زنجیر پنهان؛ پیوریتنها، بانکها و پردۀ نقرهای | گزارش چهاردهمین پیشنشست
چهاردهمین پیشنشست سومین همایش ملی دشمنشناسی و مقاومت با موضوع «تحلیل پیدایش صهیونیسم و نفوذ در سینمای غرب و هالیوود» روز یکشنبه، بیست و دوم تیرماه ۱۴۰۴ برگزار شد. این نشست تخصصی که در قالب بیست و دومین جلسه از سری نشستهای صهیونیسمپژوهی برگزار شد، با سخنرانی دکتر سعید مستغاثی، پژوهشگر و رییس پیشین سازمان سینمایی ایران، پذیرای جمعی از پژوهشگران و دانشپژوهان بود.

در این نشست که با محوریت آگاهیبخشی پیرامون ریشهها و پیامدهای تاریخی و فکری صهیونیسم در سینمای غرب صورت پذیرفت، به نقش این جریان در شکلگیری و هدایت گفتمان فرهنگی و رسانهای هالیوود پرداخته شد. این برنامه با هدف تبیین عمیقتر ابعاد دشمنشناسی و با ارج نهادن به یاد و خاطره استاد محمدحسین فرجنژاد ترتیب داده شد.
مقدمه و تعریف مسأله
استاد سعید مستغاثی گفت: بحث نفوذ صهیونیست در سینمای غرب و بهویژه هالیوود بارها و بارها در محافل مختلف مطرح شده است و ما نیز در همین کلاسها به تفصیل درباره آن صحبت کردهایم و مطالب فراوانی را ارایه دادهایم.
وی ادامه داد: خودِ عنوان نفوذ صهیونیست در سینمای غرب، خود بهتنهایی جای تامل و بررسی جدی دارد و نباید نگاهی سادهانگارانه به این مسیله داشت.
استاد مستغاثی افزود: اینکه برخی معتقدند بتوان نفوذ صهیونیست را صرفاً به حضور عدهای خاص در سینمای هالیوود محدود دانست، سطحینگرانه است و باید دقیقتر به این موضوع نگاه کرد. در واقع مسیله نفوذ در هالیوود به معنایی که اغلب تصور میشود نیست و موضوع بسیار عمیقتر و ریشهدارتر است.
وی گفت: برای فهم بهتر ماجرا باید گذشته و تاریخچه کسانی را که هالیوود و به طور کل آمریکا را بنا نهادند، مورد بررسی قرار داد.
استاد مستغاثی تصریح کرد: بسیاری از افرادی که در ابتدای قرن هجدهم به اصطلاح به قاره جدید رفتند، اهدافی خاص و عمدتاً با انگیزههای آخرالزمانی داشتند.
انگیزههای تاریخی مهاجران و نقش آموزههای دینی
استاد سعید مستغاثی اظهار داشت: این مهاجرت سازمانیافته بر اساس آموزههایی بود که رهبران مذهبی نظیر مارتین لوتر و پیوریتنها به آنها القا کرده بودند که برای بازگشت مسیح باید مقدمات فرهنگی و جغرافیایی خاصی فراهم آورد.
وی گفت: یکی از مهمترین اهداف آنها جمعآوری یهودیان سراسر دنیا و کوچاندن آنان به سرزمین مقدس فلسطین و سپس تشکیل اسراییل و برپایی جنگ آخرالزمان بود.
وی افزود: این نکته به صورت علنی در مکتوبات و وبسایتهای متعلق به پیوریتنها و اونجلیستها وجود دارد و هماکنون آنان با صدها کانال تلویزیونی بهصورت شبانهروزی این ایدهها را تبلیغ و تکرار میکنند. اگر نگاهی به سرچهای اینترنت بیندازیم، کلماتی چون «آرماگدون» میلیونها نتیجه در سراسر جهان به همراه دارد و این نشاندهنده گستردگی و علنی بودن این باورهاست.
استاد مستغاثی گفت: بنابراین، افرادی که با این انگیزهها به آمریکا رفتند، در واقع مقصود و منظوری صهیونیستی را دنبال میکردند. این آرمانها و تلاشها صرفاً به ۷۷ سال اخیر و تشکیل اسراییل محدود نمیشود، بلکه ریشههای آن به قرنها قبل بازمیگردد.
ریشههای تاریخی آرمان صهیونیستی در غرب
استاد سعید مستغاثی به مکتوبات اندیشمندانی چون ژان ژاک روسو، فرانسیس بیکن و جان میلتون اشاره کرد و گفت: این چهرههای برجستۀ رنسانس نیز از حامیان برپایی اسراییل بودند و این موضوع در آثارشان، از جمله «بهشت گمشده» فرانسیس بیکن و اشعار جان میلتون، قابل مشاهده است.
وی افزود: بسیاری از این افراد اغلب جزو انجمنهای فراماسونری بودند و از این رو، آرمان صهیونیست برای آنها یک موضوع تاریخی ریشهدار محسوب میشد.
استاد مستغاثی گفت: حتی پیش از شکلگیری جنبش سیاسی صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم با تلاش تیودور هرتزل در کنفرانس بال سوییس، تلاشها برای برپایی اسراییل از قرون پیش ادامه داشته است. وی ادامه داد: شواهدی مبنی بر حمایت از این ایده در دوران جنگهای صلیبی و از سوی چهرههایی چون اسحاق کور و نحمانیدز که از بنیانگذاران فرقه کابالا بودند، وجود دارد.
وی افزود: این افراد از صلیبیون و رهبرانی چون ریچارد شیردل حمایت میکردند و این نشان میدهد که آرمان صهیونیست یک پدیده جدید نبوده، بلکه سیلی جاری در طول تاریخ بوده است.
استاد مستغاثی تأکید کرد: این موضوع به قدری ریشهدار است که برخی مورخان آن را تا زمان جدایی مسیحیت و یهودیت و حتی ظهور اسلام پیگیری میکنند و معتقدند که این جریان همواره سعی در تضعیف و تخریب اسلام داشته است.
شکستن تابوها و تغییر گفتمان جهانی
استاد سعید مستغاثی گفت: اتفاقات اخیر در غزه و بهویژه عملیات «طوفانالاقصی» تابوی بزرگی را شکست. پیش از این اتفاقات، گفتمان غالب در غرب عمدتاً بر ظلم شهرکنشینان یا ساخت دیوار حایل متمرکز بود، اما پس از غزه، این گفتمان به ریشهیابی علل تشکیل رژیم اسراییل و وقایع ۷۷ سال پیش بازگشت.
استاد مستغاثی ادامه داد: این یک گام بسیار بزرگ در تغییر نگاه جهانی به مسیله فلسطین است، اما میتوانیم این ریشهیابی را عمیقتر نیز انجام دهیم و به دوران پیش از آن بازگردیم. به عنوان مثال، میتوان به «وعده بالفور» در سال ۱۹۱۷ اشاره کرد که در آن، جرج بلفور، وزیر خارجه وقت انگلیس، قول داد که سرزمین فلسطین را در اختیار صهیونیستها قرار دهد.
وی گفت: این وعده، نقطه عطفی در تلاش ۳۱ ساله برای کوچاندن یهودیان به فلسطین بود. این روند نشان میدهد که تلاش برای برپایی اسراییل یک امر ناگهانی نبوده، بلکه پروژهای بلندمدت با ریشههای تاریخی عمیق است که به مهاجرت مسیحیان صهیونیست به آمریکا و تلاش برای ایجاد پایگاهی برای بازگشت مسیح و برپایی «آرماگدون» بازمیگردد.
استاد مستغاثی خاطرنشان کرد: انتخاب آمریکا به عنوان پایگاه، به دلیل دور بودن و امکان کنترل بهتر روی جمعیت بومی و همچنین ایجاد یک قدرت پشتیبان برای مهاجرت یهودیان انجام شد. این مهاجران پیوریتن توانستند با سرکوب سرخپوستان، پایگاه خود را بنا نهند و سپس مهاجرت یهودیان را به فلسطین سازماندهی کنند.
سازماندهی غرب آسیا و ظهور کشورهای جدید
استاد سعید مستغاثی گفت: پس از جنگ جهانی اول، غرب آسیا به منظور تحقق اهداف صهیونیستی، دچار سازماندهی مجدد شد و امپراتوریهای روسیه و عثمانی فروپاشیدند. کشورهای جدیدی در این منطقه شکل گرفتند که اغلب توسط نیروهای غربی تعیین و حمایت میشدند.
استاد مستغاثی به تشکیل کشورهایی چون عراق و اردن با حمایت افرادی مانند ملک فیصل و ملک عبدالله اشاره کرد و گفت: این افراد توسط چهرههایی مانند گرترود بل انگلیسی که از حامیان صهیونیسم بود، حمایت میشدند. همچنین آتاتورک در ترکیه و رضاخان در ایران به قدرت رسیدند که این امر با دخالت افرادی چون الیشون ریپورتر، از سران سازمانهای فراماسونری، صورت گرفت.
وی تأکید کرد: این زنجیره از رویدادها، همگی در راستای تحقق «وعده بالفور» در سال ۱۹۴۸ و تشکیل اسراییل بود. این ۱۰قرن تلاش برای زمینهسازی تشکیل اسراییل نشان میدهد که این امر یک اتفاق ناگهانی نبوده، بلکه نتیجۀ یک برنامهریزی بلندمدت و سازمانیافته است.
بنیانگذاران هالیوود و اهداف ایدیولوژیک
استاد سعید مستغاثی به مهاجرت یهودیان اروپای شرقی به آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اشاره کرد و گفت: این گروه که اغلب از تاجران ثروتمند الماس، پشم و پوست بودند، پایههای اولیه سینمای آمریکا را در نیویورک بنا نهادند. وی افزود: پس از آن، در اوایل قرن بیستم، این یهودیان به کالیفرنیا کوچ کرده و کمپانیهای بزرگی چون کلمبیا(هری کوهن)، برادران وارنر، پارامونت(آدولف زوکر)، و مترو گلدوین مایر(لوییس مایر، سامویل گلدوین) را تأسیس کردند.
استاد مستغاثی تصریح کرد: این کمپانیها که امروزه نیز فعالیت دارند، توسط همین افراد و نسلهای بعدی آنها اداره میشوند. این بنیانگذاران هالیوود که توسط نیل گابلر، مورخ سینما، «مغولهای هالیوود» نامیده شدهاند، فرهنگ آمریکایی را با آرمانهای خود درآمیختند و شروع به ساخت فیلم بر اساس اهداف ایدیولوژیک خود کردند، نه صرفاً برای سرگرمی.
وی افزود: سینما از ابتدا پشتوانه ایدیولوژیک قدرتمندی برای تحقق این آرمانها بود. استاد مستغاثی مثال زد: همانطور که پیوریتنها برای تحقق اهداف آخرالزمانی خود به آمریکا آمدند و تمام ساختارهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی را بر این اساس بنا نهادند، هالیوود نیز با همین رویکرد شکل گرفت.
<h۳ dir=”rtl” lang=”fa”>هالیوود به عنوان ابزار ایدیولوژیک و فرهنگی</h۳>
استاد سعید مستغاثی گفت: همانطور که پیوریتنها برای تحقق اهداف آخرالزمانی خود به آمریکا آمدند و تمام ساختارهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی را بر این اساس بنا نهادند، هالیوود نیز با همین رویکرد شکل گرفت. در کنار این ساختارها، هالیوود به عنوان ابزاری برای تبلیغ آن آرمانها و ارزشها عمل کرد و سینما به عنوان یکی از ابعاد رسانه، نقش کلیدی در این میان ایفا نمود.
استاد مستغاثی تصریح کرد: تشکیل کارخانههای اسلحه سازی، بانکها و مراکز مالی بزرگ در وال استریت، مراکز رسانهای و سایر نهادهای اقتصادی و نظامی در آمریکا، همه و همه نشاندهنده یک هدفگذاری کلان و سازمانیافته است. این امپراتوری اقتصادی و نظامی آمریکا با ۸۵۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان، نقش «ژاندارم دنیا» را ایفا میکند و هالیوود نیز ویترین تبلیغاتی این آرمانها و اهداف است.
وی ادامه داد: تمام این بخشها به صورت ارگانیک به هم پیوسته و هیچکدام از دیگری جدا نیست. استاد مستغاثی با اشاره به پرسشهایی درباره اینکه آیا کارگردانان و هنرمندان مختلف نیز در این سیستم نقش داشتهاند، گفت: نیل گابلر در مستند خود «یهودیان هالیوود و رویای آمریکایی» به این نکته اشاره میکند که هر فردی که در این سیستم کار میکرده، چه بداند و چه نداند، در خدمت آن سیستم بوده است.
استاد مستغاثی این موضوع را با راهاندازی یک کارخانه تولید یخچال مقایسه کرد و گفت: وقتی یک کارخانه راهاندازی میشود، تمام سیستم آن از جمله مدیریت، کارگران و خط تولید، در خدمت هدف اصلی یعنی تولید یخچال قرار میگیرد و از آن انتظار نمیرود که محصول دیگری تولید کند. به همین ترتیب، هالیوود نیز با اهداف مشخصی بنا شده و فیلمهای آن بازتابدهنده همان آرمانهاست.
وی تأکید کرد: طبیعی است که هالیوود که با اهداف صهیونیستی و آخرالزمانی بنا شده است، نمیتواند در مورد انقلاب اسلامی تبلیغ کند و اگر چنین کاری انجام دهد، باید در اهداف آن تردید کرد.
استاد مستغاثی بیان کرد: این منطق ساده و آشکار است و نیازی به توهم توطیه نیست؛ مسیله تنها شناخت این واقعیتها و درک اهداف پشت پرده این صنعت است.
سینمای اروپا و جذب در سیستم هالیوود
استاد سعید مستغاثی گفت: اگرچه سینمای اروپا در ابتدا تا حدودی آزادتر و کمتر تحت کنترل بود، اما به تدریج تحت نفوذ و کنترل سیستم هالیوود قرار گرفت. بسیاری از فیلمسازان برجسته اروپایی مانند فریتز لانگ، ژان رنوار، روبرتو روسلینی، رنه کلر و اینگمار برگمن، در نهایت جذب هالیوود شدند.
استاد مستغاثی تصریح کرد: این جذب شدن به معنای آن بود که آنها نیز در خدمت آرمانها و اهداف هالیوود قرار گرفتند و محصولات فرهنگیای تولید کردند که با فرهنگ و سیستم غالب همسو بود.
وی گفت: هالیوود با این رویکرد توانسته است فرهنگهای مختلف جهان را تحت چتر خود درآورد و از طریق سینما، بازیهای ویدیویی، موسیقی و سایر محصولات فرهنگی، ایدیولوژی خود را به جهان صادر کند.
وی ادامه داد: سالانه شاهد اهدای جوایز اسکار به هنرمندان با ملیتهای مختلف هستیم، اما این به آن معنا نیست که این سیستم به تنوع فرهنگی اهمیت میدهد، بلکه زمانی این هنرمندان مورد توجه قرار میگیرند که در خدمت سیستم و آرمانهای آن باشند.
استاد مستغاثی تاکید کرد: این همان چیزی است که نیل گابلر نیز به آن اشاره کرده و معتقد است که هر کس در این سیستم فعالیت میکند، در خدمت آن است، چه بداند و چه نداند.
استاد مستغاثی با اشاره به خالی بودن جای بسیاری از فیلمسازان برجسته و فیلمهای هنری در میان جوایز هالیوود، گفت: این نشان میدهد که مسأله تنها هنر و سینما نیست، بلکه اهداف پشت پردهای وجود دارد که تعیینکننده موفقیت و دیده شدن آثار است. وی افزود: فیلمهایی که با وجود نداشتن ارزشهای سینمایی و هنری، جوایزی را کسب میکنند و فیلمهایی که با وجود داشتن این ارزشها کنار گذاشته میشوند، نمونههای بارزی از این واقعیت هستند.
وی گفت: این پرسش که چرا فیلمهایی بدون ارزش هنری جوایزی دریافت میکنند و در مقابل، فیلمهای ارزشمند نادیده گرفته میشوند، نشاندهنده این است که سینما تنها یک ابزار سرگرمی یا تجاری نیست، بلکه ابزاری قدرتمند در دست ایدیولوژیهای خاص است.
استاد مستغاثی این وضعیت را در مقایسه با نظام جوایز سینمایی در ایران و حتی جشنوارههایی مانند کن و ونیز که تنوع دیدگاهها در آنها بیشتر است، مطرح کرد و پرسید: چگونه ممکن است در هالیوود با این تعداد بالای فیلم تولیدی، این کثرتاندیشی وجود نداشته باشد؟
نقد هالیوود و پردهبرداری از ایدیولوژی پنهان
استاد سعید مستغاثی گفت: وقتی فیلمهایی با رویکرد ایدیولوژیک خاص، مانند تبلیغ سکولاریزم، اومانیسم، سرمایهداری، و یا تمرکز بر موضوعاتی چون همجنسگرایی و حقوق اقلیتهای جنسی، به طور گسترده مورد تقدیر قرار میگیرند و در مقابل، فیلمهایی با مضامین مذهبی یا انتقادی نسبت به این ایدیولوژیها نادیده گرفته میشوند، باید به انگیزههای پشت پرده پی برد. وی افزود: این یکسانسازی در رویکرد و ارزشگذاری سینمایی، برخلاف تنوع طبیعی در سلایق و دیدگاههای هنری است.
استاد مستغاثی خاطرنشان کرد: این مسیله زمانی آشکارتر میشود که شاهد ظهور ناگهانی بازیگران یا فیلمهای کمتر شناخته شده در کانون توجه جشنوارهها و جوایز هستیم، در حالی که بسیاری از آثار قویتر و هنرمندان باتجربهتر در سایه میمانند. وی به مثال بازیگرانی چون بنیسیو دلتورو اشاره کرد که چگونه با وجود عدم شهرت قبلی، ناگهان مورد توجه تمامی انجمنهای سینمایی قرار گرفته و جوایز متعددی را دریافت کردند.
وی گفت: این روندها نشاندهنده این است که هالیوود صرفاً یک صنعت سرگرمی نیست، بلکه یک سیستم ایدیولوژیک است که با هدف خاصی فیلم تولید و توزیع میکند. این سیستم تلاش میکند تا با استفاده از جذابیتهای سینما و رسانه، ارزشها و باورهای خاصی را به مخاطبان جهانی القا کند و در این راه، از هیچ ابزاری فروگذار نمیکند.
استاد مستغاثی در پایان صحبتهای خود، به تاریخچه «نفوذ» در سینما اشاره کرد و گفت: این نفوذ نه به معنای ورود یک گروه خارجی به یک سیستم موجود، بلکه به معنای ساختن یک سیستم از ابتدا با اهداف مشخص و ایدیولوژیک است. هالیوود از ابتدا توسط کسانی بنا شد که آرمانهای خاصی داشتند و تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا این آرمانها را از طریق هنر هفتم به جهان صادر کنند و این همان چیزی است که باید در تحلیلهای خود از سینمای غرب به آن توجه کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید