تفاوت عملیات روانی، رسانهای و شناختی از نگاه دکتر اسماعیلی
تفاوت عملیات روانی، رسانهای و شناختی از نگاه دکتر اسماعیلی
دکتر رفیعالدین اسماعیلی، کارشناس حوزۀ رسانه و جنگ شناختی، در روز دوم اردوی تخصصی «دشمنشناسی نبرد مقدس» و در کلاس «جنگ شناختی» به تبیین دقیق ابعاد و ویژگیهای جنگهای نوین، بهویژه جنگ شناختی پرداخت و با ارائۀ مطالعۀ موردی عملیات دشمن علیه حجاب در ایران، پیچیدگی و لایههای پنهان این نوع تقابل را تشریح کرد.
ساختار شبکهای ذهن و نقطۀ ورود رسانهها
دکتر اسماعیلی در ابتدای سخنان خود با بیان مقدمهای دربارۀ کارکرد ذهن انسان، گفت: «مفاهیم در ذهن انسان بهصورت شبکهای هستند. باید دقت کنیم که ذهن انسان همواره اینگونه نیست که از یک منظر ورودی داشته باشد؛ بلکه از منظرهای مختلف ورودی دارد.»
او با اشاره به اینکه ورودیهای گوناگون از مدرسه، خانه، فیلم و رادیو در کنار یکدیگر قرار میگیرند، ادامه داد: «ذهن اینها را بهصورت شبکهای مرتب و به هم متصل میکند تا معنایی را برای شما قابل فهم کند. شاید خود انسان بهصورت خودآگاه متوجه این شبکۀ در حال شکلگیری در ذهن که به یک تصمیم و یک باور میرسد، نباشد؛ ولی ذهن این کار را انجام میدهد.»
این کارشناس رسانه تصریح کرد که این ساختار شبکهای، پایه و اساس تأثیرگذاری رسانههاست و فهم آن برای درک جنگ شناختی ضروری است.
رسانهها؛ اعضای یک پیکرۀ واحد با کارکردهای متفاوت
دکتر اسماعیلی در مقدمۀ دوم بحث خود به ویژگیهای منحصربهفرد رسانهها پرداخت و بیان کرد: «از قدیم که دستگاه چاپ اختراع شد و به سمت تلویزیون، سینما، رادیو و اتفاقات مختلف آمدیم، هر رسانهای ویژگی خاص خود را دارد.»
او با استفاده از یک استعاره، رسانهها را به اعضای بدن یک انسان تشبیه کرد و گفت: «کتاب میتواند مغز و سر انسان باشد؛ سینما و مطبوعات، دست راست و چپ انسان؛ و تلویزیون و رادیو، پای راست و پای چپ. این رسانهها به هم متصلاند و هرکدام یک نیازمندی را برطرف میکند که رسانۀ دیگر نمیتواند همۀ آن ویژگی را پوشش دهد.»
وی برای روشنتر شدن تفاوت کارکرد رسانهها به مقایسۀ رادیو و سینما پرداخت و افزود: «وقتی به رادیو گوش میکنید، تخیل انسان بیشتر به کار میافتد. خیالپردازی انسان در رادیو بسیار بیشتر است. سینما نمیتواند این کار را انجام دهد. چرا؟ چون باید تصویر را به شما نشان دهد و شما را به همان تصویر تقلیل میدهد.»
دکتر اسماعیلی با ذکر مثال سریال مختارنامه و تداعی شدن چهرۀ فریبرز عربنیا، اظهار داشت: «اگر رادیو میآمد و در مورد مختار یک پادکست میساخت، هرکسی آن چهرۀ ایدهآلی را که در ذهنش بود، تصویر میکرد. یک دلیلی هم که میگویند تصاویر ائمه(ع) را نباید نشان دهیم، شاید به همین دلیل باشد. اگر تصویر نشان داده شود، این تقلیل در ذهن اتفاق میافتد.»
فضای مجازی سایۀ فراگیر رسانهها
این پژوهشگر حوزۀ جنگ نرم، با اشاره به ظهور فضای مجازی، آن را به «سایۀ انسان» تشبیه کرد و توضیح داد: «فضای مجازی همۀ این رسانهها را درون خود دارد، ولی هیچکدامشان هم نیست. سایه را از این جهت استعاره کردم که حرکتی که انسان انجام میدهد، غالباً در سایه هم اتفاق میافتد. میخواهم بگویم از زمانی که شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به وجود آمده، تقریباً همه رسانهها را در خودش جمع کرده و دارد از همۀ آن ویژگیها به بهترین نحو استفاده میکند.»
او تأکید کرد که ظهور فضای مجازی به معنای بینیازی از رسانههای سنتی مانند سینما و تلویزیون نیست و هرکدام استقلال و کارکرد خود را حفظ کردهاند.
از جنگ سنتی تا جنگ شناختی
دکتر اسماعیلی در ورود به بحث اصلی، به سیر تاریخی تکامل جنگها اشاره کرد و گفت: «ما یک جنگ سنتی داریم… از حدود سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ به بعد، جنگ نرم اهمیت جدی پیدا میکند. تقریباً از سال ۲۰۱۲ به بعد، مفهوم جنگ شناختی بسیار جدی میشود.»
وی با مرور تاریخچۀ مفاهیمی چون عملیات روانی در جنگ جهانی اول و جنگ رسانهای در دوران جنگ سرد، دو عامل کلیدی را در شکلگیری جنگ شناختی مدرن مؤثر دانست و بیان کرد: «دو اتفاق در این چهل، پنجاه سال اخیر میافتد. یکی اینکه یک رشته به اسم «علوم شناختی» به وجود میآید… یک اتفاق دیگر هم میافتد: بحث فناوریهای جدید و تکنولوژیهای نوینی که به وجود میآید.»
او ترکیب علوم شناختی و فناوریهای نوین را منجر به شکلگیری نسخۀ بلوغیافتۀ جنگی دانست که ویژگیهای جنگهای سابق را به علاوۀ خصوصیات جدید در خود دارد.
ضرورت بازنگری بومی در مفهوم سیال جنگ شناختی
این کارشناس رسانه با انتقاد از ابهام موجود در تعریف جنگ شناختی، اظهار داشت: «غالباً وقتی اسم مفهوم جنگ شناختی میآید، هرکدام از ما یک چیزی در ذهنمان است… این نشان میدهد که ما یک مفهوم سیال از جنگ شناختی در ذهنها داریم و این باعث شده نتوانیم به آن مفهوم دقیق و درست برسیم.»
او راه حل این چالش را یک بازنگری جدی در این مفهوم دانست و افزود: «این بازنگری باید اقتضائات خودش را داشته باشد: با نگاه دینی و اسلامی ما و با نگاه انقلاب اسلامی و فضای بومی کشورمان سازگار باشد. ما نمیتوانیم بر اساس رویکردها و چارچوبهای نظری غربی، این مفهوم را در کشور خودمان، مخصوصاً وقتی وارد فاز عملیاتی میشود، جا بیندازیم.»
تفکیک عملیات روانی، رسانهای و شناختی
دکتر اسماعیلی برای شفافسازی بیشتر، به تفکیک سه نوع عملیات مهم پرداخت و تفاوتهای آنها را برشمرد. او دربارۀ عملیات روانی گفت: «در عملیات روانی، هدف، تغییر رفتار فرد است. این عملیات کوتاهمدت است و بیشتر روی احساسات و هیجانات فرد دست میگذارد.»
وی با ذکر مثالهایی از فضای اغتشاشات و انتخابات، ادامه داد: «در انتخابات، کاندیداها غالباً شب قبل از انتخابات، تلاش میکنند حرفهایی بزنند که احساسات و هیجانات را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد… مثلاً کاندیدای مقابل در پیادهروها دیوار میکشد… حس ترس و هیجانات باعث شده برود و به همان کاندیدا هم رأی بدهد.»
او عملیات رسانهای را یک عملیات میانمدت توصیف کرد که هدف آن تغییر تحلیل افراد است و بیان کرد: «کاری که خبرگزاریها، تلویزیون و تحلیلها در حوزۀ رسانهها انجام میدهند… دارد تحلیل انسان را عوض میکند. وقتی تحلیلتان عوض میشود، میتواند به تغییر در ارزشهایتان هم بینجامد.»
در نهایت، دکتر اسماعیلی عملیات شناختی را عملیاتی بلندمدت با تأثیرات عمیق برشمرد و تصریح کرد: «عملیات شناختی کارش بلندمدت است و تأثیرات جدی در باورها و لایههای بنیادین ذهن انسان میگذارد… در حقیقت، این عملیات، منطق و محاسبات ذهن انسان را عوض میکند. شما با یک عینک جدید به دنیا نگاه میکنید.»
مطالعۀ موردی: عملیات شناختی ۱۰ ساله علیه حجاب در ایران
دکتر اسماعیلی برای عینیت بخشیدن به مباحث نظری، فرآیند عملیات شناختی دشمن علیه مسئلۀ حجاب در ایران را در یک بازۀ زمانی ده ساله تشریح کرد. او این عملیات را به پنج مرحلۀ کلیدی تقسیم کرد:
-
کمپین «نه به حجاب اجباری» (۱۳۹۱): اسماعیلی گفت: «این ماجرا از سال ۱۳۹۱ با کمپین «نه به حجاب اجباری» شروع شد… آنها تلاش کردند از طریق فضای رسانهای، خبرگزاریها و تحلیلها بگویند که ما حجاب اجباری را نمیخواهیم.»
-
کمپین «آزادیهای یواشکی» (۱۳۹۳): او این مرحله را هوشمندانه توصیف کرد و افزود: «چرا «یواشکی»؟ چون جامعه به شدت با این فضا مقابله میکرد… این نشان میدهد کسی که این کمپین را طراحی کرده، فرهنگ ایرانی، اسلامی و جامعۀ ما را به خوبی مطالعه و مخاطب را به درستی شناسایی کرده است.»
-
«دختران خیابان انقلاب» (۱۳۹۶): این کارشناس رسانه، این پویش را یک حرکت نمادین و اثرگذار دانست و بیان کرد: «اینجا دستگیری مهم نیست؛ کاری که رسانه با «برساخت» خود انجام میدهد آنقدر مهم و جدی است که دیگر اهمیتی ندارد شما کسی را بگیرید یا نگیرید.»
-
«چهارشنبههای سفید» و اجتماعیسازی (۱۳۹۷ به بعد): او این مرحله را گامی برای علنی کردن پدیده و کشاندن آن به میان مردم ارزیابی کرد و گفت: «با این کارهای نمادین، در واقع آن «آزادیهای یواشکی» را «اجتماعیسازی» میکردند… حالتی پیش آمد که اگر حتی ده نفر هم در ده ایستگاه متروی مختلف این کار را میکردند، وقتی شما ده کلیپ از آن در شبکههای اجتماعی میدیدید، به شما حس «عمومیسازی» دست میداد.»
-
«من محجبهام و مخالف گشت ارشادم» (۱۳۹۹-۱۴۰۰): دکتر اسماعیلی این مرحله را تلاش برای جذب بخشی از جامعۀ مذهبی توصیف کرد و ادامه داد: «آنها به دنبال افراد محجبهای میگشتند که نگاه فکریشان لیبرال بود… ما در یک نظرسنجی متوجه شدیم حدود ۱۲ درصد از زنان محجبه با حجاب اختیاری موافق بودند.»
او در جمعبندی این بخش اظهار داشت: «بالاخره بعد از ده سال، در جریان ماجرای مهسا امینی، این داستان خود را بروز داد و پیامدهایش را نشان داد. یعنی یک تیم ده سال طراحی میکند… وقتی شما بخواهید کار اساسی انجام دهید و باورها را تغییر دهید، باید حوصله و صبر داشته باشید و طراحیهای دقیق انجام دهید.»
دیدگاهتان را بنویسید