اسکار به چه مدل فلسطینی جایزه میدهد؟ | نقد مستند No other land

مستند «No Other Land» که در اسکار ۲۰۲۴ برنده بهترین مستند شد، روایتی متفاوت از رنج فلسطینیان در مسافر یطا ارائه میدهد. اما چرا آکادمی اسکار به اثری ضدصهیونیستی جایزه میدهد؟
در نگاه اول مایه تعجب است که چگونه آکادمی اسکار، نهادی که طی دهههای گذشته بارها به آثار هولوکاستمحور یا فیلمهایی با رویکرد همدلانه با یهودیان جوایز اصلی داده، اینبار به مستندی درباره اشغال سرزمینهای فلسطینی جایزه میدهد. آکادمیای که در طول حیات خود، بستری بوده برای تداوم روایتهای سیاسی هالیوود – روایتی که معمولاً از نگاه لیبرال-صهیونیستی به مسئله خاورمیانه مینگرد.»
«مستند «No Other Land» بر روستای مسافر یطا در کرانه باختری متمرکز است؛ منطقهای که در سال ۲۰۲۲ با حکم دادگاه عالی اسرائیل، حدود ۱۲۰۰ نفر از ساکنان آن در معرض اخراج اجباری قرار گرفتند. ارتش اسرائیل این منطقه را بهعنوان میدان آموزش نظامی اعلام کرده، و بر همین اساس دست به تخریب خانهها، مدارس، و زیربناهای حیاتی روستا میزند.»
لحظهبهلحظه این مستند آکنده از استرس و ترس فلسطینیهای این روستا است که اسرائیلیها با بولدوزر سر برسند و خانهها و مدرسههای فلسطینی را تخریب کنند و آنها را بیخانمان کنند.
حتی در طول مستند شاهد تیراندازی سرباز اسرائیلی به جوان فلسطینی بهنام هارون هستیم که موجب فلج شدن کامل او میشود و سپس مجبور است همراه مادرش در یک غار زندگی کند.
همچنین مستند در حالی تمام میشود که بعد از طوفانالاقصی یکی از شهرکنشینان مسلح فلسطینی به پسرعموی باسل، جوان فلسطینی کارگردان اثر شلیک میکند و باعث شهادت او میشود.
اما آیا این یک گلبهخودی از طرف آکادمی است؟ یا باید این انتخاب را در چارچوب جدیدتری از «کنترل روایت» تحلیل کرد؟ مستندی که بهجای تصویرسازی از مقاومت ریشهدار، اسلامی و شهیدپرور، شکلی فردی، رسانهای و غیردینی از مبارزه را ترویج میکند و به جای درگیری ایدئولوژیک، بر همدلی فردی و گفتوگو با «یهودی منصف» تأکید دارد.»
این مستند اگرچه دارد مظلومیت فلسطینیان را نشان میدهد اما سوال این است مگر در جهان کسی هم هست که نداند در نیم قرن گذشته یهودیان چه بر سر فلسطینیان آوردهاند؟
اما نحوه روایت و نحوه برخورد فلسطینیها با این موضوع حائز اهمیت است، در واقع میتوان گفت عدسی مفهومی که این مستند دنبال میکند، دنبال نگاه خاصی در مبارزه فلسطینیها علیه یهودیان است.
اولا این مستند به دست چند نفر از جمله یک جوان یهودی ساخته شده است، کسی که سنگ صبور باسل رفیق فلسطینی خود در طی مستند است. این مستند در واقع بهدنبال عادیسازی روابط مسلمانان با یهودیان و رابطه دوستی با آنان است.
همینکه مخاطب به این نتیجه برسد که میتوان با یهودیان منصف رفیق شد و آنها همانند فیلمبردارخبرنگار یهودی که برای تهیه گزارش پیش مادر هارون آمده، خوش اخلاق هستند و به او احترام میگذارند و با او همدردی میکنند و در پس این عقیده، ترویج فرهنگ سهیم شدن سرزمین با یهودیان و دست کشیدن از مبارزه به شیوۀ مقاومت است.
تنها جایی که حرف از خدا میشود این بخش مصاحبه فیلمبردارخبرنگار یهودی است که در آن مادر هارون میگوید قوت از خدا میآید. در سالهای اخیر هدف رسانههای استعماری حذف اسلام نیست، بلکه ارائه الگوی مسلمان سکولاری است که وجوهی از آن حذف شده باشد، مثل تفکر جهاد، قیام، امر بهمعروف و نهی از منکر، تولی و تبری تا جایی که از شخص فقط اسمِ مسلمانی باقی بماند و ابدا وجوه اجتماعی اسلام اصیل را نداشته باشد.
البته مستند یهودیان افراطی را هم نشان میدهد، دو نفری که دوربین دستشان است و از یوآل آبراهام تصویر میگیرند و میگویند یک یهودی دارد با فلسطینیها همکاری میکند! اما شخصی که بیشترین توجه روی آن است یوآل آبراهام است که پابهپای فلسطینیها مبارزۀ رسانهای میکند و بهزبان عبری علیه عبریزبانان افراطی فعالیت میکند.
در این دو تصویر دو یهودی که دارند از یوآل آبراهم فیلم میگیرند و به او توهین کرده و تهدیدش میکنند نمایش داده میشود. افرادی که به این خاطر در فیلم گنجانده شدهاند تا مخاطب به این نتیجه برسد باید یهودیان را در ذهن خود دو دسته کند، یهودیان خوب و یهودیان بد که باید در کنار گروه اول زندگی مسالمتآمیز داشته باشد و در برابر گروه دوم مبارزهای فقط با رسانه و با کمک مقامات غربی داشته باشد.
بیان این نکته که ممکن است فلسطینیها یوآل آبراهام یهودی را نپذیرند و این مسیر اعتدالی که در پیش گرفته برایش سختی داشته باشد.
اگرچه این مستند مبارزه فلسطینیهایی مثل باسل و حمدان بلال را علیه سربازان اسرائیلی نشان میدهد اما جنس این مبارزه چیست؟
جنس این مبارزه مقاومت نیست، حتی در مستند وجوهی از مسلمان بودن باسل نمیبینیم، تنها جایی که آن را میبینیم وقتی است که در حمله اسرائیلیها برای تخریب خانهها هنگام تصویربرداری استرس دارد و یک یا رب مثل عبارت «یا خدا» در فارسی میگوید.
چندین بار میبینیم دارد قلیان میکشد و رفیق یهودیاش هم همراهیاش میکند اما یکبار هم نمیبینیم نماز بخواند، یا بهمسجدی برود یا وجوهی از هویت اسلامی نشان بدهد.
این مستند اساساً یک مبارزه سکولار را روایت میکند؛ مبارزهای که نشانی از هویت دینی، تعلق اسلامی یا ارتباط با گفتمانهای الهیاتی مقاومت ندارد. نه نمادی از مسجد، نه صدای اذان، نه نماز جماعت، نه حتی یک اشاره به مفاهیم کلیدیای چون جهاد، شهادت یا امت اسلامی در آن دیده میشود. این حذف نه تصادفی، بلکه هدفمند بهنظر میرسد تا روایت فلسطینی از مبارزه را از بستر اسلام جدا کرده و به یک «جنبش حقوق بشری فردمحور» تقلیل دهد.
دوما راهکاری که مستند به ما میدهد فقط و فقط مبارزه رسانهای آن هم با مدد از آمریکاییها و انگلیسیها است که آنها بهعنوان ناجی به اسرائیلیها فشار بیاورند.
باسل در طی مستند خاطرهای تعریف میکند از حضور یکی از مقامات غربی در فلسطین و تاثیر او در بهجا ماندن مدرسه و تخریب نکردن آن.
این مستند افرادی که به مقاومت میپردازد را افرادی نشان میدهد که خودشان فقط آسیب میبینند، اولی هارون است که فلج میشود و دومی پسرعموی باسل است که شهید میشود.
پس آنچه این مستند دنبال میکند خواسته یا ناخواسته روایتی خلاف روایت مقاومت است که در نهایت منجر به خاموش شدن فرهنگ مقاومت میشود که برخاسته از اسلام ناب محمدی است.
پس از تماشای این مستند مخاطب نگاه مثبتی به یهودیان پیدا خواهد کرد، شاید مخاطب مسلمان دیگر مشکلی نداشته باشد تا یک رفیق جانجانی مشتی مثل یوآل آبراهام داشته باشد که با انصاف و خوشاخلاقیاش با زبان عبری به سربازان اسرائیلی اعتراض میکند و فعالیتهای رسانهای برای حفاظت از حق زندگی فلسطینیان دارد.
پس از تماشای این مستند، مخاطب نهتنها تصویر جدیدی از فلسطینی مظلوم دریافت میکند، بلکه تصویری ترمیمشده از یهودی معترض و خوشاخلاق نیز در ذهنش نقش میبندد. یهودیای که علیه ظلم صهیونیستی صدایش را بالا میبرد، کنشگر رسانهای است و از حقوق فلسطینیها دفاع میکند. چنین شخصیتی، با ظرافت، مخاطب مسلمان را در معرض پذیرش نوعی دوستی و همزیستی با یهودیان قرار میدهد؛ دوستیای که در ظاهر انسانی و در باطن سیاسی است: پروژهای برای خنثیسازی گفتمان مقاومت اسلامی.
و همین موضوع زمینه رسیدن به این ایده در ذهن مخاطب خواهد شد که در اسرائیل آدم خوب هست بد هم هست، فقط باید روی فرهنگ یهودیان کار کرد تا آنها از رفتارهای نادرستشان مثل غصب محل زندگی زندگی فلسطینیان دست بردارند تا هر دو گروه بهخوبی و خرمی در کنار هم زندگی کنند.
این مستند ماجرای جنایت اسرائیلیها علیه فلسطینیان را تقلیل میدهد، اسرائیلیها اگرچه یک نفر را فلج و یکی دیگر را شهید میکنند اما عمق جنایت آنها خیلی گستردهتر از چیزی است که در مستند نمایش داده میشود.
همچنین گاهی طمأنینه سربازان اسرائیلی در مقابل اعتراضات فلسطینیها از تصویر واقعی آنان، تصویری تنزل یافته نشان میدهد حال آنکه چهبسا گاهی آنها تصاویر خنثی یا حتی مثبتی هم دارند، گاهی تصور میکنیم آنها فقط مأمور هستند و معذور و مشکل فقط سیاستهای برخی سیاستگذاران در فلسطین اشغالی است.
چنین آثاری نهتنها تصویر کامل جنایات اسرائیل را ارائه نمیدهند، بلکه روایت مقاومت را بهشکلی نرم و آرام به حاشیه میبرند، و جای آن را با امید بستن به عدالتطلبی غربیها و یهودیان منصف پُر میکنند.
یادآوری بخشی از جنایات صهیونیستها در تاریخ
در ادامه تنها بخشی از جنایات یهودیان علیه فلسطینیها را برای یادآوری میآوریم تا اثبات شود وقتی میگوییم این مستند تنزل دادن جنایت اسرائیلیهاست منظورمان چیست؛
کشتار دیر یاسین (۱۹۴۸):بیش از ۱۰۰ غیرنظامی فلسطینی، از جمله زنان و کودکان، توسط گروههای صهیونیستی مثل «ایرگون» و «لحی» قتلعام شدند. این جنایت باعث ایجاد موجی از وحشت و مهاجرت اجباری هزاران فلسطینی شد. این جنایت پیش از تأسیس رژیم صهیونیستی بود.
نکبت (Al-Nakba) (۱۹۴۸): حدود ۷۵۰ هزار فلسطینی از خانههای خود اخراج شدند، بیش از ۵۰۰ روستا تخریب شد و هزاران نفر کشته شدند. این یکی از بزرگترین پاکسازیهای قومی قرن بیستم است.
کفر قاسم (۱۹۵۶): بیش از ۴۸ غیرنظامی فلسطینی در روستای کفر قاسم به ضرب گلوله سربازان اسرائیلی کشته شدند، در حالیکه از حکومت نظامی جدید بیاطلاع بودند.
صبرا و شتیلا (۱۹۸۲): در جریان اشغال لبنان، شبهنظامیان فالانژ مسیحی تحت حمایت و نظارت ارتش اسرائیل وارد دو اردوگاه فلسطینی شدند و در عرض سه روز بیش از ۳۰۰۰ زن، کودک و سالخورده را قتلعام کردند. برای نمونه توصیه میکنیم روایت جنایت و تجاوز وحشتناکی که طی این سهروز رخ داد را مطالعه کنید.
انتفاضه اول (۱۹۸۷–۱۹۹۳): هزاران فلسطینی در اعتراضات مردمی کشته و زخمی شدند. استفاده گسترده از گلولههای واقعی، بازداشتهای فلهای، و شکستن استخوان معترضان(بر اساس دستور مستقیم اسحاق رابین) ثبت شده است.
انتفاضه دوم (۲۰۰۰–۲۰۰۵):اسرائیل از گلولههای جنگی، تانک، هلیکوپتر، و موشک در برابر مردم غیرنظامی استفاده کرد. بیش از ۴۰۰۰ فلسطینی کشته شدند که بخش زیادی از آنها غیرنظامی بودند.
محاصره غزه (از ۲۰۰۷ تاکنون):اسرائیل بیش از ۱۵ سال است نوار غزه را تحت محاصره کامل زمینی، دریایی، و هوایی نگه داشته. این محاصره منجر به بحران انسانی، فقر شدید، کمبود دارو و قحطی در سطحی گسترده شده است.
جنگ ۲۲ روزه (۲۰۰۸–۲۰۰۹):اسرائیل حملهای نظامی گسترده به غزه انجام داد که به کشته شدن بیش از ۱۴۰۰ فلسطینی، از جمله صدها کودک، منجر شد. زیرساختهای غیرنظامی به طور گسترده نابود شد.
جنگ ۵۱ روزه (۲۰۱۴):بیش از ۲۲۰۰ فلسطینی کشته شدند، از جمله ۵۵۰ کودک. حملات شامل هدف قرار دادن مدارس سازمان ملل، بیمارستانها، و خانهها بود.
حمله به غزه (۲۰۲۱):حملات هوایی منجر به کشته شدن بیش از ۲۵۰ فلسطینی شد. تخریب برجهای مسکونی و دفتر رسانههای بینالمللی مانند «الجزیره» و «AP» مورد انتقاد جهانی قرار گرفت.
در پایان باید گفت پیام این مستند را در یک فریم از این مستند میتوان خلاصه کرد، تصویری که بارها و بارها نمایش داده میشود. باسل در روایت خود در مستند اشاره میکند که پدرش یک پمپ بنزین در طبقه پایین خود باز کرده است و این تابلوی آن است.
عبری در کنار عربی؛ نسخه تصویریِ پروژۀ عادیسازی
تصویری که در آن کلمات عربی و عبری در کنار یکدیگر گذاشته شده است و یهودی و فلسطینی با هم مشتری آن پمپ بنزین در کرانۀ باختری هستند. چیزی که پیام فیلم نیز هست، یعنی زندگی مسالمتآمیز فلسطینی و یهودی در کنار یکدیگر، همانند باسل و یوآل آبراهام با فراموش کردن تاریخ و با دفن کردن تفکر مقاومت و مثله کردن مبانی اسلام ناب محمدی، همان محوری که مدتهاست رسانههای استعماری به دنبال آن هستند و حتی این تفکر در رسانههایی مانند اسرائیل به فارسی هم دنبال میشود تا به یهودیان مقبولیت ببخشد و البته این موضوع مقالۀ دیگری با رصد این صفحه میطلبد.
در پایان، پیام اصلی مستند را میتوان در یک قاب نمادین خلاصه کرد؛ فریمی که بارها و بارها در طول اثر تکرار میشود و واجد بار مفهومی خاصی است. باسل، راوی فلسطینی مستند، در بخشی از روایتش به پمپ بنزینی اشاره میکند که پدرش در طبقۀ پایین خانهشان در کرانه باختری راهاندازی کرده و تابلوی آن را با افتخار نشان میدهد.
در این تابلو، کلمات به دو زبان عربی و عبری کنار یکدیگر نقش بستهاند؛ گویی این همنشینی زبانی، پیشفرضی برای همزیستی انسانی است. جایی که مشتریان یهودی و فلسطینی بیهیچ درگیری، در این مکان بهظاهر بیطرف تعامل دارند. این تصویر، دقیقاً همان پیام نهایی مستند را نمایندگی میکند: زندگی «مسالمتآمیز» فلسطینی و یهودی در کنار هم، به سبک رابطهی باسل و یوآل آبراهام، یهودی خوشاخلاقی که بخشی از فیلمبرداری مستند را بر عهده دارد و بارها به زبان عبری از سربازان اسرائیلی انتقاد میکند.
اما این پیام صلحطلبانه، سطحی و سادهسازیشده، بهایی گزاف دارد؛ بهایی که چیزی نیست جز به حاشیه راندن تاریخِ رنج، دفن تفکر مقاومت و حذف نظاممند مؤلفههای اعتقادی اسلام ناب محمدی از روایت مبارزه. آنچه در این قاب تبلیغ میشود، نه همزیستی آگاهانه، که همزیستیِ تحمیلی در سایه فراموشی، سازش و بیهویتی است. مستند با همین فریم تصویری، میکوشد بگوید: «باید تاریخ را فراموش کرد تا بتوان با یهودیان منصف همزیستی کرد»؛ گفتمانی که سالهاست از سوی رسانههای استعماری ترویج میشود، و اینک در لباس مستندِ حقوق بشری ظاهر شده است.
حتی رسانههای صهیونیستی فارسیزبان نیز دقیقاً همین پروژه را دنبال میکنند: یهودیسازی ذهن مخاطب مسلمان، از مسیر عادیسازی، انحراف روایی، و برجستهسازی یهودی «خوشاخلاق و همدل». آنچه این مستند در ظاهر دنبال میکند، «صلح» است، اما در باطن، پروژهای برای عقیمسازی اندیشه مقاومت و تخریب پیوند هویتی فلسطین با اسلام است.
و این، موضوع مقالهای مستقل میطلبد… مقالهای که با رصد دقیق برنامههای رسانههای صهیونیستی فارسیزبان مانند اسرائیل بهفارسی در توییتر(ایکس) و واکاوی زیرپوستی پیامهایشان باید نوشته شود.
دیدگاهتان را بنویسید