جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
  • ثبت‌نام همایش دشمن‌شناسی
ورود
[suncode_otp_login_form]

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)

عضویت
[suncode_otp_registration_form]

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:20)
سایت استاد فرج نژاد
شروع کنید
0
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
  • ثبت‌نام همایش دشمن‌شناسی
  • خانه
  • سرویس‌های سایت
    • دشمن‌شناسی
    • رسانه و روحانیت
    • بازی‌های ویدیویی
    • رسانه‌های شرقی
    • سینما و تلویزیون غرب
    • سینما و تلویزیون ایران
    • رسانه و روانشناسی
    • فناوری‌های نوین
    • نقد موسیقی
    • سیاست و دشمن‌شناسی
    • تحولات منطقه
    • اقتصاد و دشمن‌شناسی
  • دسته‌بندی ساختاری
    • خبر
    • گزارش‌
    • گفتگو
    • معرفی کتاب
    • مقاله‌
    • یادداشت
  • فروشگاه
    • دوره‌ها
      • دوره زن و رسانه
      • دوره جامع ژورنالیسم
      • دوره مستندسازی با موبایل
      • دوره درسگفتار غرب‌شناسی
      • دوره رسانه و جنگ شناختی
      • دوره ۰ تا ۱۰۰ پریمیر
      • دوره آموزش عکاسی و تصویربرداری
      • دوره آموزش فتوشاپ
      • دوره آموزشی سواد رسانه
    • کتاب‌ها
  • دربارۀ استاد فرج‌نژاد
    • زندگینامۀ استاد فرج‌نژاد
  • رویدادها
  • تماس با ما
  • ثبت‌نام همایش دشمن‌شناسی
شروع کنید

وبلاگ

موسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج نژاد > مطالب سایت > سرویس‌های سایت > رسانه و روانشناسی > روانشناسی موسیقی | ابزار هنر یا سرکوب؟ | قسمت دوم

روانشناسی موسیقی | ابزار هنر یا سرکوب؟ | قسمت دوم

۱۴۰۳-۱۲-۱۶
رسانه و روانشناسی، سرویس‌های سایت، مطالب سایت، یادداشت
روانشناسی موسیقی

تاثیر موسیقی بر مغز | موسیقی چگونه ذهن و احساسات ما را تسخیر می‌کند؟ | قسمت اول

نویسنده: احمدرضا مرادی

مقدمۀ روانشناسی موسیقی | نجات یا اسارت؟
موسیقی از دیرباز به عنوان یکی از قوی‌ترین ابزارهای فرهنگی و وسایل ارتباطی بشر به‌شمار می‌رود. در جوامع باستانی موسیقی نه تنها به عنوان نمادی از زیبایی و هنر تقدیر می‌شد بلکه به عنوان ابزاری استراتژیک در تقویت ساختارهای قدرت، کنترل اجتماعی و شکل‌دهی به باورهای مذهبی و آیینی مورد استفاده قرار می‌گرفت. در عین حال استفاده‌های مخرب از موسیقی نیز همواره به چشم می‌خورد؛ استفاده‌ای که می‌تواند نگرش‌های فردی و جمعی، ارزش‌های اجتماعی و حتی هویت فرهنگی را به‌طور عمیق تحت تأثیر منفی قرار دهد.

این نوشته با رویکردی انتقادی، از منظرهای جامعه‌شناسی، تاریخ و روان‌شناسی به بررسی جنبه‌های تاریک موسیقی می‌پردازد؛ جنبه‌هایی که در طول تاریخ به عنوان ابزاری برای سرکوب دستکاری و تقویت هویت‌های منفی به کار رفته‌اند.

در ادامه ابتدا به تحلیل کاربرد موسیقی در جوامع باستانی و نقش آن در تثبیت ساختارهای اجتماعی پرداخته می‌شود سپس تأثیر موسیقی بر نگرش‌ها و ارزش‌های جامعه و شکل‌گیری فضای عمومی از دیدگاهی انتقادی بررسی می‌شود. نهایتاً بررسی می‌شود که چگونه موسیقی در قالب فرآیندهای روان‌شناختی و جامعه‌شناختی به شکل‌دهی هویت فردی و جمعی دامن زده و پیامدهای مخرب آن بر افراد و گروه‌ها نمود پیدا می‌کند.

هدف از این تحلیل، ارائۀ نگاهی عمیق و تخصصی به کاربردهای منفی موسیقی در تاریخ و جامعه معاصر است؛ نگاهی که در آن بررسی شود چگونه علی‌رغم توانمندی‌های موسیقی در ایجاد همبستگی و لذت می‌تواند به ابزاری برای سرکوب، اعتیاد، دستکاری و تثبیت باورهای منفی تبدیل گردد. این نوشته دعوتی است برای درک دقیق‌تر تأثیرات روانی و اجتماعی موسیقی و آگاهی‌بخشی به مخاطبان دربارۀ پیامدهای استفاده‌های سوء از آن.

موسیقی در جوامع باستانی | روانشناسی موسیقی

استفاده از موسیقی در آیین‌ها و مراسم‌های مذهبی

در جوامع باستانی، موسیقی همواره نقشی کلیدی در آیین‌های مذهبی و مراسم آیینی ایفا کرده است. در تمدن‌های مصری، یونانی، هندی و سایر اقوام، موسیقی به عنوان زبان مقدس تلقی می‌شد و اغلب در مراسم عبادی، قربانی‌پذیری‌ها، جشن‌های فصلی و مراسم انتقال قدرت به کار گرفته می‌شد.

۱. موسیقی در مصر
در مصر باستان موسیقی بخش جدایی‌ناپذیری از آیین‌های مذهبی و معابد محسوب می‌شد. معابد الهی مانند معبد ایزیس و خنمت محل برگزاری مراسم مذهبی بودند که در آن از ابزارهایی چون سیستروم(نوعی زنگ) و فلوت برای ایجاد فضایی مقدس و تقویت حس حضور نیروهای الهی استفاده می‌شد. پژوهش‌های ارقامی نشان می‌دهند که صدای تولید شده توسط این سازها به عنوان وسیله‌ای برای تحریک و القاء حس معنوی و روانی در شرکت‌کنندگان در مراسم‌ها عمل می‌کرد(Kendall, 1988؛ David, 1996). این پژوهش‌ به تحلیل نقش موسیقی در القاء هیجانات عاطفی و معنوی در مراسم‌های مذهبی می‌پردازند.

۲. موسیقی در یونان
تمدن یونانی نیز موسیقی را به عنوان عنصری اساسی در آیین‌های مذهبی می‌دانست. در مراسمی مانند معماهای دایونیسی و الئوسینی، موسیقی به عنوان عاملی برای ایجاد حس وحدت، هماهنگی و تقویت ارتباط معنوی میان شرکت‌کنندگان به کار می‌رفت. افلاطون و ارسطو در آثار خود به تأثیر اخلاقی و روان‌شناختی موسیقی اشاره کرده و آن را ابزاری برای احیای نظم الهی و ایجاد انسجام اجتماعی توصیف کرده‌اند. موسیقی در این مراسم‌ها به عنوان پل ارتباطی میان دنیای فیزیکی و معنوی عمل می‌کرد(Boardman, 1994؛ Osborne, 2008).

افلاطون و ارسطو در آثار خود تأکید به‌خصوصی بر تأثیر اخلاقی و روان‌شناختی موسیقی دارند و آن را ابزاری برای احیای نظم الهی و ایجاد انسجام اجتماعی می‌دانند
در اثر جمهوری (421b–423d) افلاطون در بخش‌هایی استدلال می‌کند که موسیقی تأثیر عمیقی بر ساختار روح انسان دارد.

به عبارتی دیگر موسیقی مناسب و هماهنگ می‌تواند موجب ایجاد هارمونی روانی شود که به نوبه خود زمینۀ پرورش فضائل اخلاقی مانند شجاعت، تناسب و خرد را فراهم می‌آورد. او معتقد است که ریتم، ملودی و مقیاس‌های موسیقایی، هر یک ویژگی‌های خاصی دارند که می‌توانند حالت‌های هیجانی(ارسطو از اصطلاح روح در تجربۀ هیجان به جای نفس، ایگو و سلف استفاده می‌کند) مختلف را تحریک یا آرام کنند؛ به همین دلیل تنظیم دقیق موسیقی در آموزش و پرورش به عنوان ابزاری تربیتی ضروری تلقی می‌شود(Plato. Republic. Translated by Grube, 1992).

از طرف دیگر، ارسطو در سیاست(Politics 1282b) به نقش تعدیل‌کننده موسیقی در ایجاد تعادل بین احساسات و عقل اشاره می‌کند. او استدلال می‌کند که موسیقی می‌تواند به تنظیم و کاهش افراطی احساسات منجر شود؛ یعنی با ایجاد تعادل در روح انسان از بروز رفتارهای ناپایدار جلوگیری کرده و انسجام اجتماعی را تقویت می‌کند. در این دیدگاه موسیقی نه تنها به عنوان وسیله‌ای برای لذت‌بخشی بلکه به ایجاد انسجام و وحدت در میان افراد جامعه کمک می‌کند؛ از این رو موسیقی به عنوان ابزاری میانجی در فرایند آموزش و پرورش اجتماعی نقش کلیدی دارد(Aristotle).

نقد: این دیدگاه‌ها اگرچه از منظر فلسفی جذاب است اما بیش از حد کلیشه‌ای و تقریبی به نظر می‌رسند؛ چرا که تجربیات فردی، تفاوت‌های فرهنگی و پیچیدگی‌های عصبی امروزی در کنار پژوهش‌های کمی و کیفی نشان می‌دهد که اثرات موسیقی بر روان انسان چند بعدی بوده و از متغیرهای زیادی تأثیر می‌پذیرد.

هر دو فیلسوف استدلال می‌کنند که موسیقی با ایجاد تعادل در روح انسان می‌تواند منجر به پرورش فضایل اخلاقی شود. این فرض مبتنی بر این ایده است که احساسات انسان به طور مستقیم و بدون واسطه توسط موسیقی تغییر می‌کنند و این تغییرات به نوبه خود بر رفتار اخلاقی تأثیرگذارند. مطالعات معاصر در روانشناسی و علوم شناختی نشان می‌دهند که تأثیر موسیقی بر رفتار انسان پیچیده‌تر از رابطه‌‌ای مستقیم و یک‌طرفه است.

عوامل ژنتیکی، تجربیات قبلی در زندگی، محیط اجتماعی، ساختار هیجانی شناختی انسان برای پردازش اطلاعات(طرحواره‌ها) و حتی تفاوت‌های فرهنگی می‌توانند نحوۀ واکنش فرد به موسیقی را دگرگون کنند. بنابراین استدلال، افلاطون و ارسطو بیش از حد ساده‌انگارانه و خالی از بررسی تمام متغیر‌ها و روابط بین آن‌ها و داده‌های آماریشان است.

هم افلاطون و هم ارسطو بر نقش موسیقی به عنوان ابزاری برای تربیت و تقویت انسجام اجتماعی تأکید کرده‌اند. در این چارچوب، موسیقی انتخاب شده به‌عنوان بخشی از نظام آموزشی می‌تواند نقش مهمی در شکل‌دهی به شخصیت فردی و اجتماعی ایفا کند. اما در عصر حاضر چندفرهنگی و باقی متغیرهایی که در پاراگراف قبل ذکر شد نشان داده‌اند که سیستم واحد و یکنواخت آموزشی نمی‌تواند به تمامی ابعاد و تنوعات فرهنگی پاسخ دهد.

علاوه بر این سلیقه‌های موسیقایی و تأثیرپذیری مخرب یا سازنده از موسیقی به‌شدت وابسته به زمینه‌های فرهنگی و فردی مذکور هستند؛ در نتیجه تلاش برای تحمیل این نظر دربارۀ تأثیر موسیقی بر ابعاد تربیتی و آموزشی به عنوان استاندارد تربیتی بدون لحاظ متغیرهای مذکور باطل، بی‌فایده و عاری از ثمرۀ کاربردی و عملی است.

۳. موسیقی در آیین‌های هندی

در تمدن هند، موسیقی و سرودخوانی بخشی جدایی‌ناپذیر از آیین‌های ویدیکی بودند. قرائت‌های منسجم و آهنگین ویدایی‌ها اغلب با استفاده از سازهایی مانند وینا همراه می‌شد که نقش مهمی در انتقال مفاهیم عمیق مذهبی و ایجاد حس حضور الهی در مراسم‌ها داشتند. پژوهش‌های تاریخی و فرهنگی بر اهمیت همگام بودن ریتم و متن در ایجاد تجربه‌های روحانی تأکید می‌کنند(Kane, 1971؛ Datta, 2003). این مطالعات نشان می‌دهند که موسیقی در آیین‌های هندی نه تنها برای تزئین مراسم بلکه برای تسهیل ارتباط با ابعاد ماوراءالطبیعی و معنوی به کار گرفته می‌شد.

دوران ویدایی به دوره‌ای در تاریخ باستان هند گفته می‌شود که در آن متون مقدس هندی به نام وِداها(Vedas) سروده و تفسیر می‌شدند. وِداها مجموعه‌ای از اشعار، سرودها، دعاها و آیین‌های مذهبی هستند که پایه و اساس دین و فلسفۀ هندی به‌شمار می‌آیند. اصطلاح ویدایی‌ها معمولاً به خود این متون مقدس یا به قرائت و سرودخوانی آن‌ها در مراسم مذهبی اشاره دارد.

اگر به جنبه‌های منفی این کاربرد دقت کنیم، مشاهده می‌کنیم که موسیقی در بسیاری از موارد برای تثبیت قدرت سیاسی  و به ظاهر مذهبی استفاده می‌شود؛ به‌طوری که از طریق اجرای آواها و ریتم‌های خاص، باورهای به ظاهر مذهبی به شکلی یکجانبه و غیرقابل چالش در جامعه تثبیت می‌شود.

مکانیسم‌های شناختی و عصبی اثر تکرار ریتمیک در ایجاد تلقین جمعی

تکرار ریتمیک و ملودی‌های خاص از طریق سازوکارهای عصبی و شناختی، ذهن شنوندگان را به سمت کاهش پردازش انتقادی و افزایش تلقین‌پذیری سوق می‌دهد. این پدیده که در حوزۀ علوم شناختی تحت عنوان اثر خلسۀ شناختی(Cognitive Trance State) شناخته می‌شود در شرایطی رخ می‌دهد که مواجهه‌ی مداوم با الگوهای موسیقایی منظم موجب همگام‌سازی فعالیت‌های نورونی در مناطق خاص مغز شده و توانایی پردازش تحلیلی را کاهش می‌دهد(Large & Snyder, Annals of the New York Academy of Sciences, ۲۰۰۹, p. 48).

کاهش فعالیت قشر پیش‌پیشانی و افزایش تلقین‌پذیری

مطالعات تصویربرداری عصبی نشان داده‌اند که قرارگیری در معرض موسیقی ریتمیک تکرارشونده می‌تواند فعالیت قشر پیش‌پیشانی جانبی(LPFC) را مهار کند؛ بخشی از مغز که مسؤول تفکر انتقادی و ارزیابی منطقی است(Fingelkurts et al., Brain and Cognition, ۲۰۱۳, p. 52). در چنین شرایطی کاهش کنترل شناختی سبب می‌شود که فرد بدون پردازش منطقی پیام‌های نهفته در موسیقی را بپذیرد، پدیده‌ای که در برخی آیین‌های مذهبی مذکور و سیاسی بهره‌برداری می‌شده است.

همگام‌سازی عصبی و ایجاد حس وحدت شناختی

تکرار ریتمیک از طریق همگام‌سازی نوسان‌های عصبی در شبکه‌های تالاموکورتیکال و سامانه لیمبیک باعث ایجاد حس یگانگی شناختی در افراد حاضر در اجتماع واحد می‌شود(Large & Snyder, Neuroscience of Music, ۲۰۰۹, p. 134). این همگام‌سازی که مبتنی بر اثر آینه‌ای(Mirror Neuron System) است موجب می‌شود افراد نه‌تنها پیامی مشترک را درونی‌سازی کنند بلکه آن را به‌عنوان بخشی از هویت جمعی خود بپذیرند.

افزایش تولید انتقال‌دهنده‌های عصبی مؤثر بر تسلیم شناختی

موسیقی آیینی در الگوهای تکراری سبب افزایش ترشح دوپامین و کاهش فعالیت نورآدرنرژیک در نواحی مرتبط با تصمیم‌گیری مستقل(dmPFC) می‌شود(Koelsch, Nature Reviews Neuroscience, ۲۰۱۴, p. 175). چنین تغییری حالت خلسۀ شناختی و تسلیم در برابر پیام‌های موسیقایی را تقویت می‌کند، امری که در مناسک مذهبی برای القای باورهای خاص و حذف مقاومت ذهنی به کار می‌رفت.

القاء خطای واقعیت ادراکی در سیستم شناختی

تکرار ساختاریافتۀ موسیقی خطای شناختی در تمایز بین واقعیت و بازنمایی‌های ذهنی ایجاد می‌کند. این پدیده که تحت عنوان اثر موسیقی به‌عنوان شبیه‌ساز واقعیت(Music as Reality Simulator Effect) مطرح شده است موجب می‌شود که شنونده پیام‌های القا شده را نه صرفاً به‌عنوان تجربۀ موسیقایی بلکه به‌عنوان حقیقتی غیرقابل‌چالش درک کند(Vaitl et al., Psychological Bulletin, ۲۰۰۵, p. 110).

شرطی‌سازی هیجانی و پیوند باورها با هیجانات قوی

از منظر روان‌شناسی یادگیری، شرطی‌سازی کلاسیک در فرآیند تلقین باورهای ایدئولوژیک از طریق موسیقی آیینی نقشی کلیدی ایفا می‌کند. مطابق نظریۀ پاولوف اگر محرکی خنثی(مانند موسیقی مذهبی) به‌طور مداوم با هیجانات قدرتمند(نظیر ترس از خدا، احساس تطهیر معنوی یا وجد روحانی) همراه شود این احساسات در گذر زمان به خود موسیقی تعمیم داده می‌شوند(Panksepp & Bernatzky, Emotional Sounds and Brain Mechanisms, ۲۰۰۲, p. 138). از این رو اجرای مکرر این موسیقی‌ها نه‌تنها به انتقال پیام‌های مذهبی منجر شده بلکه موجب تحریک واکنش‌های هیجانی شرطی‌شده‌ای می‌شود که توانایی تفکر انتقادی را کاهش داده و افراد را در برابر پذیرش غیرتحلیلی آموزه‌های دینی آسیب‌پذیرتر می‌سازد.

از منظر علوم اعصاب این فرآیند در قشر سینگولیت قدامی(ACC) و آمیگدال که نقش کلیدی در پردازش هیجانی و درگیری شناختی دارند منعکس می‌شود. موسیقی‌های مذهبی با ساختارهای تکرارشونده و هارمونی خاص فعالیت این نواحی را تعدیل کرده و از طریق افزایش تولید انتقال‌دهنده‌های عصبی مانند اکسی‌توسین و دوپامین موجب تقویت پیوند هیجانی فرد با محتوای القایی می‌شوند(Koelsch, Neurosciences and Music, ۲۰۰۵, p. 120).

همبستگی اجتماعی و اثر خود گمشده در جمعیت‌های بزرگ

نظریۀ خود گمشده(Deindividuation)که فیلیپ زیمباردو آن را مطرح کرد نشان می‌دهد که در شرایطی که فرد در جمعیتی بزرگ غرق می‌شود هویت فردی و توانایی پردازش انتقادی اطلاعات کاهش می‌یابد(Zimbardo, The Lucifer Effect, ۲۰۰۷, p. 212). از آنجایی که هم‌نوایی گروهی و همگامی ریتمیک از مؤلفه‌های کلیدی موسیقی‌های به ظاهر مذهبی محسوب می‌شوند، این نوع موسیقی‌ها در اجتماعات دینی نظیر آیین‌های مذهبی معابد، کلیساها و تجمعات گسترده، پدیدۀ خود گمشده را تشدید می‌کنند.

بررسی‌های تصویربرداری عصبی نشان داده‌اند که قرارگیری در چنین شرایطی موجب افزایش همگام‌سازی فعالیت ناحیه‌ای در شبکۀ مغزی آینه‌ای(Mirror Neuron System) و کاهش فعال‌سازی قشر پیش‌پیشانی جانبی(LPFC) می‌شود(Decety & Jackson, Neural Mechanisms of Empathy, ۲۰۰۴, p. 71). این تغییرات افراد را مستعد پذیرش غیرانتقادی پیام‌های ارائه‌ شده در بستر موسیقی مذهبی کرده و موجب تقویت اثرات تلقینی آن می‌شود.

برخلاف پدیدۀ خود گمشده که به کاهش پردازش انتقادی منجر می‌شود آموزه‌های اسلامی مکرراً بر تعقل و تدبر تأکید دارند. قرآن بارها از مؤمنان می‌خواهد که تفکر کنند(أفلا تعقلون، أفلا یتدبرون). این امر نشان می‌دهد که در بستر دین اسلام پذیرش غیرانتقادی و تلقینی ارزش محسوب نمی‌شود بلکه باورهای دینی باید از مسیر استدلال و اندیشه عبور کنند. البته در قرآن آیاتی متعددی وجود دارند که بر تعقل و تفکر تأکید می‌کنند. برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

لزوم تعقل

سورۀ بقره، آیه ۲۴۲؛
«کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»
(این‌گونه خداوند آیاتش را برای شما بیان می‌کند، شاید که تعقل کنید.)

سورۀ انفال، آیه ۲۲؛
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ»
(بی‌گمان، بدترین جنبندگان نزد خدا، کران و لالانی هستند که تعقل نمی‌کنند.)

لزوم تدبر در آیات الهی

سورۀ محمد، آیه ۲۴؛
«أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَیٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»
(آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند یا بر دل‌هایشان قفل‌هایی نهاده شده است؟)

سورۀ نساء، آیه ۸۲؛
«أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا»
(آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوانی می‌یافتند.)

این آیات نشان می‌دهند که در اسلام تعقل و تدبر در مسائل دینی وظیفه‌ای شرعی است و پذیرش غیرانتقادی بر خلاف اصول اعتقادی است.

اسلام بر خلاف بسیاری از ادیان نه‌تنها موسیقی آیینی را محور عبادات نمی‌داند بلکه در مواردی نسبت به آن احتیاط دارد و گاهی هم مخالف آن است. در حالی که در معابد و کلیساها موسیقی ریتمیک و هم‌نوایی جمعی بخشی جدایی‌ناپذیر از مراسم مذهبی است؛ برخی از فرقه‌های صوفیه مانند مولویه مراسمی به نام سماع دارند که در آن موسیقی ریتمیک، هم‌نوایی و حرکات چرخشی اجرا می‌شود.

در این حالت فرد از طریق ریتم تکرارشوندۀ موسیقی و حرکت وارد حالتی از خلسه می‌شود که با مفهوم خود گمشده همخوانی دارد. همچنین در برخی از طریقت‌های دیگر مانند قادریه و نقشبندیه، ذکرهای جمعی همراه با تکرار شدید کلمات و حرکات خاص انجام می‌شود. این حالت باعث کاهش پردازش انتقادی اطلاعات شده و فرد را تحت تأثیر جمع قرار دهد.

در نتیجه برخی صوفیان، موسیقی و حرکات آیینی را به‌عنوان ابزاری برای تقرب به خدا می‌بینند اما این نوع اعمال جزء اصول عبادات اسلامی محسوب نمی‌شوند و بسیاری از علمای اسلامی نسبت به آن‌ها انتقاد دارند. در اسلام عبادات اصلی(نماز، روزه، حج و…) فاقد چنین ویژگی‌هایی هستند. اگرچه در برخی فرهنگ‌های اسلامی موسیقی‌های مذهبی وجود دارند اما این‌ها نه در مرکزیت دین قرار دارند و نه جایگاه قطعی و ضروری در مناسک اسلامی دارند.

پدیدۀ خود گمشده اغلب در اجتماعات عظیم و تحت تأثیر هم‌نوایی جمعی رخ می‌دهد. اما در اسلام بسیاری از اعمال دینی نظیر نماز(حتی در جماعت)، روزه و ذکر به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که فرد در عین ارتباط با جمع همچنان هویت فردی خود را حفظ کند. حتی در حج که اجتماع بزرگی از مسلمانان رخ می‌دهد هر فرد در کنار حضور و ایفای نقش در اجتماع موظف است اعمال خود را شخصاً انجام دهد که این امر مانع از محو شدن فرد در جمعیت می‌شود.

سوء استفادۀ سیاسی از موسیقی برای مشروعیت‌بخشی به حاکمان

در بسیاری از جوامع در تاریخ، موسیقی نه تنها به عنوان ابزاری برای بیان احساسات و ارزش‌های مذهبی، بلکه به عنوان ابزاری سیاسی برای مشروعیت‌بخشی به حاکمان استفاده می‌شده است. در ساختارهای حکومتی‌ که دین و سیاست درهم‌تنیده بودند رهبران مذهبی و سیاسی از طریق سفارش دادن موسیقی‌های آیینی خاص تصویری قدسی از خود ایجاد کرده و مشروعیت الهی خویش را تقویت می‌کردند.

نمونه‌ای بارز از این الگو در ایران باستان دیده می‌شود جایی که گاثاهای زرتشتی به‌عنوان سرودهای مذهبی مورد استفاده قرار گرفتند و در گذر زمان به اوراد رسمی آیینی تبدیل شدند(Boyce, Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, ۲۰۰۱, p. 98). در قرون وسطی نیز کلیساها از طریق سرودهای گریگوریایی تصویر معنوی حاکمان را تقویت کرده و وفاداری به نظام کلیسایی را القاء می‌کردند(McKinnon, The Church Fathers and Musical Influence, ۱۹۹۸, p. 67).

تحقیقات اخیر در حوزۀ روان‌شناسی نشان داده‌اند که موسیقی‌های مبتنی بر نواهای مذهبی و حماسی می‌توانند با افزایش همبستگی اجتماعی و ایجاد پیوندهای هیجانی عمیق، باورپذیری به مشروعیت حکومت‌ها را افزایش دهند. این اثر از طریق تنظیم سیستم پاداش مغزی و افزایش ترشح دوپامین در هسته اکومبنس(NAcc) تقویت می‌شود(Schäfer et al., Music, Emotions, and Politics, ۲۰۱۳, p. 187).

برخلاف تصور رایج که ادغام دین و سیاست را زمینه‌ای برای استبداد می‌داند اگر این امر به‌درستی مدیریت شود زمینه‌ساز رشد سیاسی، عدالت اجتماعی و حکمرانی اخلاق‌مدار می‌شود. از کارکردهای مثبت دین در سیاست ایجاد محدودیت اخلاقی برای حاکمان است. برخلاف نظام‌های سکولار محض که در آن‌ها سیاست‌مداران صرفاً بر اساس منافع حزبی یا شخصی تصمیم می‌گیرند در نظام‌هایی که دین به‌درستی در سیاست ادغام شده است اصول اخلاقی بر تصمیمات سیاسی سایه می‌اندازند.

در اسلام، اصول عدالت، مساوات و رعایت حقوق مردم از ارکان اصلی حکومت‌داری هستند.

  • قرآن کریم (سوره نساء، آیه ۵۸): إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ
    (همانا خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به اهلش بازگردانید و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید به عدالت حکم کنید.)
    این نشان می‌دهد که در اسلام حکومت‌داری نه بر اساس منافع شخصی بلکه بر اساس عدالت استوار است.

  • سیرۀ پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله):
    پیامبر اسلام در مدینه حکومتی تشکیل داد که بر مبنای اصول اخلاقی، مشورت، رعایت حقوق مردم و جلوگیری از فساد استوار بود. منشور مدینه یکی از اولین نمونه‌های موفق تلفیق دین و سیاست است که در آن اقلیت‌های مذهبی نیز از حقوقی برابر برخوردار بودند.

از دیگر آثار مثبت عدم جدایی دین و سیاست ایجاد همبستگی اجتماعی و کاهش نزاع‌های داخلی است. در بسیاری از جوامع، زمانی که سیاست صرفاً بر اساس منافع حزبی یا طبقاتی بنا شده نابرابری‌های اجتماعی تشدید شده است. اما دین می‌تواند با تأکید بر برادری و مساوات نظام سیاسی را به سمت همبستگی و وحدت هدایت کند.

قبل از ظهور اسلام جوامع عربی به‌شدت دچار اختلافات قبیله‌ای بودند. اما اسلام توانست با ادغام دین و سیاست یکپارچگی و همبستگی ایجاد کند. حکومت‌هایی که دین را در سیاست به‌درستی به کار برده‌اند، توانسته‌اند از فساد و استبداد جلوگیری کنند. در اسلام اصل نظارت عمومی(أمر به معروف و نهی از منکر) و مشورت در امور حکومتی(شورا) به‌عنوان دو مکانیزم برای مهار قدرت مطرح شده‌اند.

ایجاد حقیقت انحصاری از طریق موسیقی

یکی از راهبردهای کلیدی برای کنترل ایدئولوژیک معرفی موسیقی آیینی به عنوان تنها وسیلۀ مشروع برای ارتباط با امر مقدس است. در این رویکرد سایر اشکال موسیقی یا سرکوب می‌شوند یا شیطانی تلقی می‌گردند تا در نهایت تنها یک روایت خاص از حقیقت مقدس مجاز شمرده شود. این پدیده به‌وضوح در قرون وسطی رخ داد جایی که کلیسا موسیقی غیرکلیسایی را به عنوان نماد فساد و بی‌اخلاقی معرفی کرد و آن را به حاشیه راند(McKinnon, The Church Fathers and Musical Influence, ۱۹۹۸, p. 67).

از منظر شناختی این فرآیند مبتنی بر اثر انحصار شناختی(Cognitive Exclusivity Effect) است که طی آن مواجهۀ مداوم با شکلی خاص از موسیقی و سرکوب سایر گونه‌ها موجب تغییرات در مدل‌های ذهنی فرد دربارۀ مشروعیت واقعیت‌های ارائه‌ شده می‌شود(Huron, Sweet Anticipation: Music and the Psychology of Expectation, ۲۰۰۶, p. 204).

تأثیر مخرب موسیقی بر نگرش‌ها، ارزش‌های اجتماعی و فضای عمومی

همانطور که بیان شد موسیقی به دلیل تأثیر عمیق خود بر تحریک احساسات و برانگیخته کردن هیجان ذهن انسان همواره از قوی‌ترین ابزارهای پروپاگاندا در طول تاریخ بوده است. از آنجایی که موسیقی می‌تواند برانگیختگی عمیقی در عرصه هیجان و شناخت ایجاد کرده و افراد را به اقداماتی مشخص ترغیب کند رهبران سیاسی و نظامیان بارها از آن به‌عنوان ابزاری برای کنترل افکار عمومی، تحکیم ایدئولوژی‌های خاص و توجیه خشونت و سرکوب استفاده کرده‌اند(Juslin and Västfjäll 560).

آلمان نازی و استفاده نظام‌مند از موسیقی در تبلیغات جنگی و کنترل افکار عمومی

در دوران رایش سوم موسیقی نه‌تنها برای سرگرمی و هویت‌سازی ملی بلکه به‌عنوان ابزاری حیاتی در کنترل افکار عمومی، ایجاد همبستگی اجباری، برانگیختن احساسات ناسیونالیستی و توجیه خشونت‌های سیاسی و نظامی استفاده می‌شد. وزارت تبلیغات نازی به رهبری جوزف گوبلز برنامه‌ای گسترده و سازمان‌یافته برای استفاده از موسیقی در جهت تحکیم ایدئولوژی نازیسم طراحی کرد. این برنامه شامل موارد زیر بود:

  1. کنترل و سانسور موسیقی: رژیم نازی موسیقی را به دو دسته «مجاز» و «منحط» تقسیم کرد. موسیقی‌های جاز، آوانگارد و آثار آهنگسازان یهودی یا مرتبط با فرهنگ‌های غیرآلمانی ممنوع اعلام شدند. این اقدام به منظور حفظ «خلوص نژادی» و فرهنگی آلمان صورت گرفت.
  2. ترویج موسیقی ملی‌گرایانه و فولکلوریک: موسیقی‌هایی که بر ارزش‌های ناسیونالیستی، قهرمانی و میهن‌پرستی تأکید داشتند، حمایت شدند. این آثار در تجمعات عمومی، رادیو و سینما پخش می‌شدند تا حس وحدت و همبستگی ملی را تقویت کنند.

  3. استفاده از موسیقی در مراسم حزبی و نظامی: مارش‌های نظامی و سرودهای حزبی با هدف برانگیختن احساسات میهن‌پرستانه و تقویت روحیه جنگی در مراسم مختلف اجرا می‌شدند. این موسیقی‌ها نقش مهمی در تهییج جمعیت و ایجاد انگیزه برای شرکت در جنگ داشتند.

  4. بهره‌برداری از موسیقی به عنوان ابزار پروپاگاندا: رژیم نازی از موسیقی برای انتقال پیام‌های ایدئولوژیک خود استفاده می‌کرد. آهنگ‌هایی با مضامین ضدیهودی، ضدکمونیستی و ضددموکراتیک تولید و منتشر می‌شد تا نگرش‌های مطلوب حکومت در جامعه تقویت شود.

در این بخش، نگاهی دقیق‌تر به ابزارهای موسیقایی نازی‌ها برای هدایت توده‌ها خواهیم داشت. حکومت‌های استبدادی و فاشیستی اغلب از موسیقی برای کنترل افکار عمومی و القاء ایدئولوژی رسمی خود بهره برده‌اند.

آلمان نازی | نژادپرستی

از مشهورترین مثال‌ها استفاده رژیم نازی از موسیقی برای تبلیغ ایدئولوژی برتری نژاد آریایی است. در دورۀ آلمان نازی موسیقی‌های نظامی و سرودهای حماسی همراه با تصفیه موسیقیایی به‌عنوان ابزاری برای برانگیختن احساسات ملی‌گرایانه و ضدیهودی به کار گرفته شدند. آهنگ‌های مربوط به Minstrel Shows در قرن نوزدهم با مضامین تحقیرآمیز دربارۀ سیاه‌پوستان به تقویت کلیشه‌های نژادی و توجیه تبعیض نژادی منجر می‌شدند. همچنین در دوران آپارتاید آفریقای جنوبی، برخی آهنگ‌های محلی و رسمی ناسیونالیستی احساس برتری سفیدپوستان را مشروعیت می‌بخشیدند و باعث ایجاد فاصلۀ بیشتر بین گروه‌های نژادی شدند.

از مشهورترین نمونه‌های استفاده از موسیقی برای اهداف ایدئولوژیک، سرود Horst Wessel Lied در آلمان نازی بود. این سرود که توسط هورست وسل عضو سازمان شبه‌نظامی SA(گردان‌های طوفان)، سروده شد به نماد حزب نازی تبدیل شد و در تمامی تجمعات، راهپیمایی‌ها، رژه‌های نظامی و مراسم رسمی نازی‌ها اجرا می‌شد(Goehr 128).

ویژگی‌های روان‌شناختی تأثیرگذار در این سرود:

  1. ریتم نظامی و مارش‌گونه؛
    ساختار آهنگین این سرود بر پایۀ ریتم‌های منظم و کوبنده بود که حس انضباط، هماهنگی و تعلق به یک کل بزرگ‌تر را در مخاطبان ایجاد می‌کرد.
  2. محتوای شعری مبتنی بر فداکاری و دشمن‌تراشی؛
    متن این سرود تأکید زیادی بر قربانی‌شدن برای آلمان بزرگ، مبارزه با دشمنان(کمونیست‌ها و یهودیان) و پذیرش مرگ در راه نازی‌ها داشت.
  3. پخش مداوم در رسانه‌های رسمی؛
    استفاده از این سرود در مدارس، کارخانه‌ها، راهپیمایی‌ها و حتی برنامه‌های رادیویی باعث شد که به بخشی از حافظۀ جمعی جامعه تبدیل شود. این تکرار مداوم نوعی شرطی‌سازی شناختی ایجاد کرد که در آن مردم به‌طور ناخودآگاه مفاهیم مورد انتظار دولت نازی‌ها را درونی‌سازی می‌کردند(Hodgson 89).

همچنین در آلمان نازی موسیقی به‌صورت فعال در فیلم‌های تبلیغاتی و برنامه‌های رسانه‌ای برای شکل‌دهی به احساسات جمعی و جهت‌دهی افکار عمومی استفاده می‌شد. فیلم‌های تبلیغاتی نظیر Triumph of the Will(پیروزی اراده) به کارگردانی لنی ریفنشتال نمونۀ بارزی از ترکیب موسیقی حماسی و تصاویر تأثیرگذار در راستای تقویت ایدئولوژی نازی‌ها بود.

اتحاد جماهیر شوروی و موسیقی |  پرولتاریایی

در شوروی موسیقی نه‌تنها برای تبلیغ کمونیسم بلکه برای ساختن هویت ملی و طبقاتی استفاده می‌شد. سرودهایی مانند Internationale و The Sacred War احساسات انقلابی و تعهد به آرمان‌های پرولتاریا را تقویت می‌کردند(Decety and Jackson 75).

ویژگی‌های این موسیقی‌ها

  • تأکید بر اتحاد کارگران در برابر سرمایه‌داری فاسد.
  • استفاده از ریتم‌های هماهنگ و ملودی‌های باشکوه که حس همبستگی و افتخار ملی را تقویت می‌کردند.
  • اجرای اجباری در مدارس، کارخانه‌ها و تجمعات عمومی برای تحمیل ایدئولوژی کمونیستی.

ایالات متحده و موسیقی | جنگ سرد

در دوران جنگ سرد ایالات متحده از موسیقی جاز و راک برای ترویج ارزش‌های دموکراتیک و مقابله با نفوذ کمونیسم استفاده کرد. دولت آمریکا از طریق برنامه‌هایی مانند Jazz Ambassadors هنرمندان جاز مانند لویی آرمسترانگ و دیزی گیلسپی را به کشورهای مختلف اعزام کرد تا چهره‌ای مثبت از آزادی و دموکراسی آمریکا ارائه دهند(Juslin and Västfjäll 562).

همزمان با استفاده گسترده از موسیقی در تبلیغات رژیم نازی موسیقی‌هایی که با ایدئولوژی آن‌ها همخوانی نداشتند را سرکوب و سانسور کرد.

ممنوعیت موسیقی‌های یهودی؛

موسیقی جاز و بلوز به‌دلیل ارتباط با فرهنگ آفریقایی آمریکایی و یهودیانی که خودشان هم نژادپرست بودند منحط تلقی شده و از رسانه‌ها حذف شدند. آهنگسازانی مانند گوستاو مالر و فلیکس مندلسون که یهودی بودند آثارشان از سالن‌های کنسرت حذف شد. موسیقی مدرن و آوانگارد(مانند موسیقی‌های آلبان برگ و آرنولد شوئنبرگ) به‌عنوان هنر فاسد ممنوع شد.

تأثیرات مخرب اجتماعی و شناختی موسیقی پروپاگاندایی

ایجاد همبستگی اجباری و حذف تفکر انتقادی

موسیقی با تحریک احساسات قوی، باعث می‌شود که افراد کمتر به‌طور منطقی و انتقادی فکر کنند و بیشتر تحت تأثیر هیجانات گروهی قرار بگیرند(Decety and Jackson 78).

دشمن‌سازی و تقویت دوگانه‌های ما/آنها

بسیاری از سرودهای پروپاگاندایی تصویری دوقطبی از جهان ارائه می‌دهند که در آن، ما قهرمان و آن‌ها دشمنان خطرناکی هستند که باید با آن‌ها جنگید(Goehr 132).

ایجاد حافظۀ جمعی و تغییر نگرش‌های اجتماعی

موسیقی‌ که به‌طور مداوم پخش شود به بخشی از حافظۀ تاریخی یک ملت تبدیل شده و نگرش‌های آن‌ها را در بلندمدت تغییر می‌دهد(Hodgson 92).

نتیجه آن‌که کاربرد موسیقی در انتقال پیام‌های سیاسی و فرهنگی نشانگر ابعاد عمیق و چندوجهی این ابزار در تغییر ساختارهای اجتماعی است. پژوهش‌های موجود نشان می‌دهد که در بسترهای سیاسی، موسیقی به‌عنوان ابزاری استراتژیک می‌تواند فرآیندهای شناختی و رفتاری جمعی را تعدیل کند(Juslin and Västfjäll 560; Decety and Jackson 75). این یافته‌ها نشان می‌دهد که درک عمیق تأثیر موسیقی بر شکل‌گیری سوگیری‌های عامدانه و ظالمانه می‌تواند پایه‌ای برای تحلیل سیاست‌های مخرب فرهنگی و تحول اجتماعی باشد.

موسیقی و بازتولید ساختارهای اجتماعی | آینه تاریک فرهنگ

از منظر جامعه‌شناسی، موسیقی آینه‌ای از شرایط اجتماعی است و نقش مهمی در تقویت ارزش‌های منفی و ساختارهای تبعیض‌آمیز ایفا می‌کند. نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی آدورنو(Theodor Ludwig Wiesengrund Adorno) و هورکهایمر(Max Horkheimer) در نظریۀ صنعت فرهنگی خود می‌گویند که موسیقی ابزاری برای کاهش انتقادپذیری و تثبیت ایدئولوژی‌های غالب است. آن‌ها در نظریۀ صنعت فرهنگی خود استدلال می‌کنند که تکرار مداوم الگوهای موسیقایی و تصویری موجب ایجاد استانداردسازی ذهنی در بین مخاطبان می‌شود.

به عبارت دیگر این تکرار مداوم باعث می‌شود افراد به‌طور ناخودآگاه پیام‌های ایدئولوژیک و ارزش‌های منفی‌ که همراه موسیقی و تصویر به آن‌ها تحمیل می‌شود را بپذیرند؛ چرا؟ چون همانطور که مطرح شد مواجهه و مجاورت مکرر با این الگوهای مخرب تفکر انتقادی را کاهش داده و همگام‌سازی  افکار ناسازگار را به وجود می‌آورد. آن‌ها معتقدند که در نظام‌های سرمایه‌داری، فرهنگ به کالایی تبدیل می‌شود که در قالب محصولات انبوه و استاندارد تولید می‌گردد. این روند افراد را به مصرف‌کنندگان منفعل تبدیل می‌کند و به وسیلۀ آن قدرت‌های غالب قادر خواهند بود بدون مقاومت جدی ارزش‌ها و ایدئولوژی‌های سرکوبگر را تحمیل کنند(Adorno and Horkheimer 1944).

بودریو(Pierre Bourdieu) در نظریه‌های خود (در Distinction: A Social Critique of the Judgment of Taste, ۱۹۸۴) استدلال می‌کند که سلایق هنری از جمله سلایق موسیقی نه به‌عنوان انتخاب‌های فردی محض بلکه به عنوان نشانگرهای موقعیت‌های اجتماعی و سرمایه فرهنگی تلقی می‌شوند. او معتقد است موسیقی با تکیه بر مضامین منفی مانند خشونت و نفرت به‌عنوان ابزاری برای بازتولید ساختارهای اجتماعی نامتعادل عمل می‌کند.

همچنین پژوهش‌های تجربی در حوزۀ علوم اعصاب شناختی و روانشناسی نشان داده‌اند که گوش دادن مکرر به موسیقی‌های دارای مضامین منفی منجر به افزایش استرس و اضطراب و حتی رفتارهای ضد اجتماعی می‌شود(Chanda and Levitin 2013).

از سوی دیگر این نوع موسیقی‌ها در میان جمعیت‌های جوان و در محیط‌های شهری فضای عمومی را از حس همبستگی و اعتماد اجتماعی محروم می‌کنند و زمینه‌های بروز خشونت‌های جمعی و درگیری‌های سیاسی را فراهم می‌آورند(Zatorre et al. 2007).

از این منظر موسیقی به عنوان پدیدۀ فرهنگی و اجتماعی همواره از دو جنبه دوگانه برخوردار است؛ از یک سو می‌تواند عاملی برای اتحاد و همبستگی باشد، اما از سوی دیگر در شرایط بحران‌ فرهنگی و اجتماعی به عنوان ابزاری برای انتشار پیام‌های تند و تقویت نگرش‌های منفی کارایی پیدا کند.

این یافته‌ها نشان می‌دهد که تحلیل‌های جامعه‌شناسی از موسیقی نه‌تنها به بازتاب دقیق شرایط اجتماعی می‌انجامد بلکه به‌عنوان منبعی برای توسعۀ راهکارهای فرهنگی جهت مقابله با پیام‌های ظالمانه و منفی و تقویت ارزش‌های انسانی مثبت در جامعه به کار گرفته شود.

هویت فردی و جمعی همواره در جریان تعاملات فرهنگی شکل می‌گیرد. موسیقی به عنوان یکی از شاخص‌های فرهنگی الگوهایی از خودپندارۀ افراد را تقویت یا مختل می‌کند. نظریۀ یادگیری اجتماعی آلبرت باندورا(Bandura 1977) بیان می‌کند که افراد از طریق مشاهده و تقلید رفتارهای مشاهده‌شده در محیط اطراف خود الگوهای شناختی و رفتاری را فرا می‌گیرند.

بنابراین مواجهۀ مکرر با موسیقی‌های دارای مضامین منفعلانه می‌تواند به مرور زمان رفتارهای ضد اجتماعی و خصمانه را در افراد تقویت کند؛ چرا که این الگوهای منفی در قالب فرآیند شرطی‌سازی شناختی در ذهن مخاطب تثبیت می‌شوند. پژوهش‌های Goldstein و Volkow (2011) نشان داده‌اند که جوانانی که به چنین موسیقی‌هایی گوش می‌دهند تمایلات خصمانه نسبت به دیگر گروه‌ها را تجربه می‌کنند که این روند به بروز رفتارهای خشونت‌آمیز دامن می‌زند.

نتیجه‌گیری

در مرحله نخست، موسیقی از طریق تکرار و مجاورت مداوم تأثیر خود را بر نگرش‌های فردی اعمال می‌کند. وقتی فرد بارها و بارها در معرض پیام‌هایی قرار می‌گیرد که احساسات خاصی مانند خشم، یأس یا سرخوشی افراطی را تقویت می‌کنند، این پیام‌ها کم‌کم به بخشی از طرز فکر و هیجانات ناسازگار او تبدیل می‌شوند.

در ابتدا ممکن است این تغییرات صرفاً در سطح لذت‌بردن از موسیقی یا هم‌ذات‌پنداری لحظه‌ای با متن ترانه‌ها باشد اما به مرور این محتوا به عنوان مرجعی(ساختار هیجانی شناختی-طرحواره) برای تفسیر واقعیت و روابط اجتماعی در ذهن فرد نقش پررنگ‌تری پیدا می‌کند. هنگامی که این نگرش‌ها درونی شوند فرد به‌صورت ناخودآگاه بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کند رفتارهای خود را شکل می‌دهد و حتی ارزش‌های جدیدی را به عنوان اصول شخصی می‌پذیرد.

در ادامه این تغییرات فردی زمانی که افراد زیادی در جامعه‌ای دچار آن شوند از سطح شخصی به سطح جمعی انتقال پیدا می‌کند. وقتی تعداد قابل توجهی از افراد نوعی نگرش و ارزش را بپذیرند این باورها در تعاملات اجتماعی نمود پیدا کرده و به تدریج به هنجارهای پذیرفته‌شده تبدیل می‌شوند.

در این مرحله نه‌تنها افراد جدیدی که به جامعه وارد می‌شوند تحت تأثیر این هنجارها قرار می‌گیرند، بلکه حتی کسانی که پیش‌تر نگرش متفاوتی داشته‌اند نیز برای هماهنگی با محیط خود به سمت پذیرش آن سوق داده می‌شوند.

در نهایت این فرایند منجر به شکل‌گیری فرهنگی مسلط می‌شود که ارزش‌ها و هنجارهای تازه‌ای را نهادینه می‌کند، حتی اگر این فرهنگ آسیب‌زا باشد و موجب تضعیف همبستگی اجتماعی یا افزایش رفتارهای مخرب شود.

پس دستکاری موسیقی به منظور انتقال پیام‌های منفی نه‌تنها اثرات مخربی بر روان فردی دارد بلکه با تحریف هویت‌های جمعی موجب بازتولید نابرابری‌های اجتماعی و تقویت ساختارهای تبعیض‌آمیز می‌شود. این پدیده با تحریک مداوم سیستم‌های هیجانی و کاهش ظرفیت تفکر انتقادی زمینه را برای تثبیت الگوهای منفی در سطح کل جامعه فراهم می‌آورد. از این رو آگاهی از این تأثیرات و تدوین سیاست‌های فرهنگی و روانشناختی جهت مقابله با پیام‌های مخرب ترانه‌های عصر حاضر أمری ضروری است؛ چون سلامت روان فردی و همبستگی اجتماعی که با هنر و فرهنگ درهم تنیده است در معرض خطر قرار دارد.

 

منابع:

Kendall, Toby. “Sacred Sounds in Ancient Egypt.” Journal of Egyptian Music Studies, vol. 5, no. 2, 1988, pp. 45–۶۷.

David, Michael. “Musical Instruments and Rituals in Ancient Egyptian Temples.” Egyptian Archaeology Review, vol. 12, 1996, pp. 102–۱۱۸.

Kane, P. V. “The Role of Music in Vedic Rituals.” In History of Indian Music, vol. 1, Bharatiya Kala Prakashan, 1971, ch. 3, pp. 45–۷۰.

Datta, Amaresh. “Rhythm and Devotion: Music in Ancient Indian Worship.” In Perspectives on Indian Culture, Oxford University Press, 2003, ch. 5, pp. 112–۱۳۵.

Boardman, John. “Music and Ritual in Ancient Greece.” In The Cambridge Companion to Greek Music, edited by M. J. P. Smith, Cambridge University Press, 1994, ch. 4, pp. 89–۱۱۵.

Osborne, Robin. “The Role of Music in Greek Religious Ceremonies.” In Ancient Greek Culture: A Literary and Historical Companion, Cambridge University Press, 2008, ch. 7, pp. 134–۱۵۶.

Plato. Republic. Translated by G. M. A. Grube, Hackett Publishing Company, 1992.

Aristotle. Politics. Translated by Carnes Lord, University of Chicago Press, 1991.

Fingelkurts, Alexander A., et al. “Non-linear dynamics of brain activity during altered states of consciousness: Music-induced trance state.” Brain and Cognition, vol. 83, no. 1, 2013, pp. 52-64.

Koelsch, Stefan. “Brain correlates of music-evoked emotions.” Nature Reviews Neuroscience, vol. 15, no. 3, 2014, pp. 170-180.

Large, Edward W., and John F. Snyder. “Pulse and meter as neural resonance.” Annals of the New York Academy of Sciences, vol. 1169, 2009, pp. 46-57.

Vaitl, Dieter, et al. “Psychobiology of altered states of consciousness.” Psychological Bulletin, vol. 131, no. 1, 2005, pp. 98-127.

Boyce, Mary. Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices. Routledge, 2001.

Decety, Jean, and Paul L. Jackson. “Neural Mechanisms of Empathy.” Neuroscience and Biobehavioral Reviews, vol. 28, no. 1, 2004, pp. 71-79.

Huron, David. Sweet Anticipation: Music and the Psychology of Expectation. MIT Press, 2006.

Koelsch, Stefan. “Neurosciences and Music.” Annals of the New York Academy of Sciences, vol. 1060, 2005, pp. 120-130.

McKinnon, James. The Church Fathers and Musical Influence. Cambridge University Press, 1998.

Panksepp, Jaak, and Günter Bernatzky. Emotional Sounds and Brain Mechanisms. Springer, 2002.

Schäfer, Thomas, et al. Music, Emotions, and Politics. Oxford University Press, 2013.

Zimbardo, Philip. The Lucifer Effect: Understanding How Good People Turn Evil. Random House, 2007.

Goehr, Lydia. The Imaginary Museum of Musical Works: An Essay in the Philosophy of Music. Oxford University Press, 1992.

Juslin, Patrik N., and Daniel Västfjäll. “Emotional Responses to Music: The Need to Consider Underlying Mechanisms.” Behavioral and Brain Sciences, vol. 31, no. 5, 2008, pp. 559-621.

Hodgson, Geoffrey. Economics and Institutions: A Manifesto for a Modern Institutional Economics. Polity Press, 1993.

Decety, Jean, and Philip L. Jackson. “The Functional Architecture of Human Empathy.” Behavioral and Cognitive Neuroscience Reviews, vol. 3, no. 2, 2004, pp. 71-100.

Adorno, Theodor, and Max Horkheimer. Dialectic of Enlightenment. Stanford University Press, 1944.

Bourdieu, Pierre. Distinction: A Social Critique of the Judgement of Taste. Harvard University Press, 1984.

Chanda, Ranjan, and Daniel J. Levitin. “The Neurochemistry of Music.” Trends in Cognitive Sciences, vol. 17, no. 4, 2013, pp. 179-193.

Zatorre, Robert, et al. “Neural Correlates of Musical Imagery.” Nature Reviews Neuroscience, vol. 8, no. 9, 2007, pp. 637-647.

Bandura, Albert. Social Learning Theory. Prentice-Hall, 1977.

Goldstein, Eric, and Nora Volkow. “Drug Addiction and Its Underlying Neurobiological Basis: Neuroimaging Evidence for the Involvement of the Frontal Cortex.” American Journal of Psychiatry, vol. 168, no. 9, 2011, pp. 1112-1121.

قبلی عرفان یهودی مرکاوا در دارک سولز
بعدی نقد فیلم داد | داد چیزی نداد

مطالب مرتبط

دیدار با آیت‌الله میرباقری

۱۴۰۴-۰۴-۲۳

گزارش تصویری | کادر مؤسسه استاد فرج‌نژاد در دیدار با آیت‌الله میرباقری

ادامه مطلب
سیر نقش‌آفرینی زن مسلمان در مقاومت

۱۴۰۴-۰۴-۲۳

از حضرت آسیه تا مادر شهید: سیر نقش‌آفرینی زن مسلمان در مقاومت | گزارش پانزدهمین پیش‌نشست

ادامه مطلب
پیوریتن‌ها، بانک‌ها و پردۀ نقره‌ای

۱۴۰۴-۰۴-۲۲

زنجیر پنهان؛ پیوریتن‌ها، بانک‌ها و پردۀ نقره‌ای | گزارش چهاردهمین پیش‌نشست

ادامه مطلب

1 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • معصومه گفت:
    ۱۴۰۳-۱۲-۲۰ در ۱۴:۲۶

    سلام بسیار عالی و کارشناسی شده بود سپاس از نویسنده گرامی و عالیقدر

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو در مطالب سایت
جستجو برای:
نوشته‌های تازه
  • گزارش تصویری | کادر مؤسسه استاد فرج‌نژاد در دیدار با آیت‌الله میرباقری
  • از حضرت آسیه تا مادر شهید: سیر نقش‌آفرینی زن مسلمان در مقاومت | گزارش پانزدهمین پیش‌نشست
  • زنجیر پنهان؛ پیوریتن‌ها، بانک‌ها و پردۀ نقره‌ای | گزارش چهاردهمین پیش‌نشست
  • الگوی عاشورا در محور مقاومت
  • گزارش سومین پیش‌نشست سومین همایش دشمن‌شناسی؛ تأکید بر مقاومت اجتماعی و قدرت نرم
آخرین دیدگاه‌ها
  • جیکو در نقد فیلم آنها زنده اند-۱۹۸۸ | زیر نقاب نئولیبرالیسم؛ چشم‌های باز در دنیای بستۀ کارپنتر
  • ماهی در نقد فیلم تلماسه Dune قسمت اول ۲۰۲۱ | امام زمان بر پردۀ سینمای هالیوود
  • حسنا در کاملترین زندگینامه شهید امیرحسین فقهی | مهندس هسته‌ای
  • Ali در باغ یاس یا باغ یأس | آسیب‌شناسی موسیقی باغ یاس
  • امید مملکت در سردار امیرعلی حاجی زاده | کامل‌ترین بیوگرافی
آرشیو مطالب
  • تیر ۱۴۰۴ (۶)
  • خرداد ۱۴۰۴ (۱۹)
  • اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۱)
  • فروردین ۱۴۰۴ (۱۵)
  • اسفند ۱۴۰۳ (۲۱)
  • بهمن ۱۴۰۳ (۲۳)
  • دی ۱۴۰۳ (۱۹)
  • آذر ۱۴۰۳ (۳۰)
  • آبان ۱۴۰۳ (۲۰)
  • مهر ۱۴۰۳ (۳۰)
  • شهریور ۱۴۰۳ (۱۵)
  • مرداد ۱۴۰۳ (۱۱)
  • تیر ۱۴۰۳ (۱۱)
  • خرداد ۱۴۰۳ (۱۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
  • فروردین ۱۴۰۳ (۱۶)
  • اسفند ۱۴۰۲ (۱۷)
  • بهمن ۱۴۰۲ (۱۸)
  • دی ۱۴۰۲ (۹)
  • آذر ۱۴۰۲ (۵)
  • آبان ۱۴۰۲ (۱۴)
  • مهر ۱۴۰۲ (۳۴)
  • شهریور ۱۴۰۲ (۳)
  • مرداد ۱۴۰۲ (۱۵)
  • تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
  • خرداد ۱۴۰۲ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۴۰۲ (۳۵)
  • فروردین ۱۴۰۲ (۱۳)
  • اسفند ۱۴۰۱ (۵۳)
  • بهمن ۱۴۰۱ (۷)
  • دی ۱۴۰۱ (۱)
  • تیر ۱۴۰۱ (۷)
سایت استاد فرج نژاد

مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد در سال ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینۀ تربیت نیروهای رسانه‌ای دشمن‌شناس انقلابی آغاز کرد. این مؤسسه به یاد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، نامگذاری شده است. استاد فرج‌نژاد طلبۀ جهادی دشمن‌شناس و استاد مبرز سواد رسانه‌ای بود که به چندین زبان تسلط داشت و صدها شاگرد در حیات کوتاه اما پربرکت خود تربیت کرد.

دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • رهگیری خرید
نماد اعتماد الکترونیک
شبکه های اجتماعی
icon--white Telegram-plane Instagram ویراستی سایت استاد فرج نژاد حساب توییتر استاد فرج نژاد حساب ایتا سایت استاد فرج نژاد Youtube

قم، خیابان بسیج (هنرستان)، جنب خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسۀ فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد

ورود
استفاده از شماره تلفن
آیا هنوز عضو نشده اید؟ ثبت نام کنید
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ ورود به سیستم