نکات مثبت فیلم مست عشق
1. زنده کردن بعد مهم عارفانۀ مکتب اسلام و حیات عاشقانه
در موارد بسیار زیادی از این فیلم، مشکلاتی که هوای نفس بر سر دانشمندان و بزرگان میآورد و نفی نگاه خشک صرفا تکلیفی به دین اسلام برطرف میشود و بعد مهمی از ابعاد مکتب اسلام یعنی مسألۀ عرفان و شهود و زهد عارفانه به نمایش گذاشته میشود.
2. نمایش شخصیت دلفریب مولانا و شمس تبریزی
بار دیگر شخصیت کاریزماتیک شهاب حسینی به کمک میآید و از شمس تبریزی شخصیتی دلربا میسازد، شخصیتی که به دنبال مال دنیا نیست، حیات او عارفانه و عاشقانه است و خودش را نمیگیرد. او کسی است که به حقوق زنان و عشق به همسر در امتداد زندگی خود بهای فراوان میدهد.
3. تصریح بر ایرانی بودن و فارسی زبان بودن مولانا و شمس تبریزی
گر چه، عمدۀ بازیگران فیلم ترکیهای هستند اما شخصیتهای اصلی آن مثل مولانا و شمس به خوبی شخصیتهای فارسی و ایرانی هستند و این خود وجه تصاحب و برتری مهمی به لحاظ فرهنگی به شمار میآید. این امر چیزی نیست که ذهن مخاطب آن را انکار کند، شمس که از خطۀ تبریز است و فارس بودن او مخفی نیست، و مولانا نیز مثنوی را به زبان فارسی سروده است.
4. احیای فضای موسیقی عرفانی و سبک زندگی و معماری عارفانه
یکی از مهمترین مشکلات ما عدم معرفی فرهنگ غنی و عمیق هنری خصوصا در موسیقی و معماری است، در این فیلم با استفاده از معماریهای اسلامی خارقالعادۀ ترکیه و موسیقیهای سنتی شدیداً عرفانی و جذّاب، یک بسته فرهنگی جامع به درستی به مخاطب معرّفی میشود.
خصوصا مسأله طراحی لباسها به شدّت موفق بوده است، حجاب قابل قبول در لباسهای زنان و زیبایی فوقالعاده در طراحی لباسهایی که جدای از فرهنگ ترکیه بیشتر مربوط به فرهنگ اسلام هستند، این اثر را به لحاظ هنری موفق کرده است.
5. نشان دادن جلوۀ واقعی ارزش زن در مکتب ما و الهی بودن عشق مشروع به آنها
این نکته یکی از مهمترین نکاتی است که این فیلم را ممتاز میکند، در زمانۀ کنونی، مسأله زن و جمال و جلال آن در مکتب اسلام، مغفول و مورد مناقشه است و ریشه اینها بیاطلاعی از جوانب کامل مکتب است، در این فیلم به خوبی تعامل درست و صحیح عارفی مسلمان با مسأله زنان و حمایت او از حفظ آبروی آنها در ماجرای مریم و شدّت عشق او به همسرش کیمیا خاتون همگی پسندیده و جذّاب هستند.
نکات منفی فیلم مست عشق
1. نقصان و اختلال در معرّفی عرفان اسلامی
در جای جای این فیلم، تقابل مولانا و شمس تقابلی نادرست تقریر میشود، گرچه مولانا به احتمال زیاد در فضای فقهی اهل سنّت بوده است و این فقه قابل دفاع نیست اما فیلمسازان به خوبی میدانند که واژۀ فقهای درون فیلم برای مخاطب تداعی جامعۀ فقهی شیعه کنونی را میکند.
در این فیلم، شمس انگار بعد تکلیفی اسلام را با عباراتی تند کنار میزند، دینِ تکلیف را در مقابل دینِ عشق معنی میکند، در حالی که حقیقت این است که در دین عشق، یکی از جلوههای اولیه این است که عاشق طبق ارادۀ معشوق عمل کند و مطیع خواستههای او که هیچ، بلکه مطابق تمایلات و ذوق و سلیقۀ او باشد، بر این اساس یک عاشق حقیقی، نه تنها عامل حقیقی به تکالیف شرعی هست بلکه فراتر از آن، مظهر اطاعت و کمال خضوع در برابر معشوق تعالی است.
واژه «عشق» در دوران کنونی ما متأسفانه در مرتبه دوم از عشق یعنی عشق نفسانی، انصراف یافته است. این مرتبه گرچه عشقی مقدّس و به شدّت مهم است اما همه میدانند که پلهای برای لایه سوم است که عمیقترین و والاترین عشق است و آن عشق ربّانی است.
در این فیلم گرچه چندباری ضمناً فهمیده میشود که معشوق حقیقیِ شمس، خدای متعال است اما این بُعد کمرنگتر از عشقهای نفسانی موجود در فیلم است. عشقی که شمس طبق آن زندگی میکند و آن را توصیه میکند، در فیلم بیشتر متعلق به عبادالله و خلایق است تا عشق مستقیم به خود خدای متعال، در حالی که میدانیم واقعیت شمس این نبوده است.
بله قبول داریم که در برخی مواضع این فیلم به این موضوع اشاره شده است اما توقع بیش از این است، چون مخاطب متوجه تفاوت اهمیت و واسطه بودن عشق نفسانی نمیشود.
ما این فیلمها را بایستی فراتر از عشق شمس به کیمیا، عشق افسر نظامی به مریم، عشق مولانا به شمس و در واقع در عشق مولانا و شمس به خدای متعال زنده میکردیم و این مسأله را بیشتر محل تأکید قرار میدادیم که واقعیت زندگی آنها نیز همین بوده است.
3. کمی زیادهروی در استفاده از جلوههای جذابیت زنانه در فیلم و به حاشیه کشیده شدن بعد معنوی وجود دارد.
4. معرّفی مولانا به عنوان چهرهای سنّی در ذهن مردم با عبارت :«علی رضیالله عنه» که از او صادر میشود.
5. نفی بُعد فقهی و تلاشهای فقیهانه
گرچه درون فیلم، فقه فقه اهل سنت است اما مخاطب این را نمی فهمد و خصوصاً بعد تکلیفی و تلاشهای فقیهانه نبایستی تحقیر بشوند بلکه بایستی تأکید بشود بر اینکه آنکه تحقیر میکنیم فقهبسندگان هستند نه کسانی که مکتب اسلام را جامع مینگرند و از تمامی ابعاد، بعد تکلیفی را مقدمۀ بعد عرفانی آن میدانند.
6. ضدروحانیت بودن فیلم
حقیقت این است که بالاترین عرفای ما از جمله خود شمس تبریزی، از زمره عالمان اسلامی و عارفان اسلامی هستند که ادامهدهندگان راهشان در حوزۀ مقدس علمیه زیست میکردهاند، پس نبایستی شمس را شخصیتی بریده از علم و یا روحانیت معرفی کرد، گرچه بایستی تأکید کرد که اغلب عالمان آن زمان خصوصا فقهای اهل سنّت، نگاه خشک متجمدی داشتند اما بایستی این مسأله طوری بیان بشود که تأثیرات آن بر ذهن مخاطب کنترل بشود تا او بداند که در حوزه علمیه ادامهدهندگان راه شمس تبریزی و همکیشان او مثل حضرت محیالدین ابن عربی تا مرحوم حضرت استاد سیدعلی قاضی طباطبایی اعلی الله مقامه الشریف، زیست کرده و حوزه را مزیّن به نام خود نمودهاند.
/206