نقش حزب الله در تضعیف اسرائیل و آمریکا
نقش حزب الله در تضعیف اسرائیل و آمریکا
در تاریخ شنبه ۲۴ آبان ماه، دومین جلسه از سلسله نشستهای تبیینی با عنوان کلی «دشمنشناسی و مقاومت» به همت مؤسسهٔ فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد در سالن جلسات مؤسسه در شهر قم برگزار گردید. این نشست که با موضوع تخصصی «نقش حزب الله لبنان در تضعیف اسرائیل و آمریکا در منطقه و جهان» همراه بود، با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر ایمانی، مدیر مجمع جهانی اهل بیت خراسان رضوی و عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، برگزار شد. ایشان در این جلسه به تحلیل ابعاد مختلف تأثیرگذاری راهبردی حزبالله بر معادلات منطقهای و جهانی و نقش آن در محور مقاومت پرداختند. این رویداد همچنین به صورت زنده از طریق کانال ایتا برای مخاطبان پخش گردید.

حجت الاسلام و المسلمین ایمانی در ابتدای جلسه گفت: عرض سلام خدمت حاج آقای عزیز، خواهران محترم، برادران گرامی و عزیزانی که مستقیماً این برنامه را مشاهده میکنند.
توفیقی بود برای بنده که برای بار دوم در این مؤسسه حضور یابم؛ مؤسسهای که بنیادش بر تقوا نهاده شده و مصداق آیه شریفه «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ» است. انشاءالله که این مؤسسه و همه ما مشمول این لطف الهی باشیم.
مطالعه گزارش نشست اول استاد ایمانی »» مقاومت چیست و تاریخچه محور مقاومت
الگو، راهی برای پرهیز از آزمون و خطا
در جلسه قبلی اشارهای به «الگو» شد و حضرتعالی نیز هماکنون بر آن تأکید فرمودید. اجازه دهید مثالی از بانوان خیاط بزنم. وقتی میخواهند با یک پارچه معمولی کار کنند، ممکن است همان ابتدا قیچی را به کار گیرند و آن را بریده و بدوزند. اما اگر پارچه، زربفت و ارزشمند باشد، هرگز این کار را نمیکنند. ابتدا طرحی که در ذهن دارند، از آستین و بالاتنه و پایینتنه، روی یک کاغذ الگو پیاده میکنند؛ سپس این الگوهای بریدهشده را روی پارچه زربفت قرار میدهند تا با کمترین دورریز و بیشترین صرفهجویی، کار را انجام دهند. آن کاغذی که روی پارچه قرار میدهند، همان چیزی است که عرب به آن «اُسوه» و ما «الگو» میگوییم.
ما فقط یک بار فرصت زندگی در این دنیا را داریم؛ برخلاف عقاید منحرف برهمنها و ادیان باستان که به تناسخ معتقد بودند، ادیان آسمانی این مسئله را انکار میکنند. بنابراین، ما در تمام هستی فقط یک بار به این دنیا میآییم و حدود شصت یا هفتاد سال، کمتر یا بیشتر، فرصت داریم. وقتی برای آزمون و خطا نداریم، پس چه بهتر که از روی دست کسانی که موفق شدهاند، الگوبرداری کنیم و ببینیم آنهایی که «ره صد ساله را یک شبه پیمودند» چگونه عمل کردند.
تأکید قرآن و بزرگان بر اهمیت الگو
قرآن کریم بر الگو بودن حضرت ابراهیم (ع) تأکید میکند: «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ…» و همچنین بر الگو بودن وجود نازنین پیامبر (ص): «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ…». قرآن الگوهای بد را نیز معرفی میکند تا ما از آنها درس بگیریم؛ همانطور که از لقمان پرسیدند ادب از که آموختی، گفت از بیادبان. در اواخر جزء بیست و هشتم قرآن، دو الگوی بد (همسر نوح و همسر لوط) و دو الگوی خوب (حضرت مریم (س) و آسیه، همسر فرعون) معرفی میشوند. این همه تأکید بر الگو، برای همین نکتهای است که اشاره شد.
ما مجال اینکه دوبار به دنیا بیاییم را نداریم. در تخیلات میگوییم: «خردمند را دو عمر بایست در این روزگار / تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار». اما این تخیل است و امکان ندارد. پس چه بهتر که الگو بگیریم. در قضیه مقاومت نیز همینطور است. حضرت امام (ره) شهید بهشتی را بهعنوان یک «امت» معرفی کردند و مقام معظم رهبری نیز ابتدا سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی، و سپس سید حسن نصرالله را بهعنوان یک «راه» و یک «مکتب» معرفی فرمودند. اینها الگوهایی هستند که راه را برای ما کوتاه میکنند، زیرا فرصت آزمون و خطا نداریم.
تحلیل عملیات طوفانالاقصی بهعنوان الگوی مقاومت
اکنون مستقیماً به بحثی میپردازم که حضرتعالی اشاره فرمودید. به موازات پیشرفت ما، دشمن نیز بیکار ننشسته و در فضای گسترده حقیقی و مجازی، به بمباران تبلیغاتی و شبههافکنی مشغول است. لذا باید بحثها را به گونهای دنبال کنیم که ناظر به تبلیغات دشمن در فضای بیرونی نیز باشد. از جمله همین مسئله عملیات طوفانالاقصی است. حدود دو سال و نیم پیش، این اتفاق افتاد.
پس از بیش از شش دهه از اشغال کشور مظلوم فلسطین، برای اولین بار بود که نیروهای جهاد اسلامی (که شامل شیعه و غیرشیعه هستند) و نیروهای حماس، با یکدیگر همکاری کردند و کار بزرگی انجام دادند که دنیا انگشت به دهان ماند و آمریکاییها و صهیونیستها متحیر شدند و طرحهایشان برای سالها به تعویق افتاد.
پیشدستی مقاومت در برابر توطئه دشمن
آنها برنامه داشتند که با یک یورش ناگهانی، برای همیشه غزه را از بین ببرند. وقتی از غزه خیالشان راحت میشد، کرانه باختری آسانتر بود، زیرا در دست مزدوری به نام ابومازن (محمود عباس) است. اما غزه الگویی برای مقاومت در کل منطقه شده بود. آنها قصد داشتند غزه را از بین ببرند، سپس سراغ کرانه باختری بروند و پیمان ابراهیم را توسعه دهند. اما مقاومت پیشدستی کرد و آنها را در موقعیت بسیار دشواری قرار داد.
جالب است که اسرای صهیونیستی که در هفتم اکتبر دستگیر شدند، عمدتاً از درجهداران عالیرتبه رژیم صهیونیستی بودند که در «غلاف غزه» (شهرکهای مشرف به غزه) حضور داشتند. غزه که کاری به آنها نداشت، پس آنها آنجا چه میکردند؟ آنها برای یک یورش ناگهانی و تمام کردن کار غزه آماده شده بودند که مقاومت پیشدستی کرد.
پاسخ به شبهات و تأیید راهبردی بودن عملیات
برخی امروز در مصاحبهها زمزمه میکنند که «اگر میدانستیم رژیم صهیونیستی اینطور ویران میکند، این کار را نمیکردیم». آنها بیخبرند. مقاومت با علم به اینکه اسرائیل آسیب زیادی خواهد دید و بیتفاوت نخواهد بود، این اقدام را انجام داد؛ اقدامی که واقعاً کاری بزرگ بود. مقام معظم رهبری، بهعنوان دیدهبانی که هم اکنون و هم آینده را میبیند، فرمودند: «عملیات طوفانالاقصی در بهترین موقعیت و به بهترین وجه انجام شد.» این جمله، پاسخ تمام شبهاتی است که میگویند ای کاش این کار را نمیکردند تا اینقدر از مردم فلسطین کشته نشوند.
چه این کار را میکردیم و چه نمیکردیم، این آسیبها وجود داشت. اسرائیل در سال اخیر، حمله به بیتالمقدس و اهانت به مسجدالاقصی را آغاز کرده بود. شخص بنگویر، وزیر امنیت داخلیشان، رسماً چند بار برای اهانت به مقدسات اسلامی به آنجا آمد. کشتار اسرا در زندانها یک امر عادی شده بود و روحیه اسرای فلسطینی را تخریب کرده بودند. با توجه به این وضعیت، مقاومت دست به این اقدام زد. افسران عالیرتبهای مانند «سرتیپ لئونی»، فرمانده گردانهای «عمق» (گردانهایی که در عمق خاک دشمن عملیات میکنند)، با لباس راحتی از تختخوابش اسیر و به غزه منتقل شد. این دستگیریهای مهم نشاندهنده برنامهریزی دقیق دشمن بود که با این عملیات، طرحهای اسرائیل و آمریکا برای مدتها به تعویق افتاد.
تحلیل دقیق مقاومت، شرط انصاف در قضاوت
این جریان، عیناً مانند جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ است. به یاد دارم در همان سال، حزبالله سه اسیر اسرائیلی را از مرز گرفت و به بیروت آورد. اسرائیل نیز بلافاصله بمباران را آغاز کرد و جنگ ۳۳ روزه شکل گرفت که در آن بیش از هزار انسان بیگناه کشته شدند و ۶۶ تن از نیروهای مقاومت نیز به شهادت رسیدند. پس از آن، برخی با تحلیلهای سطحی خود میگفتند: «چرا حزبالله آن سه اسیر را گرفت؟ اگر نمیگرفت، اسرائیل هم آرام بود.» اما حقیقت این بود که آنها دست اسرائیل را خوانده بودند. بعدها مقام معظم رهبری در تحلیلهای خود بیان فرمودند که حزبالله بیدار بود و میدانست که دشمن قصد حمله دارد؛ آنها با این کار پیشدستی کردند و برنامه دشمن را به هم ریختند.
بنابراین، اگر میخواهیم عملیاتهایی را که نیروهای مقاومت با خون، ایثار و فداکاریشان انجام میدهند تحلیل کنیم، باید اطلاعاتمان کامل باشد؛ وگرنه مدیون این خونهای مطهر خواهیم بود.
نقش راهبردی حاج قاسم در سوریه و تأخیر در توطئه دشمن
اینکه بهسادگی بگوییم: «یازده سال حضور حاج قاسم در سوریه چه فایدهای داشت؟ سوریه که از دست رفت!»، نهایت بیاطلاعی ماست. حداقل چیزی که منِ بیسواد میفهمم این است که حاج قاسم با برنامهای که طراحی کرد، جنگ دوازده روزه اخیر را یازده سال به عقب انداخت. اسرائیل بسیار زودتر از این میخواست حمله کند و سید مقاومت را به شهادت برساند.
کاری که حاج قاسم در سوریه انجام داد این بود که با هماهنگی دولت بشار اسد، جریان «جیش الشعبی» را مطرح کرد. قرار شد بدنه جامعه سوریه مسلح شوند. مخاطبین عزیز میدانند که کل شیعیان سوریه به نیم میلیون نفر هم نمیرسد؛ ما در سوریه علوی، مسیحی و اکثریت سنی (که بعضاً اخوانی هستند) داریم. با این وجود، با هماهنگی صورتگرفته، این نیروها در مقابل جریانات انحرافی مانند داعش مسلح شدند و همین کار بود که داعش را در سوریه زمینگیر کرد و در عراق نیز با تشکیل حشدالشعبی، بحمدالله آن توطئه متوقف شد. حاج قاسم با افتخار اعلام کرد که تا یکی دو ماه آینده دیگر اسمی از داعش نخواهید شنید و سخنش محقق شد.
عرض من این است که حاج قاسم با این اقدامات، سوریه را برای یازده سال حفظ کرد، تجاوز دشمن را به عقب انداخت، شهادت سید حسن نصرالله را به تعویق انداخت و جنگ دوازده روزه را به تأخیر انداخت. اما کسی که تحلیل سطحی میکند، میبیند سوریه که پشتیبان مقاومت بود، اکنون از دست ما رفته است. بله، دشمن از قبل برنامه داشت، ولی با طرحی که اجرا شد، کاری که باید یک دهه قبل انجام میشد، به عقب افتاد. منظورم این است که در تحلیلهایمان دقت کنیم تا مدیون خونهای مطهر شهدا نباشیم.
منطق حمایت از سوریه: هزینه و فایده
در این اتمسفر، تحلیلها و سخنانی را میشنوم که گاهی بسیار غصهدار میشوم. افرادی بدون اطلاع از ماجرا مینشینند و میگویند: «در سوریه چه کردیم؟ این همه پول دادیم!» ما سالی یک میلیون بشکه نفت مجانی به دولت سوریه میدادیم با این منطق که آنها در خط مقدم مبارزه با اسرائیل هستند. یک میلیون بشکه نفت برای ایران، مبلغ ناچیزی است. در مقابل، سوریه چه خدماتی به ما ارائه کرد؟ خدماتی که سوریه به جمهوری اسلامی، به شیعه و به مزارات مقدسه شیعه (از قبر جناب عمار یاسر و اویس قرنی در رقه تا مزار حضرت حجر بن عدی و جاهای دیگر) کرده است، بسیار ارزشمند است. واقعاً ما یک رابطه متقابل داشتیم و آنچه به سوریه دادیم، چندین برابرش را پس گرفتیم و ضرر نکردیم.
پیامدهای یک چرخش و جنگ روانی دشمن
کاری که حاج قاسم کرد، مسلح کردن جوانان سوری بود. اما زمانی که به جناب بشار اسد وعدههای فریبنده دادند و او را پس از یازده سال برای اولین بار به شورای اتحادیه عرب دعوت کردند، به او گفتند: «اگر دست از مقاومت و حمایت از حزبالله برداری و از ایران فاصله بگیری، ما چنین و چنان میکنیم.» وعده دادند که سیل اسلحه شرقی و غربی به کشورش سرازیر میکنند، نامش را از فهرست سیاه حذف میکنند و تحریمها را برمیدارند.
بشار اسد نیز برای لحظهای گمان کرد که آنها راست میگویند و از طرفی میدید که ارتشیها و بدنه مردمیاش را از دست داده است. لذا حمایتش را از مقاومت کم کرد و این اتفاقی افتاد که باید میافتاد. فردای روزی که آتشبس میان رژیم صهیونیستی و نیروهای مقاومت امضا شد، نیروهای داعش از ترکیه سرازیر شدند و با جنگ روانی وارد عمل شدند. در حالی که هنوز در غرب حلب بودند، شایعه کردند «حلب سقوط کرد» و ارتشیهای حلب اسلحه را زمین گذاشته و فرار کردند. با همین جنگ روانی، در ظرف دو سه روز، پیشروی کردند.
پس یک بحث این است که آنچه بهعنوان عملیات مقاومت انجام شده را باید با دقت و با در نظر گرفتن تمام جوانب بسنجیم و بعد تحلیل کنیم تا خدای نکرده مدیون آن خونهای پاک نباشیم.
نقش معنوی حضرت زهرا (س) در میدانهای نبرد
و اما اجازه بفرمایید چون در ایام فاطمیه هستیم، مثالی از نقش کلیدی بانوی دو عالم، حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) بزنم. حضرت زهرا (س) هم در هشت سال دفاع مقدس ما، هم در جنگ ۳۳ روزه، هم در جنگ ۶۶ روزه و هم در جنگ ۱۲ روزه اخیر، خودشان را نشان دادند. بگذارید در فضای مجازی این مسائل را مسخره کنند، اما خدای من شاهد است که مواردی را از نزدیک دیدهام.
خاطرهای از تعیین نام و رمز عملیات فتحالمبین
روز دوم فروردین سال ۱۳۶۱ بود. مقام معظم رهبری که به تازگی رئیسجمهور شده بودند، فرمودند عملیاتها باید از یک قرارگاه مرکزی به نام «کربلا» هدایت شود. خود آقا تشریف بردند و قرارگاه را افتتاح کردند. در جلسه برنامهریزی اولین عملیات، فرماندهان عالیرتبه حضور داشتند: شهید صیاد شیرازی، محسن رضایی، شهید نامجو (وزیر دفاع وقت) و آیتالله شهید سید محمدباقر حکیم (رهبر مجاهدین عراقی).
بحث بر سر این بود که نام عملیات را چه بگذاریم. یکی میگفت «فتح»، یکی «ظفر» و دیگری «نصر». مرحوم شهید صیاد شیرازی گفت: «بچهها، من یک پیشنهاد دارم. اجازه دهید از سنگر بیرون بروم، وضو بگیرم و رو به قبله به قرآن تفأل بزنم تا نام عملیات را از قرآن انتخاب کنیم.» همه استقبال کردند، بهویژه شهید حکیم.
آقای صیاد از سنگر بیرون رفت، وضو گرفت و برگشت. رو به قبله نشست و تا قرآن را باز کرد، لبخندی بر لبانش نقش بست. گفتیم: «جناب سرهنگ، چرا میخندی؟» گفت: «قرآن نام عملیات ما را تعیین کرده است!» گفتیم: «بخوان.» خواند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ. إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا».
حالا بحث بر سر رمز عملیات بود. یکی میگفت «یا علی»، دیگری «یا صاحبالزمان» و… در همین حین که بحث میکردیم، تلفن قرارگاه به صدا درآمد. گروهبان مسئول مخابرات گوشی را برداشت. صدای تلفن به بلندگو وصل بود تا فرماندهان بشنوند. از آن طرف خط گفتند: «قرارگاه کربلا؟» پاسخ داد: «بله، بفرمایید.» گفتند: «بنده شیخ عطاءالله اشرفی هستم، امام جمعه و نماینده امام در کرمانشاه.» مسئول مخابرات گفت: «بله، صدایتان شناخته شده است. فرماندهان صدای شما را میشنوند.» آیتالله اشرفی فرمودند: «گمان میکنم این روزها عملیاتی در پیش دارید.» پاسخ داده شد: «بله، الان فرماندهان در حال بحث بر سر رمز عملیات هستند.» ایشان فرمودند: «پیشنهاد میکنم [رمز عملیات را] «یا فاطمه الزهرا» بگذارید. درست در همان لحظهای که فرماندهان در حال تصمیمگیری بودند، این پیشنهاد مطرح شد. گروهبان که فردی زیرک بود، متوجه شد که این یک الهام است و فرماندهان نیز با تکان دادن سر، آن را تأیید کردند.
اما چه سری در نام مقدس بیبی دو عالم بود؟ شهید محراب، آیتالله اشرفی اصفهانی (رضوان الله علیه)، فرمودند که حضرت زهرا (س) همانطور که مظهر لطف و رحمت خدا بر بندگان هستند، در عین حال مظهر خشم و غضب خدا بر منافقین و کفار نیز میباشند. به نام مبارک ایشان توسل بجویید و پیروز خواهید شد.
خدای من شاهد است که در هشت سال دفاع مقدس، من عملیاتی به پربرکتی فتحالمبین به یاد ندارم. به برکت نام حضرت صدیقه اطهر (س)، ما در این عملیات ۱۷ هزار اسیر از عراقیها گرفتیم که همگی عراقی نبودند، بلکه از ۱۵ کشور مختلف مانند مصر و سودان بودند. صدام با پول، آنها را به جبهه آورده و آموزش داده بود تا در مقابل ما بجنگند. بسیاری از این اسرا تا آخرین فشنگ خود با ما جنگیدند و پس از اتمام مهمات، پارچه سفیدی را به نشانه تسلیم بالا آوردند و میگفتند: «أنا دخیل الخمینی».
به یاد دارم در شب دوم یا سوم عملیات، پس از شکسته شدن خط، با بچهها جلو رفتیم. فردی پارچه سفیدی را به نشانه تسلیم بالا آورد. به نیروها گفتم مراقب باشند، ممکن است این یک تله باشد. در حالی که آنها درگیر بودند، من از پشت به سنگرش پریدم و اسلحهاش را گرفتم. سلاحش آنقدر داغ بود که دستانم تاول زد؛ یعنی آن نامرد تا آخرین فشنگش بچههای ما را هدف قرار داده بود.
به برکت نام حضرت صدیقه اطهر (س)، ۱۷ هزار اسیر اینچنینی به دست آمد. از ۱۶ هزار کیلومتر مربع خاکی که صدام در طول جنگ اشغال کرده بود، یکچهارم آن، یعنی ۴ هزار کیلومتر مربع، در عملیات فتحالمبین آزاد شد. پس از این عملیات، هیمنه و روحیه ارتش صدام کاملاً در هم شکست.
بلافاصله، کمتر از یک ماه بعد، در اردیبهشت ماه، عملیات «الی بیتالمقدس» با رمز «یا علی ابن ابیطالب (ع)» آغاز شد که به سوم خرداد و آزادی خرمشهر منتهی گشت. به یاد دارم وقتی صدام خرمشهر را گرفت و نام آن را به «المحمره» تغییر داد، با تعبیری بیادبانه گفت: «اگر جوجه کلاغهای خمینی بتوانند این شهر را پس بگیرند، من کلید بصره را به آنها میدهم.» بچهها در سوم خرداد خرمشهر را پس گرفتند و اگرچه صدام کلید بصره را به ما نداد (و ما هم نیازی به آن نداشتیم)، اما هیمنه ارتش او برای همیشه شکست. این عملیات که به تعبیر امام (ره) «فتحالفتوح» شد، راه را برای پیروزیهای بعدی هموار کرد.
خاطره سید مقاومت از امداد غیبی در جنگ ۳۳ روزه
این یک نمونه از دوران دفاع مقدس بود. حال نمونهای از جنگ ۳۳ روزه برایتان بگویم که خود سید مقاومت برای ما تعریف کرد. مهمان عزیز و بزرگواری از دفتر مقام معظم رهبری در بیروت داشتیم. ایشان گفت: «دارم به تهران برمیگردم، ای کاش میشد سید را هم ببینم.» هماهنگ کردیم و خدمت سید شهدای مقاومت شرفیاب شدیم. پس از سلام و احوالپرسی، گفتم: «سید، ایشان مهمان ماست و فردا به تهران بازمیگردد. اگر خاطرهای از جنگ ۳۳ روزه مستقیماً برای ایشان تعریف کنید تا برای حضرت آقا و دیگران نقل کنند، بسیار خوب است.»
سید با کمال میل پذیرفت، بلند شد و با یک آنتن، روی نقشه لبنان توضیح داد: «این رودخانهای که در پایین میبینید، نهر لیتانی است که از زیر بعلبک سرچشمه میگیرد و به دریای مدیترانه میریزد. اسرائیل در منطقه هشت-نه کیلومتری جنوب لیتانی تا مرز، بیشترین شرارت را انجام میداد. ما در آن زمان موشک و دوربین دید در شب نداشتیم. هلیکوپترهای اسرائیل شبها میآمدند، نیرو هلیبُرن میکردند، بچهها را اسیر میگرفتند، میکشتند و میربودند.»
سید از من پرسید: «ابوالفضل را میشناسی؟» گفتم: «منظورتان حاج علی کرکی است؟» گفت: «اسمش را نگو، همان اسم رمزی را بگو.» گفتم: «بله، ابوالفضل که نیروی خودمان بود و فرماندهی یکی از گردانهای رضوان را بر عهده داشت.» (حاج علی کرکی که اخیراً به شهادت رسید). سید ادامه داد: «ما فرماندهی جنوب لیتانی را به ابوالفضل داده بودیم.»
ابوالفضل برای سید حسن تعریف کرده بود: «سید، من سه شبانهروز پلک روی هم نگذاشته بودم و از این سنگر به آن سنگر میرفتم. ۷۲ ساعت بیخوابی در آن شرایط سخت، بسیار دشوار است. در یکی از سنگرها ایستاده بودم که شب شد و از فرط خستگی، در حالی که تلفن سنگین قورباغهای بر پشتم بود، ایستاده خوابم برد.»
رؤیای صادقه و امداد فاطمی
«در عالم خواب، خدمت بانوی بزرگوار، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) شرفیاب شدم. به سمت ایشان دویدم و التماس کردم: بیبی جان، ما در جنگ زمینی برتری داریم و توانستهایم تانکهای دستنیافتنی مرکاوا را زمینگیر کنیم. (مرکاوا در زبان عبری یعنی مرکب خدا و آنها معتقد بودند کسی نمیتواند بر آن غلبه کند، اما رزمندگان ما با زدن به نقطه ضعف آن، تانک را به تابوت سرنشینانش تبدیل میکردند). در جنگ دریایی نیز برتری با ماست و کشتی چند صد میلیون دلاری ساعر-۵ را با ۱۶ ملوان آموزشدیدهاش به قعر دریا فرستادیم. بیبی جان، مشکل ما فقط جنگ هوایی است که پدافند نداریم.»
حاج علی کرکی فردی شوخطبع بود. در همان عالم رؤیا به ذهنش خطور میکند که حضرت زینب (س) خود «امالمصائب» است، چگونه میتواند مشکل او را حل کند؟ در این لحظه، حضرت زینب (س) لبخندی زدند و به سمتی اشاره کرده و فرمودند: «ایشان را نگاه کن.» به آن سو نگریستم و بانوی مکرمهای را در حلقهای از زنان بهشتی دیدم. به من الهام شد که ایشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند.
حاج علی، مانند حاج قاسم، ارادت عجیبی به حضرت صدیقه اطهر (س) داشت. میگوید: «به سمت بیبی دویدم و شروع به التماس کردم.» (همان قصهای که متأسفانه در فضای مجازی مورد تمسخر قرار میگیرد). حضرت زهرا (س) با نگاهی مادرانه و مهربان فرمودند: «چه میخواهی ابوالفضل؟» گفتم: «بیبی جان، هلیکوپترها! هلیکوپترها خیلی ما را اذیت میکنند.»
تا سخنم به اینجا رسید، حضرت دستشان را از زیر چادر بیرون آوردند، دستمال سفیدی را تکان دادند و فرمودند: «دیگر شما را اذیت نمیکنند.»
با تکان دست حضرت زهرا (س) در عالم خواب، تلفن من در دنیای واقعی به صدا درآمد و از خواب پریدم. گوشی را برداشتم. از آن طرف خط گفتند: «ابوالفضل، خودتی؟» گفتم: «بله، چه خبر؟» گفتند: «همین الان یک هلیکوپتر برای هلیبُرن در جنوب لیتانی آمده است. یکی از بچههای پدافند میخواهد شلیک کند، اما مسئولش اجازه نمیدهد.» آن رزمنده گفته بود: «آقای فرمانده، من در شب دید ندارم، اما گوش که دارم! اجازه بده به سمت صدا شلیک کنم.» فرماندهاش با تأکید بر صرفهجویی در مهمات، اجازه داده بود. آن رزمنده پشت پدافند نشست، گفت: «یا فاطمه الزهرا، أغیثینی» و شلیک کرد. با اولین شلیک، آسمان روشن شد، هلیکوپتر آتش گرفت و خلبانش به درک واصل شد.
۵. مردمی بودن مقاومت: رمز پیروزی و راهبرد امام (ره)
سخنران با اشاره به ارزش معنوی انهدام هلیکوپتر اسرائیلی، بیان کرد که برخی مسئولین در نهاد نمایندگی رهبری در سپاه، قطعاتی از این هلیکوپتر را به عنوان یادگاری و نمادی از امداد غیبی در اتاق کار خود نگهداری میکنند. وی سپس به تبیین مهمترین امتیاز جبهه مقاومت، یعنی مردمی بودن آن در مقابل ارتشهای کلاسیک پرداخت.
راهبرد امام خمینی (ره): نفوذ مقاومت در بدنه جامعه
در سال ۱۳۶۱، پس از ارائه گزارش دورههای آموزشی به رزمندگان لبنانی، حضرت امام خمینی (ره) راهبردی کلیدی را ترسیم فرمودند. ایشان تأکید کردند که مقاومت نباید به فرماندهان نظامی و نیروهای آموزشدیده محدود شود، بلکه باید تشکیلاتی طراحی گردد که تا ردههای پایین جامعه و درون خانههای مردم نفوذ کند.
این فرمان استراتژیک به شهید سید عباس موسوی (دبیرکل وقت حزبالله) منتقل شد. ایشان با فروتنی، اجرای این طرح بزرگ را نیازمند توان تشکیلاتی بالایی دانستند و این مسئولیت را بر عهده شاگرد خود، سید حسن نصرالله، گذاشتند. سید حسن نصرالله نیز با قاطعیت پاسخ داد: «سمعاً و طاعهً، من مطیع فرمان امام هستم.»
پیادهسازی الگو در حزبالله و نتایج آن
سید حسن نصرالله این الگوی پیشرفته را در ساختار حزبالله پیادهسازی کرد. نتیجه این راهبرد، در هم تنیده شدن مقاومت با بطن جامعه بود. امروز برای ارتش اسرائیل تفکیک نیروی نظامی حزبالله از مردم عادی تقریباً غیرممکن شده است، زیرا در هر خانهای، از شیعه و سنی گرفته تا مسیحیان، حداقل دو یا سه عضو یا حامی حزبالله حضور دارند. این امر، کل جامعه را به یک دژ مستحکم تبدیل کرده است.
سخنران با ذکر خاطرهای شخصی، این واقعیت را ملموستر کرد:
«نیمهشب، خانوادهام مرا بیدار کردند و گفتند از پنجره بیرون را نگاه کن. دیدم یک کامیون ۱۸ چرخ در حال تخلیه موشک در طبقات منفی دو و سه ساختمان ما بود. این نشان میدهد که وقتی در متن مقاومت باشی، زیرزمین خانهات در اختیار فرماندهان قرار میگیرد. این واقعیت امروز غزه، لبنان و یمن است.»
این الگو در دوران دفاع مقدس نیز مورد تأکید امام (ره) بود. ایشان میفرمودند کشوری با ۲۰ میلیون جوان، باید ۲۰ میلیون بسیجی داشته باشد و حتی کسانی که توان حضور در خط مقدم را ندارند، باید خود را رزمنده پشت جبهه بدانند و در این جهاد عمومی مشارکت کنند.
۶. مبانی دینی و الگوی نبوی در مردمیسازی جهاد
ریشه این نگاه، در مفهوم دینی «جهاد» و سیره پیامبر اکرم (ص) قرار دارد. جهاد، مانند نماز، از فروع دین و یک واجب همگانی است که هرکس به فراخور تواناییاش در آن نقش ایفا میکند: یکی با «جهاد تبیین»، دیگری در میدان رزم، و آنکه توان هیچکدام را ندارد، لااقل با دوختن لباس یا تأمین امکانات برای رزمندگان.
سخنران با اشاره به دو نمونه از سیره پیامبر (ص) برای رزمندگان جوان مقاومت، این الگو را تبیین کرد:
- تقدس زمین آموزش رزمندگان: پیامبر اسلام (ص) در محلی پابرهنه راه میرفتند. وقتی علت را پرسیدند، فرمودند: «این زمین، محل آموزش نظامی رزمندگان مسلمان بوده و من شرم میکنم بر زمینی که رزمنده مقاومت بر آن قدم گذاشته، با کفش راه بروم.» این بیان، اوج تقدس و ارزشی است که اسلام برای تمام ابعاد مقاومت، از رزمنده تا خانواده و حامیان او، قائل است.
- اهمیت پیشرفت نظامی: به محض آنکه خبر رسید سلاح جدیدی در یمن ساخته شده است، پیامبر (ص) فوراً گروهی از جوانان را فرستادند تا طرز کار با آن را بیاموزند و به دیگر مسلمانان آموزش دهند. این نشاندهنده نگاه جامع و لزوم پیشرفت دائمی در تمامی ابعاد قدرت است.
۷. فداکاری شخصی رهبران: الگوی عملی مقاومت
سخنران با ذکر خاطرهای از سید حسن نصرالله، عمق فداکاری و درهمآمیختگی زندگی رهبران با مقاومت را به تصویر کشید:
«شبی برای خداحافظی خدمت سید مقاومت رسیدم. وقتی گفتم به مشهد میروم، اشک در چشمانش جاری شد و از دلتنگی خود برای امام رضا (ع) گفت. پرسیدم آیا خانواده را میبینید؟ ایشان که در طبقه منفی دو یک ساختمان هشت طبقه مستقر بود، به ساختمانی در آن سوی خیابان اشاره کرد و گفت خانوادهام آنجا هستند و راهی برای تردد وجود دارد. با تعجب پرسیدم پس حتماً مرتب آنها را میبینید. سید پاسخ داد: یک ماه است که همسر و فرزندانم را ندیدهام. فرصت نمیکنم.»
این خاطره نشان میدهد که رمز موفقیت مقاومت، نه تنها در مردمی بودن آن، بلکه در فداکاری بیحدوحصر رهبرانش نهفته است که زندگی شخصی خود را کاملاً وقف آرمان مقاومت کردهاند.
۸. نقش محوری خانواده در پایداری مقاومت
سخنران برای تأکید بر نقش حیاتی خانواده در استقامت رزمندگان، خاطرهای از واکنش حجتالاسلام قرائتی را نقل کرد. پس از بازگشت از لبنان و شنیدن داستان فداکاری سید حسن نصرالله، آقای قرائتی به شدت متأثر شده و با گریه به خود نهیب میزد:
«محسن! روز قیامت یک نفسی را که سید حسن نصرالله در آن زیرزمین کشیده، در یک کفه ترازو میگذارند و تمام کتابها و تفسیرهایی که تو گفتهای را در کفه دیگر. خدایا تو شاهدی، حاضرم ثواب تمام اینها را بدهم و در عوض، ثواب یکی از نفسهای سید در خط مبارزه را به من بدهند.»
این واکنش نشان میدهد که اگر خانواده همراهی نکند، هیچ رهبر و رزمندهای نمیتواند با این سطح از جانفشانی در میدان مقاومت پایدار بماند.
شهید عماد مغنیه اوج عاطفه و کتمان
نمونه برجسته دیگر، شهید عماد مغنیه (حاج رضوان) بود. ایشان علیرغم روحیهای بسیار عاطفی و علاقه شدید به فرزندانش، به دلیل مشغلههای عملیاتی گاهی تا یک ماه خانواده خود را نمیدید.
نکته شگفتانگیز در زندگی این شهید، سطح بالای کتمان و اخلاص او بود. تا روز شهادت، نه تنها رزمندگان عادی حزبالله، بلکه حتی خانواده نزدیک ایشان نیز نمیدانستند که «عماد مغنیه»، همسر و پدر خانواده، همان «حاج رضوان»، فرمانده ارشد و قدرتمند حزبالله است. این راز پس از شهادت ایشان فاش شد و عمق اخلاص و گمنامی این مجاهدان را آشکار ساخت.
۹. شور و اشتیاق عمومی برای جهاد
سخنران برای نشان دادن روحیه بالای مردمی و اشتیاق برای حضور در جبهه، به خاطره راننده لبنانی خود اشاره کرد. پس از آغاز جنگ ۳۳ روزه، این راننده خانواده سخنران را به دمشق رساند و بلافاصله برای پیوستن به جبهه بازگشت. اما پس از سه روز، بازگشت و گفت:
«رفتم، اما گفتند ما نانخور اضافه نمیخواهیم. ده هزار نفر در نوبت هستند تا جایگزین رزمندگان خط مقدم شوند. حالا حالاها نوبت به من نمیرسد.»
این ماجرا نشاندهنده عمق نفوذ فرهنگ مقاومت و آمادگی عمومی برای فداکاری است که امروز بسیار جدیتر و گستردهتر از گذشته شده است.
۱۰. مبانی اعتقادی و نظامی برتری مقاومت
چگونه یک گروه کوچک میتواند در برابر ارتشهای مجهز پیروز شود؟ سخنران پاسخ را در دو بعد اعتقادی و نظامی تشریح کرد:
الف) بعد قرآنی و اعتقادی:
- وعده نصرت الهی: بر اساس آیات صریح سوره انفال (که به اشتباه برائت ذکر شده)، خداوند وعده داده است که اگر مؤمنان صابر باشند، یک نفر از آنها بر ده نفر و در شرایط ضعف، بر دو نفر از دشمنان غلبه خواهد کرد (إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ).
- عامل امید: آیه دیگری در سوره نساء (که به اشتباه برائت ذکر شده) تفاوت اساسی جبهه حق و باطل را بیان میکند: هر دو طرف رنج و آسیب میبینند (إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ)، اما جبهه مقاومت یک امتیاز ویژه دارد: وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ؛ شما به نصرت الهی و بهشت امید دارید، در حالی که دشمن چنین امیدی ندارد.
ب) بعد نظامی و روحی:
- روحیه شهادتطلبی: مهمترین عامل پیروزی، سلاح نیست، بلکه روحیه است. رزمندگان مقاومت، جوانانی جان بر کف هستند که برای شهادت از یکدیگر سبقت میگیرند. سخنران به شوخی خود با رزمندگان جوان اشاره کرد:
«به شوخی گفتم هرکس با من عکس گرفته، شهید شده است. خدای من شاهد است که برای عکس گرفتن هجوم آوردند و هرکدام میخواست زودتر در کنار من قرار بگیرد تا زودتر شهید شود.»
- توسل و معنویت: عامل پیروزی، نه تجهیزات، بلکه توسل به اهل بیت (ع) است. سید حسن نصرالله در پاسخ به نامه شیخ بزرگ غرب آفریقا که نعلین او را برای تبرک خواسته بود، سجاده و مهر تربت کربلای خود را فرستاد و گفت:
«چیزی که ما را پیروز کرد، نعلین من نبود. ما به برکت این امام حسین (ع) و خاک قبر ایشان پیروز شدیم. روحیه شهادتطلبی شهدای کربلا الگوی ماست.»
این روحیه، در کنار امدادهای غیبی الهی، رمز شکستناپذیری جبهه مقاومت در برابر دشمنان تا بن دندان مسلح است.
۱۱. جلوههایی از امداد غیبی و نبوغ نظامی
سخنران با ارائه مصادیق عینی، به تشریح ابعادی از برتری مقاومت پرداخت که ترکیبی از امداد الهی و توانمندیهای منحصربهفرد نظامی است.
الف) دقت اعجازگونه موشکی:
در جنگ ۳۳ روزه، یک لانچر موشکی حزبالله از یک موقعیت غیرقابل پیشبینی (زیر باند فرودگاه بیروت که روی دریا ساخته شده) خارج شد و با اولین شلیک، ناوچه ساعر ۵ اسرائیل (یک شناور چند صد میلیون دلاری) را هدف قرار داد و غرق کرد. این عملیات بلافاصله با بازگشت لانچر به مخفیگاه و بمباران شدید منطقه توسط جنگندههای اسرائیلی همراه بود.
نکته شگفتانگیز این بود که چند روز بعد، تیم یگان موشکی سپاه به سرپرستی شهید حسن تهرانیمقدم (به عنوان سازنده موشکها) به لبنان آمدند و هدف خود را اینگونه بیان کردند:
«ما آمدهایم تا از حزبالله یاد بگیریم چگونه با اولین موشک به هدف زدهاند. خود ما به عنوان سازنده، برای قلقگیری و تنظیمات، معمولاً دو یا سه موشک شلیک میکنیم تا به هدف اصلی بزنیم.»
این دقت عمل، فراتر از محاسبات صرفاً نظامی بوده و شاهدی بر امدادهای غیبی الهی در کنار مهارت رزمندگان است.
ب) پایداری حیرتانگیز شبکه ارتباطی:
پس از جنگ، تیمهایی از یگان مخابرات سپاه نیز به لبنان آمدند. آنها در شگفتی بودند که چگونه با وجود بمبارانهای خوشهای و شخم زدن منطقه توسط دهها جنگنده F-16 اسرائیلی، شبکه ارتباطات سیمی حزبالله با خط مقدم هرگز قطع نشد. هدف آنها نیز یادگیری این تکنیکهای پیشرفته و خلاقانه از مقاومت لبنان بود.
۱۲. ایمان فردی: رمز استقامت و غافلگیری
برای تبیین ریشه این موفقیتها، سخنران به خاطرهای از یک رزمنده جوان حزبالله پس از جنگ ۲۰۰۶ اشاره کرد. این رزمنده در یکی از مناطق جنوبی نزدیک به مرز، یک پایه سیمانی را نشان داد و گفت:
«من ۷۰ ساعت (نزدیک به سه شبانهروز) پشت این پایه، بدون کوچکترین حرکتی ایستادم تا هیچ راداری حرکت مرا ثبت نکند. غذایم شکلاتهای مخصوصی بود که هم گرسنگی را رفع میکرد و هم تشنگی را. نمازم را نیز با پلک چشم (به اشاره) میخواندم تا دیده نشوم.»
هدف از این استقامت فوق بشری، غافلگیر کردن و شکار تانکهای پیشرفته مرکاوا بود که با خیال راحت وارد منطقه میشدند. این سطح از فداکاری، همان حقیقتی است که خبرنگار کانال ۱۴ اسرائیل به آن اعتراف کرد:
«بچههای حزبالله روح هستند؛ جسم ندارند. هیچ راداری آنها را ثبت نمیکند.»
سخنران در تکمیل این جمله میگوید: خیر، آنها جسم دارند، اما ایمانی دارند که به آنها قدرتی فراتر از تصور میدهد تا ۷۰ ساعت بیحرکت بایستند و دشمن را به زانو درآورند. این پیروزیها تصادفی نیست، بلکه حاصل ترکیبی از حضور در متن مقاومت، توسل و امدادهای غیبی است.
۱۳. تحلیل طرح «اسرائیل بزرگ» و نقد پیمان ابراهیم
در ادامه، سخنرانی به ریشهیابی اهداف بلندمدت صهیونیسم و تحلیل پیمانهای اخیر در منطقه اختصاص یافت.
الف) ریشه ایدئولوژیک: از نیل تا فرات
بر اساس آموزههای تلمود (تورات شفاهی)، هدف نهایی، تشکیل «اسرائیل بزرگ» است. این سرزمین از سرچشمههای رود نیل در ارتفاعات حبشه (اتیوپی امروز) آغاز شده و تا سرچشمههای رود فرات در آناتولی (ترکیه) امتداد مییابد. این طرح جغرافیایی، بیش از ۱۵ کشور منطقه را در بر میگیرد. کشف نقشههای دقیق این طرح در سنگرهای فراریان اسرائیلی در جنگ ۳۳ روزه، این نیت شوم را اثبات کرد.
ب) پیمان ابراهیم: ابزار سیاسی تحقق اسرائیل بزرگ
«پیمان ابراهیم» که اخیراً مطرح شده، ابزار سیاسی و مدرن برای تحقق همان هدف قدیمی است. هدف این پیمان، تحمیل سرسپردگی به کشورهای منطقه و وابسته کردن آنهاست تا مسیر تسلط صهیونیسم هموار شود.
- کشورهای خارج از محدوده: پیوستن کشوری مانند قزاقستان به این پیمان، صرفاً یک «خوشرقصی» برای اربابان غربی است تا وانمود کنند یک اجماع جهانی شکل گرفته است.
- کشورهای عربی: کشورهایی مانند امارات و عربستان که روابط پنهانی گستردهای با اسرائیل دارند، برای حفظ ظاهر و فریب افکار عمومی، امضای پیمان را به پذیرش «طرح دو دولتی» از سوی اسرائیل مشروط کردهاند.
ج) طرح دو دولتی: یک فریب استعماری
طرح دو دولتی، خود یک راهکار استعماری برای مشروعیت بخشیدن به اشغالگری است. این مانند آن است که دزدی خانه کسی را غصب کند و سپس پیشنهاد دهد خانه را با صاحب اصلی نصف کنند. مقاومت هرگز این طرح را نمیپذیرد، زیرا تمام خاک فلسطین متعلق به فلسطینیان است.
۱۴. جمعبندی راهبردی: لزوم تبیین و مغالطه «هزینه مقاومت»
سخنران بر دو راهبرد کلیدی تأکید کرد:
- تبیین و روشنگری: وظیفه مبلغان بینالمللی و رسانههای جبهه مقاومت است که برای مردم جهان و منطقه تشریح کنند که پیمان ابراهیم یک طرح صلح نیست، بلکه جادهصافکن تسلط کامل صهیونیسم بر اساس طرح «اسرائیل بزرگ» است. همچنین باید برای افکار عمومی داخل کشور که تحت تأثیر فضای مجازی قرار دارند، روشن شود که این پیمانها به هیچ وجه به نفع مردم ایران نخواهد بود.
- هزینه سازش در برابر هزینه مقاومت: بر اساس رهنمودهای مکرر رهبر معظم انقلاب، باید این حقیقت را تبیین کرد که «هزینه سازش، کمتر از هزینه مقاومت نیست.» هر دو مسیر هزینه دارد، اما مقاومت با عزت و پیروزی همراه است، در حالی که سازش به ذلت و نابودی ختم میشود. بنابراین، انتخاب مقاومت، یک انتخاب عقلانی و عزتمندانه است.
۱۵. تحلیل تطبیقی: هزینه مقاومت (ایران) در برابر هزینه سازش (مصر)
سخنران برای اثبات این گزاره که «هزینه سازش کمتر از هزینه مقاومت نیست»، به یک مقایسه تاریخی و عینی میان ایران و مصر پرداخت:
- نقطه شروع یکسان: حدود چهل سال پیش، پس از انقلاب اسلامی ایران، هر دو کشور جمعیتی تقریباً برابر (حدود ۳۵ میلیون نفر) داشتند.
- انتخاب دو مسیر متفاوت:
- مصر (مسیر سازش): با امضای قرارداد ننگین «کمپ دیوید»، راه سازش با اسرائیل را در پیش گرفت.
- ایران (مسیر مقاومت): از ابتدا با شعار «مرگ بر اسرائیل»، مسیر مقاومت و عدم سازش را برگزید.
پیامدهای چهل ساله:
- مصر: با وجود عدم تحریم و برخورداری از حمایتهای غرب، امروز در تأمین نیازهای اولیه خود مانند کپسول گاز با مشکل مواجه است. این کشور از نظر نظامی نیز به شدت محدود شده و اجازه در اختیار داشتن سلاحهایی با کالیبر مشخص را ندارد (مشابه وضعیتی که برای اردن تحمیل شده است).
- ایران: علیرغم ۴۷ سال تحریمهای شدید و بیسابقه، به استقلال و خودکفایی در بسیاری از حوزههای راهبردی دست یافته و توانسته است بسیاری از نیازهای خود را از صفر تا صد در داخل تولید کند.
این رویکرد در خاطرهای از دو گردشگر خارجی در تهران به زیبایی تصویر کشیده شده است. مرد خارجی در پاسخ به همسرش که پیشرفتهای ایران را با کشور خودشان مقایسه میکرد، گفت:
«فرق ما با اینها این است که اگر یک روز مرزهای ما را ببندند، مردم ما از گرسنگی میمیرند؛ همه چیز ما وارداتی است. اما اینها روی پای خودشان ایستادهاند و هرچه دارند، خودشان ساختهاند.»
این تحلیل نشان میدهد که مقاومت، با وجود هزینههایش، به عزت، استقلال و توانمندی درونی منجر میشود، در حالی که سازش، وابستگی، تحقیر و ضعف ساختاری را به دنبال دارد.
۱۶. دستاوردهای سیاسی مقاومت: نمونه عراق
سخنران برای نشان دادن موفقیتهای اخیر پارادایم مقاومت، به نتایج انتخابات عراق اشاره کرد. علیرغم سرمایهگذاری میلیاردی عربستان و امارات برای شکست نیروهای مقاومت، نتایج کاملاً معکوس بود:
- شکست جریان سازش: حزب آقای حلبوسی (رئیس سنی پارلمان و از مخالفان مقاومت) که پیشتر ۳۷ کرسی داشت، با شکست فاحش به ۲۷ کرسی سقوط کرد.
- پیروزی جریان مقاومت: احزاب مقاومت، مانند جریان وابسته به شیخ خزعلی، به جایگاه سوم پس از نوری مالکی و شیاع السودانی دست یافتند و تعداد کرسیهایشان افزایش یافت.
این نتیجه نشان داد که بر خلاف گذشته که گفته میشد رئیسجمهور عراق باید با مشورت ایران انتخاب شود، امروز ملت عراق به صورت مستقل به گزینههایی رأی میدهند که همسو با محور مقاومت هستند. این پیروزی، زنگ خطری جدی برای اسرائیل و حامیانش در منطقه است.
۱۷. فلسفه شهادت: بازآفرینی قدرت در جبهه مقاومت
یکی از رموز شکستناپذیری مقاومت، نگاه ویژه آن به شهادت است. شهادت یک فرمانده، نه تنها یک ضایعه، بلکه نقطه رویش و تکثیر قدرت است.
- وعده الهی: هر شهیدی که بر زمین میافتد، از خون او صدها نیروی تازهنفس و مصممتر میروید.
- تربیت نسل جدید: رهبری پس از شهادت سید حسن نصرالله فرمودند: «سرمایه عظیمی از دست رفت، اما او صدها نفر مثل خودش را تربیت کرده است.»
- نمونه یمن: پس از شهادت نخستوزیر و شش تن از وزرای یمنی، جوانانی جایگزین آنها شدند که با روحیهای مضاعف، تجربه پیشینیان را با انرژی و انگیزه جوانی ترکیب کرده و راه را با قدرت ادامه میدهند.
۱۸. کارکرد استراتژیک جنگ: کشف نقاط ضعف
سخنران یکی از بزرگترین برکات جنگهای ۱۲ روزه و ۳۳ روزه را «کشف نقاط ضعف خودی» دانست.
- اعتراف سید حسن نصرالله: ایشان پس از جنگ ۳۳ روزه (۲۰۰۶) اعلام کردند: «ما آسیب دیدیم، شهید دادیم، ساختمانهایمان خراب شد، اما یک دستاورد بزرگ داشتیم که جز در جنگ به دست نمیآمد: نقاط ضعف خود را فهمیدیم و اکنون آنها را برطرف میکنیم.»
- حل اختلافات داخلی: این درگیریها همچنین به عنوان یک میدان آزمون واقعی عمل کرد و نشان داد کدام یک از دیدگاههای نظامی در سطوح عالی فرماندهی کشور صحیح و کارآمدتر است. این تجربه باعث شد «سوراخ دعاها» و نقاط آسیبپذیر شناسایی شده و شاکله نظامی کشور پس از شهادت مهرههای کلیدی، بلافاصله و با قدرت بازسازی شود.
۱۹. شناخت دشمن و بسیج عمومی: استراتژی ارتباطی سید حسن نصرالله
- تحلیل قرآنی از دشمن: قرآن کریم به خوبی ماهیت یهود صهیونیست را تبیین میکند:
- اساس آنها بر ترور است.
- از جنگ رو در رو هراسانند و پشت دژهای محکم پنهان میشوند (لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًى مُحَصَّنَهٍ).
- به شدت عاشق دنیا و بقا هستند.
- در ظاهر متحد، اما در باطن دچار تفرقه و اختلاف شدید هستند (تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ).
- هنر بسیج اجتماعی: سید حسن نصرالله در سخنرانیهای ویدئو کنفرانسی خود، تنها با رزمندگان صحبت نمیکرد. خطاب اصلی او خانوادهها، مادران و بدنه جامعه بود. او با معرفی شهدا به عنوان الگو، این پیام را منتقل میکرد که همه باید پرچمدار این راه باشند. این رویکرد باعث شده است روحیه سلحشوری از کودکی و در دل خانوادهها نهادینه شود، تا جایی که کودکان با افتخار لباس نظامی حزبالله را بر تن میکنند.

۲۰. جمعبندی نهایی: دو خط موازی برای تداوم پیروزی
در پایان، سخنران دو وظیفه اصلی را برای حفظ و توسعه دستاوردهای مقاومت ترسیم کرد:
- وظیفه مسئولان: دولتمردان و مسئولان ردهبالا وظیفه دارند جامعه را در مسیر مقاومت جهتدهی و هدایت کنند و از هرگونه بیاعتنایی به این آرمان پرهیز کنند.
- وظیفه بدنه جامعه: آحاد مردم وظیفه دارند این روحیه مقاومت را در سطح جامعه توسعه داده و آن را به یک فرهنگ عمومی و ریشهدار تبدیل کنند.
دیدگاهتان را بنویسید