جشنواره کن چیست؟ | ۱ مطلب همه چیز تمام دربارۀ جشنواره کن و تاریخچه آن
بسم الله الرحمن الرحیم | جشنواره کن چیست؟
مقدمه؛ ضرورت شناخت جشنوارۀ کن
جشنوارە کن از زمان تأسیسش تاکنون همواره با پیچیدگیهای تاریخی و انگیزههای سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی عجین بوده است. برخلاف تصویری که از این جشنواره بهعنوان محفلی آزاد برای نمایش هنر و فرهنگ جهانی ارائه میشود، مروری بر تاریخچه پیدایش آن نشان میدهد کن، همانند جشنوارە ونیز و سپس برلین، با اهدافی فراتر از معرفی هنر تأسیس شد.
اهدافی که ریشه در رقابتهای ایدئولوژیک میان دولتها، گسترش نفوذ فرهنگی کشورهای غربی و مهندسی سبک زندگی جهانی دارد. متن حاضر با تکیه بر شواهد تاریخی، نقش دولتها، کمپانیهای چندملیتی، سرمایهداران عمده و جریانهای پشتپرده را در شکلدهی و اداره این جشنواره برجسته کرده است. جشنواره کن چیست
علاوه بر تحلیل نقش سازوکارهای مالی و نفوذ حامیان اقتصادی در روند انتخاب، داوری و اعطای جوایز، متن به جنبههای کمتر دیدهشدهای از تاریخ جشنواره، همچون تأثیر جنگ سرد، ورود قدرتهای سرمایهداری و سیاستهای صهیونیستی و حتی مواردی مانند حذف و سانسور نامرئی آثار غیرهمسو پرداخته است.

جشنواره کن چیست
رویکرد این تحلیل، نشان میدهد که نحوه گزینش فیلمها و چگونگی تقسیم جوایز نه براساس داوری صرف هنری بلکه برمبنای منافع کلان قدرتهای فرهنگی و سیاسی تعیین میشو، و بسیاری از شعارهای استقلال و تکثر فرهنگی جشنوارهها در نهایت به ابزاری برای تولید سلطه فرهنگی بدل شدهاند.جشنواره کن چیست
ضرورت بررسی و نگارش دربارە جشنوارە کن، دقیقاً از همین پیچیدگیها و اهمیت حضور آن در نظام رسانهای و فرهنگی جهان نشأت میگیرد. بدون شناخت زمینههای تاریخی، اهداف پنهان و سازوکارهای اثرگذار این جشنوارهها، هرگونه مواجهە انتقادی و آگاهانە با سیاستهای فرهنگی و هنری بینالمللی غیرممکن است.
مطالعه و واکاوی شکلگیری، توسعه و آثار پنهان جشنوارههایی همچون کن، کمک میکند تا نقش واقعی سینما در بازی قدرت و نفوذ فرهنگی را بهتر بفهمیم، از تکرار اشتباهات در عرصه ملی بپرهیزیم و راهبردهای مستقلتری برای تولید و ارائه آثار هنری طراحی کنیم.
این متن بر اساس مصاحبه استاد سعید مستغاثی با مرکز مطالعات راهبردی ژرفا تنظیم شده است.
چگونه جشنوارۀ کن در پاسخ به ونیز شکل گرفت؟
در ابتدا، به عنوان سؤال اول میپرسم: جشنوارۀ کن اصولاً چه زمانی و با چه هدفی تأسیس شد؟
بنده هم سلام عرض میکنم خدمت حضرتعالی. اجازه بدهید مقدمهای را دربارهٔ ماجرای جشنوارهها بیان کنم.

پیش از جشنوارۀ کن، جشنوارۀ ونیز بهعنوان قدیمیترین جشنوارۀ سینمایی جهان مطرح بود؛ این جشنواره در سال ۱۹۳۲ توسط موسولینی، رهبر ایتالیا، با هدف تبلیغات برای نظام فاشیستی خودش و برای گسترش ایدئولوژیِ حکومتش از طریق سینما و هنر تأسیس شد. آنها اهمیت بسیاری برای ابزار تبلیغات سیاسی و فرهنگی قائل بودند.
در واقع، هنر و فیلم ابزارهای مهمی برای موسولینی و حتی هیتلر بودند تا نگاه و تفکر خود را گسترش دهند. امروزه هم میبینید که مثلاً همواره افرادی در مناسبتهای بزرگ مانند انواع مسابقات جهانی یا المپیک نقش فرهنگی و تبلیغاتی برای کشور خود قائل میشوند و این یک سنت ماندگار است.
بنابراین، جشنوارۀ ونیز در اصل برای تبلیغات نظام موسولینی تأسیس شد و تا آغاز جنگ جهانی دوم نیز ادامه پیدا کرد.جشنواره کن چیست
در همین زمان، فرانسویها و آمریکاییها با دیدن تأثیر جشنوارۀ ونیز، احساس کردند که آنها نیز به جشنوارهای مشابه نیاز دارند تا فرهنگ و هنر خود را به رخ جهان بکشند و سهمی از این قدرت فرهنگی داشته باشند. بنابراین در سال ۱۹۳۹ جشنوارۀ کن را تأسیس کردند.جشنواره کن چیست
اما به دلیل آغاز جنگ جهانی دوم، جشنوارۀ کن در همان سال نخست نتوانست به طور کامل برگزار شود و حتی جوایزی نیز در آن سال اهدا نشد. با شروع درگیریها، جشنوارۀ کن، مدتی تعطیل شد و تا پایان جنگ دوم جهانی ادامه نیافت.
پس از پایان جنگ، در سال ۱۹۴۶ با ابتکار وزارت امور خارجۀ فرانسه و همکاری کشورهای متفقین، جشنواره دوباره راهاندازی شد و دورۀ جدیدی شروع شد که شهرت بینالمللی جشنوارۀ کن از همان زمان تازه پی گرفته شد.
در آن سالها هنوز جایزۀ نخل طلا(Palme d’Or) وجود نداشت و جایزۀ اصلی به نام «جایزهٔ بزرگ جشنواره» به فیلم برگزیده اهدا میشد؛ به عنوان مثال، اولین بار این جایزه به یک فیلم فرانسوی رسید. در هر صورت، شکلگیری جشنوارۀ کن در تقابل با جشنوارۀ ونیز و به ابتکار و همراهی دولتهای فرانسه و آمریکا رخ داد و این رویداد در همان مسیر گسترش پیدا کرد.جشنواره کن چیست
ظهور جشنوارۀ برلین؛ پیچ تاریخی جنگ سرد
در همان سالها، یعنی اواخر دهۀ ۴۰ و اوایل دهۀ ۵۰ میلادی، جشنوارۀ برلین نیز شکل گرفت و به یکی از سه جشنوارۀ اصلی و مهم جهان بدل شد. جشنوارۀ برلین در سال ۱۹۵۱ تأسیس شد؛ این زمان مصادف بود با آغاز جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب.جش

نواره کن چیست
آمریکا با کمک نهادهای امنیتی نظامیاش تلاش میکرد برای مقابله با نفوذ شوروی، عملیات فرهنگی بزرگی انجام دهد. در همان سالها، در شهر برلین کنگرهای به نام آزادی فرهنگی برگزار شد که هدفش تأثیرگذاری فرهنگی در مقابل جبهۀ شرق بود.جشنواره کن چیست
در همین فضا جشنوارۀ برلین هم تأسیس شد و حتی مسئولان آن با صراحت میگفتند که یک جشنوارۀ کاملاً سیاسی هستند و اهداف فرهنگی را بهانهای برای تحقق مقاصد سیاسی میدیدند.جشنواره کن چیست
مؤسس و اولین دبیر جشنوارۀ برلین به مدت حدود ۲۵ تا ۲۶ سال، «آلفرد بائر» بود. بعدها(در حدود سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱) بر اساس اسناد و بررسیهای تاریخی مشخص شد که آلفرد بائر از اعضای نوعی ساختار و شبکه هیتلری بوده است.
در تمام هفتاد سال گذشته، تا قبل از افشای این موضوع، جایزهای به نام «آلفرد بائر» نیز در همین جشنواره اهدا میشد.جشنواره کن چیست
پنهانکاری در تاریخ جشنواره و طرح پرسشهای تاریخی
حالا این پرسش مطرح میشود که چرا چنین موضوعی تا سالها پنهان ماند؟ چرا افرادی مثل آقای بائر به عنوان مؤسس دلیل خاصی برای پنهانکردن آن داشتند؟
مثلاً چرا اوایل دهۀ ۷۰ میلادی وقتی کارگردانی به نام سازندۀ فیلم «خداحافظ لنین» آشکارا اعلام کرد که برخی افراد در ردههای بالای جشنواره پیشینههای سیاسی بحثبرانگیز داشتهاند، این اعتراض یا افشاگری جدی گرفته نشد و کسی در آن دوره روی این مباحث ورود نکرد؟جشنواره کن چیست
نقش جریانهای مخفی و پشتپرده در سیاست و سینما
ریشۀ این ماجرا به مسائل کلانتری برمیگردد؛ جریاناتی که حتی ارتباط مستقیمی با بحث سینما ندارند اما تأثیر عمیقی بر فضای فرهنگی اروپا و جهان گذاشتهاند. ماجرای قدرت گرفتن هیتلر و بالا آمدن حزب نازیسم در دهۀ ۱۹۳۰ میلادی مثال روشنی از این دست مسائل است.
بسیاری معتقدند که هیتلر، توسط فردی به نام تریش لینکولن ـ که خودش فراماسونر بود و در دستگاه امنیتی بریتانیا فعالیت میکرد ـ حمایت شد و او را به قدرت رساند. از سوی دیگر، حزب تول ـ که آن هم ساختاری ماسونی داشت ـ نقش عمدهای در تحولات آن زمان ایفا کرد.جش

نواره کن چیست
اساساً این رخدادها بخشی از یک جریان برنامهریزی شده بودند؛ به ویژه در زمینه طرح شکلگیری اسرائیل. در آن دوران هنوز جمعیت زیادی از یهودیان اروپا تمایلی به ترک سرزمینهای خود و مهاجرت به فلسطین نشان نمیدادند و حتی حمایت سیاسی در این مسیر کافی نبود.
از این رو، نیاز به یک نیروی فشار و محرک به شدت محسوس بود؛ همین فشار از طریق جنگ دوم، ماجرای هیتلر و قتلعام یهودیان به وجود آمد. این رخدادها نوعی نیروی محرک عظیم بودند که جمعیت زیادی از یهودیان اروپا را وادار به ترک سرزمینهای خود و مهاجرت به سرزمینهای تازهتأسیس کردند، و همین وقایع منتهی به شکلگیری اسرائیل شد.
بعدها اسناد متعددی منتشر شد که نشان میداد همکاریهایی میان برخی از سران حزب صهیونیست با مجموعههایی همچون خاندان بوش در آمریکا و دیگر حلقههای قدرت وجود داشته است.

این گروهها نقش عمدهای در تهیه تدارکات و تسهیل پروسۀ کوچ یهودیان به سرزمین اسرائیل داشتند و برای تحقق این پروژه حتی منابع مالی و لجستیکی میدادند. در حقیقت آن افرادی که در طول جنگ کشته شدند، همان کسانی بودند که به هر دلیلی مایل به مهاجرت نبودند و قربانی شدند، اما دستهای دیگر که پذیرفتند، بخش عمدۀ جمعیت اولیه اسرائیل را تشکیل دادند.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
از جشنوارۀ برلین هم با همین رویکردها و اهداف شکل گرفت، ولی جشنوارۀ کن به تدریج سرمایهگذاری بیشتری رویش انجام شد، طوری که وزارت فرهنگ فرانسه به طور خاص وارد میدان شد. همانطور که امروزه میگویند، هر دورهٔ جشنوارۀ کن حدود ۲۰ میلیون یورو هزینه دارد؛ نیمی از این مبلغ را وزارت فرهنگ و در واقع دولت فرانسه تأمین میکند و نیم دیگرش را شهرداری کن تأمین میکند.جشنواره کن چیست
افزون بر این منابع دولتی، حضور گستردۀ کمپانیها و شرکتهای بزرگ بینالمللی ـ مثل رِنو، فیلیپس، بنز و غیره ـ نقش بسیار مهمی در تأمین هزینهها دارند؛ اساس این جشنوارهها را همین کمپانیها میسازند و پیداست برندهای مهم، به ویژه شرکتهای آمریکایی و سرمایهدارهای صهیونیستِ عمده هستند که بخش بزرگی از هزینهها را به دوش میکشند و گردش مالی جشنواره را کنترل میکنند.جشنواره کن چیست
در واقع، ماجرای کن را عمدتاً همین کمپانیها و جریان سرمایهداری ایالات متحده میچرخانند. از سال ۱۹۵۵ که نخل طلا به وجود آمد و از ۱۹۸۷ که راهاندازی رسمی فرش قرمز شروع شد، شکل و شمایل جشنواره کاملاً تغییر کرد.
حدود ۱۰ تا ۱۱ روز فرش قرمز(رد کارپت) هست و در این مدت ستارههای سینما و چهرههای سرشناس روی فرش قرمز حاضر میشوند، لباسهای خاص و برند نمایش میدهند، مدل جواهرات نشان داده میشود ـ همه اینها نوعی نمایش تبلیغاتی است که حضور کمپانیهای آمریکایی را تثبیت میکند.
هالیوود؛ قلب تپندۀ کن
در عمل، کمپانیهای آمریکایی نه فقط برای نمایش ساختههایشان، بلکه برای اینکه حتی چند اثر کمتر دیدهشدۀ خود را هم به جشنوارۀ کن بیاورند و دیده شوند، سرمایهگذاری سنگینی انجام میدهند. این تلاش صرفاً برای رقابت سینمایی نیست؛ اصل قصه حضور قدرتمند ایالات متحده در فضای رسانهای جشنواره است.جشنوا
ره کن چیست جشنواره کن چیست 
جشنوارهای علیه «شرق»؛ تاریخچۀ نبرد نرم
ریشههای کار به همان دوران جنگ سرد بازمیگردد؛ زمانی که کن و بسیاری دیگر از جشنوارههای اروپایی، عملاً به عرصهای برای تقابل فرهنگی غرب با ایدئولوژی شرقی(بهویژه شوروی) بدل شدند. دقیقاً همان دوران در آمریکا فرمولی تدوین شد: اصول، سبک زندگی و ارزشهای ایالات متحده باید در سینمای هالیوود و فیلمهای جشنوارهای تثبیت بشود؛ آموختههایی که رفتهرفته به دستور کار جشنوارههای اروپایی هم تبدیل شد.
شعار استقلال، واقعیت وابستگی
در ظاهر، کن با شعار شنیدن صداهای دیگر و نمایش فیلمهای مستقل و هنری کمخرج، قرار بود بدل به تریبونی مستقل در برابر سینمای تجاری هالیوود باشد؛ و شاید گهگاه شاید هم چنین شد، اما نگاهی به هفتاد و پنج دورۀ جشنواره بهوضوح نشان میدهد که جریان غالب همواره همان مسیر سینمای اصلی غرب، بهویژه آمریکاست.

درست است که گاهی فیلمهایی از کرهجنوبی و کامبوج راه پیدا میکنند، اما ساختار برنامهریزی و انتخاب جشنواره، عمدتاً حول سینمای آمریکا و اروپا میچرخد.جشنواره کن چیست
شاهد آشکار این ماجرا، حضور پررنگ فیلمسازان غربی همچون اسکورسیزی، اسپیلبرگ و حتی آثار کمپانیهای بزرگی مثل بنز و فیلیپس در طول سالهاست؛ جایی که حتی هیئت داوران هم ناخودآگاه یا آگاهانه تحتتأثیر قدرت کمپانیهای بزرگ قرار میگیرند.
قانون برای همه؟ آپارتاید سینمایی برای برخی
موضوع دیگری که وجهۀ جشنواره را زیر سؤال میبرد، نحوۀ اجرای قوانین داخلی آن است. یکی از قوانین اصلی کن تصریح دارد هیچ فیلمی که قبلاً در جشنواره یا اکران دیگری نمایش داده شده، حق حضور در بخش مسابقه را ندارد. اما در عین حال بارها دیده شده که همین مقررات برای آثار هالیوودی زنده نگه داشته نمیشود؛ یعنی فیلمهایی که پیشتر حتی در چند جشنواره نمایش داشتهاند، دوباره به مسابقه راه پیدا میکنند. این وضعیت، نوعی آپارتاید سینمایی و رانت ویژه برای فیلمهای آمریکایی ایجاد کرده است که دیگران از آن محروماند.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
پشت پردۀ تصمیمات: اعتراف دستاندرکاران
چنین نقدهایی فقط دغدغۀ ناظرین نیست؛ حتی چهرههایی همچون «پیر رئیسیان» (دبیر هنری سابق کن)، صراحتاً اشاره کردهاند که چرخ اصلی جشنواره وابسته به حضور کمپانیهای آمریکایی است. در گفتوگو با ژیل ژاکو، تأکید کرده بود که اگر فیلمهایی مانند «استار وارز»، «شرک»، و دیگر ساختههای پرفروش هالیوودی نباشند، کن رونقی ندارد.جشنواره کن چیست
نمونۀ عینی آن، حضور سالانۀ ستارگان هالیوود روی فرش قرمز است: از سیلوستر استالونه و آرنولد شوارتزنگر تا هریسون فورد و بروس ویلیس، زرهپوش و با تشریفات وارد میشوند و بخش عمدهای از انرژی جشنواره را بر دوش میکشند.
ستارهها؛ قلاب رسانه و تضمین رونق
برای مدیران جشنواره بسیار حیاتی است که به هر قیمتی، ستارگان هالیوود را جذب کنند و فیلمهایشان را به کن بیاورند، حتی اگر این آثار پیشتر در جشنوارههای دیگر دیده شده باشند. برای مثال فیلم «قاتلین زن» با بازی تام هنکس، با وجود حضور در دیگر جشنوارهها، فقط به خاطر عکسهای دیکاپریو و آنجلینا جولی و شهرت بینالمللی ستارهها، وارد کن شد.

در پس این ظاهر، بودجههای کلانی صرف نمایش رسانهای و تضمین استقبال عمومی میشود، چون بدون حضور این ستارهها، فروش، تیراژ خبری و رونق جشنواره بهشدت افت خواهد کرد. اگر کن تنها میزبان آثار کشورهای کوچک یا معدود فیلمها باشد، عملاً بخش عمدهای از توجه افکار عمومی و جمعیت رسانهایاش را از دست میدهد.
داوری با ستاره؟ یا رونق جشنواره؟
در نهایت، اگر ستارهها و فیلمهای آمریکایی نباشند، خیلیها اصلاً سراغ جشنواره کن را نمیگیرند. جشنواره ناچار است برای تداوم اعتبار و جذابیت خود، سرمایهگذاری عظیمی برای آوردن همین ستارهها داشته باشد. اگر فقط چند فیلم مستقل از کشورهای کوچک حضور داشته باشند، دیگر آن جشن و موج و حتی فروش بلیت هم در کار نخواهد بود.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
حاشیۀ اسکار؛ باز هم سایۀ ستارگان
جالب است که این روند فقط محدود به کن نیست. وقتی آقای مجیدی تجربه حضور فیلم «بچههای آسمان» در اسکار را تعریف میکرد، میگفت مراسم اسکار هم پر زرقوبرق و عظیم است اما تفاوت در نوع اولویتهاست.
او توضیح میداد که ما با ماشین به یک گوشۀ سالن میرفتیم و تقریباً بدون صدا و تشریفات عبور میکردیم؛ درحالیکه باقی مسیر برای ستارههای درجه یک هالیوود بود و تمامی نگاهها دنبال نامهایی مثل آنجلینا جولی و نیکول کیدمن و دیگر ستارگان آمریکایی میگشت. اینجا هم روشن است که صحنه برای ستارگان غربی چیده میشود و محصول سینمای ملی کشورهای کوچکتر، در حاشیه باقی میماند.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
ستارگان بیفیلم، ستارگان بیدلیل
در سالهای اخیر شاهد آن هستیم که حتی کارگردانان و بازیگران سرشناس جهانی بدون اینکه اثری تازه داشته باشند، باز هم با دعوت و پرداخت دستمزدهای کلان به جشنوارۀ کن آورده میشوند. این چهرهها، ولو فیلمی برای نمایش نداشته باشند، با ابزار تبلیغ و نمایش قدرت رسانهای حضور پیدا میکنند.جشنواره کن چیست
صرف حضورشان برای جشنواره کافی است تا موج خبری و پوشش رسانهای را تضمین کند. این توجیه را دارند که باید همۀ دوربینها و رسانهها را به سمت خود نگه دارند، و همین کافی است تا میلیونها یورو برای چند عکس هزینه شود.
شعارهای زیبا، واقعیتهای تلخ
گرچه جشنوارۀ کن در ظاهر و در مانیفست رسمیاش شعارهایی مثل شنیدن صدای فرهنگهای گوناگون و توجه به سینمای مستقل را پررنگ نمایش میدهد، اما واقعیت این است که در عمل تمام راهها به نفع سینمای آمریکا و کمپانیهای هالیوودی باز است.
کافیست گذری به سایت رسمی بزنید؛ همچنان همان شعارها و تعارفات تکرار میشود ولی آنچه میبینیم چیزی کاملاً متفاوت است.
نمایش جایزهها: از شگفتی تا شرمندگی
در روند اعطای جوایز، گاه تصمیمات تعجبآوری گرفته میشود: مثلاً نخل طلای افتخاری به تام کروز و هریسون فورد داده میشود. واکنش تعجب هریسون فورد هنگام دریافت جایزه کاملاً گویاست؛ او با تعجب و بیمیلی پرسیده بود چرا جایزه به من داده شده است؟ این مسئله وقتی عجیبتر میشود که شما میبیند بسیاری از بزرگان حقیقی تاریخ سینما، اصلاً چنین فرصتی نداشتند.جش
نواره کن چیست 
مثلاً هیچگاه نخل طلای جشنواره به «اینگمار برگمان»یکی از سرسلسلههای سینمای هنری جهان، تعلق نگرفت. حتی همان بار معدود که تصمیم داشتند در پنجمین سالگرد جشنواره، نخل طلای افتخاری به برگمان اهدا کنند، او حاضر نشد جایزه بپذیرد و به کن نیامد.
غیبت بزرگان، حضور رسانهایها
شمار زیادی از فیلمسازان افسانهای مثل چاپلین، ژان رنوار، هیچکاک و دیگر نامهای ماندگار هیچگاه شانسی برای راه یافتن به جشنواره پیدا نکردند. در مقابل، ستارگان هالیوود چه فیلم داشته باشند، چه نداشته باشند، تنها به دلیل موج خبری و سرمایهگذاری، روی فرش قرمز جشنواره حاضر میشوند.
اتفاقاً رفتار بعضی از این چهرهها با جشنواره نیز جالب است: چند سال قبل، هریسون فورد، آرنولد شوارتزنگر و دیگران زرهپوش روی فرش قرمز آمدند و حتی نوعی توهین به سبک جشنواره را هم رقم زدند.
تابلوی هنری یا میدان سیاست؟
آیا جشنوارۀ کن از ابتدا زیر سایۀ اهداف سیاسی متولد شد؟ همانطور که اشاره شد، غرب برای مقابله نمادین با بلوک شرق و جشنوارههای رقیب مثل برلین و ورشو، به فکر تأسیس کن افتاد و نقش وزارت امور خارجۀ فرانسه هم کاملاً تعیینکننده بوده است. این جشنواره طوری طراحی شد که یک تابلوی فریبندۀ هنری و روشنفکری داشته باشد، اما در عمل مأموریتش تقابل فرهنگی و سیاستگذاری ایدئولوژیک بود.
در دوران اوج جنگ سرد، ماموریت جشنوارۀ کن، مقابله با شوروی و صدور ارزشهای غربی بود. وقتی جنگ سرد پایان یافت، این جبهه تغییر کرد و جهتگیری جشنواره به سمت کشورهای اسلامی و فرهنگ مسلمانان چرخید. حالا جبهه ایدئولوژیک اصلی غرب، جهان اسلام است و جشنواره در همین راستا حرکت میکند.جشنواره کن چیست
فیلم سیاسی یا فیلم ایدئولوژیک؟
این پرسش مهمی است که باید تفاوت میان فیلم سیاسی با فیلم ایدئولوژیک را روشن کنیم. تاریخ سینما پر است از فیلمهایی که رویکرد سیاسی داشتهاند؛ کارگردانان بزرگی چون کوستا گاوراس(زد، اعتراف)، هیچکاک (فیلمهای جاسوسی)، یا آنجلوپولوس (چشماندازی در مه، سفر به سیترا) همگی بعضاً آثار سیاسی ساختهاند.

حتی در مجموعههایی مثل جیمز باند، ردپای سیاست جهانی پیداست. پس جنس اعتراض ما به این جشنوارۀ صرفاً سیاسی بودن فیلم نیست. اصل مسئله، به تعبیر درست، حضور یک فرمول ایدئولوژیک آمریکایی است که از ابتدا در سینما و جشنوارهها تزریق شد.
فرمول آمریکایی و مأموریت جشنوارهها
این فرمول، دو بند اساسی دارد: اول، باید سبک زندگی آمریکایی و ارزشهای فرهنگ غربی در سینما نمایش داده شود؛ دوم، هر جا که ایدئولوژی و سبکی مخالف این جریان باشد، با آن مقابله میشود. به همین دلیل همیشه پای سینما و سیاست به صورت پنهان و آشکار در جشنوارههایی مثل کن دیده میشود.
حتی مراسم اسکار هم گاهی بر همین مبنا جلو رفته؛ نمونهاش فیلم «آرگو» که رسماً ضد ایران ساخته شد. البته معنایش این نیست که هر فیلمی در اسکار یا کن علیه کشوری خاص است، اما روشن است که مسیر اصلی و جریان غالب، نمایش و ترویج سبک زندگی آمریکایی و ارجحیت دادن به فرهنگ غالب غربی است. باقی ادعاها و شعارها، بیشتر برای پر کردن ویترین ظاهری است تا نمایش واقعیت پشت صحنه.
تبلیغ سبک زندگی؛ مأموریت پنهان جشنوارهها
از ابتدای پیدایش تا امروز، جشنوارۀ کن و مشابههایش صرفاً دنبال تبلیغ فیلم یا هنر نبودهاند، بلکه پیگیر القای نوعی سبک زندگی ویژه هستند. اگر این سبک زندگی در یک جامعه جا بیفتد و فراگیر شود، دیگر لزوماً نیازی به تغییر حکومت یا نظام سیاسی ندارند؛ مهم نیست آن حکومت جمهوری باشد، دموکراتیک، سوسیالیستی یا هر چه.
داستانی که در پشت پردۀ کنفرانسهای تاریخی مثل برلین و رقابتهای دوران جنگ سرد شکل گرفت، دقیقاً دنبال نفوذ فرهنگی و تغییر ارزشها بود.
جابهجایی آرمان؛ از ایدئولوژی تا سبک زندگی
در آن مقطع، بلوک شرق، غرب و حتی نیروهای چپِ داخل ایران، همگی میکوشیدند از این ابزار فرهنگی بهره ببرند. جالب اینجاست که شاه و فرح پهلوی نیز در ایران از نیروهای چپ استفاده میکردند، حتی خود فرح سابقۀ گرایش چپ داشت. این نشان میدهد که بحث، صرفاً بر سر ایدئولوژی سیاسی نیست، آنچه همه چیز را تعیین میکند، «سبک زندگی» است. همین تغییر سبک زندگی است که برای صاحبان جشنوارهها و بنگاههای رسانهای اهمیت حیاتی دارد.جشنواره کن چیست
تجدد و هویت؛ روایت شکستخورده حکومتها در برابر فرهنگ
نگاهی تاریخی به ایران نشان میدهد که از زمان ورود تجدد و سکولاریسم، یعنی اوایل قاجاریه، اومانیسم و باورهای جدید بتدریج فرهنگ سنتی و اسلامی را به حاشیه راندند. پنج شش شاه قاجار رفتند، دو پادشاه پهلوی آمدند و حتی پس از انقلاب و با وجود رئیسجمهورهای متفاوت، آن بافت و ریشۀ فرهنگی سکولار هنوز در جامعه جاری است. پس مشکل، صرفاً تغییر حکومت نبوده؛ مهمترین حربه همان سبک زیستن و فکر کردن است که عوض شده.
ایدئولوژی پنهان؛ هدف نهایی هالیوود و جشنوارهها
به همین دلیل است که ریشههای ایجاد هالیوود و جشنوارههایی مانند کن، به کنشهای کاملاً ایدئولوژیک باز میگردد؛ گروههایی هستند که رؤیای سلطه بر جهان را در سر دارند.
این نگرش را برخی تا تاریخ جنگهای صلیبی عقب میبرند: از برپایی پروتستانتیسم، مهاجرت به آمریکا و بعدها تأسیس اسرائیل. همین جریانها، راهاندازی جشنوارهها و تولیدات سینمایی غربی را از ابتدا با نیت صِرف فرهنگی و هنری شروع نکردند.
هدفشان شکلدهی ذهن و زیست جهانی است؛ همان چیزی که امروز به اسم «ورد دامنیشن»(World Domination) شناخته میشود. پس ماجرا فراتر از سیاستورزی حکومتی یا شعار است؛ این یک مهندسی جهانی سبک زندگی است.
سینما؛ تقابل یا تصنع دین؟
نکتۀ دیگر آنکه حتی هر جا نیاز باشد، جشنوارهها و هالیوود برای رسیدن به هدف خود ابایی از نمایش اسلام هم ندارند تا به صورت ظاهری به اهمیت بدهند؛ نمونهاش فیلم «۳۰ دقیقه بعد از نیمهشب» ساختۀ کاترین بیگلو، جایی که فرماندۀ سازمان سیآیای را در حال نماز خواندن نشان میدهد.جشنواره کن چیست
یا فیلم «قلمرو» پیتربرگ و «همه دروغها» ریدلی اسکات، که حتی چهرۀ صلاحالدین ایوبی را پیروز و مثبت ترسیم میکنند. مشکل آنها با دین نیست، مشکل با ایدئولوژی و سبکی از زندگی است که منافع آنها را تهدید کند.
قدرت رسانه؛ حاکمان امروز جهان
در نهایت، اصل داستان جشنواره کن و مشابههایش، مدیریت توسط گروهی سرمایهدار چندملیتی است که عمدتاً ذیل سرمایهداری صهیونیستی تعریف میشوند؛ نه صرفاً آمریکایی. همین گروهها جشنوارهها را راه میاندازند، سینما را میچرخانند و سیاستگذاری اصلیشان، مهندسی و سلطه فرهنگی است، به جای بازی صرف سیاسی.

توهم توطئه؟ یا واقعیت سیاستگذاری جشنوارهها؟
موضوع، «توهم توطئه» نیست؛ اینجا جریان بهروشنی اقتصادی و ایدئولوژیک است. سرمایه کلانی صرف برگزار کردن جشنوارهها میشود و طبیعتاً گردانندگان آن، آرمانهای خود را دنبال میکنند.
بنابراین، در گزینش فیلمها و اعطای جوایز نیز معمولاً آثاری انتخاب میشوند که با همین آرمانها هماهنگ باشند. حتی اگر مثلاً فیلمی دفاع مقدسی از ایران جایزه بگیرد، باز هم با اصول و اهداف ایدئولوژیک جشنواره منافات ندارد و کمابیش همان سبک مورد نظر را دنبال میکند.
ساختار جشنواره کن؛ دبیر، داوران و نقش دولتها
دربارۀ ساختار مدیریتی کن باید دانست که این جشنواره توسط وزارت فرهنگ و دولت فرانسه و همچنین شهرداری شهر کن برگزار میشود. نقش شهرداریها در این میان بسیار کلیدی است؛ برای مثال نه تنها جشنواره کن بلکه بسیاری جشنوارههای جهان توسط شهرداریهای فعال حمایت مالی میشوند و بعضاً بخش عمدهای از بودجۀ فیلمهای شرکتکننده نیز توسط همین نهادها تأمین میگردد.

گاهی حتی در حضور فیلمهای ایرانی در این جشنواره، شهرداریهایی مانند هامبورگ یا فرانکفورت نقش مهمی در حمایت مالی داشتهاند.
دبیر هنری؛ قدرت نامرئی و تصمیمگیر نهایی
در ساختار برگزاری جشنواره، یک دبیر هنری منصوب میشود(برای مثال تیری فرمو در سالهای اخیر، پیشتر ژیل ژاکوب) که مسئول اصلی انتخاب فیلمهاست.جشنواره کن چیست
جالب اینجاست که هیئت انتخاب فیلمها افراد ناشناخته و معرفی نشدهای هستند و تصمیمگیری نهایی با شخص دبیر است. گاهی افرادی از کشورهای مختلف مثل محمد حقیقت میآمد ایران و پیشنهاداتی ارائه میداد و فیلمهایی را انتخاب میکردند، اما در نهایت، اختیار کامل تعیین ترکیب آثار بخش رقابتی با خود دبیر هنری است.
فرمول انتخاب؛ بر اساس مانیفست ایدئولوژیک
فرآیند انتخاب فیلمها نه لزوماً مبتنی بر کیفیت هنری محض یا داوری استاندارد، بلکه اساساً برپایۀ مانیفست جشنواره صورت میگیرد؛ مانیفستی که غالباً همان فرمول آمریکایی را دنبال میکند و ترویج اصول زندگی غربی در آن برجسته است.
پس آثار مخالف این ایدئولوژی کمتر مجال دیده شدن پیدا میکنند و حتی اگر اثری از کشوری مانند ایران در جشنواره موفق شود، اغلب به خاطر همسویی با جهتگیریهای جشنواره بوده است.
نمونه بارز آن فیلم «فروشنده» است که تناقضی با مبانی غربی نشان نمیدهد و دارد مخاطره سبک زندگی مقابل آنان را نمایش میدهد.
هیئت داوران؛ ترکیبی متنوع، نقش پررنگ رئیس
هیئت داوران جشنواره کن معمولاً متشکل از هفت نفر است که انتخاب این اعضا نیز توسط همان دبیر هنری صورت میگیرد. ترکیب داوران معمولاً ترکیبی از کارگردان، بازیگر، طراح، نویسنده و حتی مدل است، اما معمولاً بازیگران در آن غالباند و رئیس هیئت داوران نقشی کلیدی در خطدهی و جهتدهی آرا دارد.

برای مثال، وقتی ریاست داوران با یک بازیگر پرآوازه باشد(که اغلب چنین است)، تأثیر او در انتخاب برندگان بسیار زیاد جلوه میکند. تنها در دورههای محدود، کارگردانها یا نویسندگان بهعنوان رئیس حضور داشتهاند، در سایر موارد، بازیگرها جهتدهی اصلی را بر عهده داشتهاند.
نمونه روشنی از این فرایندهای مسئلهدار، در سال ۱۹۸۷ رخ داد؛ زمانی که ایو مونتان ریاست هیئت داوران را بر عهده داشت و فیلم «زیر آفتاب شیطان» به کارگردانی موریس پیاله، با کیفیتی بسیار ضعیف نخل طلا گرفت.
این انتخاب در حالی صورت گرفت که فیلمهایی بسیار پختهتر و مهمتر مانند «غلاف تمامفلزی» ساخته استنلی کوبریک حضور داشتند اما نادیده گرفته شدند!جشنواره کن چیست
پشت پرده جوایز؛ تصمیمات ناگهانی و غیرمنتظره
برخلاف آنچه تصور میشود، نقش هیئت داوران همواره تعیینکننده نهایی جوایز نیست. برای مثال، در همین سالهای اخیر، جایزهای به نام «جایزه ویژه» به فیلم محمد رسولُف تعلق گرفت؛ جایزهای که قبلاً اصلاً در لیست رسمی جوایز نبود و «تیری فرمو» دبیر جشنواره، ناگهان آن را طی مراسم به این فیلم اهدا کرد.
این اتفاق نشانگر آن است که دبیر هنری با بهرهگیری از اختیاراتش، میتواند حتی در لحظه درباره نوع جوایز و برندگان تصمیمگیری کند، مستقل از نظر هیئت داوران. متأسفانه بسیاری از رسانهها این جایزه را «جایزۀ ویژه هیئت داوران» معرفی کردند، درحالیکه نام آن «Special Award»(جایزه ویژه) بود و ربطی به جوایز کلاسیک داوران نداشت. چنین روندهایی در سالهای مختلف تکرار شده و حتی وبسایت رسمی کن نیز این موضوع را تأیید کرده است.
معیارهای اعطای نخل طلا؛ فیلمهای مدیریتی با استقبال معمولی
در نهایت، مهمترین جایزۀ جشنواره یعنی «نخل طلا» در عمل اغلب به فیلمهایی داده میشود که از نظر مدیریت جشنواره و دبیران، جهت ایدئولوژیک و سبک زندگی موردنظرشان را بهخوبی تبلیغ میکند، حتی اگر آن فیلم شخصاً مورد علاقه هیئت داوران نباشد یا از نظر هنری به پای آثار دیگر نرسد. این روند هر سال نقدهای فراوانی را برانگیخته و گاهی موجب اعتراضهای جدی در همان مراسم اهدای جوایز شده است.
بازی با جوایز؛ سیاستِ پشت پردۀ «جوایز ویژه» و «جایزۀ بزرگ»
در جشنوارههایی چون کن، برلین و ونیز، همواره دو دسته جایزه وجود دارد: جوایز اصلی(مانند نخل طلا، خرس طلایی و شیر طلایی) و جوایز بزرگ یا ویژه. جوایز اصلی عمدتاً بازتابدهندۀ سیاستگذاری و مدیریت جشنوارهاند؛ جایزهای است که همان آرمانها و مناسبات پشت پرده را تبلیغ میکند.

اما جوایز ویژه یا جوایز بزرگ(Grand Prix/ Special Prize) اصطلاحاً به ارادۀ هیئت داوران مرتبط است و گاهی به فیلمهایی داده میشود که رأی و احساس جمع داوران با آن همراهی داشته باشد.جشنواره کن چی
سیاست تقسیم جوایز؛ «عدالت خیالی» یا ضعف ساختاری؟
یکی از ایرادهای ساختاری هم در همین سیاست تقسیم جوایز دیده میشود: سالهایی بوده که ناگهان اعلام شده هر فیلمی تنها میتواند یک جایزه مهم ببرد.
یعنی اگر فیلمی جایزۀ بهترین بازیگری را گرفت، دیگر نخل طلا نصیبش نمیشود؛ یا مثلاً جایزۀ فیلمنامه، کارگردان و بهترین فیلم به سه فیلم متفاوت میرسد. این روند، شبیه خالهبازی بچههاست! مگر امکان دارد فیلمی بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی نداشته باشد اما بهترین فیلم سال شود؟ یا برعکس، فیلمی با عناصر متوسط ناگهان بالاترین جایزه را بگیرد؟
این اشکال، فقط در کن نیست؛ در جشنوارۀ فجر ایران نیز دیده شده است، که گاهی فیلمی با حداقل جوایز تخصصی، ناگهان سیمرغ بهترین فیلم را به خانه برده است. انگار بچهای که همه نمرههایش یازده و دوازده بوده، بیدلیل معدل بیست بگیرد! این مسئلهی مهمِ «باگ داوری» است: یعنی اگر فیلمی جایزۀ بازیگری را برد، اطمینان یابید که دیگر سراغ جوایز مهم نمیرود.
نقد مانیفست جشنواره؛ آرمانهای واقعی یا شعار؟
آنچه به عنوان مانیفست جشنوارهها از آن یاد میشود – مثلا تأکید بر شنیدن «صدای دیگر فرهنگها» – اغلب در حد شعار باقی مانده است. اگر آثار بخش رقابتی کن را مرور کنید، بیشتر آنها بعدتر در اسکار نیز دیده میشوند؛ یعنی همان آرایشی که نخل طلا گرفته، به نوعی در هالیوود و حلقۀ کمپانیها تکرار میشود.
این خود، چرخهای از مهندسی هنری و حتی سیاسی است: جشنواره کن نه صرفاً داوری مستقل بلکه ابزاری برای ساخت جریان و ستارهسازی است.
انتخاب فیلمها؛ سازوکار بسته و حلقههای خاص
در انتخاب آثار برای جشنواره کن، بر خلاف اسکار، سازوکار عضویت باز و رأیگیری ۵-۶ هزار نفره وجود ندارد که نمایندگی از سلایق ملی یا صنفی باشد.

در اسکار، هر کشور کاندیدا معرفی میکند و رأی صنفی اثرگذار است. اما در کن، انتخابها محدود به تصمیمگیری یک دبیر هنری و حلقهای از مشاوران است. طی بیست-سی سال اخیر، همواره یک سری نامهای ثابت در بخش رقابتی دیده میشوند؛ کارگردانها یا فیلمسازان خاص که انتخاب آنها به سیاستها و روابط پشت پرده مرتبط است.
در مورد ایران هم، این موضوع مشهود است: فیلمهایی که به معنای واقعی کلمه خوشایند فرمول یا تفکر جشنواره نیستند، ورود پیدا نمیکنند. مثل این میماند که شما بخواهید در یک نمایش خصوصی، فیلمی صددرصد مخالف ارزشهای برگزارکننده را پخش کنید؛ طبیعی است که چنین اجازهای داده نمیشود.جشنواره کن چیست
داوری و اسپانسر؛ اقتصاد ایدئولوژی در انتخاب آثار
همان طور که در ماجرای فیلم «شب بخیر و موفق باشید» (Good Night, and Good Luck) ساخته جورج کلونی آمده، رفتار سرمایهداری غربی نسبت به محتوای ایدئولوژیک، مبتنی بر سازوکار حمایتی مالی است: تا زمانی که برنامه یا فیلم مطابق میل حامی مالی و شرکتهای سرمایهگذار باشد، حمایت ادامه دارد.

اما اگر جریان تولیدکننده اثر به انتقاد از ساختار نزدیک شود، به صورت نامرئی و تدریجی حمایتهای مالی کنار میرود و اثر به خاموشی کشیده میشود؛ نه با سانسور صریح، بلکه با قطع کمکهای پنهان اقتصادی.
چنین روندی بهخوبی بازتابدهنده سازوکار جشنواره کن و جشنوارههای بزرگ است: پشت انتخاب فیلمها و تقسیم جوایز، شبکهای از ایدهها، سرمایه و علاقهمندیهای خاص پنهان است که سرنوشت فیلمها را تعیین میکند؛ نه صرفاً نقد هنری و نه رأی مستقل داوران.
حذف تدریجی و نامرئی؛ سازوکار انتخاب در سایه
در واقع سازوکار حذف یا انتخاب فیلم عمدتاً رو بازی نیست و همه چیز خیلی نرم و تدریجی انجام میشود. یعنی هیچوقت مستقیماً نمیگویند فیلم یا برنامهات را بیرون میکنم.
میگویند شرط قبولی برنامه یا فیلم این است که اسپانسر بیاوری؛ و اسپانسر هم که کسی کنار خیابان پیدا نمیشود، باید کمپانیهای بزرگ، همانهایی که سرمایهداران شاخص پشتش هستند، حاضر شوند وارد میدان شوند. وقتی به اینجا میرسد، کمپانی برای منافع خودش کار میکند، اگر فیلم یا برنامه با منافعش جور نبود، خیلی ساده عقب میکشد و میگوید حمایت مالی نمیکنم.
مثلاً جشنواره کن، تیری فرمو دبیر آن، اگر بخواهد فیلم «موسی کلیمالله» حاتمیکیا را بیاورد، کمپانی بزرگی مثل بنز و دیگر حامیان که سرمایهداران خاصی پشتشان هستند، با صراحت اعلام میکنند که این فیلم به خط فکریشان نمیخورد و دیگر حاضر به حمایت مالی نیستند.
یعنی با یک نگاه منطقی هم معلوم است که هیچ مدیرعامل سرمایهگذاری حاضر نیست برای فیلم، محصول یا برنامهای هزینه کند که در تناقض با منافعی است که برایش کار میکند.
منطق اقتصاد؛ چرخش سرمایه و انتخاب هنری
برای کسی که کمی نگاه ساختاری یا اقتصادی داشته باشد، این تصمیم کاملاً روشن است. مثلاً اگر شما را به عنوان مدیرعامل یک شرکت بزرگ خودروسازی بگذارند و بعد شما به جای توسعه همان صنعت، به تبلیغ دوچرخه سواری بپردازید، طبعاً در اولین فرصت کنار گذاشته خواهید شد.

حتی نمونههای واقعی هم دارد: مدیر روابط عمومی بنز وقتی رفت و تویوتا خرید، بلافاصله برکنار شد. بنابراین وقتی سرمایهداران اصلی پشت جشنوارهها حضور دارند، قابل تصور است که چه فیلمی میتواند در ویترین جشنواره قرار بگیرد.
سایه قدرتها؛ ورود ایدئولوژی به دنیای جشنواره
اسامی معروفی مثل روبرت مرداک یا جورج سوروس و غیره در همین سازوکار سرمایهگذاری نقش دارند. به همین علت بعید است فیلمی که کاملاً با فرمول، سبک زندگی یا نظام فکری شرکتها و صاحبان قدرت مالی مخالف است اصلاً به جشنواره راه پیدا کند.
طبیعتاً دبیر جشنواره به جای ریسک روی یک فیلم غیرفرمول، ترجیح میدهد فیلمهایی را انتخاب کند که ایدئولوژی آمریکایی یا سبک زندگی آمریکایی را تبلیغ کنند. همین روند در مورد برخی فیلمسازان ایرانی نیز صدق میکند: فیلمهایی از جعفر پناهی یا سعید روستایی چون با این فرمول جهانی هماهنگ هستند، شانس نمایش و موفقیت دارند.
جشنواره و ارگان؛ مشابهت منطق در انواع ساختارها
در مقابل، اگر جشنوارهای کاملاً زیرنظر یک ارگان خاص باشد(مثلاً بنیاد سپاه در ایران)، باز هم انتظار نداریم فیلمی کاملاً خلاف جهانبینی آن ارگان در جشنواره نمایش داده شود.
این روند در همهجا وجود دارد و اگر فیلمی بیگانه با اصل هویت و ایدئولوژی آن ساختار ارائه شود، طبیعتاً کنار گذاشته خواهد شد. بنابراین باز هم، دبیر و رئیس هیئت داوران نقشی در تعیین سیاست کلان جشنواره ندارند و تصمیمگیرنده اصلی، همان کمپانیها و حامیان تبلیغاتی هستند که در پس ماجرا ایستادهاند.
چهره واقعی تصمیمگیرندگان؛ مجریان یا سیاستگذاران؟
در واقع دبیر جشنواره و رئیس هیئت داوران با همه اختیاری که به آنها نسبت داده میشود، تنها مجری ویترین ظاهری جشنوارهاند و تصمیمات اصلی در سطحی بالاتر توسط همان صاحبان سرمایه رقم میخورد. همین سازوکار پس از بیست سال دبیری «دیتر کاسلینگ» در جشنواره برلین هم عیان بود و خودش بارها بر این نکته تأکید میکرد که سیاست بر تمام فرآیند انتخاب آثار سایه افکنده است.
مدیران بیمسئولیت یا قربانیان اقتصاد؟
«کارلو چتریان» کسی بود که از جشنواره لوکارنو وارد شد. این فرد آشکارا رویکردی ضدایرانی داشت و سه چهار سالی در جشنواره کن فعالیت کرد اما زمانی که دورهاش به پایان رسید، به شکلی سریع و بیسروصدا کنار گذاشته شد.
علت این خروج ساده بود: آنطور که باید و شاید انتظارات حامیان مالی را برآورده نکردند. سازوکار کاملاً منطقی است؛ دبیر جشنواره تنها زمانی قدرت حفظ موقعیتش را دارد که بتواند خواستههای صاحبان پول و سرمایه را اجرا کند.
سرمایه سیاسی، سیاست سرمایه؛ پیوند آشکار
در حقیقت، تصمیمگیرنده نهایی در جشنوارههای بزرگ افرادی مثل دبیر یا داوران آگاه و باسواد نیستند؛ بلکه همیشه باید دید صاحبان پول دقیقاً چه میخواهند و همان مطالبه را پیش برد. این روند مختص به کن هم نیست، بلکه منطق غالب همه ویترینهای فرهنگی است که سرمایهداری و ایدئولوژی درهم تنیده دارند.
نقطۀ عطف توجه کن به سینمای ایران
اما پرسش مهم این جاست: جشنواره کن از چه زمانی و با چه رویکردی به سینمای ایران توجه نشان داد؟ قبل از انقلاب، حضور ایران بسیار محدود بود. حتی دو جایزه کوتاه هم بیشتر از این نصیب سینمای ایران نشد و اغلب آثار عرضه شده جدی گرفته نشدند.

دهه شصت؛ تلاش پر فراز و نشیب برای ورود به جشنوارهها
بعد از انقلاب، ماجرای دیگری آغاز شد. سیدمحمد بهشتی و همایون شجاعنوری روایت میکنند که در دهه شصت، با تأسیس بنیاد فارابی، تلاش گستردهای صورت گرفت تا فیلمهایی از ایران به جشنوارههای جهانی فرستاده شود. در آغاز حتی به نامههای ارسال شده هیچ پاسخی نمیدادند.
بعد از مدتی، برخی جشنوارهها شروع به پاسخ دادن کردند اما عمدتاً بازخورد منفی بود: «این فیلمها به کار ما نمیآید.» نگاهی که به سینمای انقلاب و ایران میشد، بسیار سختگیرانه و محدود بود.
به تدریج اما برخی آثار در جشنوارههایی همچون «سه قاره نانت» و «لوکارنو» پذیرفته شدند. فیلم «دونده» امیر نادری و «آبادِ خاک» نمونههایی از این ورود تدریجی بودند. یا فیلم «خانه دوست کجاست؟» که توجه لوکارنو را جلب کرد، یا «ناخدا خورشید» که به بخش مسابقه راه یافت.
اما همچنان بسیاری از آثار مستقل مثل «دیدهبان» یا «مهاجر» فرصت حضور نیافتند و این یک پارادوکس بود که فیلمهای خاص با رویکردی متفاوت بدون توجه باقی میماندند.
جستجوی فرمول؛ چگونه فیلمی بسازند تا برگزیده شود؟
به همین دلیل، دستاندرکاران سینمای ایران با یک پرسش اساسی مواجه شدند: «چه فیلمی بسازیم که آنها قبول کند؟» نه اینکه فیلمی بهتر بسازیم، بلکه هدف این بود که نظر برگزارکنندگان و شرکتهای حامی را جلب کنیم.
جلساتی با هیئتهای طولانی(در هر دولتی، چه سازندگی، چه اصلاحات، چه اصولگرا و حتی دولت شهید رئیسی) تشکیل میشد، ولی نتیجه مشترک همه این نشستها این بود: ما باید فیلمی بسازیم که آنها خوششان بیاید. هنر و سینما کاملاً به حاشیه رفت؛ اسکار و جشنوارهها بر مبنای تمایل اسپانسرها و سیاستهای کلان انتخاب میکردند، نه بر اساس ارزشهای واقعی هنری.
فرمول آمریکایی و غیبت سینما؛ هنر در سایۀ تجارت و نمایش
در نهایت، جشنواره کن با قدرت وتوی سینمای آمریکا و صاحبان کمپانیها اداره میشود؛ فرمول آمریکایی حاکم است. در این سیستم دیگر خبری از هنرِ خالص یا سینمای مستقل نیست. هرچه تماشاچی میبیند، از فرش قرمز و سلبریتی تا برندینگ لباس و حتی مدل مو، زیر سایه سرمایه و تبلیغات قرار میگیرد تا اسپانسرهای کلیدی منافع خود را تضمین کنند.
داوران هم اغلب هیچ تخصصی در سینما ندارند؛ حتی بازیگری که برای شو و ظاهر دعوت میشود، ارزش داوری هنری ندارد. مثالهای مهمی هم وجود دارد: بسیاری از شاهکارهای سینمایی مانند آثار برگمان، رنوار یا چاپلین اصلاً هرگز به جشنواره راه نیافتند یا جدی گرفته نشدند، در حالی که ستارههایی مثل تام کروز و هریسون فورد به صرف شهرتشان بیشترین توجه را دریافت کردند.
نتیجه؛ جشن هنر یا صحنه قدرت؟
در نهایت باید گفت که جشنوارههایی چون کن، بسیار فراتر از رویداد هنریاند و ساختاری برای نمایش قدرت، ایدئولوژی و تجارت هستند. هنر و سینما در این میان اغلب فقط بهانهاند و تصمیم نهایی همیشه در دستان همان کمپانیهای صاحب قدرت اقتصادی باقی میماند.
معیار دوگانه؛ از بونوئل تا فرش قرمز کن
زمانی برای ما نقل میکردند که لوئیس بونوئل، فیلمساز صاحبنام اسپانیایی، در یک جشن سینمایی نشسته بود که دید مقامی دولتی وارد شد و همه پا شدند رفتند.
همیشه به ما انتقاد میکردند که چرا در جشنواره فجر مقامات دولتی میآیند و حضوری برجسته دارند. اما حالا میبینیم خاندان سلطنتی انگلستان از لندن بلند میشوند تا فقط برای تام کروز که میخواهد جایزه بگیرد به کن بیایند و شخصاً استقبالش کنند. همین تناقضها نشان میدهد که آن چیزی که به نام هنر و سینما مطرح میشد، بیشتر یک ظاهر و بهانه است.
معیار انتخاب؛ بهجای ارتقاء سینما، دنبالهروی پسند خارجی
در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، سؤال سینمای ایران از خودش دیگر این نبود که چه فیلمی بهتر است بسازیم یا کیفیت سینماییمان را ارتقا بدهیم، بلکه پرسش اصلی شد «چه فیلمی بسازیم که آنها خوششان بیاید؟» این یعنی هدف دیگر نه پیشرفت هنری و استاندارد بالاتر، بلکه دنبالهروی طبق پسند و سلیقه جشنوارههای غربی که خودشان هم آن گرید و سطح را با هالیوودیها و سلبریتیها(مثل هالی بری و تام کروز) تعریف میکردند و اصولاً اجازه نمیدادند کسی از دایره انتخابشان فراتر برود.
حذف هویت و شخصیت؛ تقلید بیثمر و فرموله
در حقیقت، شما حتی اگر بخواهید بهترین شوید، در نهایت پذیرفته نمیشوید و فقط مقلدی درجه دوم باقی میمانید. این موضوع به مرور باعث شد فیلمسازان ایرانی به جای یافتن لحن و هویت مستقل به سمت کپیبرداری و ساخت فیلمهایی مطابق سلیقه داوران خارجی بروند. مثلاً فیلمهایی در سبک «خانه دوست کجاست؟» هرچند از نظر هنری قابل بحثاند، اما آن روح و انرژی انقلابی سینمای قبل از ورود جشنوارهای ایران را ندارند.جشنواره کن
چیس
ت
ماجرای راهیابی سینمای ایران به کن؛ از شانس تا سیاست
آرزوی بسیاری از فیلمسازان ایرانی این بود که فیلمشان به جشنواره کن یا جشنوارههای درجه یک برسد. برای همین، دائماً آثار برندگان قبلی و فرمول انتخابها را رصد میکردند تا فیلمی مطابق میل داوران بسازند. اولین موفقیتهای جدی سینمای ایران در کن مربوط به آثار عباس کیارستمی است. فیلم «زندگی و دیگر هیچ» وارد بخش جنبی شد و جایزه نوعی نگاه را کسب کرد (گرچه «خانه دوست کجاست؟» بیشتر در لوکارنو مطرح شد).
بعدتر «زیر درختان زیتون» برای نخستین بار به بخش مسابقه کن راه یافت اما جایزهای نگرفت. حضور کیارستمی در هیئت داوران کن هم این روند را تقویت کرد و باعث شد سینمای ایران بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
پشت پرده موفقیت طعم گیلاس؛ تلفیق فرهنگ، سیاست و شانس
ماجرای راهیابی فیلم «طعم گیلاس» به بخش مسابقه کن، نشانهای از تاثیر فاکتورهای غیرسینمایی در انتخاب آثار بود. کنداکتور جشنواره بسته شده بود، در حالی که فیلم هنوز انتخاب نشده بود. از طریق ارتباطاتی مثل زندهیاد حاج نادر طالبزاده و وزارت ارشاد وقت، فیلم در دقایق پایانی به جشنواره رسید.
این سال مصادف با تحولات سیاسی خرداد ۷۶ و شروع دولت خاتمی بود؛ حمایتهای وزارت امور خارجه و چهرههای پشتپرده، شانس فیلم برای حضور را فراهم کرد. فیلم «طعم گیلاس» خود از منظر هنری شاید برتر از آثار قبلی کیارستمی نبود، اما موفق شد مشترکاً نخل طلا را دریافت کند، در حالی که به نظر میرسید بیش از شایستگی هنری، عوامل بیرونی نقش داشتهاند.

تاثیر ژرف؛ تولد پدیده سینمای جشنوارهای در ایران
همه این فراز و نشیبها موجب شد از اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، «سینمای جشنوارهای» به عنوان یک سبک و نگاه غالب در سینمای ایران تثبیت شود. این نوع سینما با هدف جلب رضایت جشنوارههای خارجی شکل گرفت، نه توجه به مخاطب داخلی و تعالی هنری. پیش از این دوران، چیزی به نام سینمای جشنوارهپسند در ایران وجود نداشت و این تغییر خود از پیامدهای مستقیم سیاستگذاری و ساختار جشنواره کن در دهههای اخیر است.
نگاه به بیرون؛ بیتوجهی به نیازهای وطن
به جای اینکه کارگردان، تهیهکننده یا فیلمنامهنویس ما به نیازهای وطنش و دغدغههای جامعه خودش توجه کند، نگاهش به بیرون دوخته میشود که ببیند فلان جشنواره کن یا فلان داور خارجی چه میخواهد و سلیقهشان چیست. این دقیقاً نوعی تأثیر عمیق اما پنهان است که نه فقط جشنواره کن، بلکه مجموعه جشنوارههای جهانی روی سینمای ما گذاشتند.
لوث شدن ماجرای جشنوارهها؛ روایتی از دانکرک
این بحث فقط منحصر به جشنوارههای مشهور نبود. بارها تعریف کردهام: مثلاً جشن دانکرک، که مرحوم علی معلم میگفت ما رفته بودیم دانکرک و دنبال کاخ جشنواره میگشتیم. از هرکس میپرسیدیم جشنواره کجاست، کسی نمیدانست. پرسیدیم سینما کجاست؟ گفتند سینما هست ولی جشنواره نه. بالاخره گفتند آن بالا، روی تپه، یک خانه است که عدهای نشستهاند و فیلم میبینند. همین خونه دانکرک بود و همانجا کار را انجام میدادند، نه خبری از شور و مراسم و نه فرشی قرمز!

جشنوارهسازی؛ پشت پرده جوایز
ابوالفضل جلیلی تعریف میکرد که مثلاً مسئولان برخی جشنوارهها به او پیشنهاد داده بودند: فیلم بساز و بیا، من جایزه اول را به تو میدهم. ماجراهای عجیبی هم وجود داشت.
مثلاً آقای اطبایی یا آقای اعتباری میگفتند جشنوارههایی هستند که اصولاً مراسم هم ندارند و صرفاً جایزه میدهند! حتی میتوانی با دههزار دلار برای خودت جشنواره بسازی، جشنوارهای که اسمش را ثبت کنی، جایزه بدهی و برایش داستان درست کنی. طبق محاسبهای که نقل شد، چیزی حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد این جشنوارهها واقعی نیستند و یا بسیار محدود و پیشپا افتادهاند.
موج جشنوارهزدگی؛ سندروم گسترده
یکبار یکی از دوستان حساب کرده بود چیزی در حدود ۹۰۰ جشنواره سینمایی اسم و رسم دارند. اگر جوایز آنها را بین همه فیلمهای تاریخ سینمای ایران تقسیم کنیم، به هر فیلم حدود پنج جایزه میرسد! این وضعیت نشانه رسوخ یک بیماری مزمن بود؛ سندروم جشنوارهزدگی که تفکر و جهت بسیاری از فیلمسازان را تغییر داد.جشنواره کن چیست
هرکس میخواست بداند در هر جشنواره چه چیزی میپسندند، انگار صف نانوایی است که زنبیل میگذارند تا ببینند نوبتشان کی میرسد. براساس همین ذهنیت، سراغ ساخت فیلمهایی میرفتند که میدانستند داوران فلان جشنواره روی موضوعات خاصی جایزه میدهند.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
هویت شرقی و فرمول آمریکایی
مثلاً میدیدیم که فیلمهایی که نابسامانیها و مشکلات جامعه شرق را نشان میدهد، بیشتر مورد پسند واقع میشوند. مثل فیلم «انگل» که نخل طلا را گرفت و تصویری نابسامان از جامعه کره ارائه کرد: آدمهایی شارلاتان و نابود شده، با آن وضعیت عجیب زیرزمینی. نتیجهاش این میشد که اگر قرار بود فیلمی درباره شرق ساخته شود، باید حتماً مخاطرات و بحرانهای اجتماعی و ایدئولوژی خاصی را نشان دهد؛ همان فرمول مورد تأکید آمریکا و سیاستبازان جشنوارهها.جشنوار
ه کن چیس
ت جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
کنار رفتن سینما؛ اصل فراموششده
در این میان، اصل سینما و هنر کاملاً به حاشیه رانده شد. دیگر حتی لازم نبود فیلم دارای شعر، شعار یا حرف هنری باشد؛ کافی بود همان چیزی را بگوید یا نشان بدهد که آنها انتظار دارند و فیلم به جشنواره برود.
لیست بلند جشنوارهها هم نوعی بازی شده بود. مثلاً بهمن قبادی فهرستی از جوایز و جشنوارههایی داشت که حتی خودش هم نمیدانست دقیقاً چندتاست. فستیوالهایی که اسامیشان به گوش کسی نخورده بود و معلوم نبود کجاست و چه زمانی برگزار میشود.
دگرگونی جهانی؛ قاعدهای برای همه
این بیماری جشنوارهزدگی، محدود به ایران نبود؛ حتی سینمای جهان را هم با همین فرمول آمریکایی سمت و سو داد. آمریکا فیلمسازها را تربیت میکرد و اجازه نمیداد تخیل یا نگاه مستقل رشد پیدا کند. فیلمسازان کشورهای مختلف را زیر چتر خودش میآورد تا آثارشان مطابق سلیقه او باشد. در ایران اما این بیماری به واسطه فرهنگ افراط و تفریط، بیشتر هم نمود پیدا کرد؛ تا جایی که همه چیز شد ماجرای جشنواره و مسابقه جایزه و لیست.
در این میان، جشنوارههایی بودند که میتوانستند جایگاهی پیدا کنند، تبدیل به پایگاهی مستقل و واقعی برای سینما شوند، اما این امتیاز و شانس تحقق پیدا نکرد.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
دلبستگی به اصالت یا دنبالهروی از سفارش؟
حاتمیکیا جنگیساز است و خود را سرباز نظام میداند و اصلا جشنوارهای نیست ولی مرحوم علی حاتمی این امکان را داشت که جشنوارهای بشود اما باز علی حاتمی هم میگفت: «گور پدرشان، من فیلم خودم را میسازم.»
خب بعضیها نتوانستند این کار را بکنند و بعضی دیگر هم هر چه تلاش کردند، نشد؛ به هر دری زدند ولی باز موفق نشدند. در حالی که یک عده دیگر با کارهای ساده، فیلمهایی ساختند که واقعاً اگر امروز ببینید، هیچ ارزشی ندارند و فراموش شدهاند.
بارها برای دوستانم مثال زدهام که این جشنوارهها و جوایزشان همه از یاد میروند. الان تو یادت نمیآید که فلان جایزه به چه کسی رسید، یا اصلاً فلان فیلم چه بود. ولی اگر فیلمی مثل عصر جدیدِ چاپلین را ببینی ـ که اصلاً هم جایزه نگرفته ـ آن را همه نسلها از پدربزرگ تا نوه ۹۰ ساله هم میبینند و میخندند. آن فیلم است که میماند، نه جایزه. اما متاسفانه بچههای ما درگیر همین ماجرای جشنواره شدند و این بیماری همان چیزی بود که حتی در دوران قبل انقلاب با تشکیلات فراماسونری و دربار پیش آمده بود، حالا با جشنوارهها به نوعی دیگر اتفاق افتاد.
شدت گرفتن جشنوارهزدگی و سرنوشت سینمای ایران
سینمای ایران، مخصوصاً از اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ و بعد در دهه ۸۰ به طور جدی دچار یک انحراف شد؛ یعنی سمت و سویی گرفت که بیشترین خسارت را نه فقط به فرهنگ، بلکه به خود سینما زد. یک زمانی فیلمفارسی به سینمای ایران ضربه زده بود، یک زمان دیگر جشنوارهها این کار را کردند. بیتوجه به اینکه فیلم جشنوارهای یکی از بدترین تبعاتی است که سینمای ما را از فضای هنری اصیل دور کرد و حالا بیشتر به دنبال فرمول بود تا هویت.
بیارزشی جشنوارهها در سنجش اصالت سینما
حتی خود جشنوارهها هم مدعی هنریترین بودن نیستند. وقتی در طول تاریخ برگمان جایزه نگرفته، چه انتظاری از ملاک هنری داوران باید داشت؟ همین امسال، مثلاً یکی از دلایل جایزه دادن هیئت داوران به جعفر پناهی، گفتههای جولیت بینوش بود که اعلام کرد چون فیلم برآمده از مقاومت و سختی کشیدن است خواستیم یک کم خوشحالش کنیم و اصلاً هیچ نکتهای درباره سینمای خود فیلم ذکر نشد.جشنواره
چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره ک
ن چیست
یا یکی دیگر از داوران معروف گفت: «چیزهایی فراتر از فرم سینما وجود دارد.» یعنی معیارها چیزی بیرون از هنر و فرم سینمایی است. این خودش اعتراف صریح است. یعنی همهچیز آشکار است و واقعیت را خودشان میگویند که ملاک انتخابها چیز دیگری است، نه سینما.
تناقضهای داخلی و خارجی؛ مسئلۀ سفارش
یک نکته دیگر، این است که در فضای داخلی، با برخی رسانهها و کارگردانها و تهیهکنندگان، مثلاً به انقلابیها میگویند شما سفارشیساز هستید! در حالی که بخش بزرگی از سینماگران و تهیهکنندگان بسیار بدتر و مستقیمتر سفارشیسازی میکنند؛ اما نه برای کشور و وطن خودشان، بلکه برای جشنوارههای خارجی. میدانند آنها چه میخواهند و دقیقاً همان را میسازند. یک پیوند و معامله نانوشته اتفاق میافتد: طرف از اینسو سفارش میدهد، آنسو سفارش میگیرد.جشنواره کن چیست
این نوع کاسبکاری در سینما به جایی رسیده که مثلاً فیلمساز میگوید: من این فیلم را طبق میل آنها میسازم، شاید قبولم کنند! و اصلاً شکل و حالت دریوزگی و بیهویتی پیدا میکند. این یک مدل سرراستتر است اما شکل دیگری هم دارد؛ بعضیها بر اساس همان فرمول که ۶۰ یا ۷۰ سال پیش، سازمان سیآیاِی با اهداف خاص سیاسی در دنیا ترویج کرد، فیلم میسازند.
فرمول تحمیلشده؛ زندگی، روابط و ایدئولوژی خارجی
مثلاً شما در فیلمها روابط دختر و پسر یا زن و مرد را دقیقاً با آن سبک زندگی که آنها میخواهند نشان میدهی، یا به مسائل ملی و دینی به عنوان سوژهای برای تمسخر و بیارزشی میپردازی و اصلاً به شکل غیرمستقیم ارزشها و ایدئولوژی ملی خودت را زیر سوال میبری. جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
این همان بهکار بردن سفارشی است که شاید خودشان الان دیگر اینقدر به آن اهمیت ندهند، ولی همچنان تو، با وجود فاصله ۷۰ ساله، داری به همان دستورالعمل و فرمول سیاسی و فرهنگی عمل میکنی، چون فکر میکنی جشنواره میپذیردش.
این عقبماندگی و دنبالهروی است که بیشترین اثر مخرب را، نه فقط بر هویت و فرهنگ، بلکه حتی بر زبان هنری و آینده سینمای ایران و جهان گذاشته است.
سفارشسازی و القای سبک زندگی؛ آیا فقط سفارش دولتی مسئله است؟
این وسط یک بحث مهم مطرح میشود: فلان کارگردان که اینجا فیلم سفارشی برای شهرداری یا حوزه هنری میسازد، میداند که بابت این کار پول میگیرد، معلوم است پیش کی حساب پس میدهد. اما شما که فیلمت برای جشنواره نیست و دائم پدیده خانواده را خراب میکنی یا ارزشهای سنتی و فرهنگ ایرانی را سیاه و مضمحل نشان میدهی، واقعاً سفارش را از کجا میگیری؟ چرا همین اتفاق دارد میافتد؟
در حقیقت، تمام ماجرای سینمای غرب و کارتونها و فیلمهایی که پیاپی پخش میشوند، موضوعشان القای یک سبک زندگی خاص است. توی سینما و تلویزیون ما هم آرامآرام همین سبک دارد تبلیغ میشود. یعنی دیگر فقط پای جشنواره در میان نیست؛ فیلمهایی داریم که کاملاً سبک زندگی غربی را جا میاندازند و سبک زندگی ایرانی را تحقیر میکنند.
این نشان دادن خانواده به عنوان نهادی پوسیده و رو به انحطاط، یا روابط پدر و مادر و فرزند به شیوهای منزجرکننده، دقیقاً در راستای همان سبک زندگی است. همین حتی در نحوه صدا زدن، پوشش لباس یا حتی خطاب قرار دادن هم اتفاق میافتد.
آقای احسان یارشاطر در مصاحبه با خانم ماندانا زندیان در لسآنجلس گفته بود: «تهاجم فرهنگی با قاشق و چنگال شروع شد، یکشبه نبود، آرامآرام عوض شدند.» هر بار میگفتیم این فقط یک کارتون است یا یک فیلم بامزه است، اما دقیقاً همان فیلم دارد سبک زندگی را در ذهن کودک جا میاندازد.
الان هم تلویزیون خودمان فیلمهای آمریکایی را پخش میکند که حتی مسئول فرهنگی این سرزمین هم نمیفهمد قضیه چیست.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
وجه پنهانتر: سرمایه خارجی و سفارش محتوایی
نکته مهمتر، نقش حمایتهای مالی آشکار از خارج است. مثلاً اتحادیه اروپا یا «یورو ایمیج» که به راحتی به کارگردانهایی چون خانم بنیاعتماد یا آقای فرهادی پول میدهند تا فیلمهایی مطابق با سیاست و علاقه خود بسازند.
فیلم «گذشته» فرهادی که مهاجران مسلمان را در فرانسه وحشی نشان میداد، ۵۰ هزار یورو از اتحادیه اروپا پول گرفت و جالب اینجاست که حتی جایزه هم ندادند، چون فیلمشان آنطور که باید افراطی نبود.
خیلی از فیلمسازان دیگر هم از این مسیر پول گرفتند؛ فیلمهای رسولاف، یا «کیک محبوب من» و آثار دیگر. سفارشها شاید به ظاهر غیرمستقیم باشند، اما هزینه ساخت فیلم تمام و کمال از آن طرف پرداخت میشود.
نمونهاش فیلم «فروشنده» که هزینهاش را خواهر امیر قطر داده بود، و بعد که فیلم اسکار گرفت، رسماً اعلام کردند «ما برنده شدیم»! همان سال، انستیتوی قطر شش فیلم در بخشهای مختلف کن داشت. این یعنی انتهای خط پیوند سینمای سفارشگیر با پول و ایدئولوژی خارجی.
طنز تلخ: استفاده کاسبکارانه هر دو سو
نکته جالب و تلخ ماجرا این است که بنیاد فارابی یا بعضی نهادهای خودی هم به اسم حمایت، بودجههای کلان میدهند تا هر نوع فیلمی ساخته شود. طرف فیلمی ساخت و رفت از فلان نهاد ارزشی پول گرفت، اما یادمان نیست هیچ وقت کارگردانی مثل اصغر فرهادی بیاید بودجه بگیرد و به سفارش ایمیج اروپا یا حتی اوج و حوزه شاهکار خلق کند.جشنواره کن چیست
اما این طرف، بعضی زودتر از بقیه تاریخ ملی و چهره ملی ما را هم با خاک یکسان کردند؛ همین که پول بهشان بدهند، کافی است! هر کاری بخواهند با شخصیتها و تاریخ ما انجام میدهند، نه محدودیت و نه خط قرمزی هست.جشنواره کن چیست
در نهایت آن آدمهایی بیشتر ضرر زدند که با توجیه سفارش گرفتن از داخل یا خارج، سرنوشت سینمای ایران را در بازی سیاست و پول و سبک زندگی مصرفی معامله کردند.؛ نه صرفاً با فیلمهای جشنوارهای، بلکه با تخریب سرمایه معنوی و فرهنگی در عمق جامعه.
روند تاریخی و مضمون جوایز جشنواره کن
اگر بخواهیم نگاه کوتاهی به جشنواره کن و شمای کلیِ فیلمهایی که طی این سالها جوایز مهم گرفتهاند داشته باشیم، باید چند نکته کلیدی را مدنظر قرار بدهیم. این جشنواره، مخصوصاً در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، همزمان با موج نو فرانسه، تأکید ویژهای بر کارگردان مؤلف و آثار روشنفکرانه داشت.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
برای مثال کارگردانانی مثل آنتونیونی و گدار مورد توجه بودند و خود جشنواره هم تحت تاثیر فضای ملتهب سیاسی دهههای ۶۰ (اعتصابات بزرگ ۱۹۶۸ در فرانسه و تعطیلی خود جشنواره و کشیدن پرده سینماها) قرار گرفت.
در آن زمان جنبشها و مبارزات مارکسیستی یا ضد استعماری جهانی، مانند اتفاقات کوبا و ویتنام و حتی مسائل الجزایر، روی گزینش و جوایز جشنواره تأثیر گذاشت. با اینحال، حتی همین موضوعات هم به شکل کاملاً برنامهریزیشده و با در نظر گرفتن ملاحظات روابط سیاسی انتخاب میشد. برای مثال فیلمی درباره الجزایر را انتخاب میکنند اما به فیلم دیگر با رویکرد تندتر به استعمار جایزه نمیدهند، تا مانع تنش با دولت فرانسه نشوند.
تقریباً از چند سال پیش از انقلاب ایران، تحول عمدهای در سینمای جهان شکل گرفت؛ خصوصاً هالیوود آرامآرام پوست انداخت و از اواخر دهه ۷۰ و بهویژه دهه ۸۰، تأکیدش را از روی هنر خالص برداشت و بیشتر جنبه تجاری و سرگرمی را پیش گرفت. فیلمهایی مثل «جنگیر»، «بیگانهها» و سپس جنگ ستارگان، نماینده این دورهاند. جشنواره کن هم از سال ۱۹۸۷، وقتی که مراسم فرش قرمز و کاخ جشنواره را به شکل امروزی راه میاندازد، حضور جدی کمپانیهای آمریکایی را در کنار جریانهای اروپایی تقویت میکند.
تغییر نقش کن در فصل جوایز و همپوشانی با اسکار
تا مدتها جوایز کن و اسکار از هم جدا بودند؛ مثلاً فیلمهایی که در ونیز موفق میشدند، شانس خوبی برای اسکار داشتند اما کن معمولاً رویکرد خاص و مستقلی داشت. خیلی از فیلمهای موفق کن، مانند «من دنیل بلیک هستم» یا آثار کن لوچ و فیلمهای نامتعارف مثل «مربع» و «مثلث غم» نه فقط در اسکار مطرح نمیشدند، بلکه حتی گاهی بازتاب گستردهای در گیشه هم نداشتند.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
اما در یک دهۀ اخیر این روند دچار تغییر شده است و نوعی هارمونی جدی میان انتخابهای کن و سایر جوایز غربی مخصوصاً اسکار به وجود آمده؛ بهطوری که فیلمهایی که نخل طلا میگیرند(مثل «پارازیت» یا همان فیلم کرهای یا پیشتر از آن) اغلب جایزه اصلی اسکار را هم میگیرند.
این دگرگونی نشاندهنده جاری شدن همان ایدئولوژی و سیاستهای فرهنگی غربی در برترین ویترینهای جهان است؛ بهویژه که محتوای فیلمهای برنده به انعکاس چالشهای روز جهان غرب بسیار نزدیک شده است. حتی در شکل مدیریت «فصل جوایز» این اتصال دیده میشود.
رویکرد کن نسبت به سینمای ایران؛ مضمون و ایدئولوژی
وقتی سراغ فیلمهایی میرویم که در این سالها از ایران جوایز گرفتهاند، بهوضوح میبینیم که محوریت آنها همان مضمونهای مورد علاقه دستگاه تبلیغاتی غرب است. یعنی: فیلمهایی که «بحران»، «مخاطره»، «بحران هویتی»، یا چالش با سنتهای ایرانی و سبک زندگی اسلامی-ایرانی را نشان میدهند، از شانس بسیار بالاتری برخوردارند.
برای مثال:
- «فروشنده» فرهادی و «گذشته» به ترویج تصویری تاریک و بحرانی از جامعه ایرانی میپردازند (مثلاً مهاجر مسلمان را فردی وحشی و طرد شده تصویر میکنند).
- آثار پناهی و قبادی و دیگر فیلمسازانی که بر آسیبهای اجتماعی، بحران خانواده، گریز جوانان، طلاق، اعتیاد، فاصله طبقاتی و عمیقتر کردن گسلهای اجتماعی تمرکز کردهاند.
این موضوع صرفاً به معنای نفی نگاه انتقادی یا نمایش نقاط تاریک جامعه نیست، چون همین نگاه انتقادی و آسیبشناسانه مثلاً در جشنواره عمار یا جشنواره فجری که فیلمهای معترض دارند هم دیده میشود. تفاوت در این است که در جشنوارههای خارجی نه امکان نقد ریشهای علل این بحرانها داده میشود و نه قرار است به راهحلهای بومی و فرهنگی اشاره شود.

فقط باید جامعه ایرانی، فرهنگ سنتی و سبک زندگی دینی به عنوان معضل و بحران، آن هم به شکل اغراقآمیز و دور از واقعیت، به مخاطب غربی تصویر شود.جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواکن چیست جشنواره کن چیست
جمعبندی رویکرد و انتخابها
در واقع مسیر انتخاب و جایزه دادنهای جشنواره کن(و نمونههای مشابه) در سه دهه اخیر، کاملاً تابع چالشهای سیاسی و رسانهای غرب و نمایش بحران در سبک زندگی و فرهنگ مورد هدف یعنی ایران و جوامع اسلامی بوده است. این رویکرد کمابیش با شدت و ضعف همان فرمول تبلیغاتی و ایدئولوژیکی هالیوود و رسانههای غربی است؛ همسو با جریانهای روشنفکرانه یا آنارشیستی غرب و دقیقاً منطبق با بحرانآفرینی فرهنگی و تخریب تصویر فرهنگهای مستقل.
تصویر بحران و فقر در سینمای نوعدوست
در سینمای ایتالیا فیلم «دزد دوچرخه» مثال تمامعیار سینمای اجتماعی است. ماجرای پدری که کارش و عزت خانوادگیاش به یک دوچرخه بند است و وقتی دوچرخه دزدیده میشود، آنها در دل ویرانیهای بعد از جنگ جهانی دوم، بیپناه میمانند.
فیلم با جزئیاتی مثل نگاه حسرتآمیز کودک به خانواده مرفهای که در همان رستوران نشستهاند یا صحنه مردم سرگرم فوتبال درحالیکه پدر و پسر سرگردان خیابانها هستند، بدون شعار یا داد و فریاد، شکاف طبقاتی و بیعدالتی را روایت میکند. حتی فیلمنامهنویس مارکسیست فیلم هم ادعا نکرده «اجتماعی» یا «اعتراضی» ساخته، اما حقیقت جامعه و فقر را انسانی و شریف نمایش داده است.
تفاوت سینمای اجتماعی با سیاهنمایی
سیاهنمایی یعنی تصویرکردن معضلات جامعه بهشکلی اغراقآمیز و غیر واقعی؛ بدون ریشهیابی و کورسوی امید. مخاطب ایرانی بسیاری از سختیها و مشکلات را هر روز در زندگی حس میکند و وقتی فیلمساز تنها بر تلخی و ویرانی تأکید میکند و واقعیت انسانی، امید و عزت را حذف میکند، فقط تصویر ایران بحرانزده را به مخاطب غربی عرضه میکند تا همان تصویری که آنها میخواهند ثبت شود.
سینمای اجتماعی واقعی باید از سطح گذر کند، عمق مسائل را نشان دهد، انسانیت شخصیتها را حفظ کند و حتی میان سختیها نشانههایی از امکان رشد، تغییر و امیدواری را باقی بگذارد.
نمونههای موفق سینمای اجتماعی ایران
در سینمای ایران، فیلمهایی که با وجود سختی، فقر و تلخی، امید و عزت را نیز زنده نگه میدارند کم نیستند. در فیلم «نیاز» شخصیتها فقیرند اما هرگز تحقیر نمیشوند و جهان اثر، دریچهای به امکان تغییر و امید میدهد. در «قصههای مجید» تلخی با سرزندگی، صداقت و امیدواری در هم آمیخته است. حتی در «وضعیت سفید» گرچه فضای جنگ و رنج ملموس است، شخصیتها امید، هویت و حرمت خود را حفظ میکنند و این باعث برقراری ارتباط صادقانه با مخاطب میشود.

روایت کنشگری و امیدوارانه در آثار انتقادی
فیلمهای انتقادی اگر بنمایه واقعی و انسانی داشته باشند، میتوانند ضمن نمایش بحرانهای واقعی جامعه، راه حل و امکان کنش را هم به تصویر بکشند. «خروج» نمونه بارز این گونه آثار است که معضل اصلیاش اعتراض کشاورزان است اما در دل بحران، کنش جمعی و امید را منعکس میکند. «آژانس شیشهای» هم اگرچه سرشار از بحران و چالش است اما محوریتش مطالبه، عزتنفس و کنش افراد جامعه است نه تکرار تلخی.
نسبت هنر با تصویر بحران
سینمای اجتماعی باید بتواند هم درد را نشان دهد و هم افق پیش رو و امکان تغییر را در چشمانداز بگذارد. نمایش صرف و مستقیم بحران، منجر به تحریف تصویر یک ملت و پذیرفتن نگاه تحقیرآمیز غرب خواهد شد. نقش هنرمند این است که حتی از دل سیاهی امید، روابط انسانی و عزت را جستجو کند و امکان دگرگونی را آشکار سازد.
امیدواری و شرافت در دل ناامیدی
وقتی به جزئیات روابط و رفت و آمدهای داستانی فیلمهایی مانند «وضعیت سفید» نگاه میکنی، میبینی فضا اگرچه تلخ و سرشار از سختی است اما برداشت نهایی، کاملاً مثبت و شریف است.
مثلاً همان عمهای که در شرایط بحرانی خانه را مدیریت میکند یا به فکر درستکردن مربای گل سرخ است، به جای این که غُر بزند یا فضا را تلختر کند، همچنان رفتاری مهربان و مدیرانه دارد. این دقیقاً بر خلاف فیلمهایی است که فقط سیاهی و اعتراضی صرف را نمایش میدهند و مدام حس بدبختی و فلاکت را نشخوار میکنند، اما در این نوع سینمای اجتماعی، حتی در اوج تلخی، امید و شرافت دیده میشود.
نگاه انسانی و شریف به فقر و معضلات اجتماعی
در «بچههای آسمان» هم همین خط را دنبال میبینی؛ خانوادهای که با فقر شدید رو بهرو است اما کارگردان فقط روی فقر و کمبود تمرکز نمیکند. دستکم دو سکانس هست که طنین ماندگاری دارند: یکی صحنهای که پدر خانواده مشغول قند شکستن است و میگوید این هم مال روضه است؛ و دیگری آن لحظه که یکی از بچهها پس از گم شدن کفشهایش جلوی مسجد، با شرافت و نجابت، بدون آن که به فکر برداشتن کفش دیگری بیفتد، پا برهنه به خانه برمیگردد. هنرمند فقر را بهانه میکند تا شرافت و صداقت کودکان را برجسته کند، نه این که آنها را نماد فلاکت بنماید.

مرز نقد اجتماعی تا تخریب ذهنیت ملی
همان طور که حتی در پیام حضرت امام هم اشاره شده، هنرمند باید معضلات اجتماعی و حتی استثمار و نابرابری سرمایهداری را نشان بدهد اما مسأله اساسی این است که روایتش چطور و بر چه نگاهی استوار است.
خود بیان معضل نه تنها ممنوع نیست، بلکه ضرورت هنر متعهد همین است، اما اگر روایت، فقط تخریب امید و عزت ملی باشد و هیچ راهی یا انسانی را برجسته نکند، این دیگر نقد اجتماعی نیست، سیاهنمایی و تحریف واقعیت است.
تجربههای جشنوارهای و تمایل به بحراننمایی
نکته جالب، تأکید بعضی جشنوارههای خارجی بر بحران و معضل در ایران است. خاطره کیارستمی از امیر نادری را نگاه کن: امیر نادری فیلمی درباره بحرانهای اجتماعی آمریکا ساخته بود و آن را به جشنواره کن فرستاده بود اما پاسخشان واضح بود؛ گفتند اگر این فیلم درباره ایران بود، میپذیرفتیم.
همین ماجرا روشنگر نوع نگاه آنهاست که بحران ایرانی و تعریف از جامعه ایران همیشه برایشان جذابتر از هر بحران اجتماعی دیگر است.
سانسور آیین و فرهنگ، حذف آثار ریشهدار
موضع جشنواره نسبت به آیین و فرهنگ ملی هم آشکار است. مثلاً در «قصههای کیش» که چهار اپیزود داشت، اپیزود بیضایی با تمرکز بر آیینها و فرهنگ بومی جزیره، مورد پسند نبود و خواستند که فقط همان اپیزودهای دیگر در جشنواره باشد. این یعنی حتی اگر ساختاری هنری و انسانی هم داشته باشی، اگر نزدیک به فرهنگ و ریشه باشی، مورد استقبال قرار نمیگیری.
غیبت نامهای معتبر و محبوب ایران در جوایز کن
وقتی فهرست جوایز کن را نگاه میکنی دیده میشود کارگردانهایی چون بیضایی، مهرجویی، حاتمی و خیلیهای دیگر که به نوعی به فرهنگ و سنت و زبان ایرانی وفادار بودند، در هیچیک از ادوار کن حضور نداشتند.
حتی فیلمهایی با مضمون بسیار جهانی و روایت انسانی مثل آثار علی حاتمی هیچ وقت توجه و جایزهای دریافت نکردند. در عوض، همواره بارها فیلمهایی از بهمن قبادی، جعفر پناهی یا اصغر فرهادی نه به دلیل کیفیت هنری، بلکه به دلیل فضای انتقادی و بحرانمحورشان دیده شدهاند.
تفاوت سلیقه داخل و خارج: نشانه بیگانگی جریان جشنواره با سینمای ایران
در نهایت اگر نگاهی به نظرسنجیهای معتبر سینمایی داخل ایران هم بیندازی، هیچ وقت فیلمهایی که جایزه کن گرفتند در میان ۲۰ فیلم تأثیرگذار یا محبوب منتقدان ایرانی قرار نگرفتهاند.
این یعنی حتی سلیقه و تحلیل کارشناسان و صاحبنظران سینمای ایران تا این اندازه از فضای انتخابی جشنواره کن فاصله دارد و این تنها به یک اختلاف سلیقه محدود نیست؛ بلکه حکایت از متفاوت بودن بنیانهای فکری، فرهنگی و انتظارها از سینما دارد.
سینمای بحرانمحور و بیگانگی با تماشاگر
واقعاً همینطور است؛ وقتی نگاهی به فیلمهایی مثل «زمانی برای مستی اسبها» از بهمن قبادی یا حتی «لاکپشتها هم پرواز میکنند» میاندازیم، میبینیم این آثار اگرچه در فضای بینالمللی مطرح شدند اما برای بسیاری از مخاطبان داخلی فیلمهایی کسلکننده و بدون جذابیت سینمایی به حساب میآیند و تماشاگر ایرانی معمولاً نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. فیلمهای کیارستمی هم البته مسیر و مخاطب خاص خود را دارند، اما آن هم عمومیت ندارد و اغلب برای یک طبقه محدود جذابیت دارد.

این تفاوت در حالی است که وقتی صحبت از کارگردانهایی مثل ناصر تقوایی یا مسعود کیمیایی میشود، نوع روایت و قصهگویی آنها برای طیف گستردهتری از مردم قابل فهم و دنبالکردنی است.
با وجود تنوع ژانر و سلیقه در سینمای ایران، این سؤال پیش میآید که چرا جشنوارهای مانند کن هیچ گاه سراغ روایتهای قصهگو از ایران نمیرود و حتی فیلمهایی که قبل از انقلاب هم روایتمحور بودند، معمولاً جایی در این جشنوارهها نداشتهاند؟ یعنی اگر واقعاً جشنوارهها طرفدار سینمای قصهگو و مردمپسند هستند، چرا روایتی با جذابیت داستانی از ایران انتخاب نمیشود؟
مکانیزم «کشف جدید» در جشنوارهها و رفتار با سینمای ایران
در واقع جشنوارهها همیشه دوست دارند کشفهای جدید برای خودشان داشته باشند تا بعدها بتوانند ادعا کنند که فلان چهره سینمایی را آنها معرفی کردهاند. نمونهاش رفتار جشنواره کن با کیارستمی است.
در یک مقطع، روی او حساب کردند و او را «کشف» خودشان محسوب کردند، اما حتی او هم بعدها و بهخصوص در فیلمهای قصهگو، چندان جدی گرفته نشد. حتی فیلمهای شاخص و روایتمحور کیارستمی مثل «گزارش» هم هیچوقت جایگاهی در این جشنوارهها پیدا نکردند.
این اهمیت برای کشف و معرفی گاهی تا حدی است که بعضی فیلمسازان برای جلب توجه بیشتر، سعی میکنند همان نگاه مورد پسند جشنوارهها را در آثارشان تقویت کنند و فضا را بحرانیتر یا تلختر به تصویر بکشند.
استقلال هنری یا تبعیت کامل؟
کیارستمی هم در مقاطع گوناگون، مسیر خودش را رفت؛ گاهی مستقل عمل میکرد، فضای متفاوت انتخاب میکرد یا حتی حاضر نبود با هر سیاستی و هر روندی پیش برود.
او نه هر فاند و حمایتی را قبول میکرد و نه مطابق هر انتظاری پیش میرفت. به همین دلیل، همان جشنوارهها هم او را همیشه کاملاً تحویل نگرفتند و چند فیلم آخرش که بیشتر قصهگو بود حتی در حد کشف بودن هم به او بها ندادند.جشنواره کن چیست
بر خلاف او، برخی فیلمسازان دیگر مثل بهمن قبادی یا اصغر فرهادی به خاطر تطابق با همان معیارهای نشستهای جشنوارهای و نشاندادن بحران، بیشتر مورد توجه قرار گرفتند و موقعیتهای بینالمللی بیشتری برایشان فراهم شد.
تردید و انتقاد حتی از زبان کیارستمی
جالب است بدانیم خود کیارستمی هم درباره این مدل فیلمهای تلخ که در جشنوارهها موفق میشوند، میگفت: «گاهی بعضی سکانسها یا نگاههای سیاه و اغراقآمیز فیلمهایی که از ایران به جشنوارهها میآید، آنقدر تیره و غیرواقعی است که من واقعاً از شدت خجالت سرم را پایین میاندازم.» این اعتراف، خودش سند مهمی است بر فاصله نگاه فیلمسازان مستقل با جریان غالب جشنوارهای.
فیلمهای توقیفی و غیررسمی، ستاره جشنوارهها
نکته دیگر این است که تقریباً همه فیلمهایی که در سالهای اخیر از ایران توانستهاند در جشنواره کن مطرح شوند یا جایزه بگیرند (مثل فیلمهای پناهی یا برخی آثار جنجالی دیگر) یا توقیفیاند، یا از مسیرهای غیررسمی و غیرقانونی به خارج ارسال شدهاند.
این فیلمها بعضاً حتی مجوز رسمی نمایش در ایران ندارند، ولی به اعتبار حضور و اقبال جشنوارههای خارجی، به عنوان تصویر رسمی سینمای ایران در جهان معرفی میشوند.
ضرورت شناخت جشنوارهها و رویکرد درست فرهنگی
بله، واقعاً باید این رو بدانیم که خیلی وقتها همین سوابق قبلی فیلمساز یا فیلمهای قبلیاش باعث پذیرش او در جشنوارهها میشود. اما، بیایید جمعبندی کنیم و به بحث اصلی برسیم: رویکرد صحیح ما و نهادهای فرهنگی و رسانهای کشور در قبال جشنوارههایی مثل کن یا اسکار باید چگونه باشد؟جشنواره کن چیست
بارها در برنامههای تحلیلی سینمایی ـ مثلاً برنامه نقد سینما یا حتی برنامه هفت ـ این سؤال تکرار شده که آیا اساساً شرکت در این جشنوارهها مفید است یا مضر؟ چه باید کرد؟

گونهای از این شبهات هم هست که میگویند شما با اسکار یا کن مخالف هستید؛ درصورتیکه مسأله اصلاً مخالفت شخصی نیست. اصلِ بحث این است که ما باید این جشنوارهها را درست بشناسیم، از سر هیجان و سادگی فقط با شنیدن نامِ آنها تحریک نشویم یا بیحساب و کتاب خودمان را به آنها نزدیک نکنیم.
اسکار یا کن را باید مثل یک پدیده، مثل موبایل یا کامپیوتر ببینی؛ نه میشود بهکلی آن را رد کرد، نه صرفاً باید تعریفش را کرد. باید ساختار و مانیفست این جشنوارهها را دقیق بشناسیم.
اگر قرار است فیلمی به اسکار برود، باید بدانیم مانیفستی دارند، مقرراتی دارند که تعیین میکند چه آثاری را قبول یا مردود میکنند، تاریخچه و پیشینهای دارند که مشخصکننده سبک نگاه و جهتگیری فرهنگی است. بدون فهم این مقدمات، صرف حضور در یک جشنواره نتیجه و اعتباری برای سینمای ما بهدنبال نمیآورد.
جشنواره، میدان بیهدف نیست
شما برای عبور از یک اتوبان، باید قواعد را بشناسی؛ نه اینکه فقط با شعار وارد شوی. نمونهاش همین فرستادن فیلم به کن یا اسکار است. خیلیها حتی نمیدانند نظام رأیدهی، هیئت انتخاب و نوع نگاه داوران به چه سمت و سویی است.
بعد، همین شناخت کمرنگ باعث میشود بعضی فیلمها صرفاً برای جلب نظر جشنواره ساخته شوند، نه با توجه به نیاز و فرهنگ داخلی.
اینکه وارد هر میدانی شویم و با هر معیاری خود را تطبیق دهیم، منطقی نیست؛ تو گاهی باید بفهمی کجا میخواهی بروی، با چه هدفی، و با چه ارزشهایی. جشنوارهها هم برای خودشان الگویی و شابلونی دارند که همه فیلمها را در قالب آن میسنجند، نه هر اثر متفاوت و اصیل را.جشنواره کن چیست
مستقل باشیم، میدان خودمان را بسازیم
منطقی نیست که برای موفقیت سینمایی، تنها به جشنوارهها و حمایت سرمایههایی تکیه کنیم که پیشینهشان ممکن است علیه فرهنگ، زبان یا حتی منافع کشور ما باشد. اگر در سایر عرصههای سیاست و علم و نظامی برای خود برندسازی و میدانسازی میکنیم، چرا در حوزه فرهنگ و سینما میدان مستقل و معیارهای خودمان را پایهگذاری نکنیم؟
اینکه همواره دنبالرو قالبها و مدلهای آنها باشیم، آیندهای برای هویت فرهنگی و استقلال سینمایی باقی نمیگذارد. نمونههای روشنش همین است که بارها حمایت یا سرمایه از جایی آمده که همزمان فشار، سانسور یا حتی تهدید برای هویت ما ایجاد کرده است.
پس مسئله عدم شناخت، تبعیت کورکورانه و فقدان هدف است. جشنوارههای بزرگ تنها آثار منطبق با مانیفست و الگوی فکری خود را میپسندند؛ فیلمی که بر شابلون فکری آنها بنشیند، پذیرش میگیرد، وگرنه نه.
برای همین، شناخت دقیق، داشتن هدف و طراحی میدان مستقل، رمز موفقیت و عزت سینمای ماست؛ نه دلخوشی به هرجایی که ما را بپذیرد.
ضرورت «میدانبندی» مستقل و جشنوارهسازی واقعی
یک برداشت مهم این است که فیلمهای زیادی داریم، اما نه تنها فانتزی حضور در جشنوارههای غربی و چشمانتظاری برای تأیید آنها واقعگرایانه نیست، بلکه اساساً باید زمین بازی را خودمان طراحی کنیم ـ همانطور که مفهوم «مقاومت» را در سیاست جا انداختیم، امروز باید به فکر «مقاومت هنری» و «سینمای مقاومت جهانی» باشیم.

سینمای مقاومت هنوز به معنای اصیل یک جریان جهانی بدل نشده. بسیاری از جشنوارههای غربی ـ از کن و ونیز و لوکارنو تا حتی توکیو و دوبی و مسکو ـ اگرچه ظاهراً متفاوتاند، اما درعمیقترین لایههایشان به یک الگوی تثبیتشده وفادارند و خروجی واقعیشان محدود به ده، بیست فیلم است که سال به سال به گردش درمیآیند.جشنواره کن چیست
حتی وقتی جشنوارهای مستقل در ایران شکل میگیرد، باز هم ناخودآگاه الگو و فیلمهای تاییدشدهی همان مجموعه، روی رویداد داخلی تأثیر میگذارد: همان فیلمهایی که در دهها فستیوال خارجی دیده شدهاند دوباره اینجا تجلیل میشوند و جای نفس کشیدن به فیلمهای متفاوت اصیل داده نمیشود.
چرا میدان بازی جدید لازم است؟
این جشنوارهها پروتکلهای محکم دارند و جهانبینیشان با ایدئولوژی و فرهنگ ما متفاوت است ـ این نکتهای است که تجربه این ۳۰ یا ۴۰ سال گذشته کاملاً تأییدش میکند.
رابطه ما و آن نظام فرهنگی مبتنی بر نزاع آنتاگونیستی است و هیچگاه نمیتواند به همزیستی آشتیآمیز یا همافزایی ختم شود. دورههای جشنواره فجر و جهانی را اگر دنبال کردی، میبینی که مدام تلاش میشود با چسباندن پسوند «جهانی» مشکل حل شود، اما نتیجه همان الگوهای مصرفی است و میدان مستقل ساخته نمیشود.
اگر واقعاً هدف داشته باشیم، باید جشنوارهای بسازیم که فیلمسازان مستقل و دغدغهمندِ آمریکای لاتین، آفریقا یا حتی فیلمسازان طردشدهای مثل امیر نادری را ـ که در ساختار غرب پذیرفته نمیشوند ـ به خود جذب کند و شبکهای جهانی از سینمای معترض و آزاد شکل دهد. فیلمسازان باید احساس کنند اگر بخواهند حرف تازه و مستقل بزنند، حتماً باید سراغ جشنوارۀ ما بیایند ـ نه چون مجبورند، بلکه چون دلشان میخواهد.
نیاز به بازار فیلم مستقل و عملکرد معنادار
یکی از ضعفهای جدی این بوده که در همۀ این سالها، برای عرضۀ فیلمهای ایرانی، ما حتی یک بازار واقعی و حرفهای برای فروش آثار نداشتهایم؛ همیشه هدف معرفی و حضور بوده، نه فروش و تأثیر واقعی. بارها کاروانهایی از مدیران و فیلمسازان با هزینههای کلان به بازارهای فیلم جشنوارهها اعزام شدند، اما هیچ آماری از بازخورد اقتصادی و ارتباطات حرفهایشان وجود ندارد و راهکار بلندمدت برای استقلال مالی سینما شکل نگرفته است.
در تجربه رویدادهایی مثل برلین هم وقتی حتی تنها فیلم متفاوت و مهم فیلمسازان ایرانی تبلیغ یا معرفی نمیشود، عملاً ادعای گفتمانسازی بیمعنا خواهد بود. این موانع نشان میدهد میدان مستقل مستلزم بازنگری ریشهای در اهداف، سازوکار و شیوۀ عرضه فیلمهاست.جشنواره کن چیست
ضرورت خودمیدانسازی و هدفگذاری دقیق
پس، باید بدانیم که جشنوارههای غربی هرگز میدان نمایش سینمای حقیقی ما نخواهند بود و هیچگاه فیلمهای اصیل و متفاوت ما را برای اینکه مطابق باورها و دغدغههای فرهنگیمان ساخته شدهاند، مورد حمایت قرار نخواهند داد.
بهجای مصرفکننده بودن و دنبالهروی دائمی، وقت طراحی یک جشنواره و بازار بینالمللی مستقل است که فیلمساز مستقل از هر جای دنیا، دلش بخواهد با آن ارتباط بگیرد و فیلمهای مقاوم، انسانی و امیدمحور در آن معرفی شوند. ما نیاز به میدان بازی خودمان داریم؛ دقیق، آزاد، فراگیر و متصل به ریشههای تمدنیمان، نه شابلون زده و وابسته به الگوهای از قبل تعیینشده.
راهبردهای نمایش سینمای انقلاب اسلامی و جهانیسازی مقاومت
یکی از سؤالات اساسی این است که آیا میتوان همزمان فضایی ایجاد کرد تا فیلمهای همسو با ایدئولوژی انقلاب اسلامی را به شکل جدی در سطح بینالملل معرفی کنیم و از سوی دیگر، بستری فراهم آوریم برای فیلمسازان کشورهای دیگر که مستقل و آزاده بوده و امکان حضور در جشنوارههای متداول غربی را ندارند؟
تجربه دور زدن تحریمهای اقتصادی توسط کشورهایی مثل روسیه و چین نشان داده، با ابتکار و خلق ساختارهای جدید، میتوان تحریم و محدودیتها را تا حد زیادی بیاثر کرد.
در دنیای امروز، بسیاری از جشنوارهها و بازارهای فیلم الزاماً با قوانین و معیارهای ساختگی یا تحمیلی بینالمللی منطبق شدهاند و این قواعد گاهی دستوپای بازیگران مستقل را میبندد. اگر ما بخواهیم چنین وابستگیهایی نداشته باشیم، راهی جز طراحی میدانِ مستقل وجود ندارد.
ضرورت طراحی میدان مستقل: الگویی برای جذب فیلمسازان آزاده
طراحی میدان جدید در عرصه سینما، تنها راهِ واقعی برای گریز از دایره بسته دستورالعملها و فشارهای بینالمللی است. اگر بتوانیم بستر و جشنوارهای مستقل ایجاد کنیم، نه تنها فیلمسازان داخلی، بلکه بسیاری از هنرمندان مستقل و حتی مظلوم کشورهای دیگر نیز جذب این فضا میشوند.
این اقدام، نه تنها بازی را برای سینمای ایران تغییر میدهد، بلکه میتواند بازارهای جهانی را نیز تحتتأثیر قرار دهد. بهعبارتی، تا زمانی که میدان بازی غربی را تمام و کمال بپذیریم، همیشه ناچار به انطباق با همان قوانین شبیه FATF و سایر قراردادها و مجوزهای دستوپاگیر خواهیم بود. اما با میدان خودمان، شکل جدیدی از رقابت و عرضه را رقم خواهیم زد.جشنواره کن چیست
هماهنگی جشنوارههای اصلی غرب با اسکار و شکلگیری «فصل تمها»
در سالهای اخیر، کن، ونیز و برلین عملاً تعیینکننده جوایز بزرگ سینمایی از جمله اسکار شدهاند. تغییر بزرگ اما در سازوکار این فستیوالها و فصل جوایز(Awards Season) است: هر سال، در سینمای آمریکا و جهان، هزاران فیلم تولید میشود اما در نهایت، فقط بین ۱۵ تا ۲۰ فیلم در فصل جوایز بولد میشوند و این همه، تابع یک «تم» مشترک است.

تم هر سال، بازتاب دهنده حساسیتهای اجتماعی، سیاسی یا بحرانهای غرب است: مثلاً سال جنبش وال استریت، فیلمهای طبقاتی و ضدسرمایهداری مطرح شدند؛ سال دیگر با شورش جلیقهزردها، فیلمی مثل «انگل» به موفقیت رسید که روایت شورش فرودستان علیه فرادستان را داشت؛ یا در سالی دیگر، فیلمهایی مثل «جوکر» و «آناتومی یک سقوط» با مضامین اجتماعی و بحرانمحور، در مرکز توجه قرار گرفتند.جشنواره کن چیست
محدودیت واقعی انتخابها و نبود تکثر سلیقه
ساختار جشنها و جوایز غربی برخلاف تصور از کثرت و تنوع، عملاً مدل «بیگ برادری» را پیاده میکند.[منظور از «بیگ برادری» (Big Brother) در این جمله، اشاره به نوعی کنترل و هدایت پنهان و قدرتِ یکدست در پشت صحنه جشنها و جوایز غربیه؛ طوری که برخلاف ظاهرِ تنوع و کثرت (از نظر ملیت، فرهنگ، ژانر)، در واقع همهچیز تحت نظارت و ارادۀ یک جریان مرکزی قرار داره.]
هر سال، دهها انجمن نقد و اتحادیه هنری و صنفی جوایز خود را تقریباً به همان مجموعه محدود میکنند ــ از اواخر نوامبر که مراسمها شروع میشود تا اسکار که فصل را جمعبندی میکند.
تنوع انتخابها بسیار اندک است و همه چیز حول همان تم و بحران سال میچرخد. حتی جشنوارههای داخلی(مثل فجر) با وجود گرایشات مختلف، گاهی سلایق متفاوتتری در انتخاب دارند. اما در غرب، تصمیمگیری و موجسازی از بالاست و سلیقه فردی یا منتقدانه نقش اندکی دارد.جشنواره کن چیست
تحلیل علل شتابزدگی و واگرایی غربیها؛ بحرانهای اجتماعی و سیاسی
روند تند شدن سیاست و رسانه در جشنوارههای غربی، نشانه نوعی عصبیّت و شتابزدگی نظام غرب است. سالهای اخیر، مخصوصاً بعد از اعتراضات و آشوبهای جهانی یا منطقهای (لبنان، عراق، غزه، سوریه) فاصله تصمیمگیریها کوتاهتر و دستپاچگی بیشتر شده.
فیلمهایی که حتی با معیارهای سینمایی ــ مثل «آنورا» یا آثار دیگر ــ ضعیف یا حتی پراکندهاند، صرفاً برای تاکیدات نمادین یا جبرانسازی بحرانها جایزه میگیرند. این نوع سیاستزدگی، بهوضوح مبین پایان دوره هژمونی و عدم اعتماد به نفس نظام فرهنگی غرب است.
راه برونرفت از انفعال، خلق میدان مستقل است
اگر در حوزههای اقتصادی و سیاسی، ایران توانسته میدان خود را بسازد و تحریمها را دور بزند، در عرصه سینما و فرهنگ هم ناگزیر باید به سمت خلق جشنواره و بازار مستقل حرکت کرد. این تنها راه جذب سینمای آزاد و مقاومت در ابعاد جهانی و بیاثر کردن قوانین محدودکننده است. موفقیت در این مسیر، به معنای تبدیل شدن به نقطه مرجع فیلمسازان مستقل دنیا و تغییر قواعد بازی جهانی در صنعت فیلم است.
بیشتر بخوانید:
جشنواره ونیز ۲۰۲۵ | کاملترین گزارش از افتتاحیه تا اختتامیه
جشنواره بین المللی فیلم تورنتو را بشناسیم | تورنتو؛ اسکاری با لباس کانادایی
جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست جشنواره کن چیست
دیدگاهتان را بنویسید