نقد فیلم موسی کلیم الله حاتمی کیا | راوی دانای کل بهسبک قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده: محمدعلی چوپانیان
شناسنامه فیلم
این فیلم به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و تهیهکنندگی سید محمود رضوی ساخته شده است. نویسندۀ فیلمنامه این اثر نیز بر عهدۀ ابراهیم حاتمیکیا بوده است. مریلا زارعی، فرهاد آئیش، بهنام تشکر و بهاره کیانافشار در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم در شرکت سیمافیلم تولید شده است.
خلاصه داستان فیلم | نقد فیلم موسی کلیم الله حاتمی کیا
فرعون پادشاه بتپرست مصر خواب میبیند که خودش و تاج و تختش غرق در آتش شده است، پیشگوی شیطانپرست خبر میدهد که بهزودی پسری زاده میشود که باعث نابودی سلطنت فرعون خواهد شد. فرعون به تدبیر وزیرش هامان تصمیم به قتل تمام نوزادان پسر در طایفه بردگان عبرانی میگیرد، با این همه حضرت موسی به دنیا میآید و مادرش به فرمان الهی تصمیم به سپردن فرزندش به رود نیل میگیرد.
سلحشوری بعد از سلحشور
فیلم موسی کلیمالله: به وقت طلوع که مطلع سریال حضرت موسی علیه السلام است با صحنه وصیت یوسف پیامبر به فرزندان یعقوب یعنی بنیاسرائیل شروع میشود، بهطوری که میتوان آن را دنبالۀ سریال یوسف پیامبر تلقی کرد که مطمئنا نویسنده فقید فیلمنامه اولیه یعنی مرحوم فرجالله سلحشور همین موضوع را مدنظر داشته است و چه بسا اگر سرطان مشکوک به بیوتروریسم او را از میان ما نمیبرد، قطعا پایان سریال حضرت موسی را نیز به ابتدای سریال حضرت عیسی علیهالسلام متصل میکرد.
بعد از فوت مرحوم فرجالله سلحشور قرعۀ ساخت سریال حضرت موسی علیهالسلام به نام جمال شورجه افتاد که ایشان نیز به دلیل سکتۀ مغزی قادر به انجام این مأموریت نشدند و نهایتا ساخت این سریال عظیم را ابراهیم حاتمیکیا به عهده گرفت
حاتمیکیا علی رغم مهارت و نبوغ بالا در خلق آثار سینمایی بدیع پا روی وسوسۀ جاه طلبیاش گذاشته و سریال موسی کلیمالله را با همان فرمت سریال یوسف پیامبر جلوی دوربین برده است و این برای کارگردان صاحب سبک و مؤلف در ژانر سینمای دفاع مقدس، یک خویشتنداری بزرگ از نوع سلوک مردان خدا است.
به نظر میرسد حاتمیکیا بعد از مطالعه و بررسی فیلمنامۀ دکوپاژ شده مرحوم سلحشور فقید نه نیم نگاه که نگاه کاملی هم به سریال یوسف پیامبر(سلام الله علیه) و نوع روایتگویی مرحوم سلحشور در آن سریال داشته است بنابراین در همین مطلع سریال موسی کلیم الله ما شاهد یک اثر کلاسیک قصهگو، بسیار روان و خوشفهم در جهانی معنوی همچون سریال یوسف پیامبر هستیم.
این اوج امانتداری و البته صداقت ابراهیم حاتمیکیا است که متوجه نگرش دنبالهسازی مرحوم سلحشور بر اساس سلسله داستانهای قرآنی بوده است، داستانهایی که دارای راوی یگانه هستند.
واقعیت میدان جهاد هم همین است که اگر پرچمی از دست سلحشوری افتاد سلحشوری دیگر نگذارد آن پرچم بر زمین بماند.
اقتباس در سینما
سینما از آغاز پیدایشش شاهد اقتباسهای فراوانی از ادبیات ملل مختلف بوده است، از رمانهای متأخر همچون بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته و ربکای دافنه دوموریه تا اقتباسهایی از متون ادبی متقدم شرقی همچون مثنوی مولوی و شاهنامه فردوسی.
اقتباسهای سینمایی همیشه به متن اصلی وفادار نیستند، تا جایی که حتی زاویه دید روایتگر هم تغییر میکند. مثلا گاهی روایت رمان اول شخص است ولی در اثر سینمایی اقتباس شده از آن، رمان تبدیل میشود به راوی سوم شخص یا دانای کل و حتی گاهی مشاهده میشود که در اثری که به شکل فیلم درآمده روایتگری بین اول شخص و دانای کل هم دست به دست میشود.
از این دست میتوان به رمان تخیلی مرشد و مارگریتا اثر میخائیل بولگاکف اشاره کرد که در اقتباس اخیر سینماییاش بهدست میخائیل لوکشین هم از حالت تخیلی در میآید و هم دارای راوی چندگانه میشود.
چه در ادبیات مکتوب و چه در سینمای اقتباس شده از ادبیات، دانای کل همیشه یک ناظر غیرفعال است که از همه چیز و همه کس گزارشی کامل میدهد، ولی دانای کل در قرآن کریم دیگر ناظر بیطرف و غیرفعال نیست بلکه به جای گزارش کامل گزارش کار میدهد. این راوی دانای کل در قرآن گاهی با ضمیر اول شخص مفرد یعنی من(اَنا) از کارهایش پرده برمیدارد و گاهی از جانب خود و تیم اجراییاش با ضمیر اول شخص جمع یعنی ما(نحن) تاریخ را بیان میکند.
سختترین اقتباس سینمایی از روایتگویی قرآن آنجاست که کارگردان فیلم جایگاه دانای کل فعال را عینا از متن مکتوب قرآن به فیلم منتقل کند.
در عموم فیلمهای معناگرا که بهموضوع رابطۀ خالق جهان و اشرف مخلوقاتش یعنی انسان پرداخته میشود، خالق و مخلوق دو هنرپیشه هستند که با هم در طی فیلم، تعاملی معنوی دارند و کارگردان در جایگاه یک راوی دانای کل این تعامل را به تصویر میکشد.
قصههای قرآنی در حقیقت شرح تعامل معنوی راویِ دانایِ کل یعنی خداوند است با شخصیتهایی از گروههای انبیا، اولیا، متقین، مؤمنین، منافقین، کافران و یا از ماده خام انسانی یعنی ناس.
حالا یک کارگردان میآید و از این متن الهی اقتباس سینمایی میکند و میخواهد داستانی قرآنی را تبدیل به فیلم کند و سختی کار از جایی شروع میشود که کارگردان باید به تماشاگر فیلم، رابطهاش را با پروردگار به عنوان راوی اصلی تفهیم کند.
یعنی خداوند را همچون قرآن بهعنوان راوی فیلم ببیند و نه شخصیتی غایب که توسط کارگردان روایت شده است.
آثار هنری فرجالله سلحشور در اوج بلوغ خود یعنی در سریال یوسف پیامبر توانست نقش روایتگری کارگردان را در پیش چشم مخاطب به صفر برساند و داستان را همچون قرآن از نگاه خداوند نشان دهد.
قاب دوربین و زاویه دید نماهای سریال یوسف پیامبر عموما زاویه دید خداوند است(سوبژکتیو) یعنی از جانب ناظری است که یا قضاوت میکند، یا ترحم میکند و یا تمسخر.
مثلا در موارد مربوط به کاهنان مشرک زاویه دوربین از بالا(های انگل) بود که این زاویه، نگاه تحقیرآمیز ناظر یا خداوند را نسبت به عدهای بتپرستِ نادان نشان میدهد.
درکنار زاویه نگاه دوربین، چهرهپردازی و بازی کاهنان هم طوری طراحی شده که آنان را افرادی ابله به تصویر میکشید.
یا در نیایشهای زلیخای پیر، دوربین در نزدیکی وی و بهطور همسطح قرار میگیرد و در بیننده این احساس را برمیانگیزاند که زلیخا تنها نیست و خدای مهربان همدم و شنوای درددل عاشقانۀ او است.
در شیوۀ اقتباس قرآنی مرحوم فرجالله سلحشور، نقشها و شخصیتها چنان طراحی میشوند که مثلا آدمهای مغرور در عین تکبر و اعتماد به نفس بالایشان همزمان دچار نقصهایی فاجعهآمیز هستند.
این بر خلاف شیوۀ مرسوم سینمای جهان است که ضدقهرمانها را در پردۀ اول فیلم قوی و در پرده سوم شکستخورده نمایش میدهند تا بتوانند در پیشگاه مخاطب تعلیق، هراس و کنجکاوی ایجاد کنند.
ولی وقتی راوی داستان خالق قهار باشد باید عجز متکبران و ضعف پادشاهان همزمان با قدرتشان به نمایش گذاشته شود، حتی اگر در این میانه تعلیق فدا شود که البته تعلیقی عمیقتر نسبت به سرنوشت ضدقهرمان پدید میآید.
فیلم موسی کلیمالله نیز همین شیوۀ روایتگری در اقتباس از قرآن را حفظ کرده است، چنانچه در این فیلم قدرتمندترین شخصیت یعنی فرعون را حقیرترین و ضعیفترین کاراکتر از نگاه دوربین میبینیم و این از همان ابتدا اتفاق میافتد نه در میانه فیلم یا پردۀ آخر.
کارگردان نمیخواهد بین عزت و ذلت فرعون فاصلهای تعلیقآمیز با نتیجۀ اخلاقی خلق کند، چنانچه در قرآن هم که راوی پروردگار متعال است همان اول فرعون را به موسی فردی طاغی معرفی میکند که یا باید امر به معروف شود و یا ادب( آیات 24 و 43 سوره طه و 17 نازعات : انه طغی)
صحنههای حضور مار و تمساح در فیلم به عنوان مأمور الهی برای حفظ جان حضرت موسی علیهالسلام از جمله مواردی است که تماشاگر را در مقابل راوی و دانای کل فعال و نه ناظرِ غیرفعال قرار میدهد.
ابراهیم حاتمیکیا در بازنویسی فیلمنامه باری دیگر حاتمیکیای روزهای جوانیاش را تکرار میکند، همان ابراهیم حاتمیکیایی که در فیلم دیدهبان خودش را کنار گذاشت و خداوند متعال که شخصیت اصلی و فعال فیلم دیدهبان بود را به جای خود یعنی راوی دانای کل نشاند.
زیرمتن (subtext) سیاسی فیلم
ابراهیم حاتمیکیا این کارگردان باهوش، کارکشته و انقلابی ضمن روایت نعلبهنعل داستان تاریخی حضرت موسی و بنیاسرائیل، مخاطب را با زیرمتنهایی قدرتمند، صریح و البته سیاسی در فیلم رودررو میکند.
یکی از زیرمتنهای گویای فیلم که کمهوشترین مخاطبان هم آن را درک میکنند در سکانس آتش زدن بردگان عبرانی بهدست سربازان فرعون به تصویر کشیده شده است.
صحنۀ ابتدایی واژۀ هولوکاست(در لغت به معنای همهسوزی) را در ذهن مخاطب جاری میکند و سپس در صحنۀ بعدی با نمایش جوانانی که با قلابسنگ سربازان سنگدل فرعون را سنگباران میکنند بلافاصله واژه انتفاضه را به ذهن تماشاگر وارد میکند، مردان جوانی که شباهتی بسیار به فلسطینیان هم دارند
و این دو صحنه پشت سر هم عبارت ترکیبی «هولوکاستِ واقعی» را به عنوان زیرمتن سیاسی فیلم جا میاندازد.
البته ابراهیم حاتمیکیا در طی فیلم با نمایش مداوم محل زندگی بردگان عبرانی با آن خانههای کوچک و محقر در فضایی محصور با درختان زیتون که شباهت زیادی به اردوگاه فلسطینیان دارد مقدمات زیر متن قبلی یعنی انتفاضه را ایجاد کرده است.
در کنار شبیهسازی زندگی فلسطینیان امروزی در فیلم موسی کلیمالله، صحنۀ دیگری هم که قابل توجه است نمای مجسمه تراشیده شدۀ فرعون بر کوه است که تمثیلی از مجسمۀ چهار رئیسجمهور آمریکا بر کوه راشمور(واقع در در ایالت داکوتای جنوبی آمریکا) است که این پیکره سنگی چندین بار در فیلم تکرار میشود و زیرمتنی ظریف است که به فرعون زمان یعنی آمریکا اشاره میکند.
از دیگر زیرمتنهای فیلم سریال موسی کلیمالله مسئله انتظار موعود است که قبلا در کل سریال یوسف پیامبر نیز در قالب یک موتیف(نقش مایه تکراری) جاری بود.
علاوه بر تکرار واژگان منجی و موعود، به کارگیری بخشهایی از دعای ندبه در نیایش رهبران کهنسال بردگان عبرانی در فیلم موسی کلیمالله از جمله مواردی است که زیرمتنِ انتظار را برای مخاطب عصر کنونی متبلور میسازد.
تحلیل فنی فیلم موسی کلیم الله حاتمی کیا
نورپردازی در میانۀ فیلم موسی کلیمالله یعنی بعد از تولد حضرت موسی، از حالت نیمه تاریک به حالت روشن در میآید.
همچنین به پالت طیف غالب رنگ قهوهای در سکانسهای مربوط به زندگی بردگان رنگهای آبی و درخشان نیز اضافه میشود که این تغییر رنگبندی ناشی از تبحر و دقت گروه کارگردانی اثر است.
باید اذعان کرد که ایجاد درخشندگی معنوی در نورپردازی و طراحی رنگ نیمۀ دوم فیلم به پای نورپردازی و رنگآمیزی زیبا و جادویی فیلم محمد رسولالله(صلی الله علیه وآله) ساختۀ ارزشمند آقای مجید مجیدی نمیرسد.
فیلم موسی کلیمالله در سکانسهای مربوط به شب از تاریکی مفرط رنج میبرد بهطوریکه کاراکترهای فیلم روی پردۀ نقرهای سالن تاریک سینما هم به سختی قابل مشاهده هستند.
ای کاش کارگردانان ما به جای الگوبرداری از سینمای تاریک هالیوود از روشناییهای صحنههای فیلمهای روسی درس آموزی کنند.
فیلم موسی کلیم الله به طور کامل در استودیو ساخته شده است تا نیاز شدید فیلم به ساختمانها و مکانهای تاریخی را از طریق بهکارگیری ویدئووال و جلوههای ویژۀ کامپیوتری رفع کند.
این موضوع مقداری از باورپذیری فیلم کاسته است؛ چرا که این همه جایگزینی نور خورشید بهوسیلۀ نورهای مصنوعی هر چند با کِلوین بالا و استفاده از انیمیشن در برخی صحنههای پرتحرک، نوعی افراط بهنظر میرسد.
جایگزینی فناوری جدید تولید مجازی(Virtual Production) به جای پردۀ سبز نیز کمکی به طبیعی درآمدن نماها نکرده است و نورهای گرم پروژکتوری و بادهای پنکهای هم فضای بستۀ استودیو را محسوس میکنند.
از جمله موارد قابل تحسین فیلم(سریال) موسی کلیمالله تبعیت موسیقی این کار از موسیقی فاخر سریال یوسف پیامبر است.
این همانندسازیها در موسیقی، گریم، طراحی صحنه و بازیها باعث میشود مخاطبی که با آن سریال درآمیخته، حالا خیلی راحتتر کدهای کلامی و تصویری روایت فیلم را رمزگشایی کند.
این سهولت رمزگشایی را در بخش حساس موسیقی، شخص کارن همایونفر ایجاد میکند که توانسته همان مسیر آهنگسازی سریال یوسف پیامبر یعنی آقای پیمان یزدانیان را در خلق یک موسیقی معناگرا با تم عربیمصری طی کند.
درباره موسیقی و فیلمبرداری فیلم موسی کلیمالله باید گفت اگرچه از سریال یوسف پیامبر پیروی میکنند ولی کیفیت هر دو چندین برابر ارتقا یافته است و نادیده گرفتن این افزایش کیفیت بیانصافی محض است.
نقد بازیگری
به جز انتخاب مریلا زارعی بقیۀ بازیگران فیلم موسی کلیمالله در نقشهایی باورپذیر به کار گرفته شدهاند و این مهارت انتخاب بازیگر منجر به جایزۀ جشنواره چهل و سوم فجر برای فرهاد آئیش به عنوان برترین نقش مکمل مرد شد.
ابراهیم حاتمیکیا در طراحی نقش هنرپیشههای فیلم موسی کلیمالله، نقشها را سلیس و روان با هنرپیشههایی دارای صدای قدرتمند و بازی عاری از هرگونه پیچیدگی به ثمر رسانده است.
او اگرچه شیفتۀ بازی چندبعدی افرادی همچون پرویز پرستویی و بابک حمیدیان است ولی میداند که مخاطب سریالی طولانی با داستانی برگرفته از حقایق تاریخی، نیازمند تماشای بازی روان و بیتکلفی در ایفای نقش است و بازیهای پیچیده و مملو از ادا و اطوار به درد تئاترهای شکسپیر یا سینمای پستمدرن میخورد و مخاطب خاص خودش را میطلبد.
همچنین انتخاب مجدد برخی بازیگران سریال یوسف پیامبر و شبیهسازی بازیها و نقشها محصول هوشمندی ابراهیم حاتمیکیا در سرمایهگذاری روی حافظۀ مخاطب است، تماشاگری که هنوز دل در گروی سریال قدرتمند یوسف پیامبر دارد و آن را به یمن تکرارش در قاب تلویزیون فراموش نکرده است.
همین شباهتها است که مخاطب را سریعالسیر بر ریل فهم دقیق اثر قرار داده و زحمت هر گونه مقدمهچینی و گرم کردن ذهن مخاطب را در فصول ابتدایی سریال کم میکند.
همه دیدهایم بسیاری از کارگردانان در فصل اول سریالشان تلاش میکنند مخاطب را با جهان و جهانبینی اثر آشنا کرده تا شاید در فصلهای بعدی بتوانند قصههای اصلیشان را بیان کنند، حال آنکه فراست ابراهیم حاتمیکیا در بهکارگیری الگوها و موتیفهای سریال یوسف پیامبر در فیلم موسی کلیمالله راه را بر او مرتفع کرده است.
خانم مریلا زارعی از جمله هنرپیشههای درخشان آثار ابراهیم حاتمیکیا است و بر خلاف پرویز پرستویی و بابک حمیدیان، همیشه بازی روان، طبیعی و باورپذیر از خودش ارائه داده است.
مریلا زارعی نقش را خوب میفهمد و خوب ارائه میدهد و در تعامل با هنرپیشۀ نقش مقابلش سطح بازی خودش را پایین نمیآورد بلکه نفر مقابل را بالا میکشد مانند کوهنوردی که وزن طناب همنورد ضعیفش را بر دوش خود حمل میکند.
مریلا زارعی پنجاه ساله در فیلم(سریال) موسی کلیمالله با آن چهرۀ سرد و گرم چشیده برای ایفای نقش زنی باردار که مادر دو کودک خردسال هم هست پیر به نظر میآید و این نقش در تمام دو ساعت و پانزده دقیقۀ فیلم، همچون وصلهای ناجور است.
از سوی دیگر مخاطب این سریال سابقۀ ذهنی از نقشآفرینی خانم مریلا زارعی در فیلمهای تاریخی ندارد بهجز نقشی دوردست در سریال ولایت عشق که آن هم خوب از آب درنیامده بود و این خلأ ذهن مخاطب ضربه به جایگاه نقش یوکابد(مریلا زارعی) در فیلم موسی کلیم الله میزند.
تتمه نقد فیلم موسی کلیم الله حاتمی کیا
ابراهیم حاتمیکیا در ساخت سریال موسی کلیمالله به خوبی توانسته است حق امانتی را که مرحوم فرجالله سلحشور به او سپرده است ادا کند.
حاتمیکیا در کسوت کارگردانی مؤلف، باسواد و باتجربه در حرکتی متواضعانه همان سیاقی که فرجالله سلحشور فقید در ساخت سریال معظم یوسف پیامبر به کار بسته بود مکمل تمام دانستهها و تجربههای خویش میکند تا مخاطب جهانی سریال یوسف پیامبر را باری دیگر با اثری معنوی، شگفت و تاریخی متحیر کند.
باید اعتراف کرد که ابراهیم حاتمیکیا در مقام یک کارگردان توانمند با نبوغ و خلاقیت بالا، لایقترین گزینه برای هدایت این ابرپروژۀ سینمای جهان اسلام است.
برای او در ادامۀ ساخت این سریال ارزشمند از خداوند طلب توفیق و موفقیت بیشتر و برای روح بلند فرجالله سلحشور که این راه عظیم را در سینمای ایران گشود طلب مغفرت و رحمت داریم. و نیز برای جناب جمال شورجه کارگردان ارزشمند سینمای ارزشی ایران طلب شفای عاجل میکنیم.
فتبارک الله احسن الخالقین
19 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام. خداقوت
اینکه در نقد یک فیلم متوسط، تا این حد اغراق شده واقعا عجیبه
درسته که علاقه شخصی به آقای حاتمی کیا دارید (در تمام نقد بصورت گل درشت نمایان هست این موضوع)، اما دلیل بر نادیده گرفتن ضعفهای وافر و عجیب این فیلم نمیشه؛
به نظرتون دکوپاژ این فیلم قویه؟
جلوههای ویژه حرفی برای گفتن داره؟
بازی بهنام تشکر که یک جاهایی به سمت آقای دکتر ساختمان پزشکان میره قویه؟
بازی افتضاح شکیب شجره قویه؟
بازی فرهاد آئیش در نقش بزرگ بنی اسرائیل قویه؟ (بازی آئیش در نقش خوابگزار هم وامدار گریم خوب بود نه تکنیک)
در تمام لحظات فیلم با کارگردانی مواجه هستیم که اصلا ساختار فیلم تاریخی رو نمیشناسه، فیلم رو به سمت درام و ملودرام اجتماعی میبره و همین باعث میشه تا اواسط فیلم با خمیازههای ممتد مخاطب روبرو بشیم.
این فیلم امروز و سریال فردا، قراره در مقابل فیلمهای قدرتمند هالیوود قرار بگیره و در مقابل تحریفات اونها روایت صحیح رو بیان بکنه؟ اصلا در این حد و اندازه هست؟
این فیلم، اولین جنبه یک فیلم مخاطب پسند (که فیلمهای قدرتمند غربی رو دیده) یعنی سرگرمی رو بصورت تمام و کمال داره؟
این فیلم در حدی هست که داستان قرآن رو برای مخاطب امروزی که با نتفلیکس و آمازون و… خو گرفته به تصویر بکشه؟
به نظر میرسه علاقه داشتن به یک کارگردان، توجیه مناسبی برای بستن چشممون به ضعفهای فاجعه بار یه فیلم نیست.
اینکه بدلیل پشتیبانی صداوسیما، تبلیغات این فیلم در حد وسعت تبلیغات شهر فرش از سیما پخش میشه دلیل بر مخاطبپسندی و کیفیت بالای فیلم نیست، مثل فیلم پیشمرگ که ناگهانی فیلم برتر از نگاه تماشاگران شد و در سالنهایی با هشت نفر تماشاگر در حال اکرانه.
وظیفه شما ارائه نقد عادلانه، منصفانه و علمیه، نه از روی علاقه شخصی. همین مجیزهای گاه و بیگاه باعث میشه سینمای ارزشمند درجا بزنه و پیشرفت نکنه. موفق و سربلند باشید.
سلام چرا انقدر تند نقد کردید
سلام چرا انقدر تند نقد کردید
حق فیلم نبود
کاملا درسته
جملات طولانی که در وصف آقای حاتمی کیا نوشته شده، کاملا بیانگر علاقه نویسنده نقد، به کارگردان فیلمه(مخصوصا جمله ی اول تتمه)
آقای حاتمی کیا تبهر بسیار زیادی در ساخت فیلم های سینمایی دفاع مقدس هست و فیلم های ارزشمندی در رابطه بااین موضوع ساخته و بهتره که به حوزه ای که درخشان عمل میکنه برگرده
با سلام
اگر نقد بالا را مجدداً و با دقت مطالعه بفرمایید در قسمت فنی اصلا از فیلم دفاع نشده است بجز موسیقی ضمن اینکه عبارت متواضعانه در بخش تتمه نشان از افول حاتمی کیا در خلق این فیلم نسبت به سایر آثارش دارد
در بخش بازیگری بازی مریلا زارعی مورد انتقاد شدید قرار گرفته است
احتراما باید یادآور شد که فیلم را مردم پسندیدهاند و منتقد فقط باید کشف کند که علت پسند مردم چیست نه آنکه بر خلاف جریان رودخانه مردم شنا کند
متاسفانه عموم منتقدین در تله اولین نقد منتشر شده میافتند مثلا اگر استاد فراستی بگوید فیلم موسی کلبیم الله درنیامده بقیه هم همین دیدگاه را توسعه میدهند و کم نبودند آثار باارزشی که در زمان خودشان توسط منتقدین تحقیر شدند ولی گیشه را فتح نمودند و نهایتا سالها بعد مورد تمجید منتقدین نسلهای جدید قرار گرفتند
10 فیلم کلاسیک طرد شده توسط منتقدان که اکنون شاهکارهای تاریخ سینما به شمار میآیند
۱۰- It’s A Wonderful Life (۱۹۴۶)
۹- Scarface (۱۹۸۳)
۸- The Thing (۱۹۸۲)
۷- Psycho (۱۹۶۰)
۶- The Shining (۱۹۸۰)
۵- The Wizard Of Oz (۱۹۳۹)
۴- Fight Club (۱۹۹۹)
۳- Bonnie and Clyde (۱۹۶۷)
۲- Citizen Kane (۱۹۴۱)
۱- The Exorcist (۱۹۷۳)
احسنت
نقد سرشار از غلو و محبت افراطی به حاتمی کیا بود تا جایی که بوی چاپلوسی میومد
خیلی ممنونم واضح تر از این نمیشد توضیح داد🙏🏻
آحسنت.چ دقیق حرف دلمونو زدید
سلام ممنون از اطلاعات دقیقتون استفاده کردیم
ولی این متن شما نقد نیست تعریفه!
این فیلم مشکلات فرمی زیادی هم داشت!
قابل تامل
شما فقط لحظه رسیدن یوسف به پدر پیرش یعقوب را بخاطر بیارید! آیا آنموقع ویدیوال و تکنیک های هوش مصنوعی بود؟ با وجود نبود این امکانات فرج الله زیباترین احساسات رو به مخاطب منتقل کرد. اما در این فیلم آقای حاتمی کیا توجه کمتری به آن موضوع دارد. البته فیلم تحول جدیدی رو در سینمای ایران رقم زده. مریلا زارعی بازی خوبی رو داره. اما باید دو طرف ترازو را در نقد دید. نمی شود فقط درباره مارگردان غزلسرایی کرد باید نقد کرد تا پیشرفت و رشد رقم بخورد
سلام
عالی بود.
نقد جامع نیازمند جلسات بیشتری است. بنظر بالا نگهداشتن علم اینگونه کارها خود کاری بس ارزشمندست.
خدا بر توفیقاتمان بیفزاید.
👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
نقد سیاسی تخیلی قشنگی بود به خصوص کوه راشمور
انتخاب بازیگران اصلا خوب نبود.مثلا بهاره کیان افشار خیلی انتخاب بدی بود و خیلی رو مخ بود.یا مریم سرمدی که جدا انتخاب بدی بود و در کنار مریلا زارعی مدام منو یاد فیلم دعوت می انداخت.بازی بهنام تشکر فرهاد آییش بدک نبود.فیلم از ی جایی به بعد واقعا خسته کننده و کند شد.طوری که دیگه نمیتونستم رو صندلی بند شم و منتظر بودم داستان زودتر بره جلو.از خالی بندی های فیلم هم نفهمیدن قابله در مورد حاملگی موسی واینکه وقتی موقع زایمان مادر موسی رسید بالا سرش نه تنها هیچی نگفت بلکه کمکش هم کرد چونکه خیلی نوزاد به دلش نشست!!!!
فیلم خیلی قشنگ بود به دل من که نشست بازیگراش هم عالی بودن کاش به ساخت فیلم هایی با این سبک و موضوع ادامه بدیم خانوم مریلا زارعی هم بازیشون فوق العاده بود
سلام
به نظر این فیلم ارزش وقت گذاشتن و پول دادن داره. راستش کلا سینمای ایران گیشه ای شده و باید بری به چهارتا فیلم مزخرف که فحش توش یاد می دهند تا مردم بخندند، ببینی. سینمای ایران مرد و فاتحه اون رو بخوانید.
سلام
از آنجایی که این فیلم مذهبی و فرهنگی است بسیاری از خانواده های مذهبی خانوادگی همراه با فرزندان به تماشای آن مینشینند.متاسفانه صحنه های زایمان وفریاد مادران باردار بسیار چندش آور هست و ظرافت داستان را برای بچهها غیر منتظره و دردناک میکند.
به نظرم بیشتر از اینکه نکات مثبت داشته باشه، نکات منفی داشت. مثلا همون لحظات به دنیا آمدن فرزندان که دوستان اشاره کردند و اینکه بازیگران مرد و زن ابایی از لمس یکدیگر نداشتند و قطعا اگر آقای سلحشور کارگردانی کرده بود این اتفاق نمی افتاد،یا بعضی از حرف های جنسی که اگر کودکی فیلم را ببیند به احتمال زیاد ذهنش را درگیر می کند. حتی بعضی از قسمت های فیلم خیلی کند پیش می رفت و برای مخاطب خسته کننده بود.
می توانست خیییلی بهتر از این باشد اگر چند کارشناس مذهبی معتمد برای این کار در نظر گرفته بودند.