازمند نگاهی عمیق‌تر از سطح کلیشه‌ها و مشاهدات سطحی است.

تا پیش از ظهور پدیدۀ اجتماعی‌ فرهنگی‌ای به نام داک‌فیس، این پدیدۀ یک‌شکل شدن چهره‌ها بیش از همه در شرق آسیا دیده می‌شد؛ اما اکنون ما با نسخه‌ای جدید و خودخواسته از این هم‌ریختی چهره‌ها مواجهیم که دیگر محصول ژن و جغرافیا نیست! نتیجۀ ارادۀ خود مردم برای عمل‌های زیبایی است؛ اراده‌ای که از دل اظطراب و استرس شرمساری و میلِ بیمارگونه به پذیرش‌جویی‌ جلب‌توجه برآمده است.

با دقت به این تصویر نگاه کنید؛ مجموعه‌ای از چهره‌هایی که گویی هم‌زمان از دل قالبی ماشینی بیرون آمده‌اند؛ به نظر شما مسألۀ دزدیدن توجه در نظام سرمایه‌داری و مصرف گرای غربی چه نقشی دارد؟ زنانی که در مطب‌های زیبایی، با تزریق‌های گسترده‌ی ژل به لب‌ها، گونه‌ها، چانه و تنظیم زاویۀ فک، تلاش کرده‌اند تا به ایدئالِ از پیش‌تعریف‌شده‌ای از زیبایی نزدیک شوند. اما آن‌چه می‌بینیم چیست؟ بازتولیدِ ماشینی چهرۀ تکراری است چهره‌ای که انگار به‌جای فرد، یک برند را بازنمایی می‌کند.

این‌ها عکس‌های پاسپورتی برای اخذ اقامت سیاره‌ای دیگر نیستند؛ نمونه‌های زنده‌ای از پدیدۀ روان‌شناختی‌ صورت اردکی هستند که امروز در مطب‌های زیبایی ایران در حال تکثیر است. لب‌هایی که در مرز انفجارند، بینی‌های عمل شده، گونه‌هایی که حتی از قواعد زیبایی شناسی صورت معمولی هم پیروی نمی‌کنند و زاویۀ فک‌هایی که انگار از روی خط‌کش اعداد فیبوناچی طراحی شده‌اند. اینجا با بدن انسان به مثابۀ بوم نقاشی رفتار شده و انگار که با کارگاه کلون‌سازی از چهره‌ای ایده‌آل طرف هستیم؛ فرم‌هایی ثابت، قابل‌تکرار و شبیه به هم.

طعنه به صورت‌های شبیه به یک‌دیگر ملیت‌های افغانی و کره‌ای را یادتان هست؟ در این‌جا آن‌چیزی که به‌تدریج در حال تزریق به فرهنگ جامعه برای پذیرش است، یک مدل واحد از زیبایی است که فردیت انسان را می‌بلعد. نام آن؟ داک فیس. پدیده‌ای که ابتدا در میان چهره‌های مشهور هالیوودی شکل گرفت و اکنون در جهانِ بی‌مرز الگوریتم‌ها، به سادگی به درون مطب‌های زیبایی تهران و دیگر کلان‌شهرها نفوذ کرده است(در ادامه نوشته چگونگی این نفوذ تشریح خواهد شد). و حالا ما با ارتشی از چهره‌های شبیه به هم روبه‌رو هستیم؛ ارتشی که سربازانش داوطلبانه از هویت خود صرف‌نظر کرده‌اند تا در قالب استانداردهای دیکته‌شدۀ زیبایی دیجیتالی جا بگیرند.

اما کدام هویت؟ هویت درون وابسته یا بیرون وابسته؟ این شباهت‌ها تصادفی نیستند؛ اینجا با مسئله‌ای فراتر از سلیقۀ فردی یا علاقه به زیبایی طرف هستیم. ما با تجلی ملاک‌ها و سنجه‌هایی برای امر زیبایی روبرو هستیم که از پیش توسط الگوهایی خود آسیب‌رسان در رسانۀ انیمیشن‌ها، فیلم و سریال‌های غرب تعیین شده‌اند؛ صورت شخصیت‌های اصلی کارتونی زن همچون سیندرلا، گیسوکمند، خواهران فروزن السا و آنا، سفید برفی و دیگر پرنسس‌های شرکت دیزنی(disney princess) تا چه اندازه گونه، زاویۀفک، چانۀکشیده شده، بینی‌تراش خورده و چشمان درشتشان شبیه به یکدیگر است؟ آیا طراحی این شباهت تصادفی است یا برای تفییر ذائقه و سلیقۀ اذهان مردم نسبت به ارزش‌های زیبایی‌شناسانه تعبیه شده؟

چه شده که میل به دیده‌شدن، نیاز به تایید و فرار از رنجِ نادیده ماندن تا این اندازه افزایش پیدا کرده است؟ وقتی فرد در غیاب یک (من) درونی قدرتمند، خودش را به چشم دیگران می‌سپارد، نتیجه‌اش می‌شود صورت‌هایی یک‌شکل، احساس‌هایی یک‌دست، و روان‌هایی یک‌بار مصرف.

پیش از داک‌فیس، ما ایرانی‌ها غالباً به چهره‌های شبیه به هم شرق آسیا می‌خندیدیم؛ این‌که چینی‌ها و کره‌ای‌ها را از هم تشخیص نمی‌دهیم، برایمان یک شوخی رایج بود. اما امروز، بی‌آنکه متوجه شویم، خودمان به نسخه‌های پاستوریزه‌ای از یک‌دیگر تبدیل شده‌ایم. گویی زیبایی صرفاً در ویژگی‌های ظاهری افراد به صورت یونیفرم است! کافی است یکی از این صورت‌ها را ببینی، انگار همه را دیده‌ای.

جامعه‌پذیری و قاعدۀ نانوشتۀ حضور در جامعه

آیا تا به حال از خودتان پرسیده‌اید که چرا مردان برای بیرون‌رفتن، شلوار رسمی می‌پوشند؟ پاسخ ساده است چون در آداب اجتماعی‌ آموخته‌اند که باید در فضای عمومی شکلی رسمی از خود ارائه دهند. گویی پوشیدن شلوار رسمی، نمایش نمادین این بلوغ و فردیت‌یافتگی است. حال، بگذارید این پرسش را به سوی دیگری برگردانیم این الگوی ارائۀ خود رسمی و اجتماعی در زنان چگونه متجلی می‌شود؟

در خیابان‌های اغلب شهرهای ایران، زنانی که بدون آرایش در فضای عمومی ظاهر می‌شوند، اغلب یا مورد قضاوت واقع می‌گیرند یا اساساً دیده نمی‌شوند. گویی چهرۀ طبیعی نه‌تنها کافی نیست بلکه نوعی بی‌احترامی به قاعدۀ نانوشتۀ حضور در جامعه تلقی می‌شود. این الزام نانوشته برای آرایش، همان نقشی را بازی می‌کند که شلوار رسمی برای مردان دارد. اما با یک تفاوت مهم شلوار و لباس رسمی بخشی از فردیت یافتگی در قالب آداب و رسوم معقول اجتماعی در خیابان یا میهمانی‌ها است، اما نقاب زیباییِ آرایش، به‌تدریج با فردیت یافتگی زن گره خورده و در هویت نسل‌های جدید درون‌فکنی شده! جالب است که برداشتن این آرایش به صورت ناهشیار نوعی برهنگی روانی تلقی می‌شود؛ آری انگار دیگر دیده نمی‌شویم.

زنان نوجوان و جوان امروز در فرآیند جامعه‌پذیری‌شان از همین جامعه آموخته‌اند که بدن و صورت‌شان را به عنوان پروژۀ دائماً در حال اصلاح ببینند؛ من برای دلم آرایش می‌کنم خب واضح است که برای دلت آرایش می‌کنی چون فردیت یافتنگی و جامعه پذیری خود را در این امر می‌بینی. آن‌ها فقط از طریق غمل زیبایی این امر را رقم نمی‌زنند… از طریق آرایش، فیلتر اینستاگرام و نوع انتخاب لباس‌ در حال تنظیم فرکانس ظاهری خود با امواج زیبایی‌ای هستند که از پیش در سلیقۀ‌شان تعیین شده. اما این از کجا تعیین شده؟

تابه‌حال از  خودتان پرسیده‌اید ما از کجا یادگرفته‌ایم دماغی که عمل نشده و فرم آن گوشتی‌ است زشت است؟ زشت بودن لب‌های نازک، فک تراش نخورده و چشم‌های گرد از کجا به ما آموخته شده؟ تمام این‌ها می‌توانند به عنوان فاکتورهای عادی تلقی شوند؛ تراش نخوردن و تزریق نکردن دقیقاً از چه زماتی به عنوان سنجه‌ برایشان تعیین شده؟

آیا واقعاً برای دل خودم این کارها را می‌کنم و تمایلی صرفاً شخصی است؟ یا در خلأ اظطراب شکل گرفته؟ دل مردم در شکم سازوکار عظیم رسانه‌ای و اقتصادی که فرهنگ‌ها را دسخوش تغییر می‌کند فرم پیدا کرده است؛ گزارۀ برای دل خودم، بیانی درمورد فردیت نیست! این گزاره نوعی خودفریبیِ نرمال‌شده است؛ ایدئولوژی‌ای که دیگر نیازی به اقناع ندارد، چون از تعامل درون خود ما با جهان بیرون رشد کرده است. این مسأله، فاجعۀ آرامی‌ است به نام پذیرفته‌نشدن چهرۀ واقعی ما! چه می‌شود که حتی من نوعی هم به دنبال پذیرش چهرۀ واقعی خودم نیستیم و آن‌را جست و جو نمی‌کنم؟

خودفریبی(self deception) از پیچیده‌ترین و درعین‌حال نیرومندترین مکانیزم‌های دفاعی روانی است که در واکنش به اضطراب‌های بنیادین، مانند احساس نقص و شرم، یا بی‌ارزشی فعال می‌شود. در این فرایند فرد بخشی از حقیقت درونی یا بیرونی را ناآگاهانه تحریف و انکار و بازسازی می‌کند تا تصویر ذهنی شکننده‌اش از خویشتن را حفظ کند(self concept). به‌عنوان مثال، فردی که طرحوارۀ نقص‌شرم دارد، ممکن است به‌جای پذیرفتن احساس بی‌کفایتی در زمینۀ ارزشمندی، خود را با برداشتی غیرواقعی، انسانی خاص تلقی کرده و جلوه دهد. این بازنمایی تحریف‌شده با جلوگیری از مواجهه مستقیم با هیجانات دردناک خودآگاه، نقشی تسکین‌دهنده‌ ایفا می‌کند؛ اما در بلندمدت باعث تداوم دور باطل اجتناب و تحریف واقعیت و تضعیف رشد روانی می‌شود.

از منظر درمان روان‌تحلیل‌گری، خودفریبی نوعی خود تنظیمی شناختی عاطفی محسوب می‌شود که در آن قشر پیش‌پیشانی با برهم‌کنش تعاملاتش همراه آمیگدال با فیلترکردن اطلاعاتی که تهدیدآمیز تلقی می‌شوند، نوعی گسست خفیف بین آگاهی و تجربۀ زیسته ایجاد می‌کند(به وجود آمدن زاویه بین برداشت ذهنی و واقعیت خارجی). این گسست می‌تواند موقتی باعث کاهش تنش روانی شود، اما به قیمت کاهش شفافیت در خودشناسی.

در بسیاری از افراد با سطوح بالای اضطراب شرمساری مشاهده می‌کنید که آن‌ها نسبت به اندام‌‌ها و اعضای بدن خود، خودفریبی دارند؛ در این خودفریبی روایت‌های دروغین و باورپذیر دربارۀ خود یا دیگران همراه است(مثلاً من انتخابم این بوده که تنها باشم نه اینکه کسی دوستم ندارد). این مکانیزم همان‌قدر که محافظت‌کننده است می‌تواند مانع تغییر، مواجهه درمانی و تجربۀ اصیل رنج برای رشد باشد.

(مکانیزم عملکرد دفاعی خود فریبی در طرحوارۀ پذیرش‌جویی جلب توجه و تأیید طلبی چگونه آغاز می‌شود؟-برای مطلاعۀ بیشتر پذیرش‌جویی اینجا و برای مطالعۀ بیشتر تأیید طلبی اینجا کلیک کنید-)

تبارشناسی تکاملی صورت اردکی

عصر شکار و گرد‌آوری | ۲ میلیون تا ۱۰ هزار سال پیش

در مراحل فرگشت چهرۀ انسان‌ها، صرفاً سازوکاری زیست‌شناختی برای حفظ بقا بود؛ ویژگی‌هایی مانند قرینه‌گی، رنگ پوست، تناسب فک و چشم‌ها و حتی میزان نوسان میکروعضلات، اطلاعاتی فوری دربارۀ سلامتی، سن، باروری و هیجانات درونی افراد به همنوعان منتقل می‌کردند. از منظر روان‌شناسی تکاملی، مغز انسان به گونه‌ای تکامل یافت که در کسری از ثانیه بتواند از چهره‌ها پیام‌های زیستی هیجانی دریافت کند؛ آیا این فرد سالم است؟ ناامن و تهدید است یا شریک بالقوه؟ صورت و اندام به‌عنوان رابطی بی‌واسطه بین بدن و جامعه، میدان رمزگشایی اولیۀ اطلاعات حیاتی بود.

صورت و بدن به‌مثابۀ نشانۀ هویت اجتماعی | ظهور اجتماع و زبان
۱۰ هزار سال پیش تا قرن 5 میلادی

با استقرار کشاورزی و پیدایش جوامع انسانی، صورت‌ها فراتر از نشانه‌های زیستی، به کدهای فرهنگی تبدیل شدند. در جوامعی که زبان گفتاری و نمادین رشد کرد چهره‌ها حاملِ وضعیت‌های اجتماعی، قومیت، سن، نقش‌های جنسی و طبقاتی شدند. حالا صورت و بدن تنها نشانگر بقا نیست ویترین موقعیت اجتماعی نیز هست. خالکوبی، آرایش، فرم مو و حتی تغییرات مصنوعی(آرایش) به عنوان روش‌هایی برای نشانه‌گذاری فرهنگی روی صورت به‌کار رفتند. در این مرحله صورت و بدن تبدیل شد به مدیومی برای دیده‌شدن و تمایز.

صورت و بدن به‌مثابۀ بوم بازنمایی هویت | پروژه جامعه‌پذیری و فردیت یافتگی | عصر فردگرایی دیجیتال
از قرن بیستم تا 2025

با ساختن دوربین و پردۀ سینما رسانه‌های دیداری ظهور کردند،(سینما، تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی) اندام و چهره وارد قلمرویی تازه شده؛ یعنی بازنمایی اندام و صورتت برای دیگری‌ای که غایب است. بعد از اختراع دوربین‌های سلفی، افراد فقط به کسی ک روبرویشان ایستاده پیام ارسال نمی‌کردند؛ این پیام به هزاران و میلیون‌ها نفر در صفحه‌نمایش‌ تلفن‌های همراه و لبتاب‌ها منتقل می‌شد. این اتفاق، میدان رقابتی جدیدی در نظام سرمایه‌داری مصرف گرا ایجاد کرد و به‌دنبال آن صنعت زیبایی، معیارهای جهانی‌شدۀ جذابیت و فشارهای روانی به عنوان پدیده‌های نوظهور بر بدن و چهره شکل گرفت.

همین‌جا بود که رسیدگی به صورت و بدن به توقعی تبدیل شد که تو فکر می‌کنی جامعه ازت انتظار داره. تو فقط بدن نداشتی، باید بدن می‌ساختی. بدنی که قابل عرضه، قابل مقایسه و قابل پسند باشد. تو هنوز با خودت کنار نیامده بودی، از سردرگمی نقش و بحران هویتت بیرون نیامده بودی که تصویرت به دست خودت وارد فضای مجازی شد. بازاری بی‌رحم که در آن چانه‌ات می‌توانست توجه‌هایی که به سمت تو معطوف‌ می‌شوند را پایین بیاورد و زاویۀ فکت می‌توانست فرصت‌های بیشتری برایت بخرد. کمی فکر کن و بگو در این عرصه و با این مشغله، هویتت تبدیل به چه چیزی می‌شود؟

سرمایه‌داری مصرف‌گرا منتظر چنین فرصتی بود؛ فرصتی برای فروختن حس کافی نبودن. دیگر لازم نبود کسی تحقیرت کند؛ کافی بود در اکسپلور اسکرول کنی. کافی بود صورت دیگران را ببینی تا از صورت خودت احساس شرمساری کنی و خجالت بکشی. حالا تو مشتری یک درد بودی. دردی که خودش تو را ساخت، خودش تو را شکست و بعد خودش به تو نسخه داد.

اما این نسخه چیست؟ صنعت زیبایی از جراحی‌ها گرفته تا لوازم و گجت‌های آرایشی با لبخندی آرام وارد شد: تو فقط باید کمی بهتر باشی، فقط یکم شبیه‌تر به آن‌ها. این فقط یکم اما پایانی نداشت. هر نقصی که قابل درمان بود، به یک اجبار پنهان تبدیل شد. زیبایی دیگر سلیقه نبود؛ زیبایی مسئولیت شده بود. اگر به‌قدر کافی زیبا نبودی نمی‌توانستی فرآیند جامعه‌پذیری که آن‌ها ساخته‌اند را طی کنی و خودت مقصر می‌شدی.

و درست از همین‌جا، بدن تو، چهره تو، شد زمین مسابقه‌ای که هیچ‌کس برنده‌اش نیست. چون داور ندارد. چون معیار و سلیقه هر روز عوض می‌شود. چون بازار، همیشه نارضایتی می‌فروشد؛ و تو همیشه مشتاق یک نسخۀ بهتر از خودت می‌مانی که هیچ‌وقت به دست نمی‌آید. تبریک می‌گم! فشار روانیِ مقایسه‌گری ناعادلانه و هیجان محور اجتماعی در شما نهادینه شده! سیستم به شما

در مرحلۀ کنونی، صورت و بدن به پروژه‌ای برای دستکاری ایدئولوژی‌های جامعه‌پذیری و فردیت یافتگی در بستر فضای مجازی و واقعی تبدیل شده؛ در این بستر باید اندام و صورت، ساخته، مدیریت و حتی به‌روز‌رسانی شود. با فیلترهای دیجیتال و جراحی‌های زیبایی بدن تو صرفاً بازتابی از واقعیت نیست؛ بازتابی از آرزوها، ترس‌ها، اضطراب‌ها و خواسته‌های درونی ما شده است. آن‌چه می‌بینیم، بیشتر از آن‌که بدن باشد بازتابی از ذهن است.

به بیان دیگر در عصر حاضر، بدن بدل شده به محل تلاقی روان‌شناسی و اقتصاد، جایی که ایده‌آل‌های فردی، اضطراب‌های جمعی و سرمایه‌گذاری‌های مالی در آن متمرکز می‌شوند. با درهم‌تنیدگی اظطراب‌های ناخودآگاه جمعی و اقتصاد، پندار انسان‌ها نسبت به خود و هویتشان نیز دست‌خوش تغییر و تحول می‌شود.

پدیدۀ داک فیس و جهان مصرف‌گرای سرمایه‌داری فاسد غربی

این تبارشناسی تکاملی چگونه به صورت اردکی ختم می‌شود؟

با عبور انسان از زیست‌جهان صرف و ورود به ساختار فرهنگی مصرف‌گرایی و سرمایه‌داری، صورت و اندام انسان‌ها، از ابزار واکنشی به بستری برای فروش توجه تبدیل شد. همانطور که گفته شد در این زمان چهره فقط بیانگر حالات روانی نیست! حامل نشانه‌هایی از قدرت، منزلت اجتماعی، ایدئولوژی و زیبایی‌شناسی است. از نقوش آئینی و آرایش‌های مذهبی اقوام باستانی گرفته تا بازنمایی پرتره‌نگارانۀ نقاشی صورت‌ها در دوران رنسانس و نهایتاً کالایی‌شدن اندام و صورت در عصر شبکه‌های اجتماعی، می‌توان اندام، چهره و آن‌چه انسان می‌پوشد و میل می‌کند را به‌مثابۀ سندی زنده از تحولات فرهنگی و ایدئولوژی‌های مسلط دولت‌ها خواند.

اندام و چهره امروز، بیش از آن‌که صرفاً زیستی باشد، پروژه‌ای فرهنگی رسانه‌ای است که انسان مدرن انگار ناگزیر از مدیریت و به‌روزرسانی آن شده است.

در بازار سنتی، قیمت کالاها معمولاً بر اساس هزینه تولید، کیفیت و رقابت تعیین می‌شود. اما در اقتصاد جلب توجه، مقدار فروش و ارزش مالی محصولات صرفاً تابع محتوای آن‌ها یا خدماتی که ارائه می‌دهند نیست، تابع درجۀ توجه‌ای است که مصرف‌کننده به آن اختصاص می‌دهد یا فروشنده موفق به جلب آن می‌شود؛ به تعبیری دیگر توجه، خودش نوعی ارز است و هرچه تبلیغات و خود محصولات بیشتر موفق به جذب، حفظ و هدایت توجه شود ظرفیت بالاتری برای قیمت‌گذاری و فروش پیدا می‌کنند.

برای مثال: اگر شما کتابی بنویسید که در بازار آزاد ۱۰۰ هزار تومان قیمت‌گذاری شود، ممکن است به‌خاطر رقابت یا عدم دیده‌شدن، ارزش ادراک‌شدۀ آن توسط مخاطب پایین باشد. اما اگر همان کتاب را در بستری بفروشید که مخاطب از پیش با شما درگیر شده باشد(مثلاً از طریق یک کارگاه و کانال) و آن توجه را طوری هدایت کرده باشید که مخاطب احساس کند مصرف آن کتاب نیازش را برطرف می‌کند، مصرف آن ضروری، منحصر‌به‌فرد یا حتی بخشی از مسیر رشد شخصی‌اش است، می‌توانید آن را با رضایت خودشان تا ۳۰۰ هزار تومان هم بدون اعتراض بفروشید.

چرا؟ چون شما زمین و بافت مصرف آن محتوا را ساخته‌اید. مخاطب دیگر صرفاً یک کتاب نمی‌خرد؛ سبک زندگی و مسیر ارضای نیازیکه شما برایش ساختید یا درون‌ساخته بود را می‌خرد. این همان قدرت هدایت توجه است که مستقیماً قیمت ادراک‌شده را تغییر می‌دهد و همین تفاوت کلیدی است بین فروشندۀ محتوا و طراح تجربه.

با این بیان پدیدۀ صورت اردکی جایی متولد شده که بدن انسان تبدیل به واحدی برای سنجش ارزش تبدیل شده. صورت اردکی‌شکل، انگار که نوعی سرمایه و ابزار درآمدزایی است. چهره‌ای طراحی‌شده برای جذب توجه مخاطب، که می‌تواند در کسری از ثانیه توجه را بدزدد، در رقابت نفس‌گیر دیده‌شدن برنده باشد و هم‌زمان اضطراب دیده‌نشدن را موقتاً خاموش کند. صورت اردکی مثالی خوبی است برای این‌که چطور اقتصاد، استرس و اظطراب دیده نشدن و زیبایی که از پیش در جامعه‌پذیری برنامه‌ریزی شده با هم بر فرهنگ ما می‌نویسند.

در جهانی که پلتفرم‌های دیجیتال سازوکار اصلی دیده‌شدن و احساس تعلق را تعیین می‌کنند، صورت یک محصول است؛ صورت اردکی برای الگوریتم‌های بازدید بیشتر در شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک، اینستاگرام و توییتر، برندها و ذهن مصرف‌گرا و معتاد مخاطب کارآمد است.

الگوریتمی که صورت اردکی را بالا می‌برد، همان الگوریتمی‌ است که بدن لاغر را در صنعت پوشاک، شکم صاف را در تبلیغات خوراکی‌های رژیمی، چهرۀ براق و پوست شفاف را در صنعت وسیل آرایشی و خانه‌های با نور طبیعی و وسایل مینیمال را در صنعت مسکن، جذاب و فروش‌پذیر می‌کند. یعنی برای بیننده، زمانی تبلیغات در عرصۀ خوراک، پوشاک مسکن و هرچیز دیگری که فکرش را بکنید کلیک‌خورتر، جذاب و کشاننده‌تر به نظر می‌رسند که توسط فردی با صورت اردکی عرضه شوند.

در رسانۀ سینما و انیمیشن چهره‌هایی که مخاطب می‌پسندد به شکلی ناهشیار همان ویژگی‌های صورت اردکی را بازتولید می‌کنند: لب‌های برآمده، چشمان درشت با خط‌چشم کشیده و مژۀ بلند، زاویۀ فک برآمده و بینی تراش‌خورده. در سایت‌های پورن استانداردسازی بدن و صورت زنانه به مرزهای خطرناک‌تری می‌رسد؛ بدن‌ها و صورت‌هایی یک‌دست‌شده که آستانۀ تحریک‌پذیری بیننده را تغییر می‌دهند؛ این مسأله در جامعۀ امروز معضل بسیاری از زوجین در روابط زناشویی و نوجوان در ترک خودارضایی است. پلتفرم‌ها نمی‌خواهند تو خودت باشی، می‌خواهند در نگاه، در تصویر، در شهوت و در کلیک با همان ارزش‌هایی که خودشان برایت تعریف می‌کنند کارآمد باشی.

تبلیغات تلویزیونی و شبکه‌های ماهواره‌ای هم از همین منطق پیروی می‌کنند؛ چهره‌ها باید سریع بفروشند. این یعنی صورت باید به لوگو تبدیل شود؛ به فرمتی فوری برای مصرف، بدون لایه، بدون درد، بدون پیرشدن. و آن‌کسی در این رقابت شکلی نگرفته، جا می‌ماند. یا باید خودش را دوباره شکل دهد یا از صحنه حذف شود.

واژه‌ای وجود دارد به نام Pornification؛ یعنی نفوذ زبان، ژست‌ها، رفتارها و زیبایی‌شناسی پورنوگرافی به زندگی روزمره. این یعنی ما بدون این‌که بدانیم، بدن‌هایمان، حالت صورت‌مان و نوع نگاه‌مان را از ویدیوهای پورن الگو می‌گیریم.

لب‌های تقلیدی‌اند از حالت غنچه ‌شدۀ لب‌ها در رابطۀ جنسی که یادآور نفس‌نفس‌زدن، آماده‌بودن برای بوسه و حتی تمکین جنسی است. این ژست در فیلم‌های پورن، به وفور تکرار می‌شود؛ جایی که زن باید دائماً برای مرد در دسترس، برساخته‌شده و مشتاق به نظر برسد. یعنی داک‌فیس ژستی‌ است که هویت و ماهیت زن را به موجودی آمادۀ مصرف تقلیل می‌دهد.

ایدئولوژی پنهان پشت این زیبایی‌شناسی همان ایدئولوژی سرمایه‌داری جنسی‌ است؛ زن هرچه بیشتر ابژه شود، مصرف‌پذیرتر می‌شود؛ پس باید آموزش ببیند که خود را دائماً در ویترین نگه دارد. این نگاه، زن را از درون تهی می‌کند؛ او دیگر برای زیستن نمی‌پوشد، حرکت نمی‌کند یا لبخند نمی‌زند! برای جلب نگاه و تأیید این کارها را می‌کند. صورت  اردکی نشان می‌دهد زن در این گفتمان، چگونه باید خود را عرضه کند یک تصویر دعوت‌کننده به رابطۀ جنسی بی‌قید و شرط پر از پیام شهوانی.

اسلام درست در نقطه مقابل این گفتمان ایستاده است. در قرآن، زن موجودی با کرامت ذاتی، عقل، اختیار، و روحی مستقل معرفی می‌شود

در سنت اسلامی، زن آینه‌ای‌ است از صفات پروردگار یعنی حیا، مهر، خلّاقیت، تربیت، رازداری و شکوه. چنین موجودی، هرگز نباید به کالایی برای بازار امیال جنسی تقلیل یابد. صورت اردکی و صنعت پورن، هویت زن را تسخیر می‌کنند و او را از مقام انسان به ابژه‌ای حیوانی تنزل می‌دهند. اسلام به‌شدت با این فروکاست مخالف است و بر حفظ حرمت بدن و حجاب کرامت تأکید می‌کند؛ این مسأله به معنای پنهان کردن زنان نیست؛ به معنای خارج کردن بدن از بازار امیال حیوانی است!

صدر رحمت به حیوانات! از کی تا به حال رابطۀ جنسی و امیالی که به سوی آن روان می‌شوند تا این اندازه بی‌قاعده و حرمت شده؟ اکثر حیوانات هم تا این اندازه ارزش هویت زیستی خود را پایین نمی‌آورند و استانداردهایی زیستی برای رابطۀ خود با جنس مخالف دارند. اسلام در این زمینه چارچوب‌های روشن، روان و اخلاقی برای تعاملات جنسی و خانواده تعیین کرده است، تا زن در چهارچوب این اصول، در آرامش و عزت نفس زندگی کند.

در نظریۀ استوارت هال تصویر هرگز بازتابی بی‌طرف از واقعیت نیست! تصویر حامل معانی اجتماعی، ایدئولوژیک و فرهنگی خاصی‌ است که در فرهنگ جامعه‌پذیری تعبیه شده‌اند. ژست‌ صورت اردکی با لب‌های برجسته، چشمان خمار و نگاه اغواگر، زنان را در موقعیت ابژۀ جنسی‌شده قرار می‌دهد. این ژست‌ کارکردی نظام‌مند در بازتولید بدن زن به‌مثابۀ شیء دیداری برای میل دیگری(عمدتاً مردانه) دارد؛ به‌طوری بازنمایی این بدن‌ها تابع الگوهای جذابیت جنسی پورنوگرافی نرم شده در رسانه‌های اجتماعی می‌شود.

در نظریۀ نگاه مردانه لورا مالوی دوربین سینما و در توسعه‌اش، دوربین‌های شخصی شبکه‌های اجتماعی ساختاری را شکل می‌دهد که در آن بدن زن برای مشاهده، سنجش و لذت بصری مردانه قاب‌بندی می‌شود. صورت اردکی در این ساختار به‌مثابۀ یکی از ژست‌های بصری آشنا از جهان پورن بدن زن را در همان منطق تصویری سامان می‌دهد. این یعنی زن در فرآیند بازنمایی خود، به‌مثابه موضوع میل مردانه ظاهر می‌شود.

این ژست‌ها منجر به درونی‌سازی نگاه بیرونی مردانه در خود فرد می‌شوند؛ فرآیندی که به آن خودابژه‌سازی(self objectification) می‌گویند. در این وضعیت فرد بدن خود را از منظر ناظری بیرونی می‌بیند و یاد می‌گیرد تا خود را همچون کالایی بصری آرایش، تنظیم و بازنمایی کند. این بازنمایی‌ها ذهنیت و هویت زنان جامعه را شکل می‌دهند. زنانی که قرار است ستون روانی و عاطفی امن خانواده باشند و امر مهم تعلیم و تربیت را بر عهده بگیرند!

برای نابودی یک جامعه، یکی از مؤثرترین و پیچیده‌ترین استراتژی‌ها، هدف قرار دادن نهاد خانواده است. خانواده به‌عنوان اساسی‌ترین واحد اجتماعی، پایه‌گذار بسیاری از ارزش‌ها، هنجارها و سنت‌های اجتماعی است که ساختار جامعۀ سالم و پایدار را شکل می‌دهند. هنگامی که این نهاد آسیب ببیند و از درون متزلزل شود، تمامی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی به تدریج فرو می‌ریزند. نابودی خانواده یعنی نابودی نسلی سالم و قادر به حفظ هویت و فرهنگ اجتماعی.

در این مسیر نابود کردن ستون تربیتی خانواده یعنی مادران و زنان کلید بازی است. زنان و مادران نقشی حیاتی در انتقال ارزش‌ها، هنجارهای اخلاقی و اجتماعی به نسل‌های بعدی دارند. آن‌ها نقش تربیتی و فرهنگی غیرقابل‌جبرانی در شکل‌دهی به رفتار، باورها و نگرش‌های فرزندان خود دارند. اگر بتوان این نقشه تربیتی را از درون خانواده و در ذهن و رفتار زنان و مادران تغییر داد عملاً فرآیند تربیت نسل آینده تغییر خواهد کرد. این تغییر در تربیت فرزندان و در هویت زنان و در نتیجه ساختار اجتماعی بازتاب خواهد داشت.

یکی از راه‌های مؤثر برای این کار، ایجاد استانداردهای جامعه‌پذیری جنسی ناهشیار است. این استانداردها به‌طور عمدی و پنهانی در رسانه‌ها، فرهنگ عمومی و حتی در آموزش‌های اجتماعی و مدارس گنجانده می‌شوند. با این کار، زن‌ها به‌طور غیرمستقیم و ناهوشیار به‌سمت الگوهایی سوق داده می‌شوند که بر اساس آن‌ها، قسمت زیادی از هویت جنسی و فردی‌شان از طریق رابطه‌های جنسی و امیال جسمی تعریف می‌شود.

زنان در جوامع مدرن، به دلیل از بین رفتن تربیت اصولی و سرکوب نیازهایشان تحت فشار طرحوارۀ نقص و شرم و مقایسه‌گری ناعادلانه اجتماعی قرار می‌گیرند تا خود را بر اساس هنجارهای زیبایی و جذابیت جنسی به نمایش بگذارند. به این ترتیب زن‌ها به ابژه‌هایی برای لذت‌های دیگران تبدیل می‌شوند. این امر بر روحیه و عزت نفس زنان تأثیر منفی می‌گذارد و جامعه‌ای که در آن زنان به‌طور گسترده ابژه‌های جنسی تلقی می‌شوند قادر نخواهد بود از درون خود برای حفظ ارزش‌های انسانی، اخلاقی و اجتماعی خود مبارزه کند. این تنها راهی است که می‌تواند ستون‌های یک جامعه سالم و پایدار را نابود کند و آن را در برابر آسیب‌های داخلی و خارجی آسیب‌پذیر سازد.

قضاوت با شما، صورت اردکی در این میان چه می‌کند؟ سری به برنامه‌های بلاینددیت(بلاینددیت چیست؟ برای مطالعۀ بیشتر اینجا کلیک کنید) و اینفلوئنسرها در یوتیوب و سلیقۀ جوانان بزنید؛ پدیدۀ صورت اردکی در تمامی این‌ها موج می‌زند…

منابع:

Bennet, S (2014) The year of the Selfie – Statistics, Facts & Figures, Adweek

Brigham Young University. (2017, January 10). What kind of selfie taker are you? Most selfie takers aren’t narcissists, study says. ScienceDaily.

Katz J. E., Crocker E. T. (2015). Selfie and photo messaging as visual conversation: reports from the United States, United Kingdom and China. Int. J. Commun. 9, 1861–1872.

Kramer, N.C, Feurstein, M, Kluck, J.P, Meier, Y, Rother, M, Winter, S (2017) Beware of Selfies: The Impact of Photo Type on Impression Formation Based on Social Networking Profiles, Frontiers in Psychology, 8: 188

Pounders K., Kowalczyk C. M., Stowers K. (2016). Insight into the motivation of selfie postings: impression management and self-esteem. Eur. J. Market. 50, 1879–1892. 10.1108/EJM-07-2015-0502

Steven Holiday, Matthew J. Lewis, Rachel Nielsen, Harper D Anderson, Maureen Elinzano.The Selfie Study: Archetypes and Motivations in Modern Self-Photography. Visual Communication Quarterly, 2016; 23 (3): 175 DOI: 1080/15551393.2016.1223548

قبلی نقد سریال تاسیان-1403 | ملی‌گرایی علیه ملت
بعدی کاسپلی چیست؟ (Cosplay) | انیمه‌فن‌ها و نقش‌های جنسیتی | آسیب‌شناسی روانی و جنسی

مطالب مرتبط

بازیگر نقش حضرت مریم در «مصائب مسیح 2» حامی سقط جنین از کار در آمد

۱۴۰۴-۰۸-۰۶

بازیگر نقش حضرت مریم در «مصائب مسیح ۲» حامی سقط جنین از کار در آمد

ادامه مطلب
افشاگری «بیل اونز» تهیه‌کننده برنامه 60 دقیقه: اسرائیل خط قرمز پارامونت بود

۱۴۰۴-۰۸-۰۵

افشاگری «بیل اونز» تهیه‌کننده بعد از استعفاء؛ اسرائیل خط قرمز پارامونت و سی‌بی‌اس نیوز

ادامه مطلب
هفته‌ای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ

۱۴۰۴-۰۸-۰۵

هفته‌ای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ

ادامه مطلب

2 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • علیرضا گفت:
    ۱۴۰۴-۰۲-۳۱ در ۱۹:۴۸

    راستیش فکر نمیکردم در این موضوع یک نوشتار کامل پیدا کنم مچکرم

    پاسخ
  • معصومه گفت:
    ۱۴۰۴-۰۳-۰۵ در ۱۰:۲۷

    سلام بسیار عالی و جامع بود
    برای رفع این مشکلات چه راهکارهایی وجود داره ؟

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو در مطالب سایت
جستجو برای:
آرشیو مطالب
  • آبان ۱۴۰۴ (۷)
  • مهر ۱۴۰۴ (۲۴)
  • شهریور ۱۴۰۴ (۵۰)
  • مرداد ۱۴۰۴ (۳۳)
  • تیر ۱۴۰۴ (۲۶)
  • خرداد ۱۴۰۴ (۱۹)
  • اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۱)
  • فروردین ۱۴۰۴ (۱۵)
  • اسفند ۱۴۰۳ (۲۱)
  • بهمن ۱۴۰۳ (۲۳)
  • دی ۱۴۰۳ (۱۹)
  • آذر ۱۴۰۳ (۲۹)
  • آبان ۱۴۰۳ (۲۰)
  • مهر ۱۴۰۳ (۳۱)
  • شهریور ۱۴۰۳ (۱۵)
  • مرداد ۱۴۰۳ (۱۱)
  • تیر ۱۴۰۳ (۱۱)
  • خرداد ۱۴۰۳ (۱۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
  • فروردین ۱۴۰۳ (۱۶)
  • اسفند ۱۴۰۲ (۱۷)
  • بهمن ۱۴۰۲ (۱۸)
  • دی ۱۴۰۲ (۹)
  • آذر ۱۴۰۲ (۵)
  • آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
  • مهر ۱۴۰۲ (۳۴)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۳)
  • مرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
  • تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
  • خرداد ۱۴۰۲ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۲ (۳۵)
  • فروردین ۱۴۰۲ (۱۳)
  • اسفند ۱۴۰۱ (۵۳)
  • بهمن ۱۴۰۱ (۷)
  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۷)
نوشته‌های تازه
  • بازیگر نقش حضرت مریم در «مصائب مسیح ۲» حامی سقط جنین از کار در آمد
  • افشاگری «بیل اونز» تهیه‌کننده بعد از استعفاء؛ اسرائیل خط قرمز پارامونت و سی‌بی‌اس نیوز
  • هفته‌ای برای خلع سلاح و جهانی برای جنگ
  • بازیگر سریال فائودا مجری مراسم تأمین مالی درمان ترومای جلادان صهیونیستی شد
  • تام یورک خواننده انگلیسی: دیگر «تحت هیچ شرایطی» در اسرائیل اجرا نمی‌کنم
آخرین دیدگاه‌ها
  • سید مهدی در زندگینامه سردار سلامی | کاملترین زندگینامه
  • سعید در زندگینامه استاد محمد حسین فرج نژاد
  • سعید در اسلام هراسی در کسوت تئوسوفی
  • Deja Patterson در نقد سریال فرندز Friends | تماشای سبک زندگی چند یهودی
  • علی در انواع کات در سینما | همه چیز دربارۀ برش و کات
محصولات
  • دوره آموزش تصویربرداری دوره آموزش تصویربرداری (عکاسی و فیلمبرداری)
    تومان 800.000
  • کتاب جریان‌شناسی سینمای ایران کتاب جریان‌شناسی سینمای ایران
    تومان 540.000
  • دوره ژورنالیسم دوره جامع ژورنالیسم
    نمره 5.00 از 5

    تومان 1.000.000
  • کتاب سینما دین و سیاست کتاب سینما دین و سیاست
    تماس بگیرید
  • دوره درسگفتار غرب شناسی دوره درس گفتار غرب شناسی
    تومان 615.000
  • کتاب یهودستیزی واقعیت یا دستاویز سیاسی کتاب یهودستیزی واقعیت یا دستاویز سیاسی
    تومان 300.000 قیمت اصلی: تومان 300.000 بود.تومان 260.000قیمت فعلی: تومان 260.000.
  • دوره 0 تا 100 پریمیر دوره 0 تا 100 پریمیر(آموزش تدوین)
    تومان 500.000
  • کتاب چهههل و یک سیمرررغ کتاب چهههل و یک سیمرررغ
    تومان 270.000
  • کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما
    تومان 250.000
  • دوره آموزش فتوشاپ دوره آموزش فتوشاپ
    تومان 800.000
سایت استاد فرج نژاد

مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد در سال ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینۀ تربیت نیروهای رسانه‌ای دشمن‌شناس انقلابی آغاز کرد. این مؤسسه به یاد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، نامگذاری شده است. استاد فرج‌نژاد طلبۀ جهادی دشمن‌شناس و استاد مبرز سواد رسانه‌ای بود که به چندین زبان تسلط داشت و صدها شاگرد در حیات کوتاه اما پربرکت خود تربیت کرد.

دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • رهگیری خرید
نماد اعتماد الکترونیک
شبکه های اجتماعی
icon--white Telegram-plane Instagram ویراستی سایت استاد فرج نژاد حساب توییتر استاد فرج نژاد حساب ایتا سایت استاد فرج نژاد Youtube

قم، خیابان بسیج (هنرستان)، جنب خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد

ورود
استفاده از شماره تلفن
آیا هنوز عضو نشده اید؟ ثبت نام کنید
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ ورود به سیستم