معرفی کتاب سید عزیز | به مناسبت سالروز شهادت سیدحسن نصرالله
معرفی کتاب سید عزیز | به مناسبت سالروز شهادت سیدحسن نصرالله
در 6 مهر سالروز شهادت سیدحسن نصرالله، رهبر جنبش مقاومت حزبالله لبنان، بازخوانی شخصیت و زندگی او اهمیتی دوچندان مییابد.
فراتر از چهرۀ یک سیاستمدار و فرمانده نظامی که جهان او را از قاب رسانهها میشناسد، مردی با دغدغههای شخصی، ایمانی عمیق و روحیاتی لطیف وجود دارد که شناخت آن، درک ابعاد رهبری و تأثیرگذاری او را کامل میکند.
کتاب «سید عزیز»، نوشتۀ حمید داودآبادی، یکی از دقیقترین و صمیمیترین منابعی است که این فرصت را برای مخاطب فارسیزبان فراهم میآورد تا با زوایای پنهان زندگی «سید مقاومت» آشنا شود.
این اثر ارزشمند، حاصل گفتوگوهای اختصاصی نویسنده با سیدحسن نصرالله در سال ۱۳۷۷ است؛ زمانی که مقاومت اسلامی در اوج مبارزه با اشغالگران صهیونیست قرار داشت.
داودآبادی با هنرمندی، از قالب یک مصاحبۀ سیاسی صرف فراتر رفته و با پرسشهایی هوشمندانه، دریچهای به دنیای درونی، خاطرات کودکی، دوران طلبگی و باورهای بنیادین دبیرکل حزبالله گشوده است.
بسیاری از خاطرات و ناگفتههایی که در این کتاب آمده، برای نخستین بار منتشر شده و تصویری بیواسطه از مردی ارائه میدهد که مسئولیت رهبری را امانتی الهی و ابزاری برای خدمت خالصانه میدانست.
نام کتاب، «سید عزیز» خود حکایتی شنیدنی دارد. این عنوان از تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر نسخۀ پیش از چاپ کتاب برگرفته شده است. ایشان در یادداشت خود مرقوم داشتهاند: «هر چیزی که مایۀ شناخت و تکریم بیشتر آن سید عزیز شود، خوب و برای من مطلوب است». همین عبارت کوتاه، عمق احترام و علاقۀ ایشان به سیدحسن نصرالله را نشان میدهد و بر ارزش محتوایی کتاب صحه میگذارد.
نویسنده در مقدمۀ کتاب، به اولین دیدارش با سیدحسن نصرالله در تابستان ۱۳۶۲ اشاره میکند؛ زمانی که جوانی خوشسیما و متواضع بود و به دلیل شباهتهای ظاهری و شخصیتی، رزمندگان ایرانی و لبنانی او را «خامنهای کوچک» میخواندند. این آشنایی قدیمی، زمینهساز اعتمادی شد که سالها بعد در بیروت، به ثبت خاطراتی بیبدیل انجامید.
داودآبادی تصویری از رهبری را به نمایش میگذارد که با بسیاری از کلیشههای رایج دربارۀ رهبران سیاسی متفاوت است. او از مردی میگوید که برای کسب قدرت و مقام نمیجنگد، فرزند دلبندش «سید هادی» را با افتخار به خط مقدم نبرد با اشغالگران میفرستد و شهادت جگرگوشهاش را مایۀ مباهات خود میداند. این ویژگیها، راز نفوذ کلام و محبوبیت او در میان ملتهای منطقه را آشکار میسازد.
ارزش کتاب «سید عزیز» دوچندان میشود وقتی خواننده با فرایند دشوار و هوشمندانهای که به ثبت این خاطرات منجر شده است، آشنا میشود.
حمید داودآبادی در مقدمۀ کتاب، روایتی جذاب از پشت صحنۀ این گفتوگوها ارائه میدهد که نشاندهندۀ عمق شناخت او از سوژه و ظرافتهای کار مصاحبه با یک شخصیت امنیتی-سیاسی طراز اول است.
همه چیز از زمستان ۱۳۷۷ در مقر «شورای اجرایی حزبالله» در منطقۀ «بئرالعبد» بیروت آغاز شد؛ جایی که نویسنده پیشنهاد ثبت خاطرات زندگی شخصی دبیرکل حزبالله را مطرح کرد و با استقبال شگفتانگیز خود سیدحسن نصرالله مواجه شد.
با این حال، عبور از موانع اداری و بروکراسی حاکم بر دفتر دبیرکل، خود چالشی بزرگ بود. مسئولان دفتر، ابتدا ساعاتی محدود در بعدازظهر (بین ۴ تا ۵) را برای این کار پیشنهاد دادند که از نظر داودآبادی برای یک گفتوگوی عمیق و طولانی به هیچ وجه مناسب نبود. او میدانست که برای شکستن دیوارۀ رسمی و ورود به دنیای شخصی سید، به فضایی کاملاً صمیمی، آرام و به دور از تشریفات اداری نیاز دارد.
به همین دلیل، با اصرار و پیگیری، تلاش کرد تا این مصاحبه در محیطی خصوصی و در زمانی فراختر انجام شود. او مینویسد که هدفش ایجاد «محیط حالتی خودمانی» و به دور از افراد همراه و منشی دفتر بود تا خاطرات شخصی کمک و صمیمیتر به خود بگیرد.
این پافشاری در نهایت نتیجه داد و قرار مصاحبه برای ساعت ۱۱ شب، پس از پایان تمام فعالیتهای روزانۀ سیدحسن نصرالله، در دو جلسه تنظیم شد.
داودآبادی میدانست که صرفاً با پرسش و پاسخ نمیتواند به لایههای درونی شخصیت سید نفوذ کند. از این رو، فضایی ساده و خودمانی ایجاد کرد، از دوربین ویدئویی برای ثبت حالات چهره و حرکات بدن بهره برد و همزمان از ضبط صوت نیز برای کیفیت بهتر صدا استفاده نمود.
او تلاش کرد با «گرمگرفتنهای شخصی و سفارش شام»، فضا را از حالت رسمی خارج کند تا سید با خاطری آسودهتر به بیان خاطراتش بپردازد. حتی در مواردی که احساس میکرد وجود ضبط صوت ممکن است مانع بیان برخی جزئیات خصوصی شود، آن را خاموش میکرد.
یکی دیگر از موانع، مسئلۀ زبان بود. به نوشتۀ داودآبادی، سیدحسن نصرالله تسلط کاملی به زبان فارسی داشت، اما برای بیان دقیقتر مفاهیم و جلوگیری از هرگونه سوءبرداشت، ترجیح میداد به زبان عربی صحبت کند.
نویسنده که خود با زبان عربی آشنایی داشت، با ظرافت خاصی این موضوع را مدیریت میکرد. او میگوید با وجودی که سخنان سید را کاملاً متوجه میشد، مراقب بود که با حروف و حرکات چهرهاش عکسالعمل مناسبی نشان ندهد تا روند طبیعی مکالمه و ترجمه حفظ شود.
آنچه در صفحات این کتاب ثبت شده، حاصل خستگی مفرط یک رهبر بزرگ پس از یک روز کاری فشرده است. داودآبادی به زیبایی توصیف میکند که چگونه در نیمههای شب، با چهرۀ خستۀ سیدحسن نصرالله مواجه بوده است؛ با «نگاه به ساعت مچی»، «لبخندهایی که نشان از انتظار ایشان برای پایان مصاحبه داشت»، «برداشتن عینک و ماساژ چشمها» و برخی حرکات دیگر که خستگی جسمی او داشتند.
با این وجود، سید با صبوری و متانت به تمام سؤالات پاسخ میداد. این تصویرسازی دقیق، به خواننده کمک میکند تا درک کند که این خاطرات در چه شرایطی ثبت شده و ارزش آن را بیشتر بداند.
کار پیادهسازی نوارهای مصاحبه و ترجمۀ روان متون عربی به فارسی توسط «علیرضا موحدی» انجام شده که به انسجام و خوانایی اثر کمک شایانی کرده است.
در پایان کتاب نیز، مجموعهای از تصاویر دیدنی از دوران کودکی تا بزرگسالی سیدحسن نصرالله در موقعیتهای مختلف گنجانده شده که سیر زندگی او را به صورت تصویری تکمیل میکند.
مطالعۀ این کتاب در ایام شهادت شهید سید حسن نصرالله، فرصتی مغتنم برای شناخت عمیقتر مردی است که زندگیاش را وقف اسلام و مقاومت کرد.
دیدگاهتان را بنویسید