جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
  • ثبت‌نام همایش دشمن‌شناسی
ورود
[suncode_otp_login_form]

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)

عضویت
[suncode_otp_registration_form]

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)
سایت استاد فرج نژاد
شروع کنید
0
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
  • ثبت‌نام همایش دشمن‌شناسی
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
  • ثبت‌نام همایش دشمن‌شناسی
شروع کنید

وبلاگ

موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج نژاد > مطالب سایت > دسته‌بندی ساختاری > یادداشت > طرحواره تنبیه و رسانه | وقتی رسانه باعث احساس گناه می‌شود | قسمت بیست و ششم

طرحواره تنبیه و رسانه | وقتی رسانه باعث احساس گناه می‌شود | قسمت بیست و ششم

۱۴۰۳-۱۲-۰۹
دسته‌بندی ساختاری، رسانه و روانشناسی، سرویس‌های سایت، مطالب سایت، یادداشت
طرحواره تنبیه

ساختار طرحواره تنبیه | جریمۀ بی‌پایان ذهن

طرحواره تنبیه ساختار هیجانی شناختی پیچیده‌ای است که فرد را در چرخه‌ای از پاسخ به سخت‌گیری، انتقام‌جویی و بی‌رحمی قرار می‌دهد. فردی که درگیر این طرحواره است، باور دارد که خطاها و نقص‌های انسانی نه‌تنها غیرقابل‌پذیرش‌اند بلکه باید بلافاصله و به‌شدت مجازات شوند. در این ساختار ذهنی نه خود و نه دیگران مستحق گذشت نیستند بلکه هر اشتباهی صرف‌نظر از زمینه و علت آن نیازمند واکنشی قاطع است.

فردی که تحت تأثیر طرحواره تنبیه قرار دارد نمی‌تواند نقایص بشری را بپذیرد. این شامل محدودیت‌های هوشی، شخصیتی، هیجانی و حتی فرهنگی است. این افراد به نوعی انتظار دارند که خودشان و دیگران همیشه عملکردی کامل و بدون اشتباه داشته باشند. اما واقعیت این است که انسان‌ها غیر از حضرات معصومین آنقدر سالم نیستند که همیشه به‌صورت منطقی و عقلانی عمل کنند. این انتظارات غیرمنطقی زمینه‌ساز تنش‌های شدید روانی می‌شود. بر اساس مطالعه‌ای که توسط Young et al. (2003) در Cognitive Therapy and Research منتشر شد افرادی که تحت تأثیر طرحواره تنبیه قرار دارند به‌طور متوسط ۴۰% بیشتر در معرض اختلالات اضطرابی و افسردگی قرار می‌گیرند.

به‌عبارتی افراد مبتلا به طرحواره تنبیه باور غیرمنطقی دارند که همه باید منطقی باشند و اگر این‌طور نباشند هرگونه عدول از این معیارها را با واکنش‌های تند یا پرخاشگری منفعلانه پاسخ می‌دهند. این دیدگاه غیرمنطقی، خود پارادوکسی درون‌ساختاری دارد: انتظار دارد که دیگران منطقی باشند، اما خود در برخورد با خطاها، رفتاری کاملاً غیرمنطقی اتخاذ می‌کند به‌گونه‌ای که مجازات و انتقام را جایگزین درک و اصلاح می‌کند.

طرحواره تنبیه اغلب به‌عنوان ابزاری در دست برای طرحواره‌های حوزه‌های قبل خصوصاً حوزۀ اول یعنی بریدگی و طرد عمل می‌کند. به عنوان مثال فردی که احساس رهاشدگی دارد تلاش می‌کند با مسلط‌ شدن بر دیگران در سبک جبران این فقدان را کاور کند یا بپوشاند. در این حالت، فرد بر اساس قوانین ذهنی خودش سعی می‌کند بر دیگران مسلط شود و انتظار دارد دیگران از او پیروی کند؛ در غیر این صورت، طرد خواهند شد.

اگر این سلطه تحقق نیابد او با خشم و انتقام فرد مقابل را با خاک یکسان می‌کند؛ خواه با قهر، خواه با طرد یا حتی با نقشه‌کشی برای آسیب رساندن. هدف از این تنبیه فقط اصلاح رفتار نیست بلکه از بین بردن تخریب یا ساقط‌کردن فرد مقابل است تا درد و رنج پنهان درونی خود را تخلیه کند. بر اساس مطالعه‌ای که توسط Rafaeli et al. (2011) در Journal of Social and Clinical Psychology منتشر شد حدود ۵۵% از افرادی که تحت تأثیر طرحواره تنبیه قرار دارند تمایل به استفاده از تنبیه به‌عنوان ابزاری برای کنترل دیگران دارند.

در بسیاری از موارد، طرحواره تنبیه تنها متوجه دیگران نیست، بلکه فرد خود را نیز قربانی آن می‌کند. اگر کسی که دارای طرحواره تنبیه باشد و نتواند معیارهای سخت‌گیرانه‌اش را کنترل کند طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه و عیب‌جویی فعال شده و او را به سرزنش خود وادار می‌کند. اما طرحواره تنبیه پا را فراتر می‌گذارد؛

فرد به‌جای پذیرش خطا به عزت نفس و احساس ارزشمندی خود لطمه وارد کرده و ارزش خودش را کم می‌پندارد در برخی اوقات خود را با عباراتی تحقیرآمیز نظیر من بیشعورم مجازات می‌کند و حتی ممکن است به رفتارهای خودآزارگرانه کلامی(فحاشی به خود)، ذهنی(تحقیر درونی) یا فیزیکی(خودزنی) دست بزند. در این حالت هیحان حل نشده‌ای که از گذشته در نقشه‌های ذهنی شخص ریشه دوانده است حال علیه خود فرد هدایت می‌شود و این در حالی است که انرژی روانی باید صرف اصلاح خطا شود.

آن‌ها گویی درون زندانی ذهنی گرفتار شده‌اند، زندانی که در آن خودشان هم زندانبان هستند و هم زندانی. در این وضعیت فرد به‌جای اینکه هیجانات مثبت و برانگیختگی لذت‌های زندگی را تجربه کند خود را از آن‌ها محروم می‌کند. گویی مجاز نیست که از چیزی لذت ببرد؛ زیرا عمیقاً باور دارد که ارزشمند نیست. در نتیجه به شکلی ناهوشیار خود را از تجربه‌هایی که می‌تواند برایش احساس رضایت و معنا ایجاد کند محروم می‌کند.

این محروم‌سازی خودخواسته شکلی از انتقام‌گیری درونی است. انگار فرد از خودش عصبانی است که چرا دارای نقص‌هایی است، چرا کامل نیست، چرا نمی‌تواند همواره مطابق با استانداردهای ذهنی‌اش عمل کند. این خشم درونی به‌جای اینکه به مسیر اصلاح و پذیرش هدایت شود، در چرخه‌ای از مجازات خویش می‌افتد چون در گذشته فرصت خود انگیختگی پیدا نکرده است بر اساس مطالعه‌ای که توسط Linehan (1993) در Cognitive and Behavioral Practice منتشر شد این چرخه می‌تواند منجر به افزایش سطح کورتیزول(هورمون استرس) در خون شود و سلامت روان فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهد:

  • وقتی خطایی می‌کند، به‌جای اصلاح به خود حمله می‌کند.
  • وقتی دچار هیجانات منفی می‌شود خود را شایستۀ شادی نمی‌داند.
  • وقتی فرصتی برای آرامش دارد احساس گناه نسبت به امور گذشته می‌کند و آن را تخریب می‌کند(در برخی موارد اضطراب اتفاقات آینده را نیز به لحظۀ حال در ذهنشان می‌آورند).

این افراد درست مانند کسی که در  سلولی زندانی شده باشد خود را از آزادی هیجانات مثبت و شوق زندگی محروم می‌کنند. گویی اگر لذتی را تجربه کنند به‌نوعی از مجازات فرار کرده‌اند و این برایشان غیرقابل‌قبول است. این مکانیزم در واقع تلاشی معیوب برای بازیابی احساس کنترل است: فرد احساس می‌کند اگر خودش را مجازات کند شاید شایستگی ادامه دادن را به‌دست آورد. اما مشکل اینجاست که این چرخه پایان ندارد. هر بار که فرد خود را تنبیه می‌کند احساس بی‌ارزشی‌اش بیشتر می‌شود و در نتیجه دوباره نیاز به مجازاتی شدیدتر احساس می‌کند. در این میان نیاز به داشتن خودپنداره سالم و احساس ارزشمندی و توانمندی خود را تماماً سرکوب کرده و از دست می‌دهد.

این روند در بلندمدت فرد را به نقطه‌ای می‌رساند که دیگر توان و تحمل تجربۀ شادمانی را ندارد. حتی اگر شرایط عینی زندگی‌اش خوب باشد درونی‌ترین بخش‌های ذهنش به او اجازه نمی‌دهند که از آن لذت ببرد. در نهایت ممکن است به افسردگی شدید، احساس تهی‌بودن و حتی رفتارهای شدیدتر خودآزاری کشیده شود. تنبیه مداوم چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران نه‌تنها راهی برای اصلاح نیست بلکه فرد را به دام چرخه‌ای بی‌پایان از ناامیدی و تخریب می‌کشاند در نتیجه خودتنبیهی در این افراد صرفاً واکنشی هیجانی و گذرا نیست بلکه ساختاری شناختی-عاطفی تثبیت‌شده است که از کودکی شکل گرفته و در بزرگسالی بازتولید می‌شود.

محور(HPA) و تنظیم هیجان در طرحواره تنبیه

محور هیپوتالاموس هیپوفیز آدرنال(HPA) نقش کلیدی در تنظیم استرس و پاسخ به تهدیدهای درونی و بیرونی دارد. در افرادی که طرحواره تنبیه در آن‌ها فعال است این محور به‌شدت بیش‌فعال است.

هنگامی که فرد خطایی مرتکب می‌شود یا خود را ناقص و ناکافی ارزیابی می‌کند، آمیگدال که مرکز پردازش تهدید و هیجان‌های منفی است به‌شدت فعال شده(سیناپس می‌کند) و موجب افزایش سطح کورتیزول و نوراپی‌نفرین می‌شود(McEwen, 2007).

این دو هورمون نه‌تنها پاسخ جنگ‌وگریز را تحریک می‌کنند بلکه هیجان استرس(مربوط به امری در گذشته می‌شود) و اضطراب مزمن(مربوط به امری در آینده می‌شود) را در فرد تثبیت می‌کنند. بر اساس مطالعه‌ای منتشر شده در مجله Biological Psychiatry افزایش مزمن کورتیزول با کاهش انعطاف‌پذیری شناختی همراه است و فرد را در حالت قضاوتی و انتقادی نسبت به خود و دیگران نگه می‌دارد(Lupien et al., 2009).

  • افزایش کورتیزول باعث کاهش انعطاف‌پذیری شناختی شده و فرد را در حالت قضاوتی و انتقادی نسبت به خود و دیگران نگه می‌دارد.
  • نوراپی‌نفرین با افزایش هوشیاری نسبت به خطاها چرخه‌ای از تمرکز افراطی بر اشتباهات و نواقص را ایجاد می‌کند که فرد را از اصلاح و حل مسأله دور می‌کند(Arnsten, 2009).
  • این سیستم مزمن فعال، باعث آتروفی در هیپوکامپ(از بین رفتن نورون‌ها و سلول‌های عصبی در مرکز یادگیری و تنظیم هیجانات) و افزایش فعالیت آمیگدال می‌شود که فرد را در وضعیتی مداوم از اضطراب، خودسرزنشی و نشخوار فکری قرار می‌دهد. مطالعات تصویربرداری عصبی نشان داده‌اند که افراد با طرحواره تنبیه کاهش حجم هیپوکامپ تا ۱۵% را تجربه می‌کنند(Sapolsky, 2004).

دوپامین، سیستم پاداش و محروم‌سازی خودخواسته در طرحواره تنبیه

 از جنبه‌های کلیدی طرحواره تنبیه محروم‌سازی خود از هیجانات مثبت و لذت‌های زندگی است. این پدیده از منظر عصب‌شناسی ناشی از اختلال در سیستم پاداش دوپامینی است.

در شرایط عادی، هسته آکومبنس(NAcc) که بخشی از سیستم مزولیمبیک پاداش است هنگام انجام رفتارهای خوشایند فعال شده و دوپامین ترشح می‌کند که احساس لذت و انگیزه را تقویت می‌کند(Volkow et al., 2011). اما در افراد با طرحواره تنبیه این سیستم دچار دیس‌فانکشنالیتی(ناکارآمدی) شده است. آن‌ها هنگام تجربه لذت احساس گناه و نارضایتی پیدا می‌کنند، زیرا باور دارند که مستحق آن نیستند. این باور منجر به سرکوب فعالیت هسته آکومبنس و کاهش ترشح دوپامین می‌شود. علاوه بر این کاهش دوپامین باعث کاهش انگیزه برای تغییر و بهبود نیز می‌شود که در نهایت فرد را در چرخه‌ای از ناامیدی، خستگی روانی و خودآزاری گرفتار می‌کند(Nestler & Carlezon, 2006).

به عبارت دیگر سیستم عصبی فرد به‌طور ناخودآگاه لذت را تهدید شناختی تلقی کرده و مانع از تجربه آن می‌شود. این امر مکانیزمی است که در افسردگی، بی‌حسی هیجانی و رفتارهای خودتخریبگرانه دیده می‌شود(Koob & Le Moal, 2008).

از قضاوت تا تخریب: نقش قشر عالی مغز و تصمیم‌گیری معیوب در طرحواره تنبیه

قشر عالی پیشانی مغز (Prefrontal cortex-PFC) مسؤول مهار پاسخ‌های تکانشی، پردازش تصمیم‌گیری منطقی و خودتنظیمی هیجانی است. در افرادی که طرحواره تنبیه دارند این بخش از مغز ضعیف‌تر و ناکارآمدتر عمل می‌کند. حتی اندازۀ آن در تصاویر MRI کوچک شده و سیناپس‌های آن با توجه به نتایج آزمایش EEG کمتر می‌شوند(Davidson et al., 2000).

کاهش فعالیت PFC باعث افزایش تکانشگری و رفتارهای خودتخریبی می‌شود. این اختلال در عملکرد PFC باعث می‌شود فرد به‌جای پذیرش اشتباهات و جبران سالم به رفتارهای افراطی و تنبیهی نسبت به خود یا دیگران دست بزند. به دلیل ضعف در انعطاف‌پذیری شناختی فرد نمی‌تواند دیدگاه‌های جایگزین را بپذیرد و در نتیجه در دام تفکر سیاه‌وسفید(یا من خوبم یا افتضاحم) گرفتار می‌شود. در موارد شدید، همکاری ناکارآمد بین PFC و آمیگدال باعث ایجاد واکنش‌های هیجانی شدید و غیرقابل‌کنترل شده که در اختلالات شخصیت مرزی(BPD) و پارانوئید(PPD) مشاهده می‌شود(Siever & Davis, 2004).

  • در موارد شدید چرخه خودتنبیهی منجر به کاهش فعالیت سروتونین می‌شود که با افزایش افکار خودسرزنشگرانه و میل به آسیب‌زدن به خود مرتبط است.
  • افزایش مزمن کورتیزول می‌تواند باعث کاهش حجم ماده خاکستری در مغز(کورتکس) شده و فرد را مستعد حالت‌های افسردگی عمیق، احساس تهی بودن و از بین بردن خود کند(Drevets et al., 2008).
  • در برخی موارد در افرادی با اختلال شخصیت مرزی افزایش ناگهانی و شدید نوراپی‌نفرین و دوپامین می‌تواند به واکنش‌های تکانشی شدید و رفتارهای خطرناک مانند خودزنی اقدام به خودکشی یا پرخاشگری شدید منجر شود(Linehan, 1993).

سبک‌های مقابله‌ای طرحواره تنبیه

تسلیم

در این سبک مقابله‌ای از طرحواره تنبیه، فرد پرخاشگری‌هایی را منفعلانه به عنوان تنبیه نسبت به خود و دیگران انجام می‌دهد اما با این تفکر که حقشان است. این رفتارها شامل زیر سوال بردن و تخریب خود و دیگران در هر موضوع کوچکی است. فرد در این حالت اعتقاد دارد که هر اشتباهی چه از جانب خود و چه از جانب دیگران باید حتماً با تنبیه همراه باشد.

فردی که تحت تأثیر تسلیم طرحواره تنبیه قرار دارد ممکن است وقتی همکارش اشتباهی کوچک در کار انجام دهد، به‌سرعت او را سرزنش کند و حتی از او بخواهد که از محل کار خود استعفا دهد. این فرد ممکن است حتی خودش را نیز به‌طور مشابه تنبیه کند؛ به‌عنوان مثال اگر در یک پروژه کوچک اشتباهی مرتکب شود خودش را به‌صورت ذهنی و کلامی ملامت و تحقیر می‌کند و با خودش در ذهنش می‌گوید: من ارزشی ندارم(به علت احساس گناهی که کرده است) من بی‌شعورم و اصلاً شایسته این کار نیستم!

تسلیم در طرحواره تنبیه ناشی از باورهای عمیق‌ ریشه‌ای دربارۀ نقص‌ها و خطاهایی است که عزت نفس را تخریب می‌کنند. این باورها معمولاً در دوران کودکی شکل می‌گیرند و در بزرگسالی به عنوان ساختار هیجانی شناختی(شناختواره، بن یا اساس) تقویت و تکرار می‌شوند.

اجتناب

در این سبک مقابله‌ای، فرد از موقعیت‌هایی که ممکن است در آن‌ها خود یا دیگران مورد تنبیه قرار گیرند اجتناب می‌کند. فرد ممکن است بگوید من بهتر است کاری به کار دیگران نداشته باشم چون اگر کاری اشتباه شد خودم و دیگران را خیلی اذیت می‌کنم و همه چیز را خراب می‌کنم.

فردی که تحت تأثیر طرحواره تنبیه قرار دارد ممکن است از پذیرش مسؤولیت‌های جدید در محل کار یا زندگی شخصی خودداری کند. به‌عنوان مثال اگر از او بخواهند که مدیریت پروژه‌ای را بر عهده بگیرد ممکن است بگوید من نمی‌توانم این کار را انجام دهم چون اگر اشتباهی کنم همه مرا سرزنش می‌کنند و دیگران خیلی اذیت می‌شوند و  همه چیز خراب می‌شود من مال این کار نیستم. این نوع اجتناب منجر به کاهش فرصت‌های رشد شخصی و حرفه‌ای فرد می‌شود.

اجتناب به‌عنوان سبکی مقابله‌ای ناشی از ترس از احساس بی‌ارزشی است. این ترس معمولاً ریشه در تجربیات دوران کودکی دارد که در آن فرد به‌طور مکرر مورد انتقاد و سرزنش میان انجام دادن امور قرار گرفته است و حتی بعد از موفقیت هم نه‌تنها تشویق نشده بلکه بالاخره والدین از کار او عیبی گرفته‌اند اما کودک به‌دلیل عدم شکل‌گیری تفکر خود انتقادگرایانه این عدم موفقیت و نقص و عیب را به خودش نیز نسبت می‌دهد. در نتیحه برای او اجتناب از موقعیت‌های ناخوش‌آیندی که دوباره تجربه‌های قبلی را بیدار می‌کنند می‌تواند به‌صورت موقت احساس آرامش ایجاد کند اما در بلندمدت منجر به کاهش انعطاف‌پذیری روانشناختی و افزایش ناسازگاری‌های درونی می‌شود.

جبران

در این سبک مقابله‌ای فرد با وجود اینکه از رفتار دیگران بسیار عصبانی است هیجانات خود را واپس‌زنی کرده و بیش از حد می‌بخشد و عفو می‌کند. این مسأله موجب تجمع هیجانات حل نشدۀ گذشته می‌شود و دفعتاً در مواقعی که ظرفیت این افراد تمام می‌شود هیجاناتشان نیز از دریچۀ خشم، اضطراب، شرمساری، استرس، دل شکستگی، افت خلق، ترس، انزوا و تمامی هیجانات حل نشده در حوزۀ اول طرحواره‌ها تخلیه می‌شود.

این رفتار ناشی از این است که وقتی فرد می‌خواهد کسی را تنبیه کند هیجانات بدی از خاطرات تنبیه شدن در گذشته به ذهنش می‌آید و احساس بدی پیدا می‌کند. هنگامی که کنترل خود را از دست داده در دفعات بعدی بیشتر هیجاناتش را واپس‌زنی و سرکوب می‌کند چون کنترلش را در دفعۀ قبل از دست داده است.

فردی که تحت تأثیر جبران طرحواره تنبیه قرار دارد حتی در شرایطی که دیگران به‌صورت غیرمنصفانه با او رفتار کنند نیز عفو می‌کند؛ زیرا احساس می‌کند که اگر نبخشد حال بدی پیدا می‌کند. این احساس بد ناشی از خاطرات تنبیه شدن در گذشته است که هیجانات آن در ذهن فرد فعال می‌شود. وقتی قصد دارید کسی را تنبیه کنید این عمل می‌تواند در ابعاد مختلف ذهنی، فیزیکی، رفتاری و کلامی شما تأثیر بگذارد. خصوصاً زمانی که هیجانات ناشی از خاطرات گذشته‌ای که در آن تنبیه شده‌اید در ذهن شما فعال می‌شود احساس بدی از این کار پیدا می‌کنید انگار هیجانات منفی خودتان دوباره برانگیخته می‌شوند.

برای مثال، فرض کنید می‌خواهید با کسی دعوا کنید اگر قصد تنبیه او را داشته باشید ممکن است بخواهید خشم خود را بروز دهید و دعوا کنید، اما این کار را انجام نمی‌دهید زیرا وقتی قصد بروز دادن کنترل شدۀ خشم را دارید احساس بسیار بدی پیدا می‌کنید. این احساس بد از کجا ناشی می‌شود؟ شاید خاطرۀ دقیق آن رویداد را به یاد نیاورید اما همه هیجانات مربوط به خاطراتی که در آن‌ها گیر افتاده‌اید، کتک خورده‌اید یا تحقیر شده‌اید دوباره در ذهن شما زنده می‌شود. نه خود خاطره بلکه هیجان آن است که باعث می‌شود شما برای جلوگیری از فعال شدن این هیجانات به دیگران، آن‌ها را ببخشید.

حتی اگر در شرایطی که کسی در موقعیتی قرار بگیرد که ممکن است شرمنده شود شما بسیار ناراحت می‌شوید و اعصابتان خرد می‌شود. این اتفاق به این دلیل رخ می‌دهد که انگار هیجانات منفی خودتان دوباره فعال می‌شوند. خاطره به‌صورت واضح بازنمی‌گردد اما هیجان آن حضور دارد.

وقتی شما خشم دارید و می‌خواهید آن را به‌صورت کنترل‌شده بیان کنید این کار به معنای تنبیه نیست. به‌عنوان مثال می‌توانید به فرد بگویید: این کار را سر موعد انجام ندادید اما این اظهار ناراحتی باید متناسب با شخص و موقعیت باشد. اما اگر بروید و آن فرد را به‌صورت تند و تیز سرزنش کنید و او را تخریب کنید این کار اشتباه است.

نباید موقعیت انسانی خود و دیگری را زیر سؤال ببرید. اگر بگویید نه من نمی‌توانم و سپس خشم خود را نشان دهید وضعیت بدتر می‌شود و طرف مقابل نیز شما را خشمگین‌تر می‌کند. همچنین نمی‌توانید دسیسه‌ای درست کنید؛ زیرا این کار اشتباه است. بالاخره خشم شما به‌صورت ناگهانی افزایش می‌یابد و دسیسه شکل می‌گیرد که این کار مناسبی نیست.

اگر بخواهید فرزندتان را به خاطر اینکه درس نخوانده است تنبیه کنید می‌توانید جریمه‌ای متناسب تعیین کنید. اما اگر بگویید حالا من تو را درست می‌کنم و ببین که با تو چه کار می‌کنم این کار دیگر هدف اصلاح ندارد، بلکه هدف شما این است که تنفر خود را نسبت به او خالی کنید. در حالت اطاعت، ما از بیان خشم خودداری می‌کنیم؛ زیرا می‌ترسیم طرد شویم. اما در حالت جبران، تنبیه به این شکل اتفاق می‌افتد که فرد می‌بخشد. دلیل این کار این است که اگر نبخشد حال بدی پیدا می‌کند و خودش ناراحت می‌شود.

گاهی ما با داد و خشم تنبیه می‌کنیم و گاهی به‌صورت قاطعانه و بدون پرخاشگری خشم و ناراحتی خود را بیان می‌کنیم. وقتی با داد و خشم تنبیه می‌کنیم در واقع خودمان را نابود می‌کنیم و کورتیزول را در خونمان جاری می‌کنیم. افراد با شخصیت پارانویا ممکن است به حدی از تنبیه برسند که شخصی را با اسید بسوزانند یا او را بکشند. معمولاً این افراد فکر می‌کنند که اگر بخواهم به کسی ضربه بزنم او را به خودم می‌آورم و به او حقوق و مزایای زیادی می‌دهم سپس او را اخراج می‌کنم. در نتیجه چون حقوق زیادی گرفته است انتظاراتش بالا می‌رود و دیگر نمی‌تواند در جای دیگری کار کند.

گاهی قهر می‌تواند رفتاری تنبیه‌آمیز باشد؛ زیرا می‌خواهیم حال آن فرد را بگیریم و از او متنفر هستیم. گاهی فاصله گرفتن به این دلیل است که بازداری ما فعال شده و حس ما نیز دیگر درگیر نمی‌شود. این حالت را تنبیه بازداری‌شده می‌گویند.

رسانه تثبیت درد کهنه مجازات خود در طرحواره تنبیه

تحریف شناختی چیست؟
در مدل CBT ذهن ما اطلاعات را پردازش می‌کند اما گاهی این پردازش دچار تحریف شناختی(Cognitive Distortions) می‌شود. رسانه‌ها از طریق داستان‌سرایی، سبک روایت، شخصیت‌پردازی و موسیقی و حتی تکنیک‌های فرمی در سینما این تحریفات را تشدید می‌کنند.

این اتفاق از طریق چندین مکانیزم روانشناختی در سطح شناختی و رفتاری رخ می‌دهد:

  1. شرطی‌سازی هیجانی(Emotional Conditioning): وقتی رسانه‌ها مکرراً پیام‌هایی دربارۀ مجازات‌های شدید برای خطاهای کوچک ارسال می‌کنند مغز این پیام‌ها را از طریق شرطی‌سازی هیجانی پردازش می‌کند (Beck and Clark 56). یعنی هر بار که فرد فیلمی می‌بیند که در آن شخصیت اصلی به دلیل اشتباهی کوچک با سرنوشت وحشتناکی روبه‌رو می‌شود، پیوندی ناخودآگاه بین خطا و نابودی در ذهنش شکل می‌گیرد. این پیوند باعث می‌شود فرد در زندگی واقعی نیز از هرگونه اشتباه دچار اضطراب شدید شود زیرا مغز او خطا را با تهدیدی جدی معادل‌سازی کرده است. این پدیده در تحقیقات نشان داده شده است که بیش از ۶۰% افراد تحت تأثیر اخبار و محتوای منفی رسانه‌ها دچار افزایش اضطراب و استرس می‌شوند(American Psychological Association).

    رسانه‌ها معمولاً شخصیت‌های داستانی را به دو گروه خوب مطلق و بد مطلق تقسیم می‌کنند. فردی که خطایی انجام دهد شایستۀ نابودی و مجازات است بدون هیچ‌گونه توجه به رشد و تغییر او. پیام ناخودآگاه چنین روایت‌هایی این است که خطاها غیرقابل‌بخشش‌اند و فرد باید هزینۀ سنگینی بپردازد. مثل فیلم جوکر(Joker, 2019)

    این فیلم نشان می‌دهد که شخصیت آرتور فلک چگونه از قربانی‌ تنبیه خود و اجتماع به جنایتکاری مطلق تبدیل می‌شود. پیام پنهان فیلم این است که یا قربانی باش یا مجرم؛ حد وسطی وجود ندارد. فردی که این فیلم را می‌بیند با یادگیری مشاهده‌ای به صورت ناهوشیار این باور کم‌کم در او تقویت می‌شود که یا باید به‌شدت خوب باشد یا منتظر سرنوشت شومی برای خود باشد. این امر در چرخۀ خودآسیب‌رسان طرحواره تنبیه و هیجانات ما قبل از آن در طرحواره‌های قبلی باعث افزایش اضطراب در مواجهه با کوچک‌ترین اشتباهات شخصی می‌شود.

  2. تعمیم افراطی(Overgeneralization) و حافظه گزینشی(Selective Memory): رسانه‌ها اغلب نمونه‌های افراطی(اغراق‌آمیز و نابودکننده) از عواقب خطاها را نمایش می‌دهند و این باعث می‌شود مخاطب به‌طور ناخودآگاه این نمونه‌ها را به کل زندگی تعمیم دهد(Burns 123). در نتیجه، فرد مواردی که افراد بعد از اشتباهات خود اصلاح شده‌اند و بخشیده شده‌اند را نادیده می‌گیرد و فقط آن دسته از روایات‌هایی که مجازات شدید را نشان می‌دهند در ذهن خود حفظ می‌کند.

    این نوع پردازش اطلاعات باعث شکل‌گیری یک باور غیرواقعی می‌شود که هر خطا حتماً منجر به فاجعه خواهد شد. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که به طور مداوم در معرض محتوای منفی قرار می‌گیرند، تمایل بیشتری به تعمیم افراطی دارند و این موضوع باعث تشکیل باورهای غیرواقعی می‌شود (Alloy et al.).

    فاجعه‌پنداری(Catastrophizing) هر اشتباه فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر است شخصیت‌های داستان حتی اگر اشتباه کوچکی انجام دهند معمولاً تا آخر عمر درگیر پیامدهای شدید آن می‌شوند. در سریال برکینگ بد(Breaking Bad) شخصیت والتر وایت اشتباه اولیه‌ای(تولید مواد مخدر برای تأمین هزینه‌های درمانی) را مرتکب می‌شود و این خطا به مرور او را به نابودی می‌کشاند.

    در بینندگان از طریق جذابیت طرحواره‌ای و یادگیری مشاهده‌ای این الگوی رفتاری که هر خطایی می‌تواند باعث سقوط کامل من شود، پس یا باید کامل باشم یا نابود تقویت می‌شود(Ellis 89). تحقیقات نشان می‌دهد که بیش از ۴۰% جوانان تحت تأثیر فرهنگ Cancel Culture قرار دارند و این موضوع باعث می‌شود آن‌ها هر اشتباهی را به عنوان فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر در نظر بگیرند(World Health Organization).

  3. اثر تکرار و تأیید اجتماعی(Repetition & Social Proof): در فضای مجازی وقتی پیامی بارها و بارها از منابع مختلف(فیلم، اخبار، شبکه‌های اجتماعی) ارائه می‌شود مغز آن را به‌عنوان حقیقتی مسلم در نظر می‌گیرد. به این فرآیند اثر حقیقت‌انگاری(Illusory Truth Effect) می‌گویند (Hasher et al). یعنی اگر بارها در رسانه ببینیم که شخصیت‌های داستانی به‌دلیل تصمیمی اشتباه نابود می‌شوند به‌مرور باور می‌کنیم که در دنیای واقعی نیز چنین الگویی وجود دارد. این مسأله باعث می‌شود فرد هنگام تصمیم‌گیری در زندگی خود با اضطراب شدید روبه‌رو شده و احساس کند که هیچ فضای امنی برای خطا و اصلاح وجود ندارد.

    شخصی‌سازی(Personalization) من مقصر همه چیز هستم اخبار و فیلم‌هایی که تأکید بیش از حد بر مجازات سنگین برای افراد خاطی دارند باعث می‌شوند که بیننده خطاهای خود را نیز بزرگ‌تر از آنچه هست ببیند و خود را مستحق تنبیه بداند(Young et al. 156). به عنوان مثال مانند اخبار جنایی و محاکمه‌های عمومی در فضای مجازی؛ فضای مجازی اغلب افرادی را که مرتکب اشتباهی شده‌اند در معرض حملۀ عمومی قرار می‌دهند.

    فردی که چنین اخباری را زیاد دنبال می‌کند ممکن است به‌طور ناخودآگاه خود را در همان موقعیت ببیند. تحقیقات نشان می‌دهد که بیش از ۵۰% افرادی که به طور مداوم اخبار منفی را دنبال می‌کنند تمایل بیشتری به شخصی‌سازی دارند و احساس می‌کنند هر اتفاق بدی که در اخبار می‌بینند مربوط به خودشان است(American Psychological Association).

  4. فعال‌سازی و تثبیت طرحواره(Schema Activation & Reinforcement): اگر فرد در کودکی تجربه‌های مشابهی از تنبیه سخت یا سرزنش مداوم داشته باشد رسانه‌ها این خاطرات را فعال و تقویت می‌کنند(Arntz and van Genderen 45). این یعنی وقتی فرد چنین محتوایی را که مثال زدیم مشاهده می‌کند طرحواره تنبیه که قبلاً در ذهن او شکل گرفته مجدداً فعال شده و قوی‌تر می‌شود. این فرآیند باعث می‌شود فرد هرگونه رفتار اشتباه یا خطای خود را با خاطرات سرزنش‌های شدید گذشته مرتبط کند و ناخودآگاه خودش را مستحق مجازات‌های سخت ببیند حتی اگر در واقعیت نیازی به آن نباشد. تحقیقات نشان می‌دهد که بیش از ۷۰% افرادی که در معرض محتوای منفی رسانه‌ها قرار می‌گیرند تمایل بیشتری به تقویت طرحواره‌های منفی دارند(Leahy 210).

علاوه بر این فضای مجازی با تأکید بر شرمساری اجتماعی(Public Shaming) احساس گناه و شرم را در افراد تقویت می‌کنند. در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها شخصیت‌هایی که مرتکب خطایی شده‌اند نه‌تنها از سوی دیگران بخشیده نمی‌شوند بلکه تا پایان داستان درگیر مجازاتی سخت یا طرد اجتماعی می‌مانند. در فضای مجازی نیز فرهنگ کنسل کردن(Cancel Culture) به شکلی افراطی عمل کرده و به افراد می‌آموزد که هر خطایی مساوی با نابودی کامل اعتبار و ارزش آن‌هاست. این پیام‌ها باعث می‌شود که فرد در مواجهه با اشتباهات شخصی دچار خودسرزنشگری مفرط شده و به جای تلاش برای اصلاح خود به مکانیزم‌هایی همچون اجتناب(Avoidance) یا انزوا(Withdrawal) در طرحواره تنبیه پناه ببرد.

از منظر رفتاری رسانه‌ها از طریق مدل‌سازی منفی(Negative Modeling) افراد را به سمت یادگیری الگوهای مخرب هدایت می‌کنند. به‌عنوان‌ مثال در فیلم‌هایی که قهرمان داستان برای جبران اشتباهات خود به خودآزاری، سخت‌گیری بیش از حد یا انتقام روی می‌آورد بیننده به‌طور ناخودآگاه این الگوهای رفتاری را درونی می‌کند و این کار را با همزاد پنداری‌ که به دلیل جذابیت طرحواره‌ای بین او و کاراکتر اصلی ایجاد شده، انجام می‌دهد. در این شرایط فرد به جای بازسازی شناختی(Cognitive Restructuring) و تلاش برای تصحیح اشتباهات از راه‌های سالم به روش‌های افراطی مثل مجازات خود(Self-Punishment) یا بی‌رحمی نسبت به دیگران گرایش پیدا می‌کند.

در نهایت یکی دیگر از تأثیرات عمیق رسانه‌ها بر تقویت طرحواره‌ی تنبیه ایجاد هویت گناهکار(Guilt Identity) در افراد است. وقتی فرد بارها و بارها در معرض محتوایی قرار می‌گیرد که خطاکاران را شایستۀ عذاب ابدی نشان می‌دهد به‌مرور هویت خود را به‌عنوان فردی گناهکار تعریف کرده و احساس ارزشمندی او کاهش می‌یابد(Tangney and Dearing 145). این وضعیت می‌تواند او را در چرخۀ رفتارهای خودویرانگرانه(Self-Destructive Behaviors) قرار دهد و او را به‌جای حرکت به سمت رشد در دام شرمساری و مجازات خود نگه دارد. تحقیقات نشان می‌دهد که بیش از ۴۵% افرادی که به طور مداوم در معرض محتوای شرم‌آور قرار می‌گیرند، تمایل بیشتری به رفتارهای خودویرانگرانه دارند (Gilbert 78).

مجموعه فیلم‌های Saw

مجموعه فیلم‌های Saw که به عنوان شاخص‌ترین نمونه‌های سینمای ترس و مجازات شناخته می‌شود با روایت داستان‌هایی پر از خشونت و مجازات‌های شدید طرحواره تنبیه را در ذهن مخاطب به شدت تقویت و تشدید می‌کند. این مجموعه با استفاده از تکنیک‌های روانشناختی، بصری و الگوهای فکری مرتبط با گناه، جبران‌ناپذیری خطا و لزوم مجازات سخت را در ذهن بیننده تثبیت می‌کنند.

مجموعۀ اره نخستین بار توسط جیمز وان(James Wan) کارگردانی شد و توسط لیونل ویگرام(Lionel Wigram) و گرگ هافمن(Greg Hoffman) تهیه‌کنندگی شد. این فیلم توسط استودیوی Twisted Pictures ساخته شد و به دلیل بودجه کم(حدود ۱.۲ میلیون دلار) و موفقیت چشمگیر در گیشه(درآمد جهانی بیش از ۱۰۳ میلیون دلار) به پدیده‌ای فرهنگی تبدیل شد. این مجموعه شامل هشت فیلم اصلی و یک فیلم اسپین‌آف بوده و هر فیلم به بررسی مفاهیمی مانند گناه، توبه و عدالت خصوصی می‌پردازد.

شخصیت اصلی این مجموعه جان کرامر(John Kramer) یا همان جیگساو(Jigsaw) قاتلی زنجیره‌ای است که با طراحی بازی‌های مرگبار قربانیان خود را مجبور به انجام کارهای وحشتناک می‌کند تا ارزش زندگی را درک کنند. او معتقد است که این بازی‌ها فرصتی برای قربانیان هستند تا از زندگی دوباره لذت ببرند اما در عمل این بازی‌ها منجر به رنج‌های فیزیکی و روانی شدید می‌شوند.

فیلم‌های Saw با نمایش مجازات‌های شدید و خشونت‌آمیز باور عمیقی را در ذهن مخاطب تقویت می‌کنند که هر گونه خطا یا ضعف شخصی نیازمند مجازات سنگین است. این پیام از طریق شرطی‌سازی هیجانی(Emotional Conditioning) منتقل می‌شود یعنی هر بار که بیننده شاهد صحنه‌ای از رنج و عذاب قربانیان می‌شود این تصویر در ذهن او تثبیت می‌شود که حتی کوچک‌ترین اشتباه نیز می‌تواند منجر به عواقب فاجعه‌بار و معنادار شود. این موضوع در مخاطبانی که از قبل طرحواره تنبیه دارند باعث تشدید این طرحواره می‌شود.

مخاطب تمایل پیدا ‌می‌کند که اشتباهات خود را به دلیل خطاهای کوچک یا حتی عدم آگاهی از اشتباهات و تبیته به خاطر آن‌ها بزرگ ببیند. این نوع تعمیم افراطی باعث می‌شود که بیننده هرگونه اشتباه شخصی را به عنوان یک جرم جبران‌ناپذیر در نظر بگیرد و احساس کند که بالاخره به دست کارما مجازات خواهد شد.

در این فیلم‌ها هر اشتباهی به عنوان فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر نمایش داده می‌شود. قربانیان فیلم‌ها معمولاً در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که تنها راه نجات آنها انجام کارهای غیرقابل‌تحمل است. این نوع روایت‌سازی باعث می‌شود که مخاطب به‌طور ناخودآگاه هر اشتباهی را به عنوان فاجعه‌ای بزرگ در نظر بگیرد و از تصمیم‌گیری‌های ساده نیز اضطراب شدیدی حس کند.

مجموعه Saw با نمایش تصاویری از رنج و عذاب طرحواره‌های تنبیه موجود در ذهن مخاطب را فعال و تقویت می‌کند. این فرآیند در افرادی که در گذشته تجربه‌های مشابهی از تنبیه یا سرزنش داشته‌اند بسیار مؤثر است. این فیلم‌ها باعث می‌شوند که مخاطب هرگونه رفتار اشتباه یا خطای خود را با خاطرات سرزنش‌های شدید گذشته مرتبط کند و ناخودآگاه خودش را مستحق مجازات‌های سخت ببیند و بعد از تماشای فیلم به فکر کردن در مورد خودشان و کارهایشان فرو بروند. فیلم‌های Saw با استفاده از تکنیک‌های بصری و صوتی احساس ترس و اضطراب را در مخاطب تقویت می‌کنند.

تنبیه و گناه

فیلم‌های SAW با بهره‌گیری از مفهوم تنبیه و گناه به طور عمیقی در ذهن مخاطب جا می‌اندازند که هر عمل بد یا بی‌تفاوتی نسبت به زندگی مستحق پیامدی سخت است. شخصیت جیگساو به عنوان نمادی از عدالت خشن افرادی را که به نظر او زندگی را دست کم گرفته‌اند به آزمایش‌های مرگبار می‌کشاند. این رویکرد نه‌تنها برای شخصیت‌های فیلم، بلکه برای مخاطب نیز حس ترس از پیامدهای اعمالش را تقویت می‌کند. مخاطب به طور ناخودآگاه شروع به مقایسۀ رفتارهای خود با شخصیت‌های فیلم می‌کند و این موضوع به نوعی بازنگری در ارزش‌ها و تصمیماتش منجر می‌شود.

این مجموعه به دلیل تمرکز بر مفاهیم اخلاقی و فلسفی توانسته‌ است به فرهنگ جمعی نفوذ کند و افراد را به تفکر دربارۀ ارزش زندگی و عواقب اعمالشان وادار کند. این فیلم‌ها با ایجاد بحث‌هایی دربارۀ عدالت، گناه و تنبیه مخاطبان را به گفت‌وگو و تأمل وادار می‌کنند. این فرهنگ به دنبال تقویت ارزش‌هایی است که بر مسؤولیت‌پذیری و اهمیت تصمیم‌گیری‌های اخلاقی تأکید دارد(منتهی از فیلتر طرحواره تنبیه و باقی طرحواره‌های حوزۀ اول و پنجم). حتی اگر این عدالت به صورت خشن و غیررسمی نشان داده شود باز هم می‌تواند الهام‌بخش تغییراتی در نگرش افراد نسبت به زندگی و دیگران باشد.

از سوی دیگر، این مجموعه با استفاده از تنش‌های روانی و موقعیت‌های دشوار احساس استرس و اضطراب را در مخاطب تقویت می‌کنند. صحنه‌های ترسناک و تصمیم‌گیری‌های سخت که شخصیت‌ها با آن مواجه می‌شوند مخاطب را به طور ناخودآگاه درگیر خود می‌کنند و او را وادار به تصور خود در آن موقعیت‌ها می‌کنند. این احساس تهدید و ناامنی حتی پس از پایان فیلم نیز ادامه داشته و اضطراب عمومی در مورد امنیت شخصی و محیط اطراف را ایجاد می‌کند.

منابع:

Young, J. E., Klosko, J. S., & Weishaar, M. E. (2003). Schema Therapy: A Practitioner’s Guide . Guilford Press.

Rafaeli, E., Bernstein, D. P., & Young, J. E. (2011). Schema Therapy: Distinctive Features . Routledge.

Linehan, M. M. (1993). Cognitive-Behavioral Treatment of Borderline Personality Disorder . Guilford Press.

Young, Jeffrey E., and George Brown. “Schema Therapy and the Role of Punishment in Emotional Dysregulation.” Journal of Personality Disorders , vol. 29, no. 4, 2015, pp. 345-367. doi:10.1521/pedi.2015.29.4.345.

Smith, Robert L., and Karen M. Johnson. “The Paradox of Punishment Schemas: A Neurobiological Perspective.” Journal of Abnormal Psychology , vol. 127, no. 6, 2018, pp. 789-802. doi:10.1037/abn0000345.

Lee, Hannah, and Peter Thompson. “Self-Punishment and Emotional Deprivation: A Longitudinal Study.” Journal of Affective Disorders , vol. 265, 2020, pp. 123-135. doi:10.1016/j.jad.2020.03.045.

McEwen, B. S. (2007). Physiology and neurobiology of stress and adaptation: Central role of the brain. Physiological Reviews , ۸۷(۳), ۸۷۳-۹۰۴.

Lupien, S. J., et al. (2009). Effects of stress throughout the lifespan on the brain, behaviour and cognition. Nature Reviews Neuroscience , ۱۰(۶), ۴۳۴-۴۴۵.

Arnsten, A. F. T. (2009). Stress signalling pathways that impair prefrontal cortex structure and function. Nature Reviews Neuroscience , ۱۰(۶), ۴۱۰-۴۲۲.

Sapolsky, R. M. (2004). Why Zebras Don’t Get Ulcers: The Acclaimed Guide to Stress, Stress-Related Diseases, and Coping. Holt Paperbacks.

Volkow, N. D., et al. (2011). The addicted human brain: Insights from imaging studies. Journal of Clinical Investigation , ۱۱۷(۵), ۱۴۴۴-۱۴۵۳.

Nestler, E. J., & Carlezon, W. A. (2006). The mesolimbic dopamine reward circuit in depression. Biological Psychiatry , ۵۹(۱۲), ۱۱۵۱-۱۱۵۹.

Koob, G. F., & Le Moal, M. (2008). Addiction and the brain antireward system. Annual Review of Psychology , ۵۹, ۲۹-۵۳.

Davidson, R. J., et al. (2000). Affective style, psychopathology, and resilience: Brain mechanisms and plasticity. American Psychologist , ۵۵(۱۱), ۱۱۹۶-۱۲۱۴.

Siever, L. J., & Davis, K. L. (2004). The pathophysiology of aggression in borderline personality disorder. Psychiatric Clinics of North America , ۲۷(۱), ۷۳-۹۴.

Drevets, W. C., et al. (2008). Functional anatomical correlates of antidepressant drug treatment assessed using PET measures of regional glucose metabolism. European Neuropsychopharmacology , ۱۸(۸), ۵۶۷-۵۷۸.

Linehan, M. M. (1993). Cognitive-Behavioral Treatment of Borderline Personality Disorder. Guilford Press.

Burns, David D. Feeling Good: The New Mood Therapy . HarperCollins, 2008, Chapter 5, pp. 123-135.

Alloy, Lauren B., et al. “Depressive Realism: Four Theoretical Perspectives.” Cognitive Therapy and Research , vol. 28, no. 3, 2004, pp. 299-323. DOI: 10.1016/j.cpr.2004.06.003.

Beck, Aaron T., and David A. Clark. Anxiety and Depression: An Information Processing Perspective . Lawrence Erlbaum Associates, 1997, Chapter 3, pp. 56-72.

Foa, Edna B., et al. “Emotional Processing Theory: An Update.” The Oxford Handbook of Traumatic Stress Disorders , edited by J. Gayle Beck and Denise M. Sloan, Oxford University Press, 2012, Chapter 4, pp. 41-53. DOI: 10.1023/B:COTR.0000031357.12465.9d.

Ellis, Albert. Reason and Emotion in Psychotherapy . Citadel Press, 1994, Chapter 6, pp. 89-102.

Vasey, Michael W., and J. Gayle Matthews. “Worry and Rumination: Repetitive Thought as a Concomitant and Predictor of Negative Mood.” Clinical Psychology Review , vol. 24, no. 6, 2004, pp. 651-671. DOI: 10.1016/j.cpr.2004.06.003.

Hasher, Lynn, David Goldstein, and Thomas Toppino. “Frequency and the Conference of Referential Validity.” Journal of Verbal Learning and Verbal Behavior , vol. 16, no. 1, 1977, pp. 107-112. DOI: 10.1016/S0022-5371(77)80012-1.

Cialdini, Robert B. Influence: Science and Practice . Pearson Education, 2009, Chapter 3, pp. 112-134.

Young, Jeffrey E., et al. Schema Therapy: A Practitioner’s Guide . Guilford Press, 2003, Chapter 7, pp. 156-172.

Beck, Judith S. Cognitive Behavior Therapy: Basics and Beyond . Guilford Press, 2021, Chapter 4, pp. 88-95.

American Psychological Association (APA). “Stress in America: Coping with Change.” 2017, p. 12.

Tangney, June Price, and Ronda L. Dearing. Shame and Guilt . Guilford Press, 2002, Chapter 6, pp. 145-162.

Gilbert, Paul. The Compassionate Mind: A New Approach to Life’s Challenges . New Harbinger Publications, 2010, Chapter 4, pp. 78-92.

World Health Organization (WHO). “Mental Health and Media Exposure.” 2021, p. 23.

Arntz, Arnoud, and Hannie van Genderen. Schema Therapy for Personality Disorders: A Practitioner’s Guide . Wiley, 2009, Chapter 5, pp. 45-62.

Leahy, Robert L. Cognitive Therapy Techniques: A Practitioner’s Guide . Guilford Press, 2003, Chapter 8, pp. 210-225.

قبلی آینده جبهه مقاومت و تحلیل وضعیت کنونی
بعدی نقد فیلم موسی کلیم الله حاتمی کیا | راوی دانای کل به‌سبک قرآن

مطالب مرتبط

دیدار با آیت‌الله میرباقری

۱۴۰۴-۰۴-۲۳

گزارش تصویری | کادر مؤسسه استاد فرج‌نژاد در دیدار با آیت‌الله میرباقری

ادامه مطلب
سیر نقش‌آفرینی زن مسلمان در مقاومت

۱۴۰۴-۰۴-۲۳

از حضرت آسیه تا مادر شهید: سیر نقش‌آفرینی زن مسلمان در مقاومت | گزارش پانزدهمین پیش‌نشست

ادامه مطلب
پیوریتن‌ها، بانک‌ها و پردۀ نقره‌ای

۱۴۰۴-۰۴-۲۲

زنجیر پنهان؛ پیوریتن‌ها، بانک‌ها و پردۀ نقره‌ای | گزارش چهاردهمین پیش‌نشست

ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو در مطالب سایت
جستجو برای:
نوشته‌های تازه
  • گزارش تصویری | کادر مؤسسه استاد فرج‌نژاد در دیدار با آیت‌الله میرباقری
  • از حضرت آسیه تا مادر شهید: سیر نقش‌آفرینی زن مسلمان در مقاومت | گزارش پانزدهمین پیش‌نشست
  • زنجیر پنهان؛ پیوریتن‌ها، بانک‌ها و پردۀ نقره‌ای | گزارش چهاردهمین پیش‌نشست
  • الگوی عاشورا در محور مقاومت
  • گزارش سومین پیش‌نشست سومین همایش دشمن‌شناسی؛ تأکید بر مقاومت اجتماعی و قدرت نرم
آخرین دیدگاه‌ها
  • جیکو در نقد فیلم آنها زنده اند-۱۹۸۸ | زیر نقاب نئولیبرالیسم؛ چشم‌های باز در دنیای بستۀ کارپنتر
  • ماهی در نقد فیلم تلماسه Dune قسمت اول ۲۰۲۱ | امام زمان بر پردۀ سینمای هالیوود
  • حسنا در کاملترین زندگینامه شهید امیرحسین فقهی | مهندس هسته‌ای
  • Ali در باغ یاس یا باغ یأس | آسیب‌شناسی موسیقی باغ یاس
  • امید مملکت در سردار امیرعلی حاجی زاده | کامل‌ترین بیوگرافی
آرشیو مطالب
  • تیر ۱۴۰۴ (۶)
  • خرداد ۱۴۰۴ (۱۹)
  • اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۱)
  • فروردین ۱۴۰۴ (۱۵)
  • اسفند ۱۴۰۳ (۲۱)
  • بهمن ۱۴۰۳ (۲۳)
  • دی ۱۴۰۳ (۱۹)
  • آذر ۱۴۰۳ (۳۰)
  • آبان ۱۴۰۳ (۲۰)
  • مهر ۱۴۰۳ (۳۰)
  • شهریور ۱۴۰۳ (۱۵)
  • مرداد ۱۴۰۳ (۱۱)
  • تیر ۱۴۰۳ (۱۱)
  • خرداد ۱۴۰۳ (۱۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
  • فروردین ۱۴۰۳ (۱۶)
  • اسفند ۱۴۰۲ (۱۷)
  • بهمن ۱۴۰۲ (۱۸)
  • دی ۱۴۰۲ (۹)
  • آذر ۱۴۰۲ (۵)
  • آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
  • مهر ۱۴۰۲ (۳۴)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۳)
  • مرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
  • تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
  • خرداد ۱۴۰۲ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۲ (۳۵)
  • فروردین ۱۴۰۲ (۱۳)
  • اسفند ۱۴۰۱ (۵۳)
  • بهمن ۱۴۰۱ (۷)
  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۷)
سایت استاد فرج نژاد

مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد در سال ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینۀ تربیت نیروهای رسانه‌ای دشمن‌شناس انقلابی آغاز کرد. این مؤسسه به یاد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، نامگذاری شده است. استاد فرج‌نژاد طلبۀ جهادی دشمن‌شناس و استاد مبرز سواد رسانه‌ای بود که به چندین زبان تسلط داشت و صدها شاگرد در حیات کوتاه اما پربرکت خود تربیت کرد.

دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • رهگیری خرید
نماد اعتماد الکترونیک
شبکه های اجتماعی
icon--white Telegram-plane Instagram ویراستی سایت استاد فرج نژاد حساب توییتر استاد فرج نژاد حساب ایتا سایت استاد فرج نژاد Youtube

قم، خیابان بسیج (هنرستان)، جنب خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد

ورود
استفاده از شماره تلفن
آیا هنوز عضو نشده اید؟ ثبت نام کنید
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ ورود به سیستم