جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
ورود
[suncode_otp_login_form]

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)

عضویت
[suncode_otp_registration_form]

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)
سایت استاد فرج نژاد
شروع کنید
0
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
    • نقد موسیقی
    • نقد کتاب
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • استاد محمدحسین فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
    • استاد فرج‌نژاد از زبان دیگران
    • نوشته‌های استاد فرج‌نژاد
    • معرفی کتاب‌های استاد فرج‌نژاد
      • معرفی کتاب دست پنهان
      • معرفی کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
      • معرفی کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی(عرفان یهودی) در سینما
      • معرفی کتاب دین در سینمای شرق و غرب
      • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم
      • معرفی کتاب دین، انیمیشن و سبک زندگی
      • معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی
    • صفحه مخصوص استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • دربارۀ ما
    • مدرسان ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری 👤
شروع کنید

وبلاگ

موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد > مطالب سایت > دسته‌بندی ساختاری > یادداشت > تاثیر موسیقی بر مغز | موسیقی چگونه ذهن و احساسات ما را تسخیر می‌کند؟ | قسمت اول

تاثیر موسیقی بر مغز | موسیقی چگونه ذهن و احساسات ما را تسخیر می‌کند؟ | قسمت اول

۱۴۰۳-۱۲-۰۵
دسته‌بندی ساختاری، رسانه و روانشناسی، سرویس‌های سایت، مطالب سایت، یادداشت
تاثیر موسیقی بر مغز

موسیقی چیست؟ | تاثیر موسیقی بر مغز

موسیقی ترکیبی از صداها است که به صورت سازمان‌یافته تولید می‌شود. موسیقی شامل عناصری مانند ملودی(Melody)، ریتم(Rhythm)، هارمونی(Harmony)، تن(Tone) و دینامیک(Dynamics) است. این مجموعه قادر است احساسات، هیجانات، افکار، رفتار و حتی حالات فیزیولوژیکی انسان را تحت تأثیر قرار دهد.

عناصر و ویژگی‌ها | تاثیر موسیقی بر مغز

سازمان‌یافته بودن

سازمان یافتن به این معناست که صداها و عناصر آن به صورت منظم و قابل درک برای شنونده ترتیب داده می‌شوند. این سازمان‌دهی شامل استفاده از الگوها، قوانین و ساختارهای خاص است؛ موسیقی بدون سازمان‌دهی، تنها تصادفی از صداها خواهد بود که ممکن است برای شنونده قابل درک نباشد. در نتیجه سازمان‌یافته بودن به چند دلیل مهم است؛

قابل درک بودن: مغز انسان به طور طبیعی به دنبال الگوهایی سازگار با الگوهای تکرارشوندۀ خودش است. وقتی صداها مطابق با این الگوهای هیجانی شناختی، سازمان‌یافته و تولید شوند مغز می‌تواند آن‌ها را بهتر پردازش کند و لذت ببرد. چگونه لذت ببرد؟ با تأیید و احساس سازگاری و تقویت الگوهای هیجانی شناختی خودش!

پیش‌بینی‌پذیری: سازمان‌یافته بودن به شنونده اجازه می‌دهد تا الگوهای موسیقی را پیش‌بینی کند و این قابل پیش‌بینی بودن لذت بخش است زیرا کشاننده و نیاز اضطراب عدم قطعیت(اضطراب عدم قطعیت ارزش بقاء دارد) را تقویت و تأیید می‌کند.

تنوع و خلاقیت: در حالی که موسیقی باید سازمان‌یافته باشد این سازمان‌دهی محدودیتی برای خلاقیت ایجاد نمی‌کند. بلکه به سازندگان اجازه می‌دهد در چارچوب‌های مشخص آواهای هماهنگ جدید خلق کنند.

ملودی(Melody)

ملودی به نوعی از توالی‌ نت‌ها(صداها) اطلاق می‌شود که به صورت خطی و پیوسته ترکیب شده‌اند. ملودی عموماً بخش اصلی و قابل یادآوری ترانه است. ملودی احساس اصلی و هیجان آهنگ را منتقل می‌کند. وقتی آهنگ را به یاد می‌آورید، اغلب ملودی آن است که در ذهن شما می‌ماند. مجاورت نت‌ها در کنار سازمان‌یافته بودنشان باعث می‌شود احساس و هیجانات برای شما به محض شنیده شدن دوبارۀ آن نُت(یا صداهایی شبیه بهنت قبلی) برای شما تداعی شود. در نتیجه ارتباط معناداری میان تداعی دوبارۀ خود صدا و هیجانات و احساسات تجربه شدۀ آن وجود دارد.

برای مثال ترانۀ تولد از علی مولایی فارغ از این‌که این أثر غنا است و جزو موسیقی‌های حرام یا حلال قرار می‌گیرد در میان عامه از آثار پرطرفدار فارسی است که بسیاری از شنوندگان آن را به عنوان ملودی جذاب و هیجان‌انگیز در ذهن خود ثبت کرده‌اند. ملودی اصلی این ترانه با نت‌های ساده و پویا، احساس شادی(ترشح سروتونین و دوپامین) و جشن را منتقل می‌کند. تحقیقات نشان داده‌اند که گوش دادن به موسیقی مطابق با طرحواره‌ها ترشح دوپامین را در هسته اکومبنس تا ۹٪ افزایش می‌دهد(Salimpoor et al., 2013).

وقتی که مخاطبی آن را می‌شنود نت‌های اصلی(مانند خطوط ملودیکی که در بخش‌های مختلف تکرار می‌شوند) به راحتی در ذهنش ثبت می‌شوند. حتی اگر مخاطب دقیقاً نت‌ها را به صورت موسیقایی بلد نباشد ممکن است لالایی یا فوم فوم کردن ملودی آن، برای شخص آشنا به نظر بیاید. این پدیده به دلیل نقش قشر شنوایی(Auditory Cortex) در پردازش الگوهای صوتی و ملودی‌ها است که به طور خاص توسط Zatorre و Belin (2001) مطالعه شده است.

زمانی که مخاطب در موقعیتی مشابه دوباره این ترانه یا نُت‌هایی شبیه به آن را بشنود بلافاصله ملودی آن در ذهنش زنده می‌شود. این یادآوری نه تنها به خاطر ساختار موسیقایی آن است بلکه به دلیل ارتباط عمیقی است که مغز فرد بین این نت‌ها و تجربیات قبلی برقرار کرده است. این پدیده‌ به عنوان حافظه عاطفی یا حافظه اپیزودیک(Episodic Memory) شناخته می‌شود و شامل شبکه‌ای از نواحی مختلف مغز است که با هم کار می‌کنند تا ارتباط بین موسیقی، احساس و هیحان و خاطرات را مدیریت کنند. Janata (2009) نشان داده است که موسیقی می‌تواند خاطرات اپیزودیک را به طور قابل توجهی فعال کند مخصوصاً در نواحی مرتبط با هیپوکامپ.

تحلیل شبکه مغز و تاثیر موسیقی

هیپوکامپ(Hippocampus) هیپوکامپ نقش کلیدی در تشکیل و بازیابی حافظه دارد. این ناحیه مسؤول ذخیره‌سازی خاطرات اپیزودیک است، یعنی خاطراتی که به لحظات خاص موقعیت‌ها و امور حسی مربوط می‌شوند. وقتی شما ترانه‌ای را می‌شنوید و در آن لحظه تجربه‌ای خاص دارید(مثل لحظات جدایی)، هیپوکامپ این خاطره را به صورت بسته و پک ذخیره می‌کند. این بسته شامل اطلاعات موسیقایی(ملودی)، هیجانات و جزئیات محیطی(مانند بوها، تصاویر و صداها) است (Eichenbaum-2004).

سیستم لیمبیک(Limbic System) این سیستم شامل نواحی مختلفی مانند آمیگدال(Amygdala) و هیپوتالاموس(Hypothalamus) است که مسؤول پردازش اهیجانات و واکنش‌های عاطفی هستند. وقتی شما ترانه‌ای می‌شنوید، آمیگدال هیجانات برآمده از آن را ثبت می‌کند و آن را به ملودی آهنگ متصل می‌کند. بنابراین وقتی دوباره همان ملودی را می‌شنوید آمیگدال این هیجانات را به صورت غیر ارادی و ناهوشیار دوباره فعال می‌کند. Phan et al. (2002) نشان داده‌اند که حدود ۶۵٪ از افراد در مطالعات مختلف گزارش کرده‌اند که موسیقی می‌تواند هیحانات عمیقی را در آن‌ها برانگیزد.

قشر شنوایی(Auditory Cortex) این ناحیه در لوب گیجگاهی(Temporal Lobe) قرار دارد و مسؤول پردازش اطلاعات صوتی است. وقتی شما ترانه‌ای را می‌شنوید، قشر شنوایی نت‌ها و الگوهای صوتی را تحلیل می‌کند و آن‌ها را به صورت رشته‌های عصبی در مغز ذخیره می‌کند. این مسیرها بعداً می‌توانند با شنیدن دوبارۀ آن آهنگ یا نوت‌های مشابه فعال شوند(Zatorre، Belin-2001).

قشر پیش‌پیشانی(Prefrontal Cortex) مسؤول تفکر، تصمیم‌گیری و بازیابی حافظه بوده و وقتی شما دوباره ترانه‌ای را می‌شنوید، قشر پیش‌پیشانی به همراه هیپوکامپ و سیستم لیمبیک خاطرات مرتبط با آن آهنگ را بازیابی می‌کند و آن‌ها را به شما یادآوری می‌کند(Baddeley-2012).

وقتی برای اولین بار ترانۀ تولد از علی مولایی را مخاطبی بشنود ممکن است در موقعیتی خاص باشد؛ مثلاً در جشن تولد، دورهمی خانوادگی یا حتی لحظه‌ای که با دوستان یا عزیزان خودش بوده. احساسات و هیجانات آن به طور غیرمستقیم به ملودی آهنگ متصل می‌شوند. بنابراین وقتی دوباره این آهنگ یا نوت‌های مشابه آن را می‌شنود نه‌تنها ملودی خود را به یاد می‌آورد بلکه تمام احساسات و هیجاناتی که در آن لحظه تجربه کرده‌ دوباره با توجه شخص به صورت ناهوشیار و غیرارادی زنده می‌شوند. بخشی به صورت غیر ارادی تداعی شده(مثل هیجانات) و بخشی دیگر برای یادآوری نیاز به توجه دارند(مثل خود خاطره)(Juslin، Västfjäll-2008).

ریتم(Rhythm)

ریتم به الگوهای زمانی و تکراری در موسیقی اشاره دارد. ریتم تعیین می‌کند که صداها چه زمانی پخش شوند و چه مدت ادامه داشته باشند. ریتم حس حرکت و انرژی را به موسیقی می‌دهد. بدون ریتم موسیقی ممکن است بی‌روح و خسته‌کننده به نظر برسد. ضرب‌آهنگ قلب، وزش باد یا حتی پیاده‌روی انسان نمونه‌هایی از ریتم‌های طبیعی هستند(Zatorre and Salimpoor 10432).

وقتی شما ترانه‌ای می‌شنوید و احساس لذت می‌کنید، مغز نقش اصلی را در ترشح دوپامین و سروتونین ایفا می‌کند. این دو ناقل عصبی(نوروترانسمیتر) به طور مستقیم با احساس خوشحالی، انگیزه و تنظیم خلق و خوی مرتبط هستند و در پاسخ به محرک‌ها مانند موسیقی فعال می‌شوند(Schultz 25).

دوپامین

مناطق مرتبط در مغز با دوپامین، مناطقی مثل سیستم میزان‌پردازی لذت(Reward System)  شامل هسته اکومبنس(Nucleus Accumbens) و قشر پیش‌پیشانی(Prefrontal Cortex) هستند و هنگام شنیدن ترانه که مطابق الگوهای هیجانی شناختی(طرحواره‌ها) شما است مغز شما آن را به عنوان پاداش تشخیص می‌دهد. این موضوع باعث فعال شدن سیستم میزان‌پردازی لذت می‌شود و دوپامین ترشح می‌کند(Goldstein and Volkow 658).

دوپامین مسؤول ایجاد احساس لذت، انگیزه و هیجان است. به عنوان مثال وقتی بخشی از آهنگ که دوست دارید(دوست داشتن به معنای مطابقت با الگوهای هیجانی شناختی است) پخش می‌شود، احساس لذت و شادی شما ناشی از ترشح دوپامین است. این فرآیند شبیه به احساس لذت از غذا خوردن، پاداش دریافت کردن است. بر اساس گزارش‌ها، حدود 60% افرادی که به طور مکرر به محرک‌های لذت‌بخش(مانند موسیقی) وابسته می‌شوند دچار کاهش حساسیت به دوپامین می‌شوند(Goldstein and Volkow 658).

سروتونین

ترشح سروتونین در مغز به طور عمده توسط گروهی از نورون‌ها که در ساقۀ مغز(Brainstem) قرار دارند انجام می‌شود. این نورون‌ها سپس سروتونین را به مناطق مختلف مغز ارسال می‌کنند تا نقش خود را در تنظیم خلق و خوی، خواب، اشتها، آرامش و بسیاری از فرآیندهای عصبی دیگر ایفا کنند. این مناطق عبارت‌اند از هیپوکامپ، آمیگدال، سیستم لمبیک، هیپوتالاموس و هسته‌های رافه(Young 396).

وقتی فرد موسیقی می‌شنود که با طرحواره‌های هیجانی و شناختی او هماهنگ است، سطح سروتونین در مغز افزایش پیدا می‌کند. این افزایش باعث ایجاد احساس آرامش و رفع استرس می‌شود. اگر فرد به طور مکرر به موسیقی وابسته شود تعادل سروتونین در مغز اختلال پیدا می‌کند. این اختلال می‌تواند منجر به اختلالات خلقی مانند افسردگی یا اضطراب شود. همچنین وابستگی به موسیقی باعث کاهش توانایی مغز برای تنظیم خلق و خو به طور طبیعی می‌شود. در این حالت فرد بدون موسیقی نمی‌تواند احساس آرامش یا شادی کند.

 

ساز و کار اعتیاد به موسیقی

آیا با شنیدن مکرر ریتم‌ها به آن‌ها معتاد می‌شویم؟ بله ترشح مکرر و بیش از حد دوپامین و سروتونین به دلیل شنیدن مداوم ترانه‌ها به طور بالقوه منجر به کاهش حساسیت مغز به این ناقل‌های عصبی می‌شود. این پدیده به عنوان تحمل(Tolerance) شناخته می‌شود و باعث می‌شود که فرد دیگر از همان سطح تحریک قبلی لذت نبرد و برای رسیدن به همان احساس خوشحالی یا رضایت به تجربه‌های قوی‌تر یا مکررتر نیاز پیدا کند(Chanda and Levitin 185). بر اساس همین تحقیقات حدود 70% افرادی که به طور مداوم به موسیقی وابسته می‌شوند در بلندمدت دچار کاهش توانایی تنظیم هیجانات خود می‌شوند.

گوش دادن مکرر به موسیقی‌ای که با الگوهای هیجانی شناختی ناسازگار(طرحواره‌ها) تشدیدکننده درد عاطفی فرد انطباق دارد، به چرخه‌ای تکرارشونده و اعتیادآور که در برابر تغییر مقاوم است منجر می‌شود. این پدیده همان‌طور که بیان شد، ریشه در تغییرات عصب‌شیمیایی مغز دارد: در ابتدا موسیقی به عنوان محرکی لذت‌بخش ترشح ناقل‌های عصبی مانند دوپامین و سروتونین را تحریک می‌کند و احساس آرامش یا شادی فراهم می‌آورد. با این حال با تکرار مداوم، حساسیت مفرط مغز به این ناقل‌ها کاهش یافته و فرد برای تجربه همان سطح از لذت نیازمند گوش دادن مجدد و مکرر به همان ترانه یا سبک موسیقی می‌شود(WHO 15).

کاهش حساسیت به دوپامین باعث کاهش انگیزه و لذت می‌شود در حالی که اختلال در سطح سروتونین می‌تواند منجر به افسردگی و اضطراب شود.

کم‌کم این مسأله تبدیل به الگویی رفتاری می‌شود و این الگوی رفتاری نه‌تنها به دلیل جستجوی لذت بلکه به عنوان مکانیسمی دفاعی برای فرار از درد و رنج ناشی از طرحواره‌های ناسازگار تقویت می‌شود. به عبارت دیگر موسیقی به عنوان پوشش هیجانی عمل می‌کند که فرد را از مواجهه مستقیم با احساسات منفی دور نگه می‌دارد اما در عین حال او را در دام وابستگی(وابستگی به ناقل‌های عصبی و وابستگی به فرار از درد و رنج طرحواره‌ها) قرار می‌دهد. این چرخه گرچه موقتاً احساس تسکین فراهم می‌کند اما در بلندمدت می‌تواند منجر به تشدید ناسازگاری‌های درونی و کاهش توانایی فرد در تنظیم هیجانات خود(عدم خودتنظیمی و صبوری در مقابل ارضای تکانه‌ها) شود.

هارمونی(Harmony)

هارمونی به ترکیب چندین صدا یا نت در زمانی واحد اشاره دارد. این ترکیب می‌تواند هم‌خوانی(Consonance) یا ناهم‌خوانی(Dissonance) ایجاد کند. هارمونی حس عمق و غنای موسیقی را افزایش می‌دهد. هارمونی‌های خوب معمولاً هماهنگی ایجاد می‌کنند در حالی که هارمونی‌های ناخوشایند می‌توانند حس تنش یا اضطراب القاء کنند. مثلاً هارمونی‌های آکوردهای ساده مانند دو ماژور(C Major) اغلب حس شادی و آرامش ایجاد می‌کنند(Blood & Zatorre, 2001).

طبق مطالعۀ انجام شده توسط Blood & Zatorre (2001)، حدود 60% از افرادی که به طور مکرر در معرض هارمونی‌های خوشایند قرار می‌گیرند، افزایش فعالیت در نواحی مغزی مرتبط با پاداش و هیجانات مثبت را تجربه کردند (Blood & Zatorre, 2001). آیا ملاک ما برای تشخیص خوب و بد بودن هارمونی به احساس برآمده از آن ختم می‌شود؟

خیر؛ معیار ارزیابی خوبی یا بدی هارمونی تنها به احساس ظاهری آن ختم نمی‌شود، بلکه به این بستگی دارد که آیا آن هارمونی الگوهای هیجانی شناختی ناسازگار(طرحواره‌ها) را تأیید و تقویت می‌کند یا خیر(Koelsch et al., 2006). حتی هارمونی‌های سالم و متعادل، اگر به طور مکرر و در شرایطی که با هیجانات ناسازگار دیگر همراه باشند می‌توانند به مرور زمان آسیب‌زا شوند.

این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که آمیگدال در سیستم لیمبیک مغز، این هارمونی‌ها را با هیجانات منفی یا ناسازگار موجود در ذهن فرد ممزوج کند(Pantev & Herholz, 2011). طبق مطالعه‌ای که توسطZatorre et al. (2007) منتشر شد حدود 70% از افرادی که به طور مداوم در معرض هارمونی‌های ناخوشایند قرار می‌گیرند افزایش فعالیت آمیگدال را در تصویربرداری عصبی نشان دادند(Zatorre et al., 2007).

در نتیجه یک هارمونی‌ که در ابتدا ممکن است بی‌خطر یا حتی مثبت تلقی شود می‌تواند به محرکی تشدیدکننده برای طرحواره‌های ناسازگار تبدیل شود و به جای ایجاد آرامش، حس تنش یا اضطراب را تقویت کند. بنابراین مصرف موسیقی و هارمونی‌ها نیز همانند سایر محرک‌های عاطفی نیازمند تعادل و آگاهی از اثرات روانشناختی آن است(Juslin & Västfjäll, 2008).

آمیگدال به عنوان بخشی از سیستم لیمبیک مغز، نقش کلیدی در پردازش هیجانات و اتصال آن‌ها به تجربیات حسی و شناختی ایفا می‌کند. زمانی که فرد به طور مکرر در معرض محرکی حسی مانند هارمونی‌های موسیقایی قرار می‌گیرد آمیگدال، این محرک را با شبکه‌های عصبی موجود که شامل خاطرات، هیجانات و طرحواره‌های ناسازگار است ادغام می‌کند. اما چگونه؟

این فرآیند از طریق تقویت ارتباطات سیناپسی بین نواحی پردازش حسی(مانند قشر شنوایی) و خود آمیگدال صورت می‌گیرد(Salimpoor et al., 2013). در صورتی که این هارمونی‌ها در محیط‌هایی با هیجانات منفی یا ناسازگار مکرر شنیده شوند آمیگدال تمایل دارد آن‌ها را به عنوان بخشی از الگوهای هیجانی ناخوشایند ذخیره کند. به این ترتیب حتی هارمونی‌های اولیه سالم یا متوازن به مرور زمان می‌توانند با احساسات منفی مانند اضطراب، تنش یا غم مرتبط شوند و به جای القای آرامش واکنش‌های هیجانی ناخواسته را تحریک کنند. این پدیده نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری عصبی و سازگاری(Neuroplasticity) مغز است که در شرایط خاص می‌تواند منجر به تقویت طرحواره‌های ناسازگار شود(Herholz & Zatorre, 2012).

علاوه بر این مطالعه‌ای که توسطHerholz & Zatorre (2012) منتشر شد نشان داد که حدود 50% از موسیقیدانان حرفه‌ای که به طور مداوم در معرض هارمونی‌های ناخوشایند قرار می‌گیرند کاهش حجم خاکستری در کورتکس پیش‌پیشانی را تجربه کردند(Herholz & Zatorre, 2012). این کاهش حجم می‌تواند به دلیل کاهش انعطاف‌پذیری عصبی(Neuroplasticity) در کورتکس شده و شبکه‌های عصبی مرتبط با استدلال و تحلیل منطقی ضعیف شوند.

تأثیر هارمونی‌های ناخوشایند بر سطح استرس نیز قابل توجه است. طبق گزارشی منتشر شده توسط American Psychological Association (APA) در سال 2020 حدود 40% از افرادی که به طور مداوم در معرض موسیقی با هارمونی‌های ناخوشایند قرار می‌گیرند افزایش سطح کورتیزول(هورمون استرس) را نشان دادند (American Psychological Association, 2020).

تن(Tone)

تن به کیفیت صدا(Timbre) اشاره دارد که باعث می‌شود صدای ساز یا شخص از دیگران متمایز باشد. تن به موسیقی هویت می‌دهد. به عنوان مثال صدای ویولن با پیانو متفاوت است حتی اگر هر دو یک نُت را بنوازند. مثل صدای گرم و عمیق یک ویولنسل در مقایسه با صدای تیز و شفاف یک فلوت.

دینامیک(Dynamics)

دینامیک به تغییرات در شدت صدا(Volume) اشاره دارد. این تغییرات از آرام و نرم(Piano) تا بلند و قدرتمند(Forte) مرتعش می‌شوند. دینامیک به موسیقی حس حرکت و احساس می‌دهد. تغییرات در دینامیک می‌تواند باعث برانگیختگی حس و هیجان شود. مثل آغاز آرام و تدریجی افزایش شدت صدا در آهنگ‌هایی مانند Boléro اثر موریس راول.

تغییرات دینامیک در موسیقی مانند افزایش یا کاهش شدت صدا(Volume) تأثیرات قابل توجهی بر ساختار و عملکرد مغز دارد. تحقیقات نشان داده‌اند این تغییرات بر شبکه‌های عصبی در کورتکس(Cortex) و ساب‌کورتکس(Subcortex) تأثیر می‌گذارند زیرا این نواحی مسؤول پردازش اطلاعات حسی، هیجانی و حرکتی هستند(Koelsch 170).

تغییرات ساختاری مغز که با ابزارهای تصویربرداری مانند ام‌آر‌آی(MRI) قابل تشخیص هستند و به دلیل انعطاف‌پذیری عصبی(Neuroplasticity) رخ می‌دهند. این انعطاف‌پذیری به مغز اجازه می‌دهد تا در پاسخ به تجربیات حسی، هیجانی یا شناختی ساختار خود را تغییر دهد(Zatorre et al. 528). برای مثال تحریکات مداوم و شدید صوتی، مانند تغییرات دینامیک در موسیقی می‌تواند منجر به تغییرات در حجم خاکستری(Gray Matter) و سفید(White Matter) در نواحی مختلف مغز شود.

وقتی ناحیه‌ای در مغز به طور مداوم فعال است، مثلاً آمیگدال در پاسخ به تغییرات شدت صدا حجم خاکستری آن ممکن است افزایش یابد زیرا تعداد سیناپس‌ها و شاخک‌های عصبی(Dendrites) در آن ناحیه بیشتر می‌شود(Draganski et al. 311).

در مقابل اگر ناحیه‌ای مانند کورتکس شنوایی یا پیش‌پیشانی به دلیل بار زیاد تحریکات کمتر استفاده شود یا تحت تأثیر مکانیسم‌های تنظیمی مغز قرار بگیرد حجم خاکستری آن کاهش پیدا می‌کند. این کاهش حجم می‌تواند به دلیل هرم‌شدگی سیناپس‌ها(Synaptic Pruning) یا کاهش تعداد نورون‌های فعال در آن ناحیه باشد(Zatorre et al. 530).

از دیدگاه عصب‌شناختی بزرگ شدن یک ناحیه مغزی معمولاً به معنای افزایش تعداد سیناپس‌ها، رشد شاخک‌های عصبی یا حتی افزایش جریان خون به آن ناحیه است. این فرآیند در پاسخ به تحریکات مکرر و شدید صوتی در بحث ما(دینامیک) رخ می‌دهد. به عنوان مثال آمیگدال که در پردازش هیجانات نقش دارد ممکن است در افرادی که به طور مداوم در معرض تغییرات دینامیک شدید قرار می‌گیرند حجم و اندازۀ بزرگ‌تری در مغز پیدا کند(Alluri et al. 3679).

از سوی دیگر کوچک شدن یک ناحیه مغزی(قشر عالی مغز که مسؤول پردازش و احساس و ادراک است) معمولاً به دلیل کاهش تعداد سیناپس‌ها، کاهش تراکم نورون‌ها یا حتی کاهش جریان خون به آن ناحیه است.

این مسأله به طور قابل توجهی بر قوۀ تفکر و استدلال تأثیر می‌گذارد. این پدیدہ چنانچه گفته شد ریشه در کاهش حجم خاکستری و فعالیت کورتکس پیش‌پیشانی(Prefrontal Cortex) دارد که مرکز اصلی تفکر منطقی، تصمیم‌گیری و تنظیم هیجانات است(Arnsten 410).

وقتی فرد به طور مداوم در معرض تحریکات شدید صوتی قرار می‌گیرد، آمیگدال و سایر نواحی ساب‌کورتکسی بیشتر فعال شده و جریان خون و منابع عصبی را از کورتکس پیش‌پیشانی به سمت خود جلب می‌کند.

این عدم تعادل منجر به کاهش انعطاف‌پذیری عصبی(Neuroplasticity) در کورتکس شده و شبکه‌های عصبی مرتبط با استدلال و تحلیل منطقی ضعیف شوند(Miller and Cohen 167). همزمان غالب شدن پاسخ‌های هیجانی بر فرآیندهای شناختی موجب می‌شود که فرد در تصمیم‌گیری‌ها و تفکر انتقادی دچار مشکل شود زیرا هیجانات اولیه(مانند اضطراب یا تنش) بر استدلال منطقی غلبه می‌کنند. این تغییرات ساختاری و عملکردی که با ابزارهایی مانند MRI قابل تشخیص هستند، نشان‌دهندۀ تأثیر مستقیم دینامیک موسیقی بر تضعیف توانایی‌های شناختی است(Zatorre et al. 529).

علاوه بر این آمارهای منتشر شده توسط سازمان بهداشت جهانی(WHO) نشان می‌دهد که قرار گرفتن در معرض صداهای بلند و تغییرات دینامیک شدید منجر به اختلالات شنوایی و تغییرات عصبی در مغز می‌شود(World Health Organization). همچنین مطالعات موسسه ملی اختلالات شنوایی و ارتباطات(NIDCD) نشان می‌دهد که تحریکات صوتی مداوم منجر به تغییرات ساختاری در مغز می‌شود(National Institute on Deafness and Other Communication Disorders).

چرخۀ خود آسیب‌رسان موسیقی | تاثیر موسیقی بر مغز

مقاومت در برابر تغییر(Resistance to Change) از مفاهیم کلیدی در روانشناسی بالینی و عصب‌شناختی است که به طور خاص در مطالعۀ الگوهای هیجانی شناختی ناسازگار(طرحواره‌ها) نقش اساسی ایفا می‌کند. این مقاومت که ریشه در انعطاف‌پذیری عصبی(Neuroplasticity) و سازوکارهای دفاعی(Defense Mechanisms) دارد به عنوان استراتژی بقا عمل می‌کند که فرد را از مواجهه مستقیم با درد و رنج طرحواره‌ها(Schema-Based Distress) محافظت می‌کند. اما در بلندمدت این استراتژی می‌تواند منجر به تقویت طرحواره‌های ناسازگار و کاهش قابلیت سازگاری فرد شود.

ابعاد عصب‌شناختی آن که پیش در مطرح شد اما در مورد استراتژی بقا؛ در روانشناسی بالینی استراتژی‌های بقا به روش‌های ناهوشیاری اشاره دارند که فرد برای کاهش اضطراب و حفظ تعادل داخلی(Homeostasis) به کار می‌برد. این استراتژی‌ها معمولاً شامل راهکارهای مقابله‌ای برای فرار از درد و رنج طرحواره‌ها یعنی تسلیم، جبران و اجتناب هستند.

به عنوان مثال افرادی که تحت تأثیر طرحواره محرومیت عاطفی هیجانی قرار دارند، معمولاً به طور ناخودآگاه به دنبال روابطی هستند که این الگو را تقویت کنند که در آن فرد به انسان‌هایی جذب می‌شود که سرد و بی‌عاطفه هستند و به او بی محلی می‌کنند. این نوع روابط با وجود اینکه دردناک هستند برای فرد آشنا و حتی راحت به نظر می‌رسند زیرا با شناختوارۀ موجود در ذهن او که از کودکی در تعامل با پدر و مادر ساخته شده هماهنگ هستند.

موسیقی می‌تواند به عنوان محرک عمل کند که طرحواره‌های ناسازگار را تأیید و تقویت می‌کند. برای مثال فردی با طرحواره محرومیت عاطفی ممکن است به طور مکرر به موسیقی‌هایی گوش دهد که موضوعات جدایی، روابط سرد و بی‌عاطفه که در آن‌ها طرفین از دیگری خسته شده‌اند یا به دنبال به دست آوردن دیگری هستند را مطرح می‌کند. این نوع موسیقی اگرچه در ظاهر ممکن است به فرد کمک کند که احساساتش را بیان کند، اما هیجانات در آن سرکوب شده و کم‌کم این فرآیند به یک چرخۀ خودتقویت‌شونده تبدیل می‌شود.

چگونه احساسات بیان می‌شوند اما هیجانات سرکوب؟

لازم است تمایز دقیقی بین احساسات(Sensations) و هیجانات(Emotions) قائل شویم که برای درک بهتر این مسأله فهم آن ضروری است. این تفاوت به ساختار مغز و مسیر پردازش اطلاعات حسی و هیجانی بازمی‌گردد.

احساسات(Sensations): احساسات به تجارب حسی اولیه‌ای اشاره دارند که از طریق حواس پنجگانه(بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) به مغز منتقل می‌شوند. این اطلاعات حسی ابتدا وارد تالاموس می‌شوند؛ تالاموس به‌عنوان ایستگاه مرکزی مغز برای پردازش اولیۀ اطلاعات حسی عمل می‌کند. از آنجا این پیام‌ها به نواحی حسی قشر مغز(مانند قشر بینایی، قشر شنوایی و غیره) ارسال می‌شوند تا به‌صورت دقیق‌تر پردازش شوند.
به‌عبارت‌دیگر، احساسات داده‌های خام حسی هستند که هنوز توسط سیستم عصبی تفسیر نشده‌اند. به‌عنوان‌مثال دیدن نور شدید، شنیدن صدای بلند یا لمس سطح زبر همگی احساساتی هستند که تنها ویژگی‌های فیزیکی محرک را به مغز منتقل می‌کنند.

هیجانات(Emotions): هیجانات به تفسیر ذهنی و عاطفی این احساسات اشاره دارند. زمانی که پیام‌های حسی توسط تالاموس به بخش‌های مرتبط در سیستم لیمبیک(آمیگدال و هیپوکامپ) منتقل می‌شوند ارزیابی عاطفی و ساخت مفهوم عاطفی و منطقی(در تعامل با قشر پیش پیشانی) آن‌ها آغاز می‌شود. آمیگدال به‌عنوان مرکز پردازش هیجانات(ترس، خشم و غم) نقش اساسی دارد. اینجاست که احساسات خام در تعامل با قشر عالی پیش‌پیشانی تبدیل به هیجانات معنادار می‌شوند.

برای مثال، صدای بلند ابتدا به‌عنوان احساسی شنیداری ثبت می‌شود، اما پس از پردازش در سیستم لیمبیک ممکن است به‌عنوان اضطراب تجربه شود، بسته به اینکه این صدا به‌عنوان تهدید تلقی شود یا خیر. حتی زمانی که پردازش توسط آمیگدال به اتمام رسید فرآیند ادراک و پرورش هیجانات تمام نشده و قشر عالی پیش‌پیشانی مغز تازه به فهم و ادراک منطقی وابسته به پیام هیجانی آن‌ها می‌پردازد و چرخۀ تفکر و استدلال را درست می‌کند؛ حال همین چرخه خودش نیز به فعالیت بیشتر آمیگدال بسته به نوع و اندازۀ تهدید پیام اولیه و چگونگی تفاسیر بعدی آن ‌منجر می‌شود.

افرادی که دچار طرحواره‌های ناسازگار مثل محرومیت عاطفی هیجانی هستند ممکن است احساسات را در سطح فیزیولوژیک تجربه کنند اما به دلیل سرکوب مدارهای پردازش هیجانی در قشر پیش‌پیشانی و تعامل آن با آمیگدال نمی‌توانند آن را به‌عنوان تجربۀ هیجانی معنادار پردازش یا ابراز کنند. این مسأله به حالتی منجر می‌شود که فرد، علی‌رغم دریافت تحریکات هیجانی در سطح شناختی آن‌ها را سرکوب می‌کند دلیل اصلی این پدیده عدم تأمین نیازهای هر کدام از پنج حوزۀ طرحواره‌ها است.

همچنین وابستگی به موسیقی به عنوان استراتژی بقا می‌تواند منجر به کاهش توانایی فرد در استفاده از سایر روش‌های سازگارانه برای مدیریت هیجانات شود. این موضوع منجر به کاهش انعطاف‌پذیری روانشناختی(Psychological Flexibility) و افزایش ناسازگاری‌های درونی می‌شود. مغز با تکرار مداوم این الگو، آن را به عنوان راه‌حل پایدار برای کاهش اضطراب و حفظ تعادل داخلی ثبت می‌کند. اما این راه‌حل به جای تسکین واقعی منجر به ثبات موقتی عصبی و کاهش انعطاف‌پذیری روانشناختی می‌شود.

به عبارت دیگر فرد در برابر تغییر مقاوم می‌شود زیرا هر تلاش برای خروج از این الگو با احساسات شدیدی مانند اضطراب، ناراحتی یا خالی‌بودن همراه است. این مقاومت که ریشه در جذابیت طرحواره‌ای و وابستگی عصبی دارد موجب می‌شود که فرد به طور ناخودآگاه به موسیقی‌هایی گوش دهد که طرحواره‌های ناسازگارش را تأیید و تقویت کنند در نتیجه این چرخه نه‌تنها از حل طرحواره‌ها جلوگیری می‌کند بلکه آن‌ها را عمیق‌تر و مقاوم‌تر می‌سازد و فرد را در دام الگوی خودآسیب‌رسان تکرار شونده قرار می‌دهد که از تغییر و رشد شخصیتی فرد جلوگیری می‌کند.

پنج حوزه و هجده الگوی نکرار شوندۀ خود آسیب‌رسان؛

۱. حوزۀ بریدگی و طرد(Disconnection and Rejection)

  • رهاشدگی بی‌ثباتی(Abandonment/Instability)
  • بی‌اعتمادی بدرفتاری(Mistrust/Abuse)
  • محرومیت عاطفی هیجانی(Emotional Deprivation)
  • نقص و شرم(Defectiveness/Shame)
  • انزوای اجتماعی بیگانگی(Social Isolation/Alienation)

۲. حوزۀ خودگردانی و عملکرد مختل(Impaired Autonomy and Performance)

  • وابستگی بی‌کفایتی(Dependence/Incompetence)
  • آسیب‌پذیری در برابر ضرر یا بیماری(Vulnerability to Harm or Illness)
  • خودتحول‌نیافته و گرفتار(Enmeshment/Undeveloped Self)
  • شکست(Failure)

۳. حوزۀ محدودیت‌های مختل(Impaired Limits)

  • استحقاق بزرگ‌منشی(Entitlement/Grandiosity)
  • عدم خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی(Insufficient Self-Control/Self-Discipline)

۴. حوزۀ دیگر جهت‌مندی(Other-Directedness)

  • ایثار(Self-Sacrifice)
  • پذیرش‌جویی جلب‌توجه(Approval-Seeking/Recognition-Seeking)
  • اطاعت(Subjugation)

۵. حوزۀ گوش به زنگی بیش از حد و بازداری(Overvigilance and Inhibition)

  • منفی‌گرایی بدبینی(Negativity/Pessimism)
  • بازداری هیجانی(Emotional Inhibition)
  • معیارهای سخت‌گیرانه و عیب‌جویی افراطی(Unrelenting Standards/Hyper-Criticalness)
  • تنبیه(Punitiveness)

نتیجه‌گیری | تاثیر موسیقی بر مغز

دولت‌های فاسد و برخی هنرمندان که خود دچار طرحواره‌های ناسازگار هستند از موسیقی به عنوان ابزاری برای تأثیرگذاری بر ذهن و رفتار جامعه استفاده کنند. موسیقی با تکیه بر عناصری مانند ملودی، ریتم، هارمونی، تن و دینامیک قادر است احساسات و هیجانات عمیقی را در شنونده القا کند. اما مشکل زمانی آغاز می‌شود که این عناصر به گونه‌ای طراحی شوند که طرحواره‌های ناسازگار موجود در ذهن فرد را تقویت و تأیید کنند.

به عنوان مثال موسیقی‌هایی که حس تنهایی(طلیسچی-قاف)، محرومیت عاطفی(تتلو- بغلم کن) یا بدبینی(یاس-سرکوب) و… را القا می‌کنند می‌توانند افراد را در دام الگوهای خودآسیب‌رسان قرار دهند.

این پدیده به دلیل انعطاف‌پذیری عصبی مغز(Neuroplasticity) اتفاق می‌افتد؛ یعنی مغز تمایل دارد الگوهای آشنا را حتی اگر مخرب باشند تقویت کند. در نتیجه دولت‌ها یا هنرمندان ممکن است از این مکانیسم برای حفظ وضعیت موجود استفاده کنند به این صورت که مردم را درگیر مشکلات عاطفی و روانی کنند و از مسائل سیاسی یا اجتماعی منحرف کنند.

هدف اصلی این گروه‌ها غالباً دستیابی به منافع سیاسی، اقتصادی یا شخصی است. از دیدگاه سیاسی ایجاد حس ناامیدی و بدبینی در جامعه می‌تواند به حفظ قدرت و کنترل منجر شود. زیرا افراد دچار این احساسات کمتر نیرو و تمایل دارند علیه سیستم اعتراض کنند. از سوی دیگر برخی هنرمندان ممکن است از این موضوع برای کسب شهرت و ثروت استفاده کنند. آثاری که با تجربیات منفی مخاطبان هماهنگ هستند می‌توانند به راحتی محبوب شوند و در عین حال طرحواره‌های ناسازگار را تقویت کنند.

این نوع موسیقی می‌تواند به عنوان استراتژی بقا عمل کند که فرد را از مواجهه مستقیم با دردهای عاطفی دور نگه دارد اما در بلندمدت منجر به تشدید ناسازگاری‌های درونی و کاهش توانایی تنظیم هیجانات شود(معضل طلاق در ایران). بنابراین موسیقی که قرار بود لذت‌بخش باشد می‌تواند تبدیل به یک مکانیسم خودآسیب‌رسان و تکرارشونده  شود که افراد را در دام وابستگی عاطفی و مقاومت در برابر تغییر قرار دهد.

در آخر باید گفت که موسیقی قابلیت استفاده به‌عنوان ابزاری درمانی و سازنده را نیز دارد. اگر موسیقی به درستی و با آگاهی از تأثیراتش بر ذهن و روان مصرف شود می‌تواند به تسکین احساسات منفی، افزایش انعطاف‌پذیری روانشناختی و حتی تقویت الگوهای سالم هیجانی و رفتاری کمک کند. برای مثال موسیقی‌های آرامش‌بخش می‌توانند سطح استرس و اضطراب را کاهش داده و شبکه‌های عصبی مرتبط با تنظیم هیجانات را تقویت کنند. بنابراین، کلید اصلی در اینجا استفاده آگاهانه است؛ اگر موسیقی با روش و هدف درست استفاده شود رشد شخصی و تقویت سلامت روان را به همراه داشته و می‌تواند نتایج مثبت و مطلوبی به همراه داشته باشد.

منابع:

Baddeley, Alan. “Working Memory: Theories, Models, and Controversies.” Annual Review of Psychology , vol. 63, 2012, pp. 1–29.

Eichenbaum, Howard. “Hippocampus: Cognitive Processes and Neural Representations that Underlie Declarative Memory.” Neuron , vol. 44, no. 1, 2004, pp. 109–120.

Janata, Petr. “The Neural Architecture of Music-Evoked Autobiographical Memories.” Cerebral Cortex , vol. 19, no. 11, 2009, pp. 2579–2594.

Juslin, Patrik N., and Daniel Västfjäll. “Emotional Responses to Music: The Need to Consider Underlying Mechanisms.” Behavioral and Brain Sciences , vol. 31, no. 5, 2008, pp. 559–575.

Koelsch, Stefan. “Brain Correlates of Music-Evoked Emotions.” Nature Reviews Neuroscience , vol. 15, no. 3, 2014, pp. 170–180.

Phan, K. Luan, et al. “Functional Neuroanatomy of Emotion: A Meta-Analysis of Emotion Activation Studies in PET and fMRI.” NeuroImage , vol. 16, no. 2, 2002, pp. 331–348.

Salimpoor, Valorie N., et al. “Interactions Between the Nucleus Accumbens and Auditory Cortices Predict Music Reward Value.” Science , vol. 340, no. 6129, 2013, pp. 216–219.

Zatorre, Robert J., and Pascal Belin. “Spectral and Temporal Processing in Human Auditory Cortex.” Cerebral Cortex , vol. 11, no. 10, 2001, pp. 946–953.

Chanda, Mona Lisa, and Daniel J. Levitin. “The Neurochemistry of Music.” Trends in Cognitive Sciences , vol. 17, no. 4, 2013, pp. 179–193.

Goldstein, Rita Z., and Nora D. Volkow. “Dysfunction of the Prefrontal Cortex in Addiction: Neuroimaging Findings and Clinical Implications.” Nature Reviews Neuroscience , vol. 12, no. 11, 2011, pp. 652–669.

Schultz, Wolfram. “Dopamine Reward Prediction Error Coding.” Dialogues in Clinical Neuroscience , vol. 18, no. 1, 2016, pp. 23–32.

World Health Organization (WHO). “Adolescent Mental Health: Music Therapy as an Intervention.” WHO Report, 2020.

Young, Simon N. “How to Increase Serotonin in the Human Brain Without Drugs.” Journal of Psychiatry & Neuroscience , vol. 32, no. 6, 2007, pp. 394–399.

Zatorre, Robert J., and Valorie N. Salimpoor. “From Perception to Pleasure: Music and Its Neural Substrates.” Proceedings of the National Academy of Sciences , vol. 110, no. Supplement 2, 2013, pp. 10430–10437.

Thaut, Michael H. Rhythm, Music, and the Brain: Scientific Foundations and Clinical Applications . Routledge, 2005.

National Institute on Drug Abuse (NIDA). “Understanding the Science of Addiction.” NIDA Report, 2021.

Blood, A. J., & Zatorre, R. J. (2001). “Intensely pleasurable responses to music correlate with activity in brain regions implicated in reward and emotion.” Proceedings of the National Academy of Sciences , 98(20), 11818–11823. https://doi.org/10.1073/pnas.191355898

Koelsch, S., Fritz, T., von Cramon, D. Y., Müller, K., & Friederici, A. D. (2006). “Investigating emotion with music: An fMRI study.” Human Brain Mapping , 27(3), 239–250. https://doi.org/10.1002/hbm.20180

Pantev, C., & Herholz, S. C. (2011). “Plasticity of the human auditory cortex related to musical training.” Neuroscience & Biobehavioral Reviews , 35(10), 2140–2154. https://doi.org/10.1016/j.neubiorev.2011.06.007

Salimpoor, V. N., van den Bosch, I., Kovacevic, N., McIntosh, A. R., Dagher, A., & Zatorre, R. J. (2013). “Interactions between the nucleus accumbens and auditory cortices predict music reward value.” Science , 340(6129), 216–219. https://doi.org/10.1126/science.1231059

Herholz, S. C., & Zatorre, R. J. (2012). “Musical training as a framework for brain plasticity: Behavior, function, and structure.” Neuron , 76(3), 486–502. https://doi.org/10.1016/j.neuron.2012.10.011

Juslin, P. N., & Västfjäll, D. (2008). “Emotional responses to music: The need to consider underlying mechanisms.” Behavioral and Brain Sciences , 31(5), 559–575. https://doi.org/10.1017/S0140525X08005293

American Psychological Association. (2020). “Stress Effects on the Body.” Retrieved from https://www.apa.org

Zatorre, R. J., Chen, J. L., & Penhune, V. B. (2007). “When the brain plays music: Auditory–motor interactions in music perception and production.” Nature Reviews Neuroscience , 8(7), 547–558. https://doi.org/10.1038/nrn2152

Peretz, I., & Zatorre, R. J. (2005). “Brain organization for music processing.” Annual Review of Psychology , 56, 89–114. https://doi.org/10.1146/annurev.psych.56.091103.070225

Trainor, L. J., & Corrigall, K. A. (2010). “Music acquisition and effects of musical experience.” The Psychology of Music , 3rd Edition, 87–128. https://doi.org/10.1016/B978-0-12-381460-9.00004-1

Koelsch, Stefan. “Brain Correlates of Music-Evoked Emotions.” Nature Reviews Neuroscience , vol. 15, no. 3, 2014, pp. 170–180.

Alluri, Vinoo, et al. “Large-Scale Brain Networks Emerge from Dynamic Processing of Musical Timbre, Key and Rhythm.” NeuroImage , vol. 59, no. 4, 2012, pp. 3677–3689.

Draganski, Bogdan, et al. “Changes in Grey Matter Induced by Training.” Nature , vol. 427, no. 6972, 2004, pp. 311–312.

Zatorre, Robert J., et al. “Plasticity in Gray and White: Neuroimaging Changes in Brain Structure During Learning.” Nature Neuroscience , vol. 15, no. 4, 2012, pp. 528–536.

Arnsten, Amy F. T. “Stress Signalling Pathways That Impair Prefrontal Cortex Structure and Function.” Nature Reviews Neuroscience , vol. 10, no. 6, 2009, pp. 410–422.

Miller, Earl K., and Jonathan D. Cohen. “An Integrative Theory of Prefrontal Cortex Function.” Annual Review of Neuroscience , vol. 24, no. 1, 2001, pp. 167–202.

World Health Organization (WHO). “Deafness and Hearing Loss.” Fact Sheets , 2021, https://www.who.int/news-room/fact-sheets/detail/deafness-and-hearing-loss .

National Institute on Deafness and Other Communication Disorders (NIDCD). “Noise-Induced Hearing Loss.” Statistics and Research , 2022, https://www.nidcd.nih.gov/health/statistics/noise-induced-hearing-loss .

قبلی مردی که آرمان آزادی قدس را در قلب‌ها زنده می‌کرد
بعدی نقد فیلم پروین 1403 | پروین اعتصامی، قربانی جریان فمینیسم

مطالب مرتبط

۱۴۰۴-۰۹-۰۳

نگاهی به فیلم انتخابی اسرائیل برای اسکار

ادامه مطلب
پرده‌برداری از جنایات صهیونیست‌ها در مستند شبکه ITV انگلیس | پروتکل پشه چیست؟

۱۴۰۴-۰۹-۰۲

پرده‌برداری از جنایات صهیونیست‌ها در مستند شبکه ITV انگلیس | پروتکل پشه چیست؟

ادامه مطلب
نقد و تحلیل فیلم تاپ گان: ماوریک Top Gun: Maverick 2022

۱۴۰۴-۰۹-۰۲

نقد و تحلیل فیلم تاپ گان: ماوریک Top Gun: Maverick 2022

ادامه مطلب

2 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • محمد جواد میرجلیلی گفت:
    ۱۴۰۳-۱۲-۱۱ در ۰۸:۴۷

    سلام بسیار کارشناسانه و دقیق. خیلی چسبید.
    دستتون درد نکنه خیر ببینید

    پاسخ
  • معصومه گفت:
    ۱۴۰۳-۱۲-۲۰ در ۱۴:۲۵

    سلام
    بسیار عالی بود ممنون از نویسنده گرامی

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو در مطالب سایت
جستجو برای:
آرشیو مطالب
  • آذر ۱۴۰۴ (۴)
  • آبان ۱۴۰۴ (۲۵)
  • مهر ۱۴۰۴ (۲۴)
  • شهریور ۱۴۰۴ (۵۰)
  • مرداد ۱۴۰۴ (۳۳)
  • تیر ۱۴۰۴ (۲۶)
  • خرداد ۱۴۰۴ (۱۹)
  • اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۱)
  • فروردین ۱۴۰۴ (۱۵)
  • اسفند ۱۴۰۳ (۲۱)
  • بهمن ۱۴۰۳ (۲۳)
  • دی ۱۴۰۳ (۱۹)
  • آذر ۱۴۰۳ (۲۹)
  • آبان ۱۴۰۳ (۲۰)
  • مهر ۱۴۰۳ (۳۱)
  • شهریور ۱۴۰۳ (۱۵)
  • مرداد ۱۴۰۳ (۱۱)
  • تیر ۱۴۰۳ (۱۱)
  • خرداد ۱۴۰۳ (۱۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
  • فروردین ۱۴۰۳ (۱۶)
  • اسفند ۱۴۰۲ (۱۷)
  • بهمن ۱۴۰۲ (۱۸)
  • دی ۱۴۰۲ (۹)
  • آذر ۱۴۰۲ (۵)
  • آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
  • مهر ۱۴۰۲ (۳۴)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۳)
  • مرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
  • تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
  • خرداد ۱۴۰۲ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۲ (۳۵)
  • فروردین ۱۴۰۲ (۱۳)
  • اسفند ۱۴۰۱ (۵۳)
  • بهمن ۱۴۰۱ (۷)
  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۷)
نوشته‌های تازه
  • نگاهی به فیلم انتخابی اسرائیل برای اسکار
  • پرده‌برداری از جنایات صهیونیست‌ها در مستند شبکه ITV انگلیس | پروتکل پشه چیست؟
  • نقد و تحلیل فیلم تاپ گان: ماوریک Top Gun: Maverick 2022
  • بزرگترین جشنواره مستند جهان(IDFA) اسرائیل را تحریم کرد
  • بلک فرایدی دیجیکالا و تبلیغ صرافی تبدیل
آخرین دیدگاه‌ها
  • بهنام در کاملترین زندگینامه شهید امیرحسین فقهی | مهندس هسته‌ای
  • پژوهشگر در زندگینامه سردار غلامعلی رشید | کاملترین زندگینامه از نابغۀ جنگ
  • محقق در زندگینامه استاد محمد حسین فرج نژاد
  • سعید محمدزاده در زندگینامه سردار غلامعلی رشید | کاملترین زندگینامه از نابغۀ جنگ
  • آرزومند شهادت در سردار امیرعلی حاجی زاده | کامل‌ترین بیوگرافی
محصولات
  • کتاب دین در سینمای شرق و غرب کتاب دین در سینمای شرق و غرب
    تومان 420.000
  • دوره آموزشی سواد رسانه دوره آموزشی سواد رسانه
    نمره 5.00 از 5

    تومان 515.000
  • کتاب یهودستیزی واقعیت یا دستاویز سیاسی کتاب یهودستیزی واقعیت یا دستاویز سیاسی
    تومان 300.000 قیمت اصلی: تومان 300.000 بود.تومان 260.000قیمت فعلی: تومان 260.000.
  • دوره جامع طراحی گرافیک دوره جامع طراحی گرافیک | گرافیست‌شو
    تومان 1.600.000
  • کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما کتاب تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما
    تومان 250.000
  • معرفی کتاب اقتصاد صهیونیسم کتاب اقتصاد صهیونیسم
    تومان 260.000
  • دوره آموزش سینما استاد مستغاثی دوره آموزش سینما استاد مستغاثی
    تومان 1.200.000
  • کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما کتاب اسطوره‌های صهیونیستی در سینما
    تومان 240.000
  • درباره استاد فرج نژاد مجله خردورزی | درباره استاد فرج نژاد
    تومان 110.000
  • کتاب سیمرغ در آشیان چهلم کتاب سیمرغ در آشیان چهلم
    تومان 130.000
سایت استاد فرج نژاد

مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد در سال ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینۀ تربیت نیروهای رسانه‌ای دشمن‌شناس انقلابی آغاز کرد. این مؤسسه به یاد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، نامگذاری شده است. استاد فرج‌نژاد طلبۀ جهادی دشمن‌شناس و استاد مبرز سواد رسانه‌ای بود که به چندین زبان تسلط داشت و صدها شاگرد در حیات کوتاه اما پربرکت خود تربیت کرد.

دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • رهگیری خرید
نماد اعتماد الکترونیک
شبکه های اجتماعی
icon--white Telegram-plane Instagram ویراستی سایت استاد فرج نژاد حساب توییتر استاد فرج نژاد حساب ایتا سایت استاد فرج نژاد Youtube

قم، خیابان بسیج (هنرستان)، جنب خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد

ورود
استفاده از شماره تلفن
آیا هنوز عضو نشده اید؟ ثبت نام کنید
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ ورود به سیستم