پیشتر درمورد مباحثی همچون مبانی رفتارشناختی و روانشناختی رسانه و بیولوژی طرحواره در رسانه صحبت کردیم.
دانستیم که طرحوارههای ناسازگار در اثر تأمین نشدن نیاز های مهم دوران کودکی بهصورت ناهوشیار درد و رنجهایی را فعال میکنند که ارگانیسم برای احساس نکردن این درد و رنجها دست به سه راهکار مقابلهای میزند.
اثرپذیری طرحواره در رسانه
رسانههای مختلف، به ویژه رسانههای اجتماعی، فیلمها، تلویزیون، تبلیغات و حتی بازیهای ویدئویی و انواع موسیقی تأثیر قابلتوجهی بر شکلگیری و تقویت طرحوارههای ناسازگار اولیه در افراد دارند. این تأثیرات ممکن است با برآورده نشدن یا تحریف نیازهای اساسی فرد به خصوص در دوران کودکی و نوجوانی، تشدید شود. در ادامه به ارتباط پنج حوزۀ اصلی طرحوارهها با رسانهها و تأثیر آن بر نیازهای روانی افراد میپردازیم؛
طرحوارهها(Schema) الگوهای هیجانی شناختی خود آسیبرسانیاند که در برابر تغییر مقاوم هستند و در زندگی افراد به ویژه در دوران کودکی شکل میگیرند. این طرحوارهها در نظریهی طرحوارهدرمانی جفری یانگ به پنچ حوزه اصلی تقسیم میشوند که هر حوزه شامل مجموعهای از طرحوارههای خاص است. در زیر این حوزهها طرحوارههای مرتبط با هر یک آورده شدهاند؛
۱. حوزۀ بریدگی و طرد(Disconnection and Rejection)
- رهاشدگی بیثباتی(Abandonment/Instability)
- بیاعتمادی بدرفتاری(Mistrust/Abuse)
- محرومیت عاطفی هیجانی(Emotional Deprivation)
- نقص و شرم(Defectiveness/Shame)
- انزوای اجتماعی بیگانگی(Social Isolation/Alienation)
۲. حوزۀ خودگردانی و عملکرد مختل(Impaired Autonomy and Performance)
- وابستگی بیکفایتی(Dependence/Incompetence)
- آسیبپذیری در برابر ضرر یا بیماری(Vulnerability to Harm or Illness)
- خودتحولنیافته و گرفتار(Enmeshment/Undeveloped Self)
- شکست(Failure)
۳. حوزۀ محدودیتهای مختل(Impaired Limits)
- استحقاق بزرگمنشی(Entitlement/Grandiosity)
- عدم خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی(Insufficient Self-Control/Self-Discipline)
۴. حوزۀ دیگر جهتمندی(Other-Directedness)
- ایثار(Self-Sacrifice)
- پذیرشجویی جلبتوجه(Approval-Seeking/Recognition-Seeking)
- اطاعت(Subjugation)
۵. حوزۀ گوش به زنگی بیش از حد و بازداری(Overvigilance and Inhibition)
- منفیگرایی بدبینی(Negativity/Pessimism)
- بازداری هیجانی(Emotional Inhibition)
- معیارهای سختگیرانه و عیبجویی افراطی(Unrelenting Standards/Hyper-Criticalness)
- تنبیه(Punitiveness)
طرحوارهها چه زمانی شکل میگیرند؟
طرحوارهها زمانی شکل میگیرند که نیازهای اساسی به خصوص در دوران کودکی به درستی برآورده نشوند. هر یک از پنج حوزۀ اصلی طرحوارهها به دلیل برآورده نشدن برخی از نیازهای بنیادین به وجود میآیند. در ادامه به بررسی نیازهای برآورده نشده که باعث ایجاد طرحوارههای هر حوزه میشوند میپردازیم؛
حوزۀ بریدگی و طرد(Disconnection and Rejection)
این طرحوارهها زمانی شکل میگیرند که کودک نیازهای اولیۀ عاطفیاش برای امنیت، عشق، پذیرش و محبت از سوی والدین و مراقبان برآورده نشود و یا حتی برآورده نشدن این نیازها را در افراد دیگر مشاهده کند.
نیازهای برآورده نشده؛
- محبت(عشق، محبت و نزدیکی باید هم رفتاری و هم کلامی باشد)
- احساس ایمنی(باید پیشبینیپذیری در روابط با ثبات خوراک، پوشاک، مسکن و ایمنی جانی«کتک نزدن» فراهم شود)
- احساس تعلق(یعنی کودک احساس کند به مادر متعلق بوده و متقابلا مادر هم به او متعلق است. تعلق پایهایترین نیاز انسان است)
- احساس ارزشمندی و توانمندی(باید عزت نفس و اعتماد به نفس در پسرها که عاشق دانایی و توانایی هستند بیشتر با تشویق کردن و دخترها که عاشق محبت هستند بیشتر با محبت دیدن و محبت کردن ساخته شود)
رسانهها بهویژه شبکههای اجتماعی، گاهی با نشان دادن ایدهآلهای غیر واقعی از روابط عاطفی و اجتماعی، احساس ناکافی بودن و طردشدگی را در افراد تقویت کرده و کودکان دلبسته ناایمن میشوند. تصاویر ایدهآلسازی شده یا نامتناسب با نیازهای کودکان میتواند شناختوارههای غیرواقعی در افراد ایجاد کند. فرد در آینده ممکن است احساس کند که روابط او هرگز به اندازۀ کافی خوب نیستند یا دیگران همیشه او را طرد میکنند. این شرایط میتواند طرحوارههایی مثل رهاشدگی، نقص و شرم و محرومیت عاطفی هیجانی را تقویت کند.
مثال؛ رسانههایی که زیبایی یا موفقیت اجتماعی را بیش از حد برجسته میکنند، ممکن است باعث احساس ناکافی بودن(طرحواره نقص و شرم) شوند. یا رسانههایی که تصویر مادری را نشان میدهند که وقتی با حوصله است با کودک خود خوشرفتار بوده و زمانی که بیحوصله است او را طرد میکند.
حوزۀ خودگردانی و عملکرد مختل (Impaired Autonomy and Performance)
این طرحوارهها زمانی شکل میگیرند که نیازهای کودک به استقلال، خودمختاری، توانایی در حل مسائل و موفقیتهای شخصی نادیده گرفته شود.
نیازهای برآورده نشده:
- استقلال و خودمختاری(احساس کفایت و توانایی مدیریت زندگی)
- خودگردانی(قادر بودن به تصمیمگیری مستقل)
- اعتماد به نفس و احساس شایستگی
- تشویق به موفقیت و عملکرد مناسب
رسانهها گاهی وابستگی بیش از حد به الگوها، راهنماها و سیستمهای خارجی برای موفقیت یا حل مشکلات را ترویج میدهند. تبلیغات و برنامههای تلویزیونی میتوانند این احساس را ایجاد کنند که بدون کمک یا راهنمایی دیگران نمیتوان موفق شد. همچنین برخی از رسانهها ممکن است پیامهایی مبنی بر ناتوانی و شکست(طرحواره شکست) یا آسیبپذیری در برابر خطرات(طرحواره آسیبپذیری در برابر ضرر و بیماری) را تقویت کنند.
مثال؛ تبلیغات بیمه و محصولات امنیتی اغلب پیامهای غیر مستقیم از آسیبپذیری به مخاطب منتقل میکنند که ممکن است باعث تقویت طرحوارۀ آسیبپذیری در برابر ضرر یا بیماری شود.
حوزۀ محدودیتهای مختل (Impaired Limits)
این طرحوارهها زمانی ایجاد میشوند که نیازهای کودک به تعیین حدود و قوانین، کنترل تکانهها و احترام به حقوق دیگران برآورده نشود.
نیازهای برآورده نشده:
- خودکنترلی و خودانضباطی ناکافی
- مرزهای سالم و احترام به حقوق دیگران
- تعادل بین نیازهای خود و دیگران
رسانهها اغلب با نمایش فرهنگ مصرفگرایی و تشویق به مصرف بدون محدودیت یا رفتارهای آنی، ممکن است طرحوارههای مرتبط با استحقاق و خودکنترلی و خودانظباطی ناکافی را تقویت کنند. در این نوع محتواها، به لذت آنی، موفقیتهای سریع و بدون تلاش تأکید میشود، بدون اینکه محدودیتها و مسؤولیتها برجسته شوند.
مثال؛ تبلیغات مداوم بر مصرفگرایی و زندگی لوکس ممکن است باعث شکلگیری طرحوارۀ استحقاق بزرگمنشی شود، به این معنا که فرد تصور کند همیشه شایستۀ بهترین چیزهاست بدون اینکه محدودیتها را در نظر بگیرد و برای رسیدن به آن بخواهد تلاشی بکند(همه چیز بدون هیچ زحمت، تلاش و سختی در دسترس است).
حوزۀ دیگرجهتمندی (Other-Directedness)
این طرحوارهها زمانی شکل میگیرند که نیازهای کودک به تأیید، محبت و پذیرش به شکلی ناسالم و افراطی به سمت تأمین نیازهای دیگران جهت داده شود.
نیازهای برآورده نشده؛
- احترام به نیازها و احساسات فردی
- تأیید و محبت به شکلی متعادل
- شناخت و ارزشگذاری برای خود
رسانهها به ویژه در شبکههای اجتماعی، به صورت غیرمستقیم و ناهوشیار این پیام را منتقل میکنند که افراد را به جلب توجه و تأیید مداوم دیگران تشویق کنند. افراد ممکن است نیازهای خود را قربانی کنند تا تأیید دیگران را به دست آورند(طرحوارۀ اطاعت یا تأییدطلبی). در این حالت فرد نیازهای خودش را نادیده میگیرد تا دیگران او را بپذیرند یا تحسین کنند. همچنین، این فشار برای نشان دادن خود به شیوهای ایدهآل(مثلاً در اینستاگرام با پذیرشجویی) میتواند باعث فداکاری بیش از حد به منظور کسب تأیید شود نه دستیابی به موفقیت و در راستای هویت خود گام برداشتن.
مثال؛ فشار برای کسب لایک و تأیید در شبکههای اجتماعی ممکن است طرحوارۀ تأییدطلبی یا فداکاری را تقویت کند.
حوزۀ گوش به زنگی بیش از حد و بازداری (Overvigilance and Inhibition)
این طرحوارهها زمانی شکل میگیرند که نیازهای کودک به ابراز هیجانات، لذت بردن از زندگی و انعطافپذیری نادیده گرفته شده و کنترل افراطی و بازداری بیش از حد اعمال شود.
نیازهای برآورده نشده؛
- آزادی هیجانی و ابراز احساسات
- لذت بردن از زندگی بدون نگرانی از تنبیه یا انتقاد
- انعطافپذیری و توانایی برای اشتباه کردن و یادگیری از آن
رسانهها گاهی پیامهایی را ارسال میکنند که فرد باید همیشه در بهترین حالت بوده و بینقص باشد؛ همۀ اتفاقات باید بدون درگیری منظم و مرتب پشت سر هم محقق شوند و خرد شدن اعصاب در آنها نباشد. تبلیغات مرتبط با کمالگرایی یا محتواهایی که به شکستها و اشتباهات توجهی ندارند، ممکن است فشار برای داشتن معیارهای سختگیرانه و انتقاد از خود را تقویت کنند. همچنین محتوای رسانهای که بر خطرات و تهدیدهای احتمالی تمرکز میکند(مثل اخبار جنایی یا بحرانها) ممکن است طرحوارههای منفیگرایی و بازداری هیجانی را تحریک کند.
مثال؛ نمایشهای تلویزیونی و اخبار مملو از بحرانها و خطرات ممکن است باعث تقویت طرحوارۀ منفیگرایی و بدبینی شود، جایی که فرد همیشه انتظار بدترینها را دارد.
رسانه و عملکرد طرحواره
در این قسمت به طرحوارههای هر حوزه اشاره کرده و مثالهای امروزی از رسانههای مختلف(شبکههای اجتماعی، تلویزیون، فیلم، موسیقی، تبلیغات) را ارائه میکنیم که نشاندهندۀ چگونگی درگیر شدن مردم با هر طرحواره در رسانهها و آثار آنها در فیزیولژی مغز است.
طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی در رسانه
طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی(Abandonment/Instability Schema) یکی از طرحوارههای ناسازگار اولیه است که در چارچوب نظریۀ طرحوارهدرمانی جفری یانگ تعریف شده است. این طرحواره به طور بنیادین مربوط به ادراکات و باورهای غلط در مورد قابلیت اعتماد و پایداری روابط نزدیک است. افراد دارای این طرحواره به صورت پاتولوژیک احساس میکنند که روابط عاطفی آنها با دیگران بیثبات، ناپایدار و قابل ترک شدن است. این الگو در دوران کودکی شکل میگیرد و تا بزرگسالی میتواند پایدار بماند، بهویژه اگر توسط تجربیات مشابه در طول زندگی تقویت شود.
مفهوم نظری و پاتوفیزیولوژی
طرحوارهها به عنوان ساختارهای شناختی بنیادین که به نحوی نیمهخودآگاه عمل میکنند، تفسیر فرد از واقعیتهای درونی و بیرونی را شکل میدهند. طرحوارۀ رهاشدگی معمولاً نتیجه دلبستگیهای ناایمن یا روابط ناپایدار در دوران کودکی است و به شدت با تئوریهای دلبستگی(Attachment Theory) که توسط جان بالبی(Edward John Mostyn Bowlby) و مری اینزورث(Mary Ainsworth) توسعه یافتهاند ارتباط دارد.
بر اساس این تئوری، کودکی که در طی مراحل حساس رشد با مراقبان غیرقابل پیشبینی یا غیردسترس مواجه میشود، الگویی ناپایدار از دلبستگی ایجاد میکند که میتواند در سراسر زندگیاش تداوم یابد.
علل و پدیدایی
طرحوارۀ رهاشدگی به واسطه تعاملات پیچیده ژنتیک و محیط شکل میگیرد. تجربیات دوران کودکی به ویژه بیثباتی در روابط دلبستگی با والدین یا مراقبان اولیه، عامل اصلی ایجاد این طرحواره هستند. شرایطی نظیر:
- دلبستگیهای ناایمن: رابطهای که در آن کودک احساس نمیکند والدین بهطور ثابت و قابلاعتماد حضور دارند(مادری که روزانه ساعاتی به کار در بیرون از خانه مشغول میشود).
- والدین ناپایدار از نظر هیجانی یا رفتاری: والدینی که به دلیل مشکلات شخصیتی یا روانپزشکی خود نتوانند حمایت یا حضور پایداری برای کودک فراهم کنند.
- از دست دادن زودهنگام یکی از والدین یا مراقبان: فوت، طلاق یا جداییهای ناگهانی میتواند عامل مهمی در شکلگیری طرحواره باشد.
- بیثباتی محیطی: تغییرات مکرر در محیط زندگی یا مراقبان، مانند جابجاییهای مکرر یا تغییرات مداوم در افرادی که از کودک مراقبت میکنند.
از منظر زیستشناسی عصبی(neurobiology) این طرحواره ممکن است با فعالیت نامتعادل در سیستمهای تنظیم هیجان مرتبط باشد، به ویژه در نواحی مغزی مانند آمیگدال و قشر پیشپیشانی که در پردازش هیجانات و ارزیابی تهدیدات نقش دارند.
به طور خاص افراد دارای این طرحواره ممکن است واکنشهای هیجانی بیش از حد نسبت به تهدیدهای درکشده از دست دادن یا ترک شدن نشان دهند که این میتواند به چرخۀ معیوب شناختی و هیجانی منجر شود.
نشانههای شناختی، هیجانی و رفتاری
این طرحواره دارای سه مؤلفۀ اصلی است:
- شناختی: باورهای هستهای و درونی مرتبط با ناپایداری روابط. افراد معتقدند که نمیتوانند به پایداری دیگران تکیه کنند؛ هر رابطهای موقتی است و افراد مهم زندگی من به زودی اشخاص دیگری را به من ترجیح میدهند. آنها اغلب به این فکر میکنند که شریک عاطفی یا افراد مهم زندگی آنها به زودی آنها را ترک خواهند کرد، حتی زمانی که هیچ مدرکی برای این باور وجود ندارد.
- هیجانی: اضطراب شدید، ترس، و ناراحتی عاطفی که ناشی از نگرانی دائمی درباره رها شدن است. این افراد ممکن است در مواجهه با کوچکترین نشانههای دوری یا تغییرات در رفتار دیگران، واکنشهای هیجانی نامتناسبی داشته باشند، که میتواند شامل احساس ناامیدی یا حتی افسردگی شود.
- رفتاری: رفتارهایی که به منظور مدیریت و جلوگیری از فعال شدن طرحواره انجام میشوند. این رفتارها به سه شیوۀ مختلف ممکن است بروز یابند:
سبکهای مقابلهای
افراد دارای طرحوارههای ناسازگار اولیه، از سه مکانیزم مقابلهای اصلی برای مقابلۀ با احساس درد و رنج طرحوارههای خود استفاده میکنند. این مکانیزمها شامل تسلیم(Surrender)، اجتناب(Avoidance) و جبران افراطی(Overcompensation) هستند.
تسلیم(Surrender):
فرد در این حالت عملاً طرحواره را به عنوان واقعیت خود میپذیرد و به صورت ناخودآگاه رفتارهایی انجام میدهد که طرحواره را تقویت و تأیید میکند. در واقع فرد به نحوی رفتار میکند که به تکرار تجربههای گذشته میانجامد.
- مثال بالینی: فردی که طرحوارۀ رهاشدگی دارد، به طور مکرر جذب افرادی میشود که از نظر عاطفی بیثبات یا ناپایدار هستند، این افراد برای او جذابیت طرحوارهای دارند؛ در نتیجه، رابطه در نهایت به شکست میانجامد و تجربۀ رهاشدگی او دوباره تأیید میشود.
اجتناب(Avoidance):
در این حالت، فرد بهطور فعال از موقعیتها، افراد یا حتی هیجاناتی که ممکن است طرحواره را فعال کنند دوری میکند. این مکانیزم ممکن است شامل اجتناب از روابط صمیمی یا عاطفی باشد تا از احساسات دردناک ناشی از ترک شدن جلوگیری کند.
- مثال بالینی: فردی که طرحوارۀ رهاشدگی دارد ممکن است از ورود به روابط نزدیک یا تعهدات بلندمدت اجتناب کند؛ زیرا از مواجهه با احتمال ترک شدن هراس دارد.
جبران افراطی(Overcompensation):
فرد در این حالت بهطور افراطی در جهت مخالف طرحواره عمل میکند(با طرحواره خود میجنگد). هدف از جبران افراطی، کنترل یا پیشگیری از رها شدن از طریق رفتارهایی است که در نهایت میتواند به ناپایداری رابطه منجر شود.
- مثال بالینی: فرد ممکن است تلاش کند تا به شکل افراطی شریک عاطفی خود را کنترل کند یا او را مجبور به تعهدات دائمی و نامتناسب کند(قانون گذاری و محدود کردن بیش از حد). این رفتارها میتوانند موجب احساس خفگی در طرف مقابل شده و رابطه را به سمت فروپاشی سوق دهند.
اثرات طولانیمدت و پاتولوژی
طرحوارۀ رهاشدگی، اگر بدون مداخلۀ درمانی باقی بماند، میتواند به مشکلات جدی در حوزههای مختلف زندگی منجر شود، به ویژه در حوزۀ روابط بینفردی و تنظیم هیجانی. افراد با این طرحواره ممکن است در معرض اختلالات اضطرابی(Anxiety Disorders)، اختلال شخصیت مرزی(Borderline Personality Disorder) و یا افسردگی ماژور(Major Depression) قرار گیرند. همچنین، این افراد در معرض خطر بالایی برای وارد شدن به روابط ناسالم و ناپایدار قرار دارند.
رسانههای اجتماعی و تقویت اضطراب رهاشدگی
رسانههای اجتماعی(مانند اینستاگرام، فیسبوک، تیکتاک) بهشدت بر روابط بینفردی و ارائۀ تصویر ایدهآل از زندگی و روابط عاطفی تمرکز دارند. برای افرادی که طرحوارۀ رهاشدگی دارند، این محیطها میتوانند اضطراب و نگرانیهای مرتبط با طرحواره را تشدید کنند. چند عامل مهم در این زمینه عبارتند از:
- مقایسه اجتماعی: رسانههای اجتماعی بهطور مداوم فضای مقایسه بین روابط کاربران را ایجاد میکنند. افراد با طرحوارۀ رهاشدگی ممکن است مدام خود را با دیگران مقایسه کنند و این حس را داشته باشند که روابط دیگران پایدارتر، محکمتر و رضایتبخشتر است. این امر باعث تقویت حس ناامنی و بیثباتی در روابط آنها میشود.
- ترس از دست دادن(FOMO): افراد دارای این طرحواره ممکن است با استفاده از رسانههای اجتماعی بیشتر در معرضFOMO (Fear of Missing Out) یا ترس از جا ماندن قرار گیرند. مشاهدۀ زندگی دیگران و احساس اینکه دیگران روابط یا تجربههایی دارند که فرد از آن محروم است، میتواند اضطراب و حس رهاشدگی را بیشتر کند.
- وابستگی به تأیید اجتماعی: افراد با طرحوارۀ رهاشدگی ممکن است به شدت به تأیید اجتماعی در رسانههای اجتماعی وابسته باشند. دریافت لایکها، کامنتها یا پیامها از سوی دیگران بهعنوان نوعی اطمینان خاطر در نظر گرفته میشود. این افراد ممکن است مداوماً به دنبال این باشند که آیا شریک عاطفیشان از پستهای آنها استقبال میکند یا نه، و این میتواند به وابستگی هیجانی شدید منجر شود.
تصویرسازی ناپایدار از روابط در رسانههای تصویری
سریالها، فیلمها و حتی تبلیغات اغلب روابط عاطفی را بهگونهای تصویر میکنند که بیثباتی، خیانت، ترک یا تغییرات شدید هیجانی به عنوان بخش اصلی داستان مطرح میشود. در این شرایط افراد با طرحواره رهاشدگی ممکن است تحت تأثیر داستانهای رسانهای قرار گیرند که روابط انسانی را بیثبات و غیرقابل اعتماد نشان میدهند.
- روابط بیثبات در سریالها و فیلمها: بسیاری از داستانهای محبوب، بهخصوص در ژانرهای درام یا عاشقانه، بر محور بیثباتی در روابط عاطفی بنا شدهاند. افراد با طرحوارۀ رهاشدگی بهطور ناخودآگاه با این داستانها همذاتپنداری میکنند و ممکن است آنها را به عنوان تأییدی بر نگرانیها و ترسهای خود از ترک شدن ببینند. برای مثال؛
جدایی نادر از سیمین(2011)
خانه دختر(2015)
طلا و مس(2010)
چند متر مکعب عشق(2014)
- فیلمهای عاشقانه ایدهآالسازیشده: در طرف دیگر، فیلمها و سریالهایی که روابط عاشقانه را بهشدت ایدهآل میکنند، باعث میشوند فرد با طرحواره رهاشدگی احساس کند که رابطۀ او هیچگاه به این سطح از پایداری و کمال نخواهد رسید. این تضاد بین واقعیت و ایدهآل میتواند اضطراب و حس بیثباتی را تقویت کند.
اخبار و رسانههای خبری و احساس بیثباتی جهانی
رسانههای خبری که به بحرانها، جنگها، تغییرات اجتماعی و سیاسی و بلایای طبیعی میپردازند، میتوانند به تقویت احساس کلی بیثباتی و ناامنی کمک کنند. افراد دارای طرحوارۀ رهاشدگی بهطور خاص در مواجهه با چنین اخباری ممکن است این احساس را داشته باشند که نهتنها روابط بینفردی، بلکه کل جهان پیرامون آنها ناپایدار است(چند شبکه ماهوارهای که برای افراد با طرحوارۀ رهاشدگی بیثباتی جذاب هستنند: CNN, BBC News, Al Jazeera, Fox News, Sky News).
بیثباتی جهانی: اخبار مداوم دربارۀ بحرانهای بینالمللی، از دست دادن شغل، بیثباتی اقتصادی و حتی تغییرات اقلیمی ممکن است بهطور غیرمستقیم حس بیثباتی در زندگی افراد را تشدید کند. این امر میتواند به افزایش نگرانیهای فرد دربارۀ ترک شدن یا از دست دادن افراد مهم زندگی منجر شود.
تبلیغات و فرهنگ مصرفگرایی
تبلیغات نیز نقش مهمی در تشدید احساسات مرتبط با طرحواره رهاشدگی دارند. فرهنگ مصرفگرایی که بر پایۀ نیاز به تأیید، موفقیت و جذابیت اجتماعی بنا شده، افراد را به طور مداوم تحت فشار قرار میدهد که به دنبال دستیابی به استانداردهای ایدهآل و غیرواقعی باشند. این فشار میتواند به حس عدم کفایت و بیثباتی در روابط منجر شود.
افراد دارای این طرحواره ممکن است به شکل افراطی تلاش کنند تا از طریق مصرف کالاها یا خدمات خاص، جذابتر یا موفقتر به نظر برسند تا از ترک شدن جلوگیری کنند. تبلیغات که روابط ایدهآل و موفقیت اجتماعی را نشان میدهند میتوانند این نیاز به جبران افراطی را تحریک کنند.
مداخلات رسانهای مثبت
در عین حال، رسانهها میتوانند نقش مثبتی در کاهش اثرات طرحواره رهاشدگی داشته باشند. محتوای آموزشی، روانشناسی و سریالها یا فیلمهایی که بهطور سالم به بررسی روابط پایدار و متعادل میپردازند، میتوانند به مخاطبان کمک کنند تا الگوهای سالمتری از روابط را ببینند و باورهای ناکارآمد خود را به چالش بکشند.
- آموزش روانشناسی در رسانهها: برنامهها و محتوای آموزشی که به بررسی موضوعات روانشناختی نظیر طرحوارههای ناسازگار میپردازند، میتوانند به افراد کمک کنند که مشکلات و باورهای نادرست خود را شناسایی کرده و برای تغییر آنها تلاش کنند. این نوع محتوا میتواند موجب افزایش آگاهی عمومی از مشکلات روانی شده و افراد را به سمت دریافت کمکهای حرفهای هدایت کند.
بسیاری از فیلمها و سریالها مثل سارا و آیدا یا شهرزاد که داستانهایی از عشقهای نافرجام و جدایی دارند که کاملا ناهوشیار باعث تشدید ترس از ترک شدن میشوند. افراد از این ترس ناهوشیار درد و رنج میکشند و برای احساس نکردن این درد و رنج در سه سبک مقابلهای تسلیم، جبران افراطی و اجتناب در رهاشدگی بیثباتی تلاش ناشیانه میکنند. همچنین، ترانههای پاپ مدرن، مانند ترانههای ادل(مثلاً Someone Like You) بر تجربه رهاشدگی و اندوه پس از جدایی تأکید داشته و افراد را با این ترس عمیق از رها شدن همذاتپندار میکنند.
چگونه هم ذات پندار میشوند؟ دکمه درد و رنجهای ناهوشیار طرحواره رها شدگی بی ثباتی افراد را زده و سپس با تداعی درد و رنج، سه راهکار مقابلهای در رهاشدگی بیثباتی به اشکال خاصی در قالب جبران افراطی، تسلیم و اجتناب به صورت کاملا ناهوشیار فعال میشود.
منابع:
Young, Jeffrey E., Janet S. Klosko, and Marsha M. Weishaar. Reinventing Your Life. Penguin Books, 1993. Chapter 2: Identifying Schemas, pp. 22-40; Chapter 6: Abandonment Schema, pp. 115-130.
Young, Jeffrey E. Schema Therapy: A Practitioner’s Guide. Guilford Press, 2003. Chapter 5: Abandonment/Instability Schema, pp. 123-140.
Bowlby, John. Attachment and Loss, Volume 1: Attachment. Basic Books, 1969. Chapter 2: The Formation of Attachment in Childhood, pp. 56-85.
Winnicott, Donald W. The Maturational Processes and the Facilitating Environment. Karnac Books, 1986. Chapter 8: The Role of the Facilitating Environment in Security, pp. 215-230.
Han, John P., et al. “Negative Effects of Social Media on Attachment Anxiety and Abandonment Schema.” Journal of Social Psychology, vol. 39, no. 2, 2014, pp. 67-84.
Kaplan, Martha. Media Psychology: The Impact of Visual Media on Human Psyche. Routledge, 2018. Chapter 10: The Impact of Romantic Media on Perceptions of Stable Relationships, pp. 302-325.
Beck, Aaron T. Cognitive Therapy and the Emotional Disorders. International Universities Press, 1976. Chapter 4: Cognitive Distortions in Emotional Disorders, pp. 89-112.
نام نویسنده: احمدرضا مرادی
هرگونه استفاده و بهرهبرداری از این نوشته خارج از قالب این سایت، منوط به دریافت اجازه از ناشر یا پدیدآورندهٔ آن است و پیگرد قانونی دارد.
/201/202
روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه روانشناسی در رسانه