طرحواره استحقاق و رسانه | دام شهرت و تبخیر اصالت | قسمت هجدهم

طرحواره استحقاق و تأثیر رسانه در شکلگیری آن
رسانهها در دوران دیجیتال، نقشی بیبدیل در شکلدهی به هویت فردی و اجتماعی ایفا میکنند و در این میان پدیدۀ ذهن برترپندار بهعنوان یکی از پیامدهای ناخواسته و نگرانکننده، قابل تأمل است. رسانههای مدرن با بهکارگیری پیامهای ظریف و جذاب نوعی «استحقاقگرایی روانی» را ترویج میدهند که با طرحوارۀ «استحقاق بزرگمنشی» همخوانی دارد.
این فرآیند با بازنمایی تصاویر لوکس از زندگی افراد موفق و تأکید بر دستاوردهای سطحی بدون اشاره به تلاشهای پشتپرده و ایجاد فضای رقابتی برای جلب توجه، این ذهنیت را در مخاطب تقویت میکند که من نیز سزاوار شرایطی خاص و متفاوت هستم بدون آنکه لزوماً شایستگی یا تلاشی معادل ارائه دهم. چنین پیامهایی در دوران نوجوانی که ذهن آمادۀ درونیسازی باورهای جدید است خطرناکترند؛ چراکه میتوانند احساس خودشیفتگی و حقطلبی غیرواقعبینانه را جایگزین ارزشهای تلاشمحور کنند.
از منظر روانشناختی این الگوها میتوانند عمیقاً بر رفتار و احساسات فرد تأثیر بگذارند. نظریههای شناختی طرحوارهای نشان میدهد که تکرار چنین پیامهایی در رسانه، سیستم باورهای ناخودآگاه فرد را تغییر داده و او را در مسیر مقابلههای ناسازگارانه قرار میدهد. افراد با طرحوارۀ استحقاق تقویتشده معمولاً در روابط بینفردی، انتظاراتی غیرمنطقی دارند، تحمل ناکامی پایینتری نشان میدهند و در مواجهه با محدودیتهای واقعی به خشم یا رفتارهای انزواطلبانه دچار میشوند.
این پدیده، فراتر از تأثیرات فردی، پیامدهای اجتماعی مخربی نیز به دنبال دارد؛ زیرا با پرورش فرهنگ فردگرایی افراطی و رقابت ناسالم انسجام اجتماعی را تضعیف و شکافهای طبقاتی و روانی را عمیقتر میکند. بازاندیشی در شیوۀ مصرف و تولید محتوا و تقویت سواد رسانهای ضرورتی انکارناپذیر در کاهش این آسیبهاست.
ساختار طرحوارۀ استحقاق بزرگمنشی
طرحواره استحقاق بزرگمنشی بازتاب باوری عمیق است که در آن، فرد خود را مستحق امتیازات ویژهای میداند و دیگران را موظف به رعایت نیازها و خواستههای خود میپندارد بیآنکه متقابلاً الزامی برای رعایت حقوق دیگران حس کند. این طرحواره با نوعی حس برتری و فخرفروشی همراه است؛ فرد نهتنها برای خود ارزش بیشازحد قائل است بلکه با رفتارهایی از قبیل استثمار دیگران و تلاش برای جلب توجه و قدرت این برتری را بهطور مداوم به نمایش میگذارد. بر خلاف رهبری یا موفقیت سالم که بر تواناییها و تلاش متکی است در این طرحواره فرد از مسیرهای ناسالم مانند خشونت مثبت، کنترلگری و نادیده گرفتن دیگران استفاده میکند.
ریشۀ این طرحواره معمولاً به دوران کودکی بازمیگردد. کودکانی که نیازهایشان بیشازحد و بدون محدودیت برآورده میشود بهتدریج این باور را درونی میکنند که جهان موظف به فراهم کردن آنچه میخواهند است. در این شرایط، مناطقی در مغز از جمله قشر اربیتال کورتکس(Orbitofrontal cortex) و قشر عالی پیشپیشانی(Prefrontal Cortex) که مسؤول مهار تکانهها و تنظیم رفتارهای تکانشی هستند بهطور کامل رشد نمیکنند. تحقیقات نشان میدهد که نواحی پیشپیشانی قشر مغز در افرادی که از نظر تربیتی تجربۀ محدودیتهای مناسب داشتهاند ۳۰درصد قویتر عمل میکند و این أمر مستقیماً با توانایی آنها در تنظیم هیجانات و کنترل تکانهها مرتبط است(Diamond 224).
وقتی کودکی هر خواستهای را بدون تجربۀ تأخیر یا محدودیت معقول و اصولی دریافت کند این بخشهای مغز فرصت کافی برای توسعۀ مهارتهای خودکنترلی پیدا نمیکنند. در نتیجه در بزرگسالی، این افراد نمیتوانند در برابر ناکامیها تاب بیاورند و انتظار دارند که محیط مطابق خواستههایشان عمل کند. مطالعهای که یانگ و همکارانش انجام داد نشان داد که طرحواره استحقاق در بیش از ۵۰درصد مراجعان با رفتارهای کنترلگرانه و انتظارات غیرمنطقی از دیگران همراه است(Young et al. 97).
عوامل تربیتی و اجتماعی مؤثر در شکلگیری طرحواره اسحقاق
والدینی که بدون ایجاد مرزهای مشخص، فرزندانشان را بهعنوان مرکز توجه خانواده قرار میدهند زمینۀ ایجاد این طرحواره را فراهم میکنند. عدم وجود سلسلهمراتب قدرت سالم در خانواده جایی که کودک نقش رئیس یا تصمیمگیرندۀ اصلی را به خود میگیرد این باور را در او تقویت میکند که میتواند دیگران را کنترل کند یا بالاتر از آنها بایستد. در مواردی، والدینی که خود دارای طرحواره استحقاق هستند این الگو را به فرزندانشان منتقل میکنند؛ مثلاً وقتی والدینی از رفتارهای توهینآمیز یا تحقیرآمیز کودک نسبت به دیگران احساس افتخار میکنند بهصورت ناخودآگاه به تقویت این طرحواره میپردازند.
در بافت اجتماعی، جامعهای که با فشارهای فرهنگی و اقتصادی ارزش فرد را به موقعیت یا دستاوردهای او محدود کند ممکن است زمینهساز تقویت این طرحواره شود. با این حال همانگونه که اشاره شده در جوامعی مانند ایران که انتقادهای فرهنگی و فشارهای اجتماعی قوی وجود دارند استحقاق اغلب شکلی شکننده و ناپایدار به خود میگیرد. افراد ممکن است در فضایی خاص(مانند یک موقعیت شغلی یا جمع دوستان) این طرحواره را بروز دهند اما در رویارویی با محدودیتهای اجتماعی، اعتمادبهنفس کاذب و سطحی آنها فرو میریزد.
در کشورهای غربی که فرهنگ فردگرایی غالب است و تأکید بر موفقیت شخصی و دستاوردهای فردی بسیار پررنگتر از جوامع جمعگرا است، میزان بروز ویژگیهایی نظیر خودشیفتگی(که ارتباط نزدیکی با طرحواره استحقاق دارد) به مراتب بالاتر گزارش شده است.
بهعنوان مثال، مطالعهای در سال ۲۰۱۸ نشان داد که اختلال شخصیت خودشیفته که یکی از جلوههای طرحواره استحقاق محسوب میشود در جوامع آمریکایی شیوعی حدود ۶.۲ درصد دارد، در حالی که در جوامع شرقی و جمعگرا، این میزان کمتر از ۱ درصد تخمین زده شده است(Stinson et al. 347).
این تفاوت عمدتاً به دلایل فرهنگی است؛ در جوامع غربی ارزشهای فردگرایانه مانند استقلال، رقابت و برتری به افراد القاء میکند که موفقیت و برتری معیار ارزشمندی انسان است در حالی که در جوامع شرقی ارزشهایی مانند فروتنی، همکاری و احترام به جمع بر تربیت افراد تأثیرگذار است.
همچنین تحقیقی گسترده که به دست دانشگاه کمبریج انجام شد نشان داد که در جوامع غربی ۳۵درصد از افراد بین ۱۸ تا ۲۵ سال خود را مستحق مزایای ویژه میدانند حتی اگر تلاش خاصی نکرده باشند. در مقایسه، این رقم در جوامع آسیایی حدود ۱۱درصد گزارش شده است(Campbell et al. 105).
برای پیشگیری از این مشکل، تعادل میان محبت و محدودیتگذاری ضروری است. والدین باید این پیام را به کودکان منتقل کنند که همه چیز در زندگی تابع قوانین و اصول مشخص است. بهعنوان نمونه اگر کودک چیزی را بخواهد که متعلق به دیگری است والدین میتوانند بهجای تسلیم شدن بگویند: میدانم این وسیله را خیلی دوست داری، اما چون مال شخص دیگری است نمیتوانی آن را داشته باشی. این رویکرد، کودکان را با مفهوم مرزهای اجتماعی و احترام به حقوق دیگران آشنا میکند.
درمان این طرحواره در بزرگسالی نیازمند شناسایی ریشههای شکلگیری آن و اصلاح باورهای بنیادین فرد است. در این مسیر طرحوارهدرمانی میتواند به فرد کمک کند تا نواقص شناختی و رفتاری خود را تشخیص دهد و به جای تأکید بر برتری روابطی مبتنی بر همدلی و احترام متقابل ایجاد کند. مطالعهای در سال ۲۰۱۹ نشان داد که تکنیکهای شناختی رفتاری طرحوارهدرمانی در بیش از ۷۰درصد موارد به کاهش باورهای بنیادین طرحواره استحقاق منجر شده است(Calvete et al. 1125).
مؤلفههای طرحواره استحقاق
شناختی
این مؤلفه شامل باورهای مرکزی و درونی است که فرد را به این نتیجه میرساند که شایستگی و برتری او به طور ذاتی بیش از دیگران است. افراد دارای این طرحواره معتقدند که:
- باید قوانین و انتظارات عمومی را نادیده بگیرند زیرا خود را فراتر از دیگران و هنجارهای اجتماعی میدانند.
- استحقاق دریافت مزایا، احترام و منابع خاص را بدون تلاش یا شایستگی واقعی دارند.
- دیگران باید نیازها و خواستههای آنها را بدون چونوچرا برآورده کنند.
این باورها ناشی از دریافت بیشازحد توجه یا مراقبتهای بیقیدوشرط در کودکی است که باعث ایجاد احساس نادرست برتری ذاتی میشود.
هیجانی
مؤلفۀ هیجانی طرحواره استحقاق شامل احساسات متمایز و ناپایداری است که در تعاملات اجتماعی فرد بروز میکند:
- احساس خشم و ناامیدی شدید در زمانی که خواستههای آنها مورد توجه قرار نمیگیرد یا با مخالفت روبهرو میشود.
- حس نارضایتی مداوم حتی در شرایط مطلوب، زیرا آنها همواره انتظار بیشتری از دیگران دارند.
- احساس برتری عاطفی در مقایسه با دیگران همراه با تمایل به تحقیر یا کوچکشمردن آنها.
این هیجانات معمولاً به دلیل عدم توانایی در پذیرش محدودیتها و انتظارات اجتماعی است که باعث تعارضات بین فردی میشود.
رفتاری
رفتارهای مرتبط با طرحواره استحقاق معمولاً در تعاملات بین فردی و اجتماعی به وضوح دیده میشود. این رفتارها شامل:
- سوءاستفاده از دیگران برای دستیابی به اهداف یا مزایا بدون احساس گناه یا مسؤولیت.
- عدم رعایت قوانین یا هنجارهای اجتماعی با توجیه اینکه من استثناء هستم.
- خودنمایی یا فخرفروشی برای جلب توجه و تثبیت جایگاه برتر در میان دیگران.
- کمارزش دانستن دیگران و استفاده از آنها بهعنوان ابزاری برای رسیدن به خواستههای شخصی.
این افراد اغلب در روابط خود دچار تنشهای مداوم میشوند؛ زیرا عدم همدلی و احترام به دیگران باعث دوری افراد از آنها میشود.
سبکهای مقابلهای طرحواره استحقاق
تسلیم
در طرحواره استحقاق افرادی که برای احساس نکردن درد و رنج ناهوشیار این طرحواره به صورت ناهوشیار تسلیم را برای مقابله انتخاب میکنند، خودشان را ملزم نمیدانند به کسی احترام گذاشته و عواطف کسی را در نظر بگیرند؛ برای کسی ارزشی قائل نبوده و کمک کردن به افراد معمولی را کسر شأن خود میدانند. این افراد با جذابیت طرحوارهای جذب انسانهای سلطهطلب، خیر و لیدرهایی میشوند که دکمههای طرحوارههای حوزۀ اول آنها را میزنند.
جذابیت طرحوارهای به معنای کشش ناخودآگاه فرد به سمت افرادی است که ویژگیها، رفتارها یا سبک ارتباطی آنها طرحوارههای فرد را فعال میکنند. این جذابیت معمولاً ریشه در الگوهای آشنای ذهنی فرد دارد که از دوران کودکی و تجربیات اولیه شکل گرفتهاند.
- احساس آشنایی: فرد بدون اینکه آگاه باشد در تعامل با کسی که طرحوارههایش را فعال میکند نوعی آشنایی عمیق و ناخودآگاه را تجربه میکند. چون انسانها به صورت ناهوشیار تمایل دارند الگوها و چهارچوبهای ذهنیشان با ثبات و بدون تزلزل باقی بماند در غیر این صورت احساس تزلزل و پوچی در خود میکنند.
- تقویت طرحواره: رفتارهای طرف مقابل باعث تقویت باورهای منفی یا مثبت مرتبط با طرحواره میشود. برای مثال فردی با طرحواره استحقاق ممکن است جذب شخصی شود که با رفتار سلطهگرانۀ خود حس برتری فرد را تقویت کند.
- دینامیک قدرت: در روابطی که یکی از طرفین نقش سلطهگر و دیگری نقش تسلیم را ایفا میکند نیازهای طرحوارهای هر دو طرف به شکلی ناسالم برآورده میشود.
بنابراین در مثال فوق، افرادی با طرحواره استحقاق و سبک مقابله و تسلیم ممکن است ناخودآگاه به کسانی که دکمههای طرحوارههایشان را میزنند وابسته شوند؛ چرا که این وابستگی برایشان تداعیکننده الگوهای عاطفی(هیجانی شناختی) اولیه است.
اجتناب
افرادی که در طرحواره استحقاق گرفتار هستند و برای اجتناب از مواجهه با احساسات ناگواری نظیر بیکفایتی یا ناارزندهبودن، به طور ناخودآگاه سبک اجتناب را بهکار میگیرند تمایل دارند از موقعیتهایی که برتری یا جایگاه ممتاز آنها به رسمیت شناخته نمیشود دوری کنند. این اجتناب به آنها کمک میکند از تجربه موقعیتهایی که نمیتوانند فخر بفروشند یا احساس برتری خود را به نمایش بگذارند پیشگیری کنند.
این افراد معمولاً تنها در شرایطی حضور مییابند که امکان تأیید هویت متعالیشان وجود داشته باشد و از مواجهه با موقعیتهایی که تهدیدی برای تصویر ذهنی اغراقآمیزشان باشد، پرهیز میکنند. اگر این محیط و شرایط را در خانوادۀ خود ببینند رابطۀ آنها با خانواده خصوصاً در سنین نوجوانی که مسأله شخص، بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است بسیار متزلزل خواهد شد.
جبران
افرادی که در طرحواره استحقاق با سبک مقابلهای جبران افراطی عمل میکنند گاهی به طور نمایشی و افراطی دست به کمکهای خاص و پررنگ میزنند. هدف اصلی آنها نه نوعدوستی واقعی بلکه نمایش قدرت و برتری خود از طریق توانایی کمک به دیگران است. این افراد از کمک کردن به عنوان ابزاری برای تأیید حس استحقاق خود بهره میگیرند و معمولاً برای اطرافیان ارزش واقعی قائل نیستند. رفتار آنها اغلب بهجای رفع نیاز دیگران، معطوف به رفع احساس ناامنی یا خالی بودن درونی خودشان است.
در مواردی، آنها حتی این اقدامات را به رسانهها یا جمعهای دوستانه و خانوادگی کشانده و از رقابت با دیگر خیرین برای اثبات برتری خود لذت میبرند. در این فرایند، دریافتکنندگان کمک و نتایج واقعی اقداماتشان اهمیت چندانی ندارند. این جبران افراطی تلاش ناخودآگاه آنها برای تسکین درد ناشی از طرحواره استحقاق است. در عین حال افراد با طرحوارههای دیگر ممکن است حتی رفتارهایی انجام دهند که به خودشان نیز آسیب برساند در حالی که این گروه معمولاً از چنین پیامدهایی برای خود پرهیز میکنند و هزینههای رفتارهایشان اغلب بر دیگران تحمیل میشود.
کروئلا(Cruella 2021)
شهرت برای شخصیتهایی با طرحواره استحقاق میتواند به عنوان خوراک روانی عمل کند که این طرحواره را تقویت میکند. در مورد کروئلا، شهرت به معنای اثبات ارزشمندی او در چشم دیگران است. این دام در شخصیت او به شکلهای زیر دیده میشود:
افزایش فشار برای حفظ تصویر عمومی: کروئلا مجبور است با رفتارهای افراطیتر جایگاه خود را در مرکز توجه حفظ کند. این مسأله میتواند به خستگی روانی و کاهش ارتباط او با اصالت درونیاش منجر شود.
تمرکز افراطی بر نگاه دیگران: به جای اینکه خودش را درونی و واقعی ببیند تلاش میکند با تصاویری که دیگران از او میبینند تعریف شود. این چرخه باعث میشود که شخصیت او از انسانی خلاق و اصیل به فردی تبدیل شود که در تلاش برای جلب توجه، اصالت خود را قربانی میکند.
تبخیر اصالت در شخصیت کروئلا زمانی مشخص میشود که او برای رسیدن به اهدافش بخشهایی از اخلاق، هویت و ارزشهای اولیهاش را کنار میگذارد؛ در مسیر رقابت با بارونس کروئلا به روشهایی مانند دزدی و فریبکاری متوسل میشود، رفتاری که نشان میدهد ارزشهای اخلاقی اولیه او تحت فشارِ نیاز به برتری، تبخیر شده است.
- نیاز به دیدهشدن: کروئلا از همان کودکی به دنبال متفاوت بودن است و تلاش میکند از دیگران پیشی بگیرد. رفتارها و انتخابهای او مانند پوشیدن لباسهایی متفاوت و رفتارهای جسورانه نشانهای از این نیاز شدید به دیدهشدن و متفاوت بودن است.
- بیاعتنایی به محدودیتها: کروئلا محدودیتهای اجتماعی و قانونی را نادیده میگیرد. برای مثال او در رقابت با بارونس، قوانین اخلاقی یا حرفهای را زیر پا میگذارد و حتی دست به اقدامات غیرقانونی میزند.
- تمایل به برتری: طرحواره استحقاق معمولاً با تمایل به سلطهجویی و برتری همراه است. کروئلا میخواهد به هر قیمتی به شخصیتی برجسته در دنیای مد تبدیل شود حتی اگر این به معنای استفاده از روشهای غیرمعمول یا آسیبرساندن به دیگران باشد.
تأثیرات طرحواره استحقاق: تحقیقات نشان دادهاند که طرحواره استحقاق در افرادی که به دنبال موفقیتهای بزرگ هستند میتواند به خستگی روانی، اختلال در روابط و حتی احساس پوچی منجر شود(Young et al., 2003). کروئلا نیز به وضوح این مشکلات را تجربه میکند.
نظریات مربوط به نارسیسیسم: طبق مدل نارسیسیسم دکتر کیت کمپبل افراد با تمایل نارسیستیک اغلب برای جلب تحسین دیگران دست به رفتارهای خودتخریبی میزنند که در نهایت منجر به انزوا یا بحران هویت میشود(Campbell & Foster, 2007). کروئلا نمونهای کامل از این دینامیک است. مطالعات روانشناختی نشان میدهند که افرادی با این الگو، در صورت نرسیدن به اهداف یا از دست دادن شهرت، دچار فروپاشی شخصیتی یا افسردگی میشوند(Miller et al., 2013).
تأثیر مخرب بر مخاطب
در حالی که شخصیت کروئلا بهعنوان فردی با طرحواره استحقاق به تصویر کشیده میشود، ممکن است این تصویر در ذهن مخاطب نوجوان انتظارات غیرواقعی از خود و دنیای اطرافش ایجاد کند. نوجوانان ممکن است تصور کنند که برای داشتن جایگاه و توجه باید در هر شرایطی برجسته باشند و خود را از دیگران بالاتر بدانند. این نوع تفکر میتواند منجر به احساس نارضایتی از زندگی روزمره و کاهش ارزشهای اخلاقی و انسانی شود.
تحقیقات نشان میدهد که مشاهدۀ شخصیتهای نارسیستیک در رسانهها میتواند به تقویت ویژگیهای مشابه در نوجوانان منجر شود، خصوصاً زمانی که این شخصیتها در دنیای داستان به موفقیت میرسند. این فرآیند ممکن است باعث شود که نوجوانان تصور کنند برای دستیابی به موفقیت، باید به هر قیمتی خود را از دیگران برجسته کنند(Campbell & Foster, 2007).
پیشبرد الگوهای رفتاری مخرب: در شخصیت کروئلا، مشاهده میشود که او برای رسیدن به هدفهایش از هر روش غیر اخلاقی استفاده میکند، از جمله فریب، دزدی و بیاعتنایی به اصول اخلاقی. نوجوانان که در مرحلۀ حساس رشد هویتی قرار دارند ممکن است این رفتارها را بهعنوان الگویی برای دستیابی به اهداف شخصی خود در نظر بگیرند. این الگوهای رفتاری ممکن است در شرایطی که فرد در تلاش است تا خود را به دیگران اثبات کند به رفتارهای خودتخریبی و بیتوجهی به قوانین اجتماعی منتهی شود.
پژوهشها نشان دادهاند که مشاهدۀ شخصیتهایی که رفتارهای غیراخلاقی را بهعنوان موفقیت میبینند میتواند به تقلید این رفتارها توسط نوجوانان منجر شود. این الگوهای رفتاری در طول زمان، میتوانند مشکلات روانشناختی مانند اضطراب و افسردگی را تشدید کنند(Miller et al., 2013).
افزایش احساس تنهایی و بیهویتی: شخصیت کروئلا برای رسیدن به هدفهایش اصالت خود را از دست میدهد و به فردی تبدیل میشود که فقط برای دیدهشدن و جلب توجه تلاش میکند. این فرآیند میتواند در مخاطبان نوجوان احساس تنهایی و بیهویتی ایجاد کند. نوجوانانی که بهطور مداوم در حال تلاش برای تأسیس تصویری از خود هستند که مورد تأیید دیگران قرار گیرد ممکن است احساس کنند که هیچ هویت واقعی ندارند و به تدریج از خود دور میشوند.
طبق تحقیقات روانشناختی، نوجوانانی که روی برتری و تأیید اجتماعی تمرکز دارند بیشتر در معرض افسردگی و اضطراب قرار دارند. این افراد در نهایت به حس خالی و پوچی دچار میشوند چرا که احساس میکنند کسی که هستند با آنچه دیگران از آنها میخواهند تطابق ندارد(Young et al., 2003).
منابع؛
Calvete, Esther, et al. “Schema Therapy for Personality Disorders: Effects on Dysfunctional Schemas and Symptom Reduction.” Journal of Personality Disorders, vol. 33, no. 6, 2019, pp. 1124–1136.
Diamond, Adele. “Executive Functions.” Annual Review of Psychology, vol. 64, 2013, pp. 135–168.
Young, Jeffrey E., et al. Schema Therapy: A Practitioner’s Guide. Guilford Press, 2003.
Campbell, W. Keith, et al. The Narcissism Epidemic: Living in the Age of Entitlement. Free Press, 2009.
Stinson, Frederick S., et al. “Prevalence, Correlates, Disability, and Comorbidity of DSM-IV Narcissistic Personality Disorder: Results From the Wave 2 National Epidemiologic Survey on Alcohol and Related Conditions.” Journal of Clinical Psychiatry, vol. 69, no. 7, 2008, pp. 1033–1045.
Campbell, W. Keith, and Joshua D. Foster. “The Narcissistic Self: Background, an Extended Agency Model, and Ongoing Controversies.” Frontiers in Psychology, vol. 8, no. 9, 2007, pp. 1339–50.
Hyman, Herbert H. The Psychology of Status. Ardent Media, 1990.
Miller, Joshua D., et al. “Grandiose and Vulnerable Narcissism: A Nomological Network Analysis.” Journal of Personality, vol. 81, no. 2, 2013, pp. 175–86.
Young, Jeffrey E., Janet S. Klosko, and Marjorie E. Weishaar. Schema Therapy: A Practitioner’s Guide. Guilford Press, 2003.
Scorsese, Martin, director. The Wolf of Wall Street. Paramount Pictures, 2013.
Campbell, W. Keith, and Joshua D. Foster. “The Narcissistic Self: Background, an Extended Agency Model, and Ongoing Controversies.” Frontiers in Psychology, vol. 8, no. 9, 2007, pp. 1339–50.
Hyman, Herbert H. The Psychology of Status. Ardent Media, 1990.
Miller, Joshua D., et al. “Grandiose and Vulnerable Narcissism: A Nomological Network Analysis.” Journal of Personality, vol. 81, no. 2, 2013, pp. 175–86.
Young, Jeffrey E., Janet S. Klosko, and Marjorie E. Weishaar. Schema Therapy: A Practitioner’s Guide. Guilford Press, 2003.
دیدگاهتان را بنویسید