معرفی کتاب فقه رسانه و فضای مجازی

کتاب فقه رسانه و فضای مجازی به اهتمام محمدحسین فرجنژاد و همکاران ایشان تألیف گردیده است.
مرحوم محمدحسین فرجنژاد روحانی مجاهد علاوه بر فقه، فلسفه و عرفان، در ارتباطات و رسانه، اقتصاد، تاریخ و بخشی از حوزههای استراتژیک، مطالعه و پژوهش داشت. دکتر فرجنژاد در طرحریزی استراتژیک خود، بهطور ویژه بر دشمنشناسی، صهیونیسمشناسی، جریانشناسی، شناخت شیوههای نفوذ دشمن و طراحی نقشۀ عملیاتی برای مقابله با دشمن تأکید میکرد.
کتاب فقه رسانه و فضای مجازی حاصل تلاشهای استاد فرجنژاد و همکارانشان برای برگزاری نشستهای تخصصی در حوزۀ فقه و رسانه و فضای مجازی است که در سال 1399 برگزار شد. این کتاب با مقدمۀ دکتر رفیعالدین اسماعیلی مدیر مؤسسۀ شناخت شروع میشود.
دکتر اسماعیلی در مقدمۀ کتاب مینویسد: «یکی از بنیادیترین سرمایههای هر جامعه و تمدن «سرمایههای شناختی» است. راهبران و پیشگامان جامعه گرایش و بینش افراد را با بهرهبرداری از سرمایههای شناختی در مسیر ایجاد الگوهای رفتاری متناسب با اهداف جامعهساز و تمدنساز سازماندهی و تدبیر میکنند.»
وی ادامه میدهد: «در این تقابل شناختی بین قدرتهای اجتماعی و تمدنی، عرصۀ اصلی نبرد «ذهن» است و هر یک از طرفین از طریق انگارهسازی و باورسازی ارزشها و باورهای خود را به جامعۀ رقیب تحمیل کرده و برای آنها درونی و تثبیت میکند؛ تا آنجا که افراد جامعه بر باورهای جدید خود پافشاری کرده و در برابر تغییرهای ناسازگار با این باورها بهطور خودکار مقاومت کنند.»
در صفحه 38 کتاب در نشست حِکمی اجتهادی نظام ولایی «حجت الاسلام دکتر عبدالحسین خسرو پناه» در مورد چیستی نظام میگوید: معمولاً نظامها در سه سطح مطالعه و بررسی میشوند. این سه سطح عبارتاند از: سطح نظام رفتاری، سطح نظام ساختاری و سطح نظام راهبردی. نظام رفتاری فقط ناظر به رفتارهای فردی نیست؛ بلکه شامل رفتارهای اجتماعی میشود. نظام ساختاری ناظر بهشکل نظام است؛ مثلاً دیوانسالاری یک ساختار است. امیرالمؤمنین علی(ع) در مسجد کوفه ساختاری برای قضاوت داشته است. عهدنامۀ مالکاشتر بهوضوح تلاش حضرت برای ساختارسازی را نمایان میسازد. در زمانۀ ما نظام جدیدی شکل گرفته است که «نظام راهبردی» نام دارد. نظام راهبردی به تعیین استراتژیها میپردازد. کار اکثر دانشکدههای حکمرانی در دنیا، تبیین راهبردها به منظور حل مسائل است.»
مراد از نظام راهبردی در اینجا «روش» نیست. نظام راهبردی بایدها و نبایدهای میان اصول و رفتار اعم از فردی و اجتماعی است. برای مثال، سند اقتصادی مقاومتی یک سند راهبردی است. این بایدها و نبایدها روش نیست؛ بلکه خود از طریق بکارگیری روش به دست آمده است.با اینکه این سند روش نیست، اگر بخواهیم ساختارسازی کنیم به این نظام راهبردی در فرایند روش نیازمند خواهیم بود.
در روششناسی فقه رسانه «حجت الاسلام دکتر علی نهاوندی» در صفحۀ 90 کتاب بیان میکند: در فقه مسئلهای با عنوان مجسمهسازی وجود دارد که از قدیم مطرح بوده است. فقها به دلیل اینکه کارکرد رایج مجسمهسازی [را] در حوزه بُتسازی و بتُپرستی تعریف کرده و در این اتمسفر حکم به حرمت آن دادهاند. مجسمهسازی را در ساحت بتپرسی تعریف کردهاند. برخی از فقها نیز به صورت مطلق دربارۀ آن ادعای حرمت کردهاند. آنها معتقدند که اصلاً بدون توجه به کارکرد مجسمهسازی در نظر شرع اطلاقاتی داریم که حرمت آن را اثبات میکند.
اما امروزه با پدیدهای به نام مجسمههای بدون حجم روبهرو هستیم. مثلاً با نور و آب چیزی پدید میآورند که انگاشت حجم ایجاد میکند، ولی حجم ندارد و تنها پندار حجم است. مورد دیگر در حوزه مینیاتوری یا رباتها و عروسکهاست که همگی صورتهای تغییر یافتۀ موجود زنده است. آیا همۀ اینها را میتوانیم تحت حرمت مجسمهسازی قرار دهیم؟ اگر صورت انفرادی(خُرد) فقه را لحاظ کنیم و بخواهیم با رویکرد فقط رایج پاسخ دهیم، بله! با اینکه ما مجسمه را حجمدار و دارای حجم میدانستیم ولی اینها نیز با اینکه صورتهای جدیدی هستند ذیل عناوین قدیمی و عمومات و اطلاقاتی مانند مجسمهسازی قرار میگیرند. در حالی که عمومات و مطلقات را نمیتوان در این موارد پیاده کرد و این موارد پدیدههایی جدید هستند.
در نشست بعدی با عنوان فرایندهای روشیِ استنباط فقهِ ارتباطات از قرآن کریم با ارائۀ «حجت الاسلام دکتر محمدعلی حیدری» در صفحۀ 110 کتاب به موضوع بررسی عنوان تجسّس در رسانه پرداخته شده است. دکتر حیدری بیان میکند: حکم مشخصی که میخواهیم به عنوان نمونه بررسی کنیم حکم حرمت تجسّس است. عنوان تجسّس در ارتباط و رسانه بسیار پرکاربرد است. بسیاری از گزارشها مصداق تجسّس است. یعنی تا تجسّس با همین موضوع فقهی نباشد اصلاً آن فعالیت رسانهای و خبرنگاری محقّق نمیشود. بسیاری از مصاحبههایی که لازمۀ کار خبرنگاری است مانند مصاحبه با شخصیتها یا انواع گزارشهای غافلگیرانه یا اصطلاحاً شکار لحظه که مخاطب یا سوژه را در مقابل و معرض دادنِ اطلاعات قرار میدهند، مصداق تجسّس است.
«حجت الاسلام دکتر محمدعلی نهاوندی» در نشست دیگری با موضوع فقه رسانه در دو دیدگاهِ فقه فتوایی و فقه حکمرانی در صفحۀ 137 کتاب دربارۀ تفاوت دو مفهوم «ارتباطات» و «رسانه» میگوید: مراد از «ارتباطات» در این بحث «ارتباط میان انسانها» است. در حوزۀ نظریات ارتباطات، صورتهای مختلف ارتباطی مطرح است که ارتباط از مقولۀ «پیام» یکی از این صورتهای ارتباطات انسانی به شمار میرود.
رسانه به معنای «استفاده از وسایل ارتباط جمعی برای رساندن پیام» است که اقتضائات ویژۀ خود را دارد. وقتی پیام از طریق سازوکار تشکیلاتی ویژهای که این پیام در آن تولید میشود ارائه گردد، اصطلاحاً از رسانه استفاده شده و چنین پیامی یک پیام رسانهای است. البته باید دقت داشت که تعاریف بسیار متفاوتی در باب نظریات رسانه وجود دارد.
«حجتالاسلام دکتر محمدعلی نهاوندی» در صفحۀ 162 کتاب دربارۀ نسبت فقه و پلتفرم اجتماعی شرح میدهد؛ اینکه گاهی در لسان برخی تعابیری نظیر فقه پیشرو فقه دنبالهرو دیده میشود و بحث میکنند «آیا فقه باید خودش را با نظامهای اجتماعی فعلی تطبیق دهد یا فقه خودش باید نظامساز باشد؟» اغلب تعابیری شُعاری است. فقه به معنای آموزهای دینی امکان خلق و تولید نظام اجتماعی را ندارد. مراد از نظام اجتماعی در اینجا پلتفرمهای اجتماعی است. نهتنها آموزههای فقهی بلکه هیچ آموزهای چه آموزههای علمی و چه آموزههای دینی، امکان خلق و ایجاد پلتفرمهای اجتماعی را ندارد.
هیچ علمی توان تولید پلتفرم و منظومۀ اجتماعی را نخواهد داشت. پلتفرمهای اجتماعی نوعاً توسط افراد و مجموعهای خلّاق ایجاد شدهاند و در مرحلۀ بعد، این پلتفرمها توسط علوم اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتهاند که آیا این پلتفرم در راستای اهداف اجتماعی است یا نه و آیا این پلتفرم آسیبی دارد یا نه. پس علوم اجتماعی در مرحلۀ متأخر، این پلتفرمها را بررسی کرده و تا جایی که امکان داشته است مورد آسیبشناسی قرار داده و این آسیبها را به حداقل رسانده و در راستای اهداف مطلوب بهکار گرفتهاند.
برای مثال سینما و بانک پلتفرم هستند. با مطالعۀ تاریخ بانک روشن میشود که بانک هرگز توسط علم اقتصاد خلق نشده؛ همچنان که سینما توسط حوزۀ مطالعات فرهنگ و ارتباطات خلق نشده یا تلگراف را حوزۀ مطالعات رسانه ایجاد نکرده است. بانک با اینکه در میان نظامات اجتماعی یک پدیده گریزناپذیر است برخی افراد تاجر آن را ایجاد کردهاند. سینما و تلگراف از مسائل فنی شروع شدهاند سپس تجارِ تجارتخانهها، بنگاهها و کمپانیهای اقتصادی چون زمینههای خوبی برای سودآوری در آنها دیدند آنها را توسعه دادند. حوزۀ مطالعات رسانه تنها با مطالعه و آسیبشناسی تلگراف تلاش کردند در حد امکان آسیبهای آن را به حداقل برسانند.
نسبت حوزۀ مطالعات دینی و موضوع رسانه عیناً همین است و به لحاظ عقلی به هیچ وجه امکان ندارد آموزههای دینی یک پلتفرم ایجاد کند حتی چنانچه پلتفرم هنری جدیدی از سوی فقیه جامعالشرایط جایگزین پلتفرمهای موجود نظیر سینما شود، چنین پلتفرمی مخلوق ذهن خلاق فقیه خواهد بود و مخلوق فقه نیست. بله فقه ممکن است در مرحلۀ متأخر به تصحیح، تنظیم، آسیبشناسی دینی و ارائۀ پیوست فقهی و دینی به آن بپردازد.
کتاب فقه رسانه و فضای مجازی در زمستان 1403 در مؤسسۀ شناخت به چاپ رسید. این کتاب در سایت مؤسسه استاد فرجنژاد برای فروش قرار داده شده است که میتوانید از این لینک برای خرید آن اقدام بفرمایید.
دیدگاهتان را بنویسید