غزه؛ وجدان جهانی در آزمون نهایی
نویسنده: نفیسه محمدی | غزه؛ وجدان جهانی در آزمون نهایی
مقدمه
نوار غزه، این قطعه کوچک و پرتراکم در کنار دریای مدیترانه، همواره نماد مقاومت و امید برای فلسطینیان و نماد درد و رنج برای جامعه بینالمللی بوده است. مساحت کم و تراکم جمعیتی بسیار بالا، این منطقه را به یکی از بحرانخیزترین نقاط جهان بدل کرده است؛ جایی که در آن زندگی روزمره ترکیبی است از امید به آزادی و عدالت، و غم ناشی از ظلم و قتل عام بیوقفه. در طی دهههای متمادی، غزه شاهد جنگها، محاصرهها و بحرانهای انسانی متعددی بوده است که هریک با شدت بیشتر، ناتوانی در حوزه حقوق بشر و ناتوانی جامعه جهانی در پایان دادن به این دردهای فراگیر را نشان داده است.
در سالهای اخیر، وضعیت در غزه به شکل بیسابقهای بحرانیتر شده است. پس از حمله نظامی گروههای مقاومت فلسطینی به تاریخ هفتم اکتبر ۲۰۲۳، اوضاع این منطقه تغییر جهشی کرد؛ بیرحمی و ویرانیهایی بیسابقه در نتیجه عملیاتهای نظامی گسترده و بیوقفه رژیم اسرائیل رخ داد. این عملیات نظامی نه تنها مرگ و ویرانی را در پی داشت، بلکه کلیت فلسفه حقوق و اصول انسانی و بینالمللی را به چالش کشید. تجاوز بیوقفه و بیرحمانه به غزه، ابعاد حقوقی، انسانی، و سیاسی بحران را به یکی از پیچیدهترین و بحرانیترین مناقشات معاصر بدل کرده است.
در این یادداشت، تلاش میکنیم ابعاد مختلف این بحران بزرگ را مورد بررسی قرار دهیم؛ از جنبههای انسانی گرفته تا حقوقی، و در نهایت نتیجهگیری کنیم که چگونه تداوم این وضعیت، نه تنها یک فاجعه انسانی است، بلکه تهدیدی عمیق برای قواعد و اصول بینالمللی و حقوق بشر محسوب میشود. تحلیلهای حقوقی و آماری، روایتهای انساندوستانه و بررسی سیاستهای رهبران منطقه، همگی نشان میدهند که غزه در حال حاضر همچون یک نمونه شاخص از تبعات نادیده گرفتن حقوق بشر و بیتوجهی جامعه جهانی است.
وضعیت انسانی و بحرانهای داخل غزه
مطالعات حقوقی متعددی، از جمله تحقیقات مارک درامبل، بر این واقعیت تأکید دارند که حملات گسترده و بیتفکیک به مناطق مسکونی، بدون تمایز میان اهداف نظامی و غیرنظامی، همراه با جلوگیری سیستماتیک از ورود کمکهای بشردوستانه، به وضوح نشاندهنده عناصری از قصد نابودی جمعی است. همچنین، تحلیلهای حقوقی دانشگاه کوئینز کانادا نشان میدهد که نسبت بسیار بالای تلفات غیرنظامیان در غزه ـ که بین ۷۰ تا ۹۰ درصد تخمین زده شده است ـ از هر معیار اخلاقی، انسانی و قانونی فراتر رفته و هیچ توجیهی در چارچوب دفاع مشروع یا ضرورتهای نظامی ندارد.
بحران انسانی در غزه تنها محدود به کشتارهای وسیع نیست؛ بلکه محاصره گسترده و استفاده از گرسنگی به عنوان یک ابزار جنگی، ابعاد تازه و بسیار تلختری به این فاجعه افزوده است. بر اساس بند ۲ ماده ۸ اساسنامه رم دادگاه کیفری بینالمللی، استفاده از گرسنگی به عنوان روش جنگی به صراحت ممنوع اعلام شده است. با این وجود، گزارشهای متعدد نهادهای بینالمللی از جمله برنامه جهانی غذا و گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه حق بر غذا نشان میدهد که رژیم اسرائیل به طور سیستماتیک مانع ورود مواد غذایی، آب سالم، دارو و سوخت به نوار غزه شده است.
این سیاستها باعث شدهاند که دهها کودک به دلیل سوءتغذیه شدید جان خود را از دست بدهند و علائم گسترش قحطی در بسیاری از نقاط منطقه به وضوح قابل مشاهده باشد. مطالعهای که در ژورنال پزشکی «لنست» منتشر شده، نشان میدهد که نرخ مرگومیر نوزادان در غزه طی تنها سه ماه، چهار برابر افزایش یافته است. همچنین، سازمان پزشکان بدون مرز گزارش داده که در برخی مناطق، سیستم بهداشتی به طور کامل فروپاشیده و شرایط درمانی به وضعیتی بسیار ناگوار رسیده است؛ به گونهای که مواردی از انجام عمل سزارین بدون بیحسی و قطع عضو بدون داروی بیهوشی ثبت شده است. این واقعیتها نشاندهنده عمق فاجعه انسانی و وخامت اوضاع در غزه است که نیازمند توجه و اقدام فوری جامعه جهانی میباشد.
فراتر از جنبههای انسانی و نظامی بحران، روند انسانزدایی و نژادپرستی نهادی نقش بسیار مهمی در استمرار و تشدید خشونتهای سازمانیافته علیه مردم فلسطین ایفا میکند. گزارشهای مرکز حقوق بشر «بتسلم» نشان میدهد که نهادهای دولتی، نیروهای نظامی و رسانههای اسرائیلی بارها و بارها از زبانهای تحقیرآمیز و تحریکآمیز برای توصیف فلسطینیان استفاده کردهاند و به این ترتیب، خشونتهایی مانند قتل غیرنظامیان را به گونهای مشروع جلوه دادهاند.
مطالعات دانشگاه تلآویو نیز حاکی از آن است که بسیاری از فرماندهان ارتش اسرائیل، فلسطینیان را نه فقط به عنوان دشمن، بلکه به عنوان تهدیدی وجودی میبینند که باید به طور کامل «ریشهکن» شوند. این نگرش دقیقاً با مرحله «تمهید» در نظریههای کلاسیک نسلکشی مطابقت دارد؛ مرحلهای که از طریق شیطانسازی جمعی، زمینههای روانی و اجتماعی لازم برای وقوع خشونتهای گسترده را فراهم میکند .
در سطح فیزیکی و کالبدی نیز، آسیبهای وارد شده به زیرساختهای مدنی غزه، نشاندهنده رویکردی هدفمند برای تخریب فرهنگی و پاکسازی قومی است. برآوردها نشان میدهد که بیش از ۶۰ درصد ساختمانهای غزه یا کاملاً تخریب شدهاند یا آسیبهای جدی دیدهاند. علاوه بر این، حملات مکرر به اماکن فرهنگی و مذهبی مانند دانشگاهها، کتابخانهها، مساجد، کلیساها و حتی قبرستانها، یادآور نمونههای ثبت شده از پاکسازی قومی ـ فرهنگی در جنگ بوسنی است که توسط دادگاه کیفری بینالمللی لاهه به رسمیت شناخته شده است.
در همین چارچوب، دولت اسرائیل بارها پیشنهاد جابجایی اجباری فلسطینیان به خاک مصر یا کشورهای عربی دیگر را مطرح کرده است. این سیاست که در گزارشهای سازمان حقوق بشری «الحق» نیز به آن پرداخته شده، به وضوح مصداق تلاش برای تغییر ساختار جمعیتی و اعمال پاکسازی قومی قلمداد میشود. این اقدامات نه تنها موجب تخریب زندگی و هویت جمعی فلسطینیان میشود، بلکه نشاندهنده عمق بحران حقوق بشری و سیاسی در این منطقه است که نیازمند واکنش جدی و فوری جامعه جهانی است.
در زمینه گروگانگیری، دولت اسرائیل آزادسازی گروگانها را یکی از دلایل اصلی ادامه جنگ عنوان میکند، اما یافتههای منتشرشده در مجله «امنیت بینالملل» وابسته به دانشگاه هاروارد نشان میدهد که تعدادی از گروگانها در جریان حملات نظامی اسرائیل جان خود را از دست دادهاند. همچنین شواهد متعددی از حمله به مکانهایی که گروگانها در آن نگهداری میشدند منتشر شده است؛ موضوعی که فرضیه استفاده ابزاری و تبلیغاتی از گروگانها را تقویت میکند.
از سوی دیگر، رسانههای اصلی غربی نیز به شدت به دلیل جهتگیری در روایت این جنگ مورد انتقاد قرار گرفتهاند. بر اساس تحلیلی که توسط رصدخانه رسانهای دانشگاه کمبریج منتشر شده، رسانههایی مانند BBC و CNN بیشتر روایت رسمی اسرائیل را برجسته کردهاند و در مواجهه با فجایع انسانی در غزه، از زبان خنثی و کمرنگکننده استفاده کردهاند؛ رویکردی که عملاً به مهندسی افکار عمومی و کاهش حساسیت جهانی نسبت به رنجهای مردم فلسطین انجامیده است.
علاوه بر این، تلاشهایی برای تخریب اعتبار آژانس امدادرسانی و کاریابی آوارگان فلسطینی سازمان ملل (آنروا) و ایجاد شک و تردید درباره آمار تلفات غیرنظامیان صورت گرفته است. این در حالی است که دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد (UNOCHA) در گزارشهای متعدد خود، صحت و دقت آمار ارائه شده توسط وزارت بهداشت غزه را تأیید کرده است.
ایالات متحده آمریکا به عنوان مهمترین متحد استراتژیک اسرائیل، حمایتهای گستردهای در زمینههای سیاسی، نظامی و رسانهای از این رژیم ارائه داده است. بر اساس گزارش دفتر بودجه کنگره آمریکا، دولت جو بایدن تا پایان سال ۲۰۲۴ بیش از ۱۴ میلیارد دلار کمک نظامی اضطراری به اسرائیل اختصاص داده است. این کمکها شامل تجهیزات پیشرفتهای مانند بمبهای هدایتشونده، سامانههای پهپادی و انواع تسلیحات تهاجمی دیگر بوده است که نقش مهمی در تقویت توان نظامی اسرائیل ایفا میکنند.
با این حال، در آوریل ۲۰۲۴ گزارشی محرمانه از وزارت امور خارجه آمریکا به رسانهها درز کرد که در آن به وجود شواهد کافی درباره نقض مکرر حقوق بینالملل بشردوستانه توسط اسرائیل اشاره شده است. با وجود این اذعان رسمی، واشنگتن هیچ اقدام عملی یا محدودکنندهای برای پاسخگویی به این تخلفات انجام نداده است .
در عرصه حقوق بینالملل، شکایت رسمی جمهوری آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در دیوان بینالمللی دادگستری، نقطه عطفی در مسیر تحقق عدالت جهانی محسوب میشود. این دیوان در ژانویه ۲۰۲۴ حکمی صادر کرد که اسرائیل را موظف ساخت فوراً از هرگونه اقدامی که ممکن است مصداق نسلکشی باشد، خودداری کند. سپس در مه ۲۰۲۴، دادستان دیوان کیفری بینالمللی با استناد به شواهد موجود، درخواست صدور حکم بازداشت برای نخستوزیر سابق و وزیر دفاع وقت اسرائیل را ارائه داد.
همزمان، بیش از پنجاه کشور جهان و دهها نهاد برجسته حقوق بشری خواستار اعمال تحریم تسلیحاتی علیه اسرائیل شدهاند. در پاسخ به این فشارها، برخی کشورها از جمله بلژیک، اسپانیا و کانادا صادرات سلاح به اسرائیل را به طور رسمی متوقف کردهاند. این تحولات نشاندهنده افزایش نگرانی و واکنش جهانی نسبت به نقش تسلیحات در تشدید بحران انسانی در غزه است.
نتیجهگیری
در پایان باید گفت که غزه نه تنها نمادی از یک بحران انسانی عمیق است، بلکه بازتابی روشن و بیپرده از ناتوانی جامعه جهانی در مقابله با جنایتهای آشکار علیه بشریت به شمار میآید. واقعیت تلخ این است که دشمنی با حقوق بشر تنها به بمباران بیمارستانها، تخریب زیرساختهای حیاتی و کشتار کودکان محدود نمیشود؛ بلکه این چهره زشت در حمایت بیوقفه قدرتهای بزرگ، سکوت معنادار نهادهای بینالمللی و بیتفاوتی بخشهایی از افکار عمومی نیز به وضوح دیده میشود.
در چنین شرایط بحرانی، مسئولیت تاریخی نویسندگان، پژوهشگران و فعالان حقوق بشر به شدت افزایش مییابد. آنها نه تنها باید به ثبت دقیق و روایت مستند این فجایع بپردازند، بلکه باید با تقویت ابزارهای حقوقی، رسانهای و اجتماعی، راههای سازماندهی مقاومت مدنی و بینالمللی علیه این ظلم ساختاری را فراهم کنند.
زیرا شکست جامعه جهانی در حمایت از مردم غزه تنها یک ناکامی اخلاقی نیست؛ این شکست پیامدهایی بسیار فراتر دارد و میتواند به تزلزل بنیادهای نظم حقوقی بینالمللی و تهدیدی جدی برای آینده عدالت در سطح جهانی تبدیل شود.
دیدگاهتان را بنویسید