نقد فیلم سونسوز | همه طلاق میگیرند؛ اما هیچکس به دنبال پاسخ نیست!

نقد فیلم سونسوز | نویسنده: احمدرضا مرادی
فیلم سونسوز به کارگردانی رضا جمالی اولین تجربۀ سینمایی او محسوب میشود و به زبان ترکی ساخته شده است. این اثر از معدود فیلمهای جشنواره فجر است که به زبانی محلی تولید شده و همین ویژگی آن را در میان آثار جشنواره متمایز میکند. در ادامه به بررسی جنبههای مختلف این فیلم از منظر محتوای متنی و پیامهای روانشناختی میپردازیم.
معرفی عوامل فیلم سونسوز
- کارگردان: رضا جمالی
- نویسنده: رضا جمالی
- تهیهکننده: سلمان عباسی
- فیلمنامهنویس: رضا جمالی
- مدیر فیلمبرداری: عبدالله شکری
- مدیر صحنه و لباس: رسول علیزاده
- صداگذاری: حسین قورچیان
- طراح گریم: رحیم پرواسی
- مدیر تولید: مقداد اکبری
- برنامهریز و دستیار اول کارگردان: امین راک
- منشی صحنه: مینا عباسزاده
- مدیر صدابرداری: رضا حیدری
- تدوینگران: امیر اطمینان، هما ولیزاده
- بازیگران: مریم مومن، حمدالله سلیمی، بهروز اللهوردیزاده، صفت آهاری، ناصر محبی
- تاریخ پخش: ۱۴۰۳
- ژانر: درام، اجتماعی
نگاهی به داستان و وقایع فیلم | نقد فیلم سونسوز
فیلم سونسوز روایتی است از سلمان عباسی با موضوع نازایی زنان در روستایی در نزدیکی اردبیل که ۲۰ سال است در آن هیچ کودکی متولد نشده است. مردان روستا زنان را مقصر اصلی این وضعیت میدانند اما پس از دو دهه کاظم فیلمسازی پیر که ۲۰ سال پیش مستندی دربارۀ این موضوع دربارۀ زنان این روستا ساخت به حقیقتی شوکهکننده پی میبرد؛ مشکل نه از زنان، بلکه از مردان است. کاظم تصمیم میگیرد با تهیه فیلمی دیگر حقیقت را آشکار سازد اما در این مسیر با موانع زیادی روبهرو میشود که داستانی عمیق و تأملبرانگیز را رقم میزند.
در دل روستایی قدیمی که به مدت ۲۰ سال کودکی در آن نفسی نمیکشد داستانی تلخ از سرزنش و تحمیل به میان آمده است. در این روستا نازایی زنان به عنوان گناهی درونی تلقی میشود و مردان با مقایسه و قضاوتهای ناعادلانه مسؤولیت این اتفاق را بر دوش زنان میگذارند. سلمان عباسی تهیهکننده فیلم در تلاش برای ارائۀ أثری دلنشین روایت را در قالب طنز شکل میدهد اما بدون اینکه خود متوجه باشد، داستان را به بستری برای ترویج تمسخر، تحقیر، سرزنش و مقایسههای ناعادلانه در قالب طنز تبدیل کرده است.
او با بهرهگیری از طبیعت بکر، مردمانی ترکزبان و ساده که توسط یکدیگر با نوع خاص تعاملشان به سخره گرفته میشوند تلاش دارد فضای فیلم را شیرین جلوه دهد، اما در این میان اصل ماجرا تحتالشعاع مفاهیمی ناپسند قرار میگیرد. روایت داستان حول مصاحبههای کاظم فیلمسازی که به دنبال آشکار کردن واقعیت است شکل میگیرد؛ اما به جای ارائۀ درکی عمیقتر از مسأله روند فیلم در نهایت به بازتولید همان قضاوتهای ناعادلانهای ختم میشود که از ابتدا در بطن جامعه روستا جریان داشتهاند.
کاظم، فیلمساز پیر که ۲۰ سال پیش مستندی دربارۀ نازایی زنان ساخته بود که متأسفانه توسط خود زنان از بین رفت دوباره به سراغ حقیقت بازمیگردد و تصمیم میگیرد تا با ساخت فیلمی جدید رازهای پنهان روستا را فاش کند اما راهش مملو از چالشهای فرهنگی و اجتماعی است که خودش نیز بدون آگاهی از آنها درگیرشان میشود.
ورود دکتر به روستا | رویارویی با بحران
فیلم با ورود خانم دکتر به روستای زادگاهش آغاز میشود. این بازگشت نوعی مواجهه با گذشته هویت و زخمهای قدیمی است که هنوز التیام نیافتهاند. او که سالها از این روستا دور بوده حالا در مقام پزشک متخصص به جایی بازگشته که زمانی مادرش در آن زندگی کرده و در میان همان باورها و سنتهایی که اکنون زیر سؤال برده رشد کرده است.
بازگشت او مأموریتی علمی و اجتماعی محسوب میشود. او نهتنها میخواهد راز نازایی زنان روستا را کشف کند بلکه میخواهد به نوعی به مادر خود نیز ادای دین کند. مادرش که سالها در این محیط زندگی کرده خود قربانی همین سنتهای ناعادلانه بوده است. بنابراین دکتر نهتنها با زنان روستا همدلی دارد بلکه انگار سفیری از دنیای مدرن و عقلانیت است که آمده تا پرده از مشکل نازایی روستا بردارد.
با ورود دکتر به روستا، نخستین چیزی که با آن روبهرو میشود باور عمیق و ریشهدار مردان و حتی برخی از زنان است که نازایی را یک مشکل زنانه میدانند. در این روستا هیچکس حتی تصور نمیکند که ممکن است مشکل از مردان باشد. برای نسلهای متمادی مردان بدون هیچ شک و شبههای خود را در جایگاه قدرت و سلامت مطلق تصور کردهاند حتی برخی از آنها همسران خود را بارها طلاق داده و دوباره به آنها بازگشتند. برخی از زنان نیز این باور را پذیرفتهاند و بهجای آنکه دنبال پاسخ علمی باشند راهحل را در ازدواج مجدد مردان میبینند.
اینجا نقطهای است که بینش علمی دکتر با دیوار ضخیم جهل عمومی برخورد میکند. او میخواهد آزمایشهایی انجام دهد تا مشخص شود مشکل واقعی از کجاست اما بلافاصله با مقاومت مواجه میشود. مردان روستا که تاکنون هرگز مورد پرسش قرار نگرفتهاند حاضر نیستند در این روند مشارکت کنند زیرا این موضوع را نه فقط بررسی پزشکی بلکه تهدیدی برای مردانگی، جایگاه اجتماعی و آبروی خودشان و اقوامشان میدانند.
از مهمترین لحظات فیلم زمانی است که دکتر اعلام میکند که مردان نیز باید آزمایش دهند. این لحظه نه تنها از لحاظ داستانی نقطه عطف است بلکه از نظر روانشناختی نیز تغییری اساسی در دینامیک قدرت در روستا ایجاد میکند. مردان که همیشه خود را در جایگاه قضاوتکننده دیدهاند حالا خودشان مورد آزمایش قرار میگیرند. آنها که تا دیروز با قطعیت زنان را مقصر میدانستند و آنها را طلاق میدادند اکنون با امکان ناباروری خودشان روبهرو شدهاند و این چیزی نیست که بهراحتی بتوانند بپذیرند. برخی از آنها بهشدت خشمگین میشوند و میگویند مگر ما مشکلی داریم؟ این آزمایشها برای زنهاست نه ما!
کاظم و دستیارش مسلم که از ابتدا با نگاهی کنجکاو و شاید تا حدی تمسخر آمیز به ماجرا نگاه میکنند همراه تمام این فرآیند در حال ثبت وقایع و فیلمبرداری از مردان و دیالوگهای میان آنها هستند. لحظهای که مردان برای آزمایش راهی شهر میشوند کاظم و مسلم نیز همراهشان میروند تا روند مراجعه به پزشک، انجام آزمایش و دریافت نتایج را مستند کنند(حتی خودشان نیز آزمایش میدهند تا متوجه شوند عقیم هستند یا خیر) این اولین بار است که مردان روستا مجبور به ترک منطقه خود برای چنین موضوعی میشوند.
در مسیر رفتوبرگشت به شهر برای مراجعه به پزشک گفتوگوهای مردان که به زبان ترکی ادا میشوند در ظاهر طنزآمیز و شیریناند اما در عمق و بطن خود لایههایی از تحقیر، طرد و نگاهی سطحی به مسأله طلاق و ازدواج را بازتاب میدهند.
پس از رسیدن به شهر کاظم و مسلم در کنار مردان روستا با مشاوری روبهرو میشوند که در حال بررسی موضوع طلاق دو زوج جوان است. در میان این گفتوگو مشاور با لحنی قضاوتگرانه به مردی که درخواست طلاق داده میگوید مگر غیرت نداری که میخواهی طلاق بگیری؟ این جمله نهتنها نگاه سطحی و سنتی به مفهوم ازدواج و طلاق را نشان میدهد بلکه آن را با مفاهیمی مانند غیرت و مردانگی گره میزند گویی تصمیم به جدایی صرفاً مسألهای حیثیتی است نه نتیجۀ مشکلات عمیق عاطفی یا اجتماعی.
در ادامه مسلم و دیگر مردان روستا که خود پیشتر با مسألۀ ازدواج و طلاق بسیار سادهانگارانه برخورد کرده و همسرانشان را بهراحتی طلاق داده بودند با دیدن این دو زوج با طعنه به کاظم پیشنهاد میکنند که از آنها فیلم بگیرد و میگویند اینها سوژههای خوبی هستند! این صحنه نشان میدهد که چگونه نگاه کوتهبینانه و تنگنظرانه به ازدواج و طلاق به حدی عادی شده که حتی به موضوعی برای شوخی و سرگرمی تبدیل شده است.
این تقلیل مسألهای مهم اجتماعی است و به سطحیترین شکل ممکن پیام نادرستی را به بینندۀ فیلم القاء میکند؛ نخست اینکه طلاق و ازدواج صرفاً تحت تأثیر مفاهیمی چون غیرت و آبرو قرار دارند و دوم اینکه رفتار مسلم و کاظم با پیشنهاد فیلمبرداری این تفکر را تقویت میکند که مسائل حساس اجتماعی میتوانند به سوژهی سرگرمی و تمسخر بدل شوند.
در مسیر بازگشت، پس از انجام آزمایش ناباروری مردان در اتوبوس دربارۀ تجربۀ خود صحبت میکنند. با لحنهایی سرشار از شرم و تمسخر یکی میگوید این دیگه چه آزمایشی بود که از ما گرفتن؟ آبرویمان رفت! آنها به این دلیل آزردهخاطرند که برای انجام آزمایش باید خودارضایی میکردند و نمونهی منی خود را تحویل پزشک میدادند تا کروموزومهایشان بررسی شود.
اما طنز تلخ ماجرا زمانی شدت میگیرد که لهجۀ طنز پرداز زبان ترکی در مجاورت با بحث مردان در مورد آزمایش قرار میگیرد و بیننده با مشاهدۀ آن قهقه میزند! در این میان شخصی به نام رستمعلی که همسر خود را سهطلاقه کرده و با زن دیگری ازدواج کرده و نمیخواهد چهرهاش در فیلمهای کاظم و مسلم دیده شود هدف جدید شوخیهای مردان اتوبوس قرار میگیرد.
آنها با خنده به او میگویند تو که سه بار زنتو به خاطر نازا بودنش طلاق دادی و با زن دیگهای ازدواج کردی اما حالا اگه جواب آزمایشت منفی باشه سرافکنده میشی! این شوخی میتواند در واقع نقدی غیرمستقیم بر نگرش سنتی نسبت به مردانگی است که باروری را یکی از نشانههای قدرت و اعتبار مرد میداند باشد اما آیا راه بیان درست این نقد باید از دریچۀ تحقیر و سرزنش و پایین آوردن احساس ارزشمندی رستمعلی در میان جمع اتفاق بیافتد؟ یا راههای سالم تری نیز برای بیان این نقد هست؟
همین شوخیها فضای خنده و تفریحی برای تماشاگر ایجاد میکند. در این میان فردی رو به مسلم میگوید مارو باش میخواستیم بریم آزمایش بدیم و جهانی بشیم! و سپس اضافه میکند کاظم اگه از ما فیلم میگرفتی جهانی میشدی! کاظم هم با لحنی طعنهآمیز پاسخ میدهد نه با اون آزمایشی که شماها دادید! که اشارهای مستقیم به خودارضایی پیرمردها دارد که برای کسی جالب نیست تا معروف بشوی!
شرم و تحقیر جمعی که حول محور ناباروری مردانه شکل میگیرد بهنوعی نشان میدهد که چگونه جامعه بهجای حل مسأله آن را دستمایۀ تمسخر و قضاوتهای نادرست قرار میدهد. آیا این درست است که این لحظات در چهارچوب تصویری کمدی مطرح شوند؟
ثبت وقایع به همین جا ختم نمیشود. پس از بازگشت مسلم که شخصیتی کنجکاو و شوخطبع دارد ایدهای جدید را مطرح میکند کاظم پاشو بریم مصاحبه بگیریم ازشون یکم هم هنگام مصاحبه بهشون بخندیم. این پیشنهاد نقطه عطفی در نقش آنها بهعنوان مستندساز است. اگر تا اینجا تنها ناظران منفعل بودند حالا قصد دارند وارد میدان شوند و روایت شخصیتری از این تحول اجتماعی بسازند.
آنها نهتنها با مردانی که تحت آزمایش قرار گرفتهاند مصاحبه میکنند بلکه مسلم به عنوان ستارهای که با خندۀ تحقیر کننده و سوالاتی که از افراد در حین مصاحبه میپرسد باعث تمسخر آنها میشود. مصاحبهها در مجاورت با سوالات و کارهای خنده دار مسلم از قالب مستندی ساده فراتر میرود و به آینهای تبدیل میشود که ناآگاهی، ترس و حتی خشم از از دست دادن آبرو را در مردم روستا منعکس میکند.
مردانی که تا دیروز با اطمینان کامل زنان را مقصر میدانستند حالا با دوربینی مواجهاند که حقیقتی متقابل را به آنها بازتاب میدهد. برخی تلاش میکنند همچنان از پذیرش واقعیت در حین مصاحبه طفره بروند، برخی با خشم و برخی نیز با خندادن دیگران از کنار آن رد میشوند. زنان نیز واکنشهای متفاوتی دارند برخی هنوز در چارچوب سنتهای پذیرفتهشده باقی ماندهاند اما برخی دیگر در سخنانشان امید به تغییر دیده میشود. کاظم و مسلم در ابتدا تنها برای ثبت وقایع آمده بودند اما حالا خود بخشی از داستان شدهاند.
تحلیل رمزگان اجتماعی و فنی | نقد فیلم سونسوز
گفتار و زبان
فیلم سونسوز از زبان محلی ترکی به شیوهای استفاده میکند که هم لایههای ظاهری طنز و هم عمق سرزنشهای اجتماعی و جنسی را به تصویر میکشد.
گفتار مردان روستا در حالی که به زبان شیرین و محاورهای ادا میشود حامل لایههای پنهانی از تمسخر، تحقیر و دفاع از جایگاه مردسالاری است. بهعنوان مثال هنگامی که مردان دربارۀ آزمایش ناباروری و خودارضایی سخن میگویند زبان آنها نه تنها بازتابدهندۀ شرمندگی و نگرانی از از دست دادن آبرو است بلکه بیانگر تمایلات سرزنشآمیز نسبت به دیگر مردان در جمع و نگرش ناعادلانه نسبت به مسأله نازایی از سمت همسرانشان نیز میباشد.
زبان کاظم و دستیارش مسلم در روند ثبت وقایع از زبان پرسشگرانه و گاه طعنهآمیز و تحقیرآمیز بهره میبرند. این گفتار که در ابتدا به نظر کنجکاو و حتی کمی شوخ به نظر میرسد در نهایت خود بخشی از داستان و بازتولید باورهای ناعادلانه و مسخرهانگیز جامعه روستا میشود.
محیط
فضای روستا و طبیعت بکر
بدون شک از عوامل اصلی محبوبیت فیلم در میان مخاطبانی که از جغرافیای اردبیل تأثیر پذیرفتهاند نمایش قابهای چشمنواز و طبیعت دلنشین این منطقه است. تیم سازنده با به کارگیری تصاویری شبیه به کارت پستال مستندی توریستی از سونسوز خلق میکند که به کمک این اهرم بیننده را تا پایان فیلم همراه کرده و لحظاتی مفرح برایش فراهم میآورد. در همین حال طنزپردازی پیرمردان به عنوان عنصری به ظاهر پیشبرنده و تماشایی نقش مؤثری دارد. این سکون ظاهری در واقع نمادی از یخزده بودن باورهای فرهنگی و اجتماعی است که مانع نو شدن زندگی و تغییر در جامعه شدهاند.

مسیر از روستا به شهر: صحنههایی مانند سفر مردان روستا به شهر برای انجام آزمایشهای پزشکی، نه تنها یک تغییر مکانی محسوب میشود، بلکه نماد ورود تأثیرات مدرن به جامعهای است که از گذشته به سر میبرد. این گذار، تضاد بین دنیای سنتی و جهانی مدرن را به تصویر میکشد؛ جایی که شهر به مثابه نمادی از دانش علم و روشهای نوین در مقابل باورهای دیرینه و ناپایدار روستایی قرار دارد.
فضای اجتماعی روستا: فضای روستایی با تمام ویژگیهای سادهانگارانه و بومیاش در عین حال صحنهای است برای سرزنشهای تاریخی؛ جایی که زنان از دیرباز به عنوان عامل نازایی مورد سرزنش قرار گرفتهاند. ورود دکتر به این محیط همزمان با تلاش برای آشکارسازی حقیقت موجبات برهم زدن این باورها را فراهم میآورد.
لباس
پوشش مردان روستا که اغلب ساده و مطابق با فرهنگ بومی است بیانگر تعهد به سنت و هویت محلی آنهاست. این لباسها نه تنها نشاندهندۀ سبک زندگی سنتی هستند بلکه بازتابدهندهای غیرمستقیم در مقایسه با مردم شهر با باورهای ناپسند مربوط به قدرت مردسالاری و حفظ آبرو در برابر تغییر میباشند.
لباس رسمی و مدرن دکتر که در تضاد آشکار با پوشش سنتی روستایی است به عنوان نمادی از علم، دقت و تمایل به ایجاد تغییر در نگرشهای قدیمی به کار میرود. این انتخاب پوششی به بیننده نشان میدهد که دکتر نه تنها نمایندۀ یک دیدگاه نوین است بلکه حامل پیام امید به تغییر و تحول نیز محسوب میشود.
کاظم و مسلم به عنوان کارگردان و تهیهکننده در موقعیتهای مختلف از زبان بدن و تجهیزات صدابرداری خود به نحوی استفاده میکنند که همگامی با جامعه روستایی را به تصویر بکشند. این همراستایی از طریق انتخابهای بصری ساده و بیزرق و برق نمایان میشود که از یک سو به تمایل آنان برای نشان دادن ارتباطی صادقانه و غیرتزئینی با فضای روستایی اشاره دارد و از سوی دیگر قصد بر آن است که نقدهای اجتماعی و فرهنگی به صورت مستند برای جبران اشتباه کاظم در برابر مستندی که قبلاً برای زنان ساخته بود به تصویر کشیده شود.
با این حال آنچه که در فضای روایی سلمان عباسی نهفته است این است که نهتنها نقد اجتماعی از این منظر دیده نمیشود بلکه نوعی تمسخر مردم روستا از زبان مسلم در درون قاب فیلمبرداری کاظم آشکار میشود.
این انتخابهای هنری و روایی حامل پیامهای فرهنگی نادرستی است چرا که فیلم به جای نقد سازنده یا بررسی دقیق پدیدههای اجتماعی به نظر میرسد که در حال تشدید تصویری نادرست و منفی از روستائیان و فرهنگ آنها است. زبان طنز بهطور معمول بهعنوان ابزاری برای نقد اجتماعی و فرهنگی استفاده میشود اما در اینجا این طنز به شکلی سطحی و آسیبزننده به کار گرفته شده که ویژگیهای زبان و لهجه ترکی و همچنین بومی بودن مردم روستا را با تحقیرو تمسخر در قالب مشکل عقیم بودن به تصویر میکشد. چنین رویکردی به جای ایجاد همدلی و درک متقابل موجب تقویت طرحوارههای ناسازگاری همچون نقص و شرم میشود.
طرحواره نقص و شرم در جوامع کوچک و روستایی که با چالشهای هویتی و اجتماعی بیشتری مواجه هستند میتواند بیشتر از جوامع شهری پیامدهای آسیبزا داشته باشد. زمانی که طنز با لحن تمسخرآمیز همراه میشود تأثیرات منفی بر خودپنداره و احساس شایستگی افراد گذاشته شده و باعث تقویت احساس حقارت و بیارزشی در آنان میگردد. در نتیجه این گونه انتخابهای روایی بهطور غیرمستقیم و ناهوشیار میتواند نقشی در گسترش فرهنگهای اشتباه و تحقیرآمیز ایفا کند که بر اساس آن افراد به جای شناخت و درک یکدیگر به دیدگاههای قضاوتآمیز و بیاحترامی نسبت به هویتها و ویژگیهای دیگران گرایش پیدا میکنند.
انتخاب بازیگران
استفاده از بازیگران نابازیگر یا افرادی که از زندگی روستایی و واقعی برخوردارند به خلق فضایی مستندگونه و باورپذیر کمک کرده و هزینه تهیۀ فیلم را پایین میآورد. خصوصاً نقش مردان روستا که با لهجه و زبان محلی ادا میشوند تجربه واقعی بودن جامعه را منتقل میکنند. انتخاب بازیگرانی که یا خود تجربههای مشابهی دارند یا به خوبی توانستهاند حالات اضطراب، شرم و مقاومت فرهنگی را به تصویر بکشند باعث ایجاد همذاتپنداری عمیق بین مخاطب و داستان میشود.
زمان و مکان
اگرچه داستان سونسوز به روستایی نزدیک اردبیل با بینش کهنه(بیست سال بیتولد ماندن کودکی) میپردازد اما نبود تاریخ دقیق تولید و مکان مشخص به آن بعدی نمادین و عمومی میبخشد. انتخاب مکانهای روستایی جایی که سنتها و باورهای قدیمی همچنان زندهاند زمینهای مناسب برای نمایش برخورد بین نگرشهای مدرن(نمایش داده شده از طریق ورود دکتر و آزمایشهای علمی) و باورهای قدیمی فراهم میآورد.
صدا
صدای لکنت زبان یا تردید در گفتار برخی از شخصیتها بهعنوان نمادی از فاصله میان خودشناسی فردی و انتظارات اجتماعی به کار رفته است این أمر به نوعی نشان میدهد که حتی زبان به عنوان وسیلۀ ارتباطی نمیتواند همیشه بازتابدهنده حقیقت باشد. زمانی که در چایخانه مردان نشستهاند و فرد لالی که دستیار صاحب چایخانه است را با خندههای طعنهآمیز به تمسخر میگیرند او در کمال ناباوری به اشتباه مردان در عقیم بودنشان نسبت به زنان اشاره کرده و پیام اصلی فیلم را با زبان خود بیان میکند.
نتیجهگیری نقد فیلم سونسوز
فیلم سونسوز(Sonsuz) در قالب درام کمدی به بررسی تأثیرات روانی و اجتماعی طلاق، رهاشدگی و جستجوی هویت در قالب طنزی تمسخر آمیز و به دور از احساس عزت نفس میپردازد. در این أثر شخصیتها به واسطۀ تجربیات گذشتهی خود در چرخهای از درد، تلاش برای رهایی و در نهایت پذیرش طعنه و تمسخر دیگران گرفتار میشوند.
فیلم نهتنها به ابعاد فردی این زخمها توجه نمیکند بلکه با آنها را در قالب طنز به صورت ناهوشیار به خورد فکر و هیجان بیننده داده و تأثیرات جمعی و خانوادگی آنها را نیز برجسته میکند. یکی از نکات مهم در روایت این فیلم تأکید بر مفهوم بیپایانی (Sonsuz به معنای بینهایت در زبان ترکی) است که بهنوعی نمایانگر استمرار درد، فقدان و جستجو در زندگی شخصیتهای اصلی است.
نام سونسوز میتواند اشارهای به بیپایانی زخمهای گذشته باشد که در ناخودآگاه فرد باقی میماند و حتی در صورت تلاش برای فرار از آن همچنان به اشکال مختلف در زندگی فرد تکرار میشود. این انتخاب نام همچنین میتواند نمادی از چرخهی پایانناپذیر رنج و ناتوانی شخصیتها در یافتن یک رهایی قطعی باشد. از این منظر فیلم نهتنها بازنمایی داستانی مربوط به ناباروری افراد روستا بلکه تصویری تلخ در قالب کمدی از مسائل روانشناختی گستردهتر ارائه میدهد که در بسیاری از جوامع و نسلها با موضوعات دیگری در حال تکرار شدن است.
دیدگاهتان را بنویسید