بحران میانسالیِ زایایی و زندگی معنادار | قسمت دهم
بحران هویت و سردرگمی نقش | قسمت نهم
بحران میانسالی | مقدمه
بخش نخست این تحلیل قبل از بحران میانسالی به دقت به کاوش در پنج مرحلۀ نخستین رشد و بحران روانی اجتماعی آنها بر اساس نظریۀ اریک اریکسون پرداخته و تأثیرات عمیق و پایدار هر کدام از این مراحل بر فرآیند شکلگیری هویت فردی و تعاملات اجتماعی را مورد بررسی قرار دادیم. هر مرحله به عنوان بنیادی اساسی عمل کرده و زمینهساز بروز چالشها و فرصتهای متنوع در زندگی فردی و اجتماعی در مراحل بعدی رشد انسانها میشود.
اکنون در ادامۀ این مسیر به بررسی سه مرحلۀ پایانی این پروسۀ تحولی خواهیم پرداخت. هر مرحله با ارائۀ چالشهای خاص خود زمینۀ تحول و تأثیرات عمیق و درازمدتی بر کیفیت روابط اجتماعی و تعاملات فرد با محیط پیرامونش خواهد داشت. با نگاهی عمیق و تحلیلی به این مراحل سعی خواهیم کرد ارتباط میان شکلگیری هویت، طرحوارههای ناسازگار و نقش رسانهها را در فرآیند رشد و بلوغ روانی مورد تبیین قرار دهیم.
6. بحران میانسالی صمیمیت در برابر انزوا(۲۰ تا ۴۰ سالگی)
این مرحله در اوایل بزرگسالی رخ میدهد، زمانی که فرد از بحران هویتی نوجوانی عبور کرده و حال به دنبال برقراری روابط صمیمی و نزدیک است. بحران اصلی در این مرحله، صمیمیت در برابر انزوا است. فرد تلاش میکند تا با دیگران، بهویژه در روابط عاشقانه یا دوستیهای عمیق، صمیمیت برقرار کند(هویت همسر و زوج). رویدادهای مهم در این مرحله شامل تشکیل روابط عاشقانه، ازدواج، و حتی دوستیهای عمیق است.
فردی که در مراحل قبلی نتوانسته باشد هویتی منسجم برای خود بسازد خودش را به خودش، خودش را به جامعه و افراد مهم زندگی مثل پدر و مادر ثابت کند به احتمال زیاد قادر نخواهد بود تا روابطی سالم و معنادار در زندگی مشترک ایجاد کند. به عنوان مثال فردی که به درک درستی از خود و نیازهایش نرسیده چگونه میتواند رابطهۀ عاشقانه پایدار و متعادل را تجربه کند؟
اما در صورتی که فرد در مراحل قبلی بتواند چالشها را با موفقیت طی کرده و به هویتی پایدار دست یابد در این مرحله روابط صمیمی خود را شکل داده و دچار احساس انزوا نمیشود. این انزوا میتواند به شکل بیارتباطی با دیگران، احساس تنهایی عمیق یا حتی عدم تمایل به ازدواج و تشکیل خانواده ظاهر شود. برای مثال افرادی که در این مرحله شکست میخورند ممکن است در ایجاد روابط عمیق ناتوان باشند و به طور مداوم احساس تنهایی و جدایی از جامعه داشته باشند. مطالعات نشان میدهد که حدود 40٪ از بزرگسالانی که احساس انزوا میکنند در سنین بالاتر دچار مشکلات روانی مانند افسردگی، اظطراب و بیماریهای روانتنی میشوند.
نتیجۀ مثبت این مرحله ایجاد روابط صمیمی و پایدار است. فردی که در این مرحله موفق باشد میتواند از روابطی که ایجاد کرده، احساس رضایت و معنا بگیرد و به دیگران اعتماد کند. در مقابل اگر این مرحله با شکست مواجه شود فرد به سمت انزوا و تنهایی سوق داده میشود که میتواند منجر به مشکلات روانی و اجتماعی جدی در آینده شود. پشتیبانی اجتماعی و ایجاد فرصتهای مناسب برای برقراری روابط صمیمانه در این دورۀ از زندگی اهمیت ویژهای دارد.
7. بحران زایایی در برابر بیحاصلی(۴۰ تا ۶۵ سالگی)
این مرحله که در میانسالی اتفاق میافتد با بحران زایندگی در برابر رکود مشخص میشود. در این دوره فرد به دنبال معنا و هدف در زندگیاش است و اغلب به فکر کمک به نسلهای بعدی یا ایجاد تأثیر مثبت در جامعه میافتد. زایندگی به معنای تولید و خلاقیت، خواه در قالب فرزندآوری، تربیت فرزندان، مشارکت اجتماعی یا موفقیتهای حرفهای است(افراد در این مرحله نقاب انسانی هدایتگر را به خود میزنند)؛
ممکن است تکانههای هیجانی و شناختی خود را در مسیر هدایتگری خود بروز دهند. افراد در این سنین اغلب نقشهای مهمی در جامعه ایفا میکنند و به دنبال انتقال تجربهها و دانش خود به نسل جوانتر هستند. برای مثال والدینی که فرزندان خود را با موفقیت تربیت میکنند یا افرادی که در شغل خود به عنوان راهنمایی برای جوانترها عمل میکنند به احساس زایندگی میرسند.
اگر فرد در این مرحله احساس کند که نمیتواند به جامعه یا نسل بعدی کمک کند یا تأثیری ماندگار از خود به جا بگذارد دچار رکود میشود. رکود به معنای عدم حرکت به جلو، بیحالی و احساس بیمعنایی در زندگی است. فرد ممکن است احساس کند که زندگیاش به بنبست رسیده یا هیچ چیز جدیدی برای ارائه ندارد. مطالعات نشان میدهند افرادی که احساس زایندگی دارند در میانسالی رضایت بیشتری از زندگی دارند و کمتر دچار افسردگی و ناامیدی میشوند. در مقابل افرادی که در این مرحله احساس رکود میکنند اغلب با بحرانهای هویتی و احساس بیمعنایی مواجه میشوند.
نتیجۀ مثبت این مرحله احساس زایندگی و تأثیرگذاری مثبت بر جامعه است. این احساس به فرد کمک میکند تا درک کند که زندگیاش هدف و معنایی فراتر از نیازهای شخصی دارد و او میتواند از طریق کمک به دیگران تأثیری پایدار بر جای بگذارد اما در صورت شکست در این مرحله، فرد به احساس رکود و بیحاصلی میرسد که میتواند منجر به افسردگی، عدم انگیزه و احساس ناامیدی در دوران پیری شود. به نظر شما افرادی که نتایج منفی مراحل قبل را با خود به این مرحله آوردهاند حاصل و نتیجه این مرحله و مرحله بعدی آنها چگونه خواهد بود؟
باید دقت شود که نظر اریکسون در فضایی مطرح میشود که زایایی و معنایابی دینی برای اشخاص وجود ندارد در حالی که در مکتب شیعی ما، آدمی که خود را متصل به خداوند ببیند و هدف زندگی را عبودیت او بداند و کمالش قدم گذاشتن در مسیر قرب باشد هرگز دچار بیمعنایی نخواهد شد و البته این معنا، معنا تراشیدن نیست بلکه معنایی است که انسان مسلمان در حقیقت عالم مییابد و این معنا در صورت تربیت صحیح از همان سالهای نوجوانی با او همراه خواهد شد و لذا بیمعنایی در هیچ برههای از زندگی و به دنبال آن نتایج منفی افسردگی بر اثر بیمعنایی به سراغ او نخواهد آمد.
بنابراین این سخنان و تحلیلهایی که بر اساس آن ارائه میشود بیشتر بر عامه افرادی صدق میکند که عمیقا معنای حیات خود را با خدا نیافتهاند. همچنین این مطلب به این معنا نیست که مسلمانانی که خدا را پذیرفتهاند به تنهایی دچار بیمعنایی نشوند، بلکه این پذیرش باید همراه یقین و ایمان عمیق باشد و الا مسلمانِ اسمی بودن که عقاید خود را با تقلید پیدا کرده و بدون تحقیق و تفکر پیش رفته نمیتواند مانع از این شود که دچار انواع مشکلات و خلأهای ذهنی بر اثر بیمعنایی نشود.
8. بحران شرافت نفس در برابر ناامیدی(۶۵ سالگی به بالا)
این مرحله، آخرین مرحلۀ رشد روانی-اجتماعی در نظریه اریکسون است که با بحران تمامیت نفس در برابر ناامیدی مواجه میشود. افراد مسن در این دوره به بازبینی زندگی خود میپردازند و سعی میکنند به معنای زندگیشان پی ببرند. اگر فرد بتواند به گذشتۀ خود نگاهی مثبت داشته باشد و از دستاوردهایش رضایت داشته باشد به تمامیت نفس دست مییابد. این تمامیت نفس به معنای احساس تکامل، پذیرش زندگی و مرگ و نگاه مثبت به دورههای مختلف زندگی است. برای مثال فردی که به تربیت فرزندان، موفقیتهای حرفهای یا کمک به جامعهاش افتخار میکند به احساس تمامیت نفس دست مییابد و با آرامش به پایان زندگی خود نزدیک میشود.
اما اگر فرد در این مرحله احساس کند که زندگیاش بیمعنی بوده یا نتوانسته به اهدافش دست یابد دچار ناامیدی و تروماهای روانی میشود. این ناامیدی اغلب با پشیمانی، احساس ناتوانی و ترس از مرگ همراه است(پوچ گرایی شدید). افراد مسنی که در این مرحله با حس ناامیدی روبهرو میشوند، ممکن است به افسردگی و انزوای اجتماعی دچار شوند. مطالعات نشان میدهد افرادی که به احساس تمامیت نفس دست مییابند، کمتر به افسردگی دچار میشوند و در مقابل با مرگ با آرامش بیشتری مواجه میشوند، در حالی که افرادی که دچار ناامیدی میشوند، بیشتر در معرض بحرانهای عاطفی و ترسهای شدید قرار میگیرند.
نتیجۀ مثبت این مرحله، حس کامل بودن و پذیرش مرگ است. فردی که به تمامیت نفس رسیده است، احساس میکند که زندگیاش با معنا بوده و میتواند با رضایت به پایان برسد.
بحران هویت، طرحوارههای ناسازگار، تأثیر رسانه و اهداف دولتهای فاسد
طرحوارهها که از تجربیات اولیه زندگی شکل میگیرند بهویژه در دوران کودکی و تعاملات اولیه با والدین، نقش بسیار مهمی در تعیین نگرشها و رفتارهای فرد در آینده دارند. طرحوارههای ناسازگار مانند «رهاشدگی بیثباتی»، «وابستگی به دیگران و نقص و شرم» و «بیاعتمادی بدرفتاری» میتوانند باعث شکلگیری هویتی ناپایدار و وابسته به عوامل بیرونی شوند.
ترکیب هویت برونوابسته و طرحوارههای ناسازگار میتواند فرد را در معرض بحرانهای روانی اجتماعی قرار دهد. چنین افرادی معمولاً به تأیید و حمایت دیگران وابسته هستند و در مواجهه با شکست یا نپذیرفته شدن بهراحتی دچار اضطراب و ناامیدی میشوند. در مراحل رشد زندگی، این بحرانها میتوانند از اعتماد به نفس پایین و ناتوانی در تصمیمگیری تا روابط ناسالم و طلاق عاطفی یا رسمی گسترش یابند.
برخی حکومتها و شرکتها ممکن است از طرحوارههای ناسازگار افراد برای کنترل و تأثیرگذاری بر آنها استفاده کنند. انسانهایی که در طرحوارههای ناسازگار و هویتهای ناپایدار زندگی میکنند، احتمالاً بیشتر به قدرتها و نهادهای بیرونی وابسته میشوند و کمتر میتوانند در مقابل ظلم و فساد مقاومت کنند. دولتهای مستبد از جمله آمریکا و اسرائیل بهطور غیرمستقیم از ساختارهای فرهنگی که به تقویت هویتهای وابسته و ناسالم میپردازند بهره میبرند تا جامعههایی منفعل و وابسته را شکل دهند.
بر اساس آمارهای موجود، طلاق عاطفی در ایران بهطور گستردهای رواج دارد. تخمینها نشان میدهد که برای هر دو طلاق رسمی، دو تا سه برابر آن طلاق عاطفی رخ میدهد. بسیاری از زوجها به دلیل فشارهای اجتماعی، نگرانی از آینده فرزندان یا مشکلات مالی از طلاق رسمی اجتناب میکنند و در وضعیت طلاق عاطفی زندگی میکنند، یعنی به لحاظ قانونی متأهل هستند اما از نظر احساسی و عاطفی از هم جدا شدهاند (“طلاق عاطفی، دو برابر طلاق رسمی در ایران”؛ “طلاق عاطفی؛ علل و عوامل هشدار دهنده آن(DW)(IRIB News)
این نوع طلاق میتواند پیامدهای منفی زیادی داشته باشد، از جمله آسیبهای اجتماعی، اخلاقی و روانی. پژوهشها نشان میدهد که عدم توجه به مشاورههای روانشناسی پیش از ازدواج و در طول زندگی مشترک میتواند یکی از عوامل اصلی طلاق عاطفی باشد (“طلاق عاطفی از نظر اسلام”)(هدانا | HADANA.IR) شما برای انتخاب یک گوشی چقدر در مورد آن تحقیق میکنید و چه متغیرهایی را در آن میسنجید؟ آیا مردم جامعۀ شما برای انتخاب همسر خود که یکی از مهمترین انتخابهای زندگی آنهاست مطالعهای میکنند؟
آیا این سوال برای شما مطرح نشده که مراحل ابتدایی زندگی چقدر مهم هستند؟ با مطالعه این مطالب باید در قسمت دهم نتیجهگیریهایی را در خود کرده باشید؛ به عنوان مثال ایجاد و تقویت طرحوارههای ناسازگار چه نقشی در شکلدهی به هویت انسانی دارد؟ طرحوارههای ناسازگار در اثر ترکیب شدن با یک هویت برون وابسته چه تأثیری در بحرانهای روانی اجتماعی مراحل رشد زندگی انسانها میگذارد؟
هدف دولتهای ظالم، فاسق و فاسدی مثل آمریکا و اسرائیل در حمایتهایشان از شرکتهایی مانند دیزنی و پیکسار به چه منظور و هدفی است؟ آیا برای اینکه به اهدف و منافع کثیف خود نائل شوند آسانتر نیست با ملتی که غرق در طرحوارهها و هویتهای ناسالم برون وابستۀ خود هستند سر و کار داشته باشند؟ آیا برای دستیابی راحتتر آنها به منافع فاسدشان بهتر نیست که دشمنانشان در مقابل قدرتطلبی آنها سر فرود آورند؟
مردم آگاه باشید که أمر تربیت فرزند و خودسازی در کنار کسب و نشر معارف حقیقی یکی از امور ضروری در جامعه امروز کشور ما تلقی میشود. سری به دادگاه های طلاق بزنید از هر 4 ازدواج در ایران 2 طلاق عاطفی و یک طلاق رسمی داریم. اگر مردم در مدار هویت خود خارج از قالب طرحوارههای ناسازگار ناهوشیار زندگی کنند باز هم آمار همین است؟
چه اندازه از شما دانشآموزان در سیستم آموزشی و پرورشی این کشور تبدیل به ماشین کتابخوانی میشوید؟ کنکور نظام گزینشی عادلانهایست؟ نقش مرکز آموزشهای پیشکنکوری در مافیا کنکور و مافیا آموزش و پرورش چیست؟ آموزش و پرورش شما تبدیل به صنعت شده یا محل رشد و تعالی است؟ نرخ بهرۀ نظام بانکداری شما سیستم عادلانهای دارد؟ صنعت خودروسازی شما دچار رکود و گرانیهای پی در پی و ناعادلانه نیست؟
به نظر شما چرا مردم با مشاهدۀ این حقایق دستی به عمل نمیزنند؟ شما کی و کجا و چندبار مشاهده کردید که مردم شما یکی از این مسائل مهم را در بالین تربیت خانوادۀ خود اصلاح کنند و دست به شعار در مورد اینها بزنند؟ بگذارید خیالتان را راحت کنم؛ هیچ جایی قابل مشاهده نیست! چرا؟ چون مردم هنوز با طرحوارههای ناهوشیار خود درگیر هستند… در شهر شما چند پدر و مادر نسبت به عدم ایجاد الگوهای هیجانی شناختی ناسازگار و رشد درست فرزند خود در مراحل هشتگانه مصمم و پایبند هستند؟
در ادامه به معرفی آثار برخی از این شرکتهای سازنده در رسانه پرداخته و بیان میکنیم که چگونه نتیجۀ منفی هر مرحله را در سن رشد به صورت ناهوشیار به مخاطب منتقل کرده و او را در بحران شدید هویتی فرو میبرند؛
Finding Nemo (2003) در جستجوی نمو
در انیمیشن در جستجوی نمو داستان بیاعتمادی در مرحله اول رشد اریکسون(اعتماد در مقابل بیاعتمادی) بهطور واضح از طریق شخصیت مارلین و رابطهاش با نمو نمایش داده میشود. مارلین که پس از از دست دادن همسرش و تقریباً تمام فرزندانش دچار بحران ترس و آسیب روحی شده، به شدت سعی میکند نمو را تحت کنترل خود نگه دارد. این محافظت افراطی منجر به بیاعتمادی او به دنیای بیرون و موجودات دیگر میشود و حس اعتماد به نفس نمو را تضعیف میکند.
محافظت مارلین بهجای اینکه نمو را برای روبرو شدن با چالشهای زندگی آماده کند او را در فضایی محدود و کنترلشده نگه میدارد. این رفتار میتواند به بینندۀ کودک این پیام را منتقل کند که دنیا مکانی خطرناک است و باید از دیگران فاصله گرفت. همچنین تجربیات منفی مارلین در طول داستان و تهدیدهایی که با آنها مواجه میشود او را به سمت عدم اعتماد به دیگران سوق میدهد که این میتواند بر نحوۀ تعاملات اجتماعی نمو و احساسات او تأثیر بگذارد.
مطالعهای نشان داد که حدود ۲۸درصد از کودکان که در معرض محتوای منفی و بیاعتمادی در رسانهها قرار دارند، در تعاملات اجتماعی خود مشکلات بیشتری تجربه میکنند. این کودکان ممکن است نسبت به دیگران بیاعتماد شوند و تمایل به انزوا پیدا کنند (Coyne et al., 2014).
این نوع روایت به تماشاگران حس ناتوانی و ضعف داده و اعتماد به نفس آنها را کاهش میدهد. وقتی نمو میبیند که پدرش به او اعتماد ندارد، ممکن است احساس کند که نمیتواند به تنهایی به چالشها پاسخ دهد. در نهایت این بیاعتمادی میتواند بر روابط بین فردی و تواناییهای فردی در آینده تأثیر منفی بگذارد. بهطور کلی انیمیشن در جستجوی نمو با تأکید بر بیاعتمادی و تأثیرات منفی آن بر رشد روانی و اجتماعی شخصیتها پیام اشتباهی را مبتنی بر ضعف، حس ناتوانی و عدم اعتماد به نفس به بیننده منتقل میکند.
Brave (2012) شجاع
در انیمیشن شجاع، داستان خودمختاری و چالشهای مرتبط با آن در مرحلۀ دوم رشد اریکسون(خودمختاری در برابر شرم و تردید) به وضوح نمایان است. شخصیت مریدیا در تلاش است تا در بحران هویت استقلال خود را کشف کند، اما فشارهای اجتماعی و انتظارات سنگین مادرش(الینور) او را دچار حس شرم و تردید میکند. این انتظارات باعث میشود که مریدیا احساس کند نمیتواند به خواستههایش دست یابد و در نتیجه حس خودمختاریاش تضعیف میشود.
محیط محدود و کنترلشدهای که مریدیا در آن قرار دارد بهجای اینکه او را برای مواجهه با چالشهای زندگی آماده کند حس ناتوانی را در او تقویت میکند. به عنوان مثال وقتی مریدیا نمیتواند انتظارات مادرش را برآورده کند این ناتوانی میتواند به او احساس شرم بدهد. این رفتار به بینندۀ کودک، این پیام را منتقل میکند که استقلال و توانایی تصمیمگیری شخصی ممکن است باعث ایجاد تنش و احساس شرم شود. در واقع مریدیا در تلاش برای جلب توجه و رضایت مادرش، خود را تحت فشار قرار میدهد و این موضوع میتواند به تقویت احساس تردید نسبت به تواناییهای خود منجر شود.
تحقیقات نشان میدهد که انتظارات اجتماعی و فشارها میتوانند روی رشد عاطفی و اجتماعی کودکان تأثیر منفی بگذارند. بهعنوان مثال مطالعهای نشان داده که تا ۴۰درصد از کودکان در مواجهه با انتظارات اجتماعی و فشارهای خانوادگی دچار مشکلات روانی میشوند(Valkenburg & Peter, 2011). این نوع روایت در شجاع میتواند احساسات منفی و ناتوانی را در کودکان تقویت کند و بر روابط آنها تأثیر بگذارد.
در نهایت انیمیشن شجاع با تأکید بر چالشهای خودمختاری و احساسات منفی مرتبط با آن پیامی عمیق را به بیننده منتقل میکند. این فیلم میتواند به تماشاگران بیاموزد که جستجوی استقلال شخصی میتواند با چالشهایی همراه باشد که احساسات منفی را به دنبال دارد و این تأثیرات ممکن است در آینده بر روابط اجتماعی آنها تأثیر بگذارد.
The Incredibles (2004) شگفتانگیزان
در انیمیشن شگفت انگیزان از پیکسار چالشهای ابتکار و احساس گناه در مرحله سوم رشد اریکسون(ابتکار در برابر احساس گناه) بهخوبی نمایان است. شخصیت باب(Mr. Incredible) بهدلیل تلاش برای انجام کارهای بزرگ و نجات مردم به تدریج دچار احساس گناه نسبت به خانوادهاش میشود. این احساس گناه که ناشی از عدم توانایی او در تأمین نیازهای عاطفی خانوادهاش است او را به سمت انزوا سوق میدهد و مانع از ابراز ابتکار در زندگیاش میگردد.
محیط فشارزای باب میتواند به بیننده کودک این پیام را منتقل کند که تلاش برای انجام کارهای بزرگ ممکن است به قیمت روابط خانوادگی باشد. این نوع احساسات میتواند حس ناتوانی و انزوا را در شخصیتها تقویت کند و به تماشاگران بیاموزد که احساس گناه میتواند بر تعاملات اجتماعی و روابط عاطفی تأثیر منفی بگذارد. بهعلاوه تحقیقات نشان دادهاند که احساس گناه در کودکان میتواند منجر به مشکلات روانی و عاطفی شود که بر روابط اجتماعی آنها تأثیر میگذارد(Tangney et al., 2007).
انیمیشن شگفتانگیزان با تأکید بر چالشهای ابتکار و احساس گناه پیامهای عمیقی را به بیننده منتقل میکند. این انیمیشن به تماشاگران یادآوری میکند که جستجوی ابتکار و انجام کارهای بزرگ ممکن است با چالشهایی همراه باشد که احساس گناه و انزوا را به دنبال دارد. این تأثیرات میتواند بر روابط اجتماعی و عاطفی کودکان در آینده تأثیر منفی بگذارد و رشد آنها را تحتالشعاع قرار دهد.
Ratatouille (2007) موش سرآشپز
در انیمیشن رتتویی از پیکسار که در ایران به نام موش سرآشپز مشهور است، چالشهای سختکوشی و احساس حقارت در مرحلۀ چهارم رشد اریکسون(سختکوشی در برابر احساس حقارت) بهخوبی نمایان است. شخصیت رِمی موش سرآشپز با وجود اینکه رویاهای بزرگی برای تبدیل شدن به سرآشپزی بزرگ دارد با احساس حقارت ناشی از شرایط اجتماعی و تنشهای موجود میان خود و انسانها مواجه میشود. این احساس حقارت میتواند اعتماد به نفس او را تحت تأثیر قرار داده و او را در موقعیتهای چالشبرانگیز قرار دهد.
تلاشهای رِمی برای اثبات خود بهعنوان یک سرآشپز حرفهای، با چالشهایی همراه است که میتواند به بینندگان کودک پیامهای اشتباهی دربارۀ اهمیت اعتماد به نفس و سختکوشی از فیلتر حقارت منتقل کند. رِمی در طول داستان با موقعیتهای دشواری روبرو میشود که احساس حقارتش را تشدید میکند. بهعلاوه تحقیقات نشان میدهد که احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس میتواند بر پیشرفت و رشد فردی تأثیرات منفی داشته باشد و منجر به احساس ناتوانی در مواجهه با چالشها گردد(Branden, 1994).
انیمیشن رتتویی با تأکید بر تلاشهای رِمی برای غلبه بر احساس حقارت و اثبات خود به عنوان یک سرآشپز پیامی قوی دربارۀ اهمیت سختکوشی و خودباوری را به بیننده منتقل میکند اما نکته اینجاست که بله سختکوشی و خودباوری خوب است اما چرا حتما قبل از این موارد باید حقارتی وجود داشته باشد؟ این انیمیشن نشان میدهد که چالشها و احساسات منفی میتوانند بر روابط اجتماعی و رشد فردی تأثیر بگذارد و در عین حال به تماشاگران یادآوری کند که با سختکوشی و اعتماد به نفس میتوانند بر موانع غلبه کنند اما این پیام در قالب غلطی گنجانده شده است.
منابع:
Tangney, J. P., Stuewig, J., & Mashek, D. J. (2007). “Guilt, embarrassment, and shame: An integrative review.” Emotion, 7(4), 622-637.
Branden, N. (1994). The Six Pillars of Self-Esteem. Bantam Books.
American Psychological Association. (2015). “The role of self-esteem in child development.”
American Psychological Association. (2013). “The science of guilt and shame.”
Valkenburg, P. M., & Peter, J. (2011). “Online communication among adolescents: An integrated model of its attraction, opportunities, and risks.” Journal of Adolescent Health.
American Academy of Pediatrics. (2016). “Media and Children.” Pediatrics.
Coyne, S. M., et al. (2014). “The relationship between media use and children’s behavioral problems.” Journal of Children and Media
“طلاق عاطفی، دو برابر طلاق رسمی در ایران.” DW فارسی. ۲۷ بهمن ۱۳۹۰، www.dw.com/p/144SS.
“طلاق عاطفی؛ علل و عوامل هشدار دهنده آن.” خبرگزاری صدا و سیما. ۲۹ آبان ۱۳۹۵، www.iribnews.ir/fa/news/1586709.
/201/201/203
دیدگاهتان را بنویسید