گزارش سومین پیشنشست سومین همایش دشمنشناسی؛ تأکید بر مقاومت اجتماعی و قدرت نرم
سومین پیشنشست از سومین همایش ملّی دشمنشناسی و مقاومت در امتداد «سلسله نشستهای تخصصی صهیونیسمشناسی» و با موضوع اصلی «راهبردهای مقاومت در برابر جهان آمریکایی»، در تاریخ سهشنبه ۳ تیرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۰ صبح، به صورت مجازی از طریق «اسکای روم» برگزار گردید.

این نشست تخصصی که توسط پژوهشکده شهید صدر، موسسه فرهنگی رسانهای مرکز مطالعات آمریکا و با همکاری دیگر نهادهای مرتبط برگزار شد، به تحلیل و بررسی ابعاد مختلف جهان آمریکایی و چگونگی مواجهه با آن از منظر مقاومت پرداخت.
در این جلسه، پنل تخصصی با حضور اساتید و کارشناسان برجسته در حوزه مسائل بینالملل و استراتژیک، به شرح زیر شکل گرفت:
- دکتر مجید بهستانی
- دکتر علی سروش
- دکتر ابوالفضل بازرگان
- دکتر مجتبی صمدی
دبیری این نشست بر عهدهی دکتر مجتبی صمدی بود که با طرح مباحث کلیدی، مسیر گفتگو را برای سایر سخنرانان هموار ساخت. اساتید حاضر در این پیشنشست، ضمن تبیین مبانی نظری و استراتژیک مقاومت در برابر هژمونی آمریکا، به تحلیل وضعیت کنونی جهان و فرصتها و تهدیدهای پیش رو پرداختند.
در آغاز جلسه، دکتر مجتبی صمدی، دبیر نشست، با بیان مقدمهای درباره تحولات اخیر نظم جهانی و پیامدهای آن برای ایران، اظهار داشت: «سالهاست درباره مبحث گذار در نظم بینالمللی و نظم پساآمریکایی صحبت میکنیم و ممکن است برخی بپرسند که نتیجه این تحولات چه بود. باید خاطرنشان کنم از همان ابتدا در کنار معرفی فرصتهای گذار، بسیاری از کارشناسان، از جمله خودم بارها روی تهدیدهای پنهان نیز هشدار دادیم. وضعیت گذار وضعیتی است مبهم و همراه با نااطمینانی که با فراهم آوردن فرصت، تهدید را هم به دنبال دارد.»
وی افزود: «دو نکته مهم که بارها بر آن تأکید کردم این است که در وضعیت گذار، رقابتها شدید میشود و ما در خلأ نیستیم که تصور کنیم فقط ضعیف شدن آمریکا مساوی با قویتر شدن ایران است. بازیگران دیگری هم وجود دارند که فعالانه برای آینده خود برنامهریزی میکنند و بعضی فرصتهای بهدستآمده توسط بازیگران دیگر ممکن است مستقیماً تهدیدی برای ما قلمداد شود.»
دکتر صمدی ادامه داد: «ما امروز عواقب این شرایط را با گوشت و پوست خود حس میکنیم. اتفاقاتی که در سوریه رخ داد و همچنین تحولاتی که به دنبال جنگ اوکراین، بحران غزه و لبنان برای منطقه پیش آمد، نمونههایی از همین تهدیدات بودند. ترکیه فرصت جدیدی پیدا کرد و روسیه برای منافع خود فعال شد. متأسفانه ما در این بازی، خصوصاً در حوزه اقتصادی، منفعل عمل کردیم و باید اعتراف کرد که تحلیل ما صرفاً با تکیه بر فرصتها و بیتوجهی به تهدیدها صورت گرفت.»
وی تأکید کرد: «از همان ابتدا باید در کنار توجه به فرصت، تهدید را هم در نظر میگرفتیم. اگر صرفاً انتظار داشته باشیم که نظم جدید جهانی به نفع ما تمام میشود، دچار سادهنگری میشویم. دشمن اصلی ایران در مقطع کنونی، ترکیب رژیم صهیونیستی و نظم آمریکایی است. این دو تهدید، موجودیت ایران را هدف قرار دادهاند و باید در راهبردهای کلان خود این پیوند را مدنظر داشته باشیم.»
دکتر صمدی خاطر نشان کرد: «پس از سقوط سوریه، بارها کارشناسان هشدار دادند که ایران باید بازدارندگی خود را ارتقا دهد و برای تهدیدهای احتمالی آماده باشد، اما متأسفانه وارد زمین بازی فریبندهای شدیم به نام مذاکره. امروز همه اذعان دارند که مذاکرات اخیر، بزرگترین فریب برای ایران بود و باعث شد ذهن مسئولان و فرماندهان ما از تهدید واقعی منحرف شود. در ایامی که باید نگران حملات احتمالی و نفوذ دشمن میبودیم، متأسفانه سرگرم بازیهای دیپلماتیک شدیم.»
وی با اشاره به پیامدهای این غفلت استراتژیک بیان داشت: «شب حمله اخیر و حوادث ده روز گذشته، موضعگیری مقامات و ارسال پیامهای دیپلماتیک به جای آمادهباش نظامی، نشان داد که عملاً غافلگیر شدیم. اگر همان نگاه واقعگرایانه استمرار مییافت، شاید کشور در آمادهباش دائمی قرار میگرفت و هیچگاه دچار شوک حمله ناگهانی دشمنان نمیشدیم.»
دکتر صمدی سپس عملکرد نیروهای مسلح را ستود و گفت: «نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران انصافاً باید مورد قدردانی قرار گیرند. در واکنش به حمله اخیر، نیروهای امنیتی و مدافعان کشور با برپایی ایست و بازرسیها بهسرعت امنیت را برقرار کردند و اجازه پیشروی بیشتر به دشمن داده نشد.»
وی همچنین در قسمت دیگری از سخنانش اظهار کرد: «آتشبس ده روز گذشته، اگرچه به ظاهر نوعی عقبنشینی است اما باید دقیق بررسی شود تا عملیات فریب نباشد. بنده باور ندارم اسرائیل به صورت اصولی خواهان آتشبس باشد و بیشتر گمان دارم که این آتشبس کوتاه محصول فشار آمریکا به اسرائیل بوده و نه تمایل واقعی آنها.»
دکتر صمدی تأکید کرد: «مطالعه روابط بینالملل به ما آموخته است که آتشبس زمانی امکانپذیر و بادوام است که توازن قوا وجود داشته باشد. در ۱۰ روز گذشته، ترور شخصیتهای برجسته، ضربه به زیرساختهای حیاتی، حملات به مراکز موشکی و حتی تأسیسات هستهای کشور، هزینههایی جبرانناپذیر به ایران وارد کرد. هر چند اسرائیل نیز متحمل خساراتی شد اما قطعاً در مقایسه با هزینههایی که به ایران وارد آمد، این رژیم هنوز هم در ضعف جدی قرار نگرفته است.»
وی با اشاره به تجربه آتشبسهای گذشته تصریح کرد: «تنها آتشبسی که دولت ترامپ معرفی کرد و دوام یافت، آتشبس هند و پاکستان بود. دلیلش این بود که در آنجا بازدارندگی هستهای برقرار است؛ اما در منطقه ما، حتی اگر آتشبس برقرار شود، در نبود موازنه تهدید، طولی نمیکشد که نقض میشود. بنابراین نمیتوان خیلی امید به دوام این شرایط داشت.»
وی در تحلیل وضعیت فعلی افزود: «اگر آتشبس هم خدشه نخورد و فریب نباشد، قطعاً آمریکا فشار خواهد آورد که ایران به میز مذاکره بازگردد. اما در مذاکرات محتمل آینده، ایران در موضع بسیار دشوارتری قرار دارد؛ زیرا بخشی از توان موشکی و هستهای کشور شناسایی شده و در تنگنا قرار گرفته است.»
وی ادامه داد: «اگر امتیازی هم داده شود، نهایتاً بر سر مسائل کماهمیت خواهد بود؛ مثل دسترسی بیشتر بازرسان آژانس به ذخایر هستهای و نه چیزهای بنیادینتر. از طرف دیگر، مکانیسم ماشه دوباره مطرح میشود و اروپاییها تا به حال کمترین حمایتی از ایران نکردهاند.»
در ادامه نشست، دکتر مجید بهستانی ضمن ابراز احترام به شهدای مقاومت در مقابله با رژیم صهیونیستی و یاد و گرامیداشت مرحوم استاد فرجنژاد به عنوان یکی از پیشگامان این حوزه، در سخنان خود به “ماهیت تمدنی و ریشهدار مقاومت” پرداخت و گفت: «مقاومت نه پدیدهای صرفاً نظامی و امنیتی، بلکه جریانی ژرف در بستر تمدن ملتهاست که امتداد سنتهای تاریخی و فرهنگی را نشان میدهد.»
وی افزود: «اگر به تاریخ ایران و جامعۀ اسلامی بنگریم، پی میبریم مقاومت حاصل یک تصمیم لحظهای یا واکنش صرف به تهدیدهای بیرونی نیست. بلکه ما با مسیری تاریخی از حرکتهای مردمی، ایستادگی فرهنگی و کنش هویتی روبهرو هستیم که در انقلاب اسلامی تجسد یافت.» دکتر بهستانی تأکید کرد: «مقاومت خطی است که از ایستادگی مردم در مقابل استبداد سلطنتی آغاز و با پیروزی انقلاب اسلامی از فضای محدود سیاسی و نظامی فراتر رفت و در قامت مشروعیت تمدنی جلوهگر شد.»
وی سپس با مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابهای قرن بیستم خاطرنشان کرد: «انقلاب اسلامی ایران با استفاده از قدرت نرم، مشارکت مردمی و سرمایه اجتماعی، کمترین میزان خشونت را تجربه کرد و این یعنی گفتمان مقاومت بر بنیان قدرت نرم استوار است.»
دکتر بهستانی تشریح کرد: «اگر حیات مقاومت را در منطقه و کشورهای اسلامی امروز بررسی کنیم، میبینیم استمرار و پویایی آن نه در وابستگی محض به دولت، بلکه در پیوند با مطالبه مردمی، بسیج فرهنگی، و عنصر معنویت شکل گرفته است و همین نقاط قوت، گفتمان آزادگی و دفاع از مظلوم را در برابر تجاوزها ماندگار و شکوفا میکند.»
وی افزود: «حتی امروز که دشمنان سعی دارند روایتهای جعلی و مخدوش از کارنامه مقاومت به جامعه القا کنند، ضرورت بازخوانی درست تاریخ و تبیین دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی، اهمیتی دوچندان یافته است. مقابله با پروژههای شناختی و عملیات روانی دشمنان جز با تولید محتوای اصولی و احیای روایتهای اصیل قابل تحقق نیست.»
دکتر بهستانی با اشاره به آسیبهای احتمالی مسیر مقاومت گفت: «ساختارهای اداری و بوروکراتیک، خطر دورسازی مقاومت از ریشههای مردمی و اجتماعی را افزایش داده است. اگر مقاومت از پیامدهای فرهنگ ملی فاصله بگیرد و صرفاً در چهارچوب دستگاههای رسمی محدود بماند، دیگر پویایی و اثرگذاری لازم را نخواهد داشت.»
وی تأکید کرد: «مردمیسازی، اجتماعیسازی و بسیج هوشمندانه باید دوباره به دال مرکزی مقاومت بدل شود. تجربههای موفق مانند حزبالله لبنان یا نیروهای مردمی عراق (حشدالشعبی) به ما نشان میدهد که پیوند ارگانیک جریان مقاومت با لایههای اجتماعی و فرهنگی نقشی کلیدی در بقای آن ایفا میکند.»
در ادامه، دکتر بهستانی درباره پیوستگی تاریخی مقاومت بیان کرد: «مقاومت در ایران موضوعی جدید نیست. از جنبش تنباکو و نهضت ملی نفت گرفته تا انقلاب اسلامی و تحولات اخیر منطقهای، همگی امتداد یک سنت مقاومتی هستند. این زنجیره تاریخی از نظر انگیزشی، مشروعیتبخشی و هویتسازی بزرگترین سرمایه نرم در برابر دشمن محسوب میشود؛ سرمایهای که با هیچ ابزار نظامی جایگزین نمیشود.»
وی افزود: «خطر عمدهای که امروز ما را تهدید میکند، غفلت از تقویت همین ابزارهای نرم و نادیده گرفتن روایتهای واقعی مقاومت است. نبرد امروز، نبرد روایتهاست و اگر سهم خود را در بازسازی روایت صحیح و بازتاب دستاوردهای اصیل مقاومت جدی نگیریم، گسست هویتی، میدان را برای عملیات روانی دشمن هموار خواهد کرد.»
دکتر بهستانی تأکید کرد: «ما به پروژه بازسازی اطمینان اجتماعی و فرهنگی نیازمندیم. باید روایت تاریخی و موثر مقاومت را طوری بازتولید کنیم که هم نسل فعلی و هم آینده به آن افتخار کنند و از آن الهام بگیرند.»
وی سخنان خود را با آسیبشناسی پروژههای فرهنگی و رسانهای جمعبندی نمود و گفت: «دشمنان مقاومت با جنگ شناختی، تلاش میکنند روایتهای دروغین را بهعنوان حقیقت جا بیندازند. ما باید با تلاش مضاعف برای تولید محتوای قوی، تاریخ و واقعیتهای مقاومت را شفاف و مستند بازگو کنیم.»
پس از وی، دکتر علی سروش محور بحث را به “نظریه واقعگرایی در روابط بینالملل و نسبت آن با سیاست خارجی مقاومت” سوق داد و اظهار داشت: «در نظریه واقعگرایی، مبنای نظام بینالملل وضعیتی آنارشیک و بیسری است. در چنین جهانی، استحکام قدرت داخلی و بازدارندگی نظامی، تضمینکننده امنیت و حیات کشور است. ایران نیز با تکیه بر این اصل، رویکرد مقاومت را به عنوان راهبرد اصلی خود برگزیده است.»
وی افزود: «مقاومت یعنی اتکاء بر ظرفیتهای درونی، افزایش قدرت بازدارندگی و در کنار آن ایجاد جبهه متحد از بازیگران همسو؛ همین سیاست، امنیت پایدار را در منطقه ایجاد کرده و محور مقاومت را از بحرانی به بحران دیگر عبور داده است.»
دکتر سروش تأکید کرد: «دستاوردهای نظامی و امنیتی ایران و جبهه مقاومت در دو دهه اخیر، صرفاً مبتنی بر سلاح نبوده بلکه پیوندی عمیق با عناصر فرهنگی، اجتماعی و هویتی داشته است؛ همین ترکیب، بازدارندگی پایدار در برابر تهدیدهای خارجی را رقم زده است.»
وی خاطر نشان کرد: «بخش عمده تهدید امروز نه حمله نظامی بلکه تهاجم روانی و شناختی است. دشمنان از طریق رسانهها و فضای مجازی میکوشند سرمایه اجتماعی ایران را مخدوش کنند و روایتهای تحریف شده از مقاومت ارائه دهند. پاسخ ما باید افزایش قدرت نرم و تقویت هویت ملی و تاریخی باشد.»
دکتر سروش افزود: «مدیریت بحرانهای اقتصادی و فرهنگی، در گرو تقویت قدرت نرم و پیوند قویتر با جامعه است. تا زمانی که سرمایه اجتماعی و انسجام ملت تضعیف نشود، تهدید بیرونی، اثری گذرا خواهد داشت. عبور نرم و ایمن از بحرانهای داخلی و خارجی، با بهرهگیری از همین ظرفیتها مقدور میشود.»
وی در پایان سخنان خود به موضوع آتشبس و توازن قوا بازگشت و گفت: «در دنیای واقعگرایی، هیچ آتشبسی پایدار نیست مگر آنکه توازن قوا به منفعت یا هزینهای متقابل برای دو طرف برسد. فشار غرب برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره، تلاشی برای امتیازگیری بیشتر و تضعیف موضع مقاومت است. باید هوشمند بود و با تکیه بر تجربههای گذشته و سرمایههای کنونی، راهبرد مقاومت را حفظ و آن را در ابعاد نوین بازتعریف کرد.»
در پی سخنان وی، دکتر ابوالفضل بازرگان ابعاد باور، ایدئولوژی و هویت مقاومت را محور بحث خود قرار داد و عنوان کرد: «مقاومت استمرار سنت کهن ایستادگی ملت ماست. ریشه در باورهای عمیق تاریخی و فرهنگی دارد و تبلور آن در انقلاب اسلامی و نهضتهای ضداستعماری و ضداستکباری، الهامبخش ملتهای بسیاری شده است.»
وی افزود: «در جامعه امروز، مقاومت نه باید دولتی و بروکراتیک باقی بماند. باید مردمی و اجتماعی بازتعریف شود. تجربه ثابت کرده که هر زمان مقاومت، ماهیت مردمی و اجتماعی پیدا کرد توفیق بیشتری حاصل شد. الگویی نظیر حزبالله لبنان و حشدالشعبی عراق نشان میدهد محور مردمی کلید موفقیت است.»
بازرگان تصریح کرد: «مفاهیمی مانند اجتماعیسازی، اقتصادیسازی و فرهنگیشدن مقاومت ضرورت دارند؛ مقاومت زمانی موفق خواهد ماند که پیوندش با مردم، اقتصاد و هویت جامعه سرزنده باشد. امروز بیش از هر وقت دیگر، نیاز به بازتولید همین پیوند و سرمایه اجتماعی احساس میشود.»
وی در جمعبندی سخنان خود گفت: «مقاومت باید به عنوان فرآیندی الهامبخش و تبلور هویت اجتماعی، درون جامعه جاری شود تا مردم، جوانان و حتی نخبهگان با روحیه امید، شجاعت و خودباوری آن را تداوم دهند.»
در جمعبندی پایانی نشست، دکتر مجتبی صمدی تأکید کرد: «برای موفقیت پایدار جبهه مقاومت در شرایط فعلی، بیش از هر زمان نیازمند اصلاح ساختارها، نوآوری، چابکسازی و رهایی از محدودنگری هستیم. اگر مقاومت بخواهد صرفاً به ابزارهای نظامی تکیه کند، در برابر هجمههای شناختی و گسترده دشمن تابآوری نخواهد داشت.»
وی افزود: «فرصت امروز ما، به همان اندازه که میتواند تهدید باشد، ظرفیت جهش و پیروزی را نیز فراهم میآورد، به شرط آنکه از همه سرمایههای اجتماعی، اقتصادی و معنوی بهرهگیری کنیم. کلید عبور ایمن از بحرانها، تکیه بر تجربیات مقاومت در دورههای گذشته است. بازخوانی تاریخ، بیش از هر دورهای ضرورت دارد تا از تکرار اشتباهات جلوگیری شود.»
صمدی در ادامه یادآور شد: «در شرایط کنونی، بازسازی قدرت نرم و اتکای دوباره به روحیه مردمی و ملی راهگشاست. تجربه انقلاب اسلامی، نقش مردم و مشارکت حداکثری را در موفقیت راهبردها اثبات کرد. اگر این پیوند تقویت نشود، مقاومت از هدف اصلی خود دور میشود و امکان نفوذ عملیات روانی دشمن به داخل جامعه بیشتر خواهد شد.»
وی با اشاره به الزامات آیندهنگرانه توضیح داد: «هرچه انسجام داخلی بیشتر و اراده جمعی راسختر باشد، مسیر آینده روشنتر خواهد بود. ما نیازمند آنیم که همبستگی در سطح ملی را با همبستگی منطقهای تکمیل کنیم. رمز عبور از نبردهای سخت امروزی، استفاده ترکیبی از قدرت نرم و سخت و الگوبرداری هوشمندانه از تجارب مردمی است.»
دکتر صمدی تصریح کرد: «لازمه مقاومت کارآمد این است که با اصلاح ساختارهای مرکزی و آشتی با نوآوری پیش برویم؛ هم باید روایتهای الهامبخش را بازسازی کنیم و هم با تغییر شیوههای تصمیمگیری، واکنشهای سریعتر و خلاقانهتری به تهدیدات بیرونی و درونی نشان دهیم.»
دکتر مجید بهستانی در جمعبندی نهایی، رویکرد فلسفی و نظریهپژوهانه مقاومت را کلید هویتبخشی به جامعه ایرانی ـ اسلامی دانست و گفت: «بدون پیوست فرهنگی و اجتماعی، هیچ پیروزی پایداری به دست نمیآید. سرمایه نرم، ستون فقرات مقاومت ما در برابر فرهنگ سلطه است و حتی در میانه بحرانهای امنیتی، باید امید و انگیزه را حفظ کرد.»
وی تأکید کرد: «مسیر آینده، بدون بازنگری در مدلهای روایتگری و الهامبخشی به نسل جوان، به ضعف سرمایه اجتماعی میانجامد. جنگ شناختی دشمن از همین نقطه وارد میشود.»
دکتر علی سروش نیز در کلام اختتامیه چنین بیان کرد: «نظریه واقعگرایی در سیاست خارجی مقاومت یعنی پذیرش واقعیتهای موجود و عبور از توهمات. ما باید برای هر سناریوی آینده، برنامهریزی واقعبینانه داشته باشیم و در عین حال، هیچ تهدیدی را کوچک نشماریم.»
سروش خاطر نشان کرد: «امنیت پایدار تنها با حفظ توازن قدرت و ترکیب بازدارندگی نظامی و مشروعیت اجتماعی میسر است. ما در تئوری مقاومت باید ظرفیتهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را همزمان ارتقا دهیم.»
دکتر ابوالفضل بازرگان نیز جمعبندی خود را چنین ارائه داد: «مقاومت اصیل، ریشه در باورهای تاریخی ملتها دارد. اگر این ریشهها به واسطه عملکرد نهادهای بوروکراتیک فراموش شود، سیاست مقاومت به شعاری پوک بدل خواهد شد. درسی که از تجربههای بزرگی مانند حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق و حتی مبارزات مردمی ایران میگیریم این است که پیوند مردمی، تنها تضمین بقای جریان مقاومت است.»
وی گفت: «فرآیند اجتماعیسازی و تربیت هویت جمعی برای حفظ بستر مقاومت ضروری است؛ خروج مقاومت از سطح شعاری و تزریق آن به بطن جامعه، تضمین پایایی و پویایی آن خواهد بود.»
در پایان نشست، اساتید بار دیگر بر ضرورت پویایی و تحول در راهبرد مقاومت، فاصله گرفتن از ساختارهای ایستا و بوروکراتیک، تکیه بر سرمایههای مردمی و بازخوانی الگوهای تاریخی ـ اجتماعی تأکید کردند و آینده مقاومت را مشروط به «اراده جمعی، انسجام داخلی و منطقهای، و بهکارگیری هوشمندانه قدرت نرم و سخت» دانستند.
فضای نشست نشان داد که همه حاضران بر این باورند که دوران مقاومت منفعل و خطی سرآمده است و برای رویارویی با جهان آمریکایی و هژمونی سلطه، فقط «مقاومت هوشمند، مردمی، نوآور و ریشهدار» راهگشاست؛ مسیری که با استمرار تجربه، بازنگری ابزاری و تقویت پیوند مردمی ادامه خواهد یافت.
دیدگاهتان را بنویسید