فریبی به نام تله تنش
فریبی به نام تله تنش
در طول تاریخ، راهبرد باطل تبلیغات روانی علیه جبهۀ حق بوده است. اگر در صدر اسلام معاویهها بودند که با تبلیغات و سیاستبازی خود ذهن مردم را علیه امیرالمؤمنین(ع) تغییر دادند، امروز صهیونیسم است که با حملۀ مجازی علیه ملت ایران سعی در تغییر معادلات به سود خود دارند.
قریب به یک ماه از آتشبس نظامی میان ایران و رژیم صهیونیستی میگذرد. در این یک ماه، اسرائیل با وجود برقراری آرامش در آسمان و زمین، فضای مجازی را تبدیل به عرصۀ نبردی نفسگیر کرده است. جنگی که به مراتب سختتر از جنگ نظامی است.
این جنگ، جنگی علیه فکر جامعۀ ایران بوده است. یکی از وجهههای پیروزی ایران در جنگ دوازده روزه، حضور مردم و افکار عمومی مثبت ایشان بود. اما اکنون اتحاد، انسجام و یکپارچگی مردمی که در طول دوازده روز جنگ، بارها ایستادگی و اتحاد خود را به رخ اسرائیل کشیده بودند، هدف عملیات شناختی و روانی دشمن قرار گرفته است.
میخواهند مبنای ذهنی مردم را تغییر دهند. این کاری است که در تاریخ همیشه بر عهدۀ جبهۀ باطل بوده است. این ترفند از ابزارهای همیشگی شیطان و شیطانیان بوده است. این ترفند، ایجاد فشار روانی است. راهبردی که در مقاومت تمامی ملتها در مقابل استکبار حداقل یکبار جواب داده است. از مقاومت میرزا کوچکخان که با فشار روانی روی یاران میرزا به هدف نشست، تا مقاومت عمر مختار. مقاومتهایی که هیچگاه شکسته نمیشدند مگر با عملیات روانی استکبار.
طی سالهای اخیر و با موفقیت انقلاب اسلامی و جبهۀ مقاومت در مقابل استکبار، جریاناتی در راستای براندازی انقلاب اسلامی و هم راستا با اهداف رژیم صهیونیستی شکل گرفتند. جریاناتی که معتقدند اسرائیل میخواهد ایران را وارد تلۀ تنش کند.
پس از ترور شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق، عدهای گفتند ترفند آمریکا درگیر کردن ایران و به راه انداختن جنگ در غرب آسیاست. ترور حاج قاسم را «چرخۀ باطل انتقام» خواندند. معتقد بودند آمریکا میخواهد ما را وارد تلۀ تنش کند.
به همین خاطر ما نباید پاسخی بدهیم. این ماجرا دقیقاً در مورد ترور شهید فخریزاده، حمله به سفارت ایران در سوریه، ترور شهید اسماعیل هنیه و حملۀ گسترده به فرماندهان نظامی عالیرتبه اتفاق افتاد. اما حرف این گروه هنوز همان شعار «در تله تنش نیفتیم» بود.
این گروه به ظاهر میانهرو و صلحطلب، مرزی برای مماشات با آمریکا و اسرائیل مشخص نمیکنند؟ اینکه چه اتفاقی قرار است رخ بدهد که ما حق واکنش نشان دادن داشته باشیم. عدهای نتیجه گرفتهاند که برای دوری از تلۀ تنش باید به سازش و صلح با دشمن تن بدهیم.
همانگونه که محمدجواد ظریف در حساب ایکس خود نوشته است: «… بنابراین: جنگ، ترور، خرابکاری، باجگیری نشان میدهد که تنها «تهدید وجودی» برای اسرائیل، صلح است»[1] این ماجرا فقط به شخص ظریف ختم نشده چرا که سید محمد صدر در روزنامه اعتماد نوشت: «نه تنها قابل پذیرش نیست که در پی حادثه نطنز «مذاکرات وین را لغو کنیم» که به نظر میرسد اجرای چنین سیاستی دقیقا میتواند در راستای منافع اسرائیل باشد.»[2]حالا به جدیت میتوان گفت تله تنش-روایت سازش هدف اسرائیل برای نابود کردن ذهن جامعه است.
سالهاست که اسرائیل با هدف تثبیت موقعیت خود در منطقه دست به انعقاد پیمانهایی با دیگر کشورها زده است. پیمان کمپ دیوید، اسلو و توافقنامۀ صلح اردن از این دست پیمانها بودند. اما این پایان ماجرا نیست. آنها در اهدافی جاهطلبانه به دنبال توافق با ایران هستند.
توافقی که البته ویژگیهایی دارد: بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در دیدار با دونالد ترامپ در کاخ سفید گفت: «دربارۀ ایران نیز صحبت کردیم. همگی خواستار جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای هستیم. اگر بتوانیم مشابه لیبی، از طریق اقدامات دیپلماتیک، بهطور کامل مانع این مسئله بشویم، دستاورد خوبی خواهد بود. اما به هر طریقی باید از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کنیم.»[3]
پیشتر سناتور جمهوریخواه آمریکایی، تام کاتن نیز از این راهبرد یاد کرده بود.[4] سؤال پیش میآید که مگر توافق با لیبی چگونه بود که خواستار چنین توافقی هستند؟
دولت لیبی در سال ۲۰۰۳ به رهبری معمر قذافی به توافقی با آمریکا با موضوع خلع سلاح هستهای دست یافت که مفاد آن از این قرار بود: ۸۰۰تن از سلاحهای شیمیایی لیبی نابود شود. لیبی تعهد دهد که کلیۀ موشکهای بالستیک و سلاحهای بیولوژیکی خود را اعلام کند.
بهعلاوه دولت لیبی اجازه دهد کارشناسان انگلیس، آمریکا و روسیه از چند سایت سری و چندین لابراتوار و کارخانجات نظامی این کشور بازدید کنند. در صورتی که دولت لیبی تمام این اقدامات را انجام دهد، دولت آمریکا تحریمهای خود را علیه کشور لیبی لغو کند.
نتیجۀ این توافق اما به نابودی کامل زیرساختهای لیبی و در عینحال عدم رفع تحریمها انجامید. در همه جا بانگ صلح را میزنند، در حالی که این صلح بر خلاف مبانی، عقاید، ایدئولوژی و جهانبینی ما مسلمانهاست.
چگونه دم از صلح و مذاکره میزنند در حالی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در توصیههای خود به مالک اشتر، میفرمایند: از نزدیک شدن به دشمنت در طلب صلح، سخت بر حذر باش. زیرا دشمن گاه نزدیک میشود تا غافلگیرت کند.»[5]
چرا باید حرف از سازش بزنند در حالی که قرآن کاملاً با این حرف مخالف است و این کار را خلاف سنت الهی میداند. در آیۀ 141 سورۀ نساء تأکید میکند که خداوند هرگز اجازه نخواهد داد که کافران بر مؤمنان تسلط پیدا کنند.
این اصل قرآنی به مسلمانان هشدار میدهد که هرگونه مذاکره و توافقی که به سلطۀ دشمنان بر آنان منجر شود، بر خلاف ارادۀ الهی است.[6] تجربۀ تاریخی نیز نشان داده است که در بسیاری از موارد، مذاکره با دشمنان نتیجهای جز افزایش فشارها، تحریمها و باجخواهیهای بیشتر نداشته است.
در آیۀ 100 سورۀ بقره به روشنی به عهدشکنی دشمنان اشاره شده است و میفرماید: هرگاه پیمانی بستند، گروهی از آنان آن را شکستند. این آیه بیانگر آن است که دشمنان اسلام به پیمانهای خود پایبند نبوده و هر زمان که منافعشان اقتضا کند، به راحتی آن را زیر پا میگذارند.[7]
از این رو، مذاکره و توافق با چنین دشمنانی بدون در نظر گرفتن ضمانتهای قوی و مراقبتهای لازم، میتواند ضربهای جبرانناپذیر بر پیکرۀ مقاومت اسلامی وارد کند. یکی دیگر از پیامدهای مذاکره با دشمن، تضعیف روحیۀ جهاد و مقاومت است.
قرآن کریم در سورۀ محمد، آیۀ 35 میفرماید: سستی نورزید و به سوی صلح(ذلتبار) دعوت نکنید، در حالی که شما برتر هستید.[8]
این آیه تأکید میکند که مسلمانان نباید تحت فشارهای دشمن، از موضع اقتدار خود کوتاه بیایند، زیرا چنین اقدامی، دشمن را جسورتر کرده و جبهۀ خودی را تضعیف خواهد کرد. سنت الهی در طول تاریخ نیز نشان داده است که این کوتاه آمدنها راهی جز به سوی شکست ندارند.
یکی دیگر از آیاتی که نسبت به مذاکره با دشمن هشدار میدهد این است که خداوند در سورۀ انفال، آیۀ 58 میفرماید: اگر از گروهی بیم خیانت داری، پس بهطور عادلانه پیمانشان را به سویشان بیفکن (و لغو آن را به آنان اعلام کن)، چرا که خداوند خیانتکاران را دوست ندارد.[9]
مقاومت اسلامی نباید تسلیم فریب تلۀ تنش شویم. نباید به صلح با دشمنی که بویی از وفای به عهد نبرده و امضایش در هیچ کجای تاریخ تضمین نبوده، تن بدهیم. باید علیه جریان نفوذی که دم از تلۀ تنش میزنند ایستادگی کنیم.
همانگونه که رهبر معظم انقلاب در دوران ریاست جمهوریشان فرمودند: اگر کشورهای اسلامی با این توطئۀ شرقی و غربی برای اشغال سرزمینهای اسلامی که توسط عنصر پلید و فرصتطلبی چون رژیم اشغالگر قدس هر روز پیگیری میشود، با روشهای سازشکارانه برخورد کنند، ضربۀ بیشتری خواهند خورد.[10]
در تاریخ اسلام، صلح امام حسن(ع) و پیمان حدیبیه با پیامبر اکرم(ص) نمونههایی از تصمیمگیریهای حکیمانه برای حفظ اساس امت و تأمین منافع بلندمدت جبهه حق بودهاند، نه پذیرش سلطه دشمن.
این دو صلح در شرایطی انجام گرفت که طرف اسلامی هنوز توان راهبردی و ظرفیت بازسازی قوای نظامی و مردمی را داشت و انگیزه دشمن برای ادامه جنگ در کوتاهمدت مهار شد. در این موارد، هدف اصلی دستیابی به فرصتی برای تجدید قوا، تثبیت پایگاه اجتماعی، و آمادهسازی برای مراحل بعدی جهاد بود، نه عقبنشینی دائمی یا واگذاری اصول عقیدتی.
تفاوت آن با الگوی سازش تحمیلی این است که در صلحهای حقیقی اسلامی، همه مفاد و اقدامات بعدی بر حفظ استقلال و اقتدار جبهه حق بنا شده بود.
برعکس، آنچه امروز بهعنوان «تله تنش» تبلیغ میشود، غالباً پوششی برای واداشتن ملتی به سکوت و انفعال در برابر دشمنی است که آشکارا عهدشکن، سلطهطلب و از نظر ایدئولوژیک در تضاد کامل با بقاء جبهه حق است.
اگر صلحی ساختار دفاعی و استقلال فکری را نابود کند، در منطق اسلام دیگر صلح نیست، بلکه تسلیمنامه است. پیام متن حاضر دقیقاً این است که نباید فریب شعار صلحی را خورد که در باطن آن، زمینه سلطه و شکست نهایی مقاومت نهفته است، همان چیزی که ائمه و پیامبر(ص) هیچگاه به آن رضایت ندادند.
منابع:
[1]. X / Javad Zarif ،18 Jul 25
[2]. روزنامۀ اعتماد/ شمارۀ 4942.
[3]. دیدار نتانیاهو با ترامپ در کاخ سفید، سهشنبه، 17 تیر 1404.
[4]. تام کاتن، گفتوگو با هیو هیویت.
[5]. نهجالبلاغه، نامۀ 53، توصیه به مالک اشتر.
[6]. قرآن کریم، سورۀ نساء، آیۀ 141.
[7]. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 100.
[8]. قرآن کریم، سورۀ محمد، آیۀ 35.
[9]. قرآن کریم، سورۀ انفال، آیۀ 58.
[10]. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، ۱۳۹۸، صص ۹60-۹59.
دیدگاهتان را بنویسید